یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

آرایش نیروهای سیاسی در شرایط کنونی


بهروز خلیق


• قطب خامنه ای ـ راست افراطی هدایت کشور را در دست دارد و سیاستهای خود را در عرصه ملی و بین المللی پیش میبرد. سیاستهای این قطب موجب شده است که کشور ما درسطح بین المللی منزوی گردد، در تقابل با جامعه جهانی قرار گیرد و زمینه برای تحریم سیاسی و اقتصادی و اقدامات نظامی فراهم شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۰ ارديبهشت ۱٣٨۵ -  ۱۰ می ۲۰۰۶


در کشور ما آرایش نیروهای سیسی بر ثر تحولات سیاسی تغییر یافته و صف بندیهای جدیدی شکل میگیرند. انتخابات دوم خرداد در سال ۱٣۷۶ و پیروزی محمد خاتمی و اصلاح طلبان در آن، صحنه سیاسی کشور را تغییر داد و صف   بندی جدیدی را بوجود آورد. این صف بندی از درون حکومت تا درون اپوزیسیون امتداد پیدا کرد. از آنزمان تا انتخابات مجلس دوره هفتم، آرایش نیروهای سیاسی در جامعه ما عمدتا حول محافظه کاری و اصلاح طلبی بود. اما بعد از ناکامی اصلاح طلبان حکومتی در پیشبرد اصلاحات و شکست آنها در دومین دوره انتخابات شوراهای شهر و دوره هفتم مجلس که به روی کار آمدن راست رادیکال منجر شد، آرایش نیروهای سیاسی تغییر یافت و صفبندی جدیدی شکل گرفت.
در آرایش سیاسی بعد از انتخابات مجلس هفتم در یکسو نیروهای سیاسی جمهوریخواه، سکولار و تحول طلب و جنبشهای اجتماعی قرار داشتند و در سوی دیگر جمهوری اسلامی.
در فاصله بین انتخابات دوره هفتم مجلس شورا و انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری، نیروهای سیاسی جمهوریخواه و سکولار با گرایشهای متفاوت فکری ـ سیاسی بهم نزدیک شده و مستقلا برآمد کردند. در خارج از کشور هم   دو اتحاد از طیف های مختلف جمهوریخواهان شکل گرفت و همکاری در بین سازمانهای سیاسی جمهوریخواه گسترش یافت. این دوره در حقیقت دوره برآمد نیروهای جمهوریخواه بود. بیانیه های منتشره با امضای فعالین سیاسی، فرهنگی، سندیکائی و فعالین جنبش دانشجوئی در داخل کشور نمودی از این برآمد بود.
  در آن دوره درصف بندیهای درون جمهوری اسلامی هم تغییراتی صورت گرفت. بعد از انتخابات مجلس هفتم توازن قوا در ساخت قدرت بزیان اصلاح طلبان و بسود محافظه کاران تغییر یافت و در طیف محافظه کاران موقعیت راست رادیکال تقویت گردید.
چالش بین اصلاح طلبان و محافظه کاران بعد از دوم خرداد، خصلت رفرمیستی داشت. آندو جناح در حفظ نظام اشتراک منافع داشتند و برسر شیوه اداره کشور افتراق. اما در صف آرائی نیروهای سیاسی بعد از انتخابات دوره هفتم مجلس، در صف مقدم در یک سو جمهوریخواهان سکولار قرار داشت و در سوی دیگر راست رادیکال. در آن دوره دیگر نه موتلفه اسلامی در صف مقدم آرایش سیاسی بود و نه مشارکت.
این امر مشخصا به تحولات سیاسی خصلت رادیکال می بخشید. بهمین خاطر کانون مبارزه در جامعه نه اصلاحات در ساختار سیاسی، بلکه دگرگونی ساختار سیاسی بود، نه حفظ نظام موجود، بلکه جایگزینی جمهوری دمکراتیک و سکولار بجای جمهوری اسلامی بود. در آن دوره آنچه صحنه سیاسی کشور را ترسیم می‌ک رد صفبندی بین "جمهوری‌خواهی" و "جمهوری خواهی‌اسلامی" بود .
 
موقعیت نیروهای سیاسی   بعد از انتخابات ریاست جمهوری
 
انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری صحنه سیاسی کشور را همانند دوم خرداد تغییر داد. در این انتخابات با پیروزی احمدی نژاد، حلقه قدرت توسط راست رادیکال تکمیل گردید و موقعیت نیروهای سیاسی و آرایش نیروهای سیاسی   تغییر یافت:
۱. اصلاح طلبان حکومتی که در دو انتخابات قبلی، شورای های محلی و مجلس شورا را از دست داده بودند، در انتخابات ریاست جمهوری، قوه مجریه را به رقیب سپرده و به حاشیه قدرت رانده شدند. بعد از آن موقعیت اصلاح طلبان حکومتی نسبت به سابق تغییر کیفی کرد و تاثیر گذاریشان در روندهای درون حکومت به حداقل رسید. اصلاح طلبان حکومتی که سالها در صف مقدم آرایش نیروهای سیاسی قرار داشتند و علیه جریان محافظه کار چالش سنگینی را پیش می بردند، بعد از ناکامی اصلاحات و روی برتافتن گروههای اجتماعی از آنها و رانده شدنشان از قدرت، از یک نیروی موثر در صحنه سیاسی کشور بیک نیروی کم تاثیر تبدیل شدند.
از سوی دیگر جریان حاکم باشکال مختلف و از راههای گوناکون بر فشارهای خود به اصلاح طلبان حکومتی می افزاید تا امکان ندهد که آنها نیرو بگیرند.  
اصلاح طلبان در درون خود نیز با مشکلات عدیده ای روبرو هستند. صفوف درونی اصلاح طلبان بهم ریخته است. جبهه دوم خرداد از هم پاشیده و جبهه دمکراسی و حقوق بشر هنوز پا بمیدان نگذاشته است. شکافی که در صفوف اصلاح طلبان حکومتی قبل از انتخابات و در جریان انتخابات شکل گرفته بود، به جدائی مهدی کروبی از مجمع روحانیون مبارز و تشکیل حزب اعتماد ملی منجر گردید. حزب اعتماد ملی هم در این مدت نتوانسته است برآمد سیاسی مهمی داشته باشد و بر صحنه سیاسی کشور تاثیر جدی بگذارد. مجمع روحانیون مبارز نیز با وجود تجدید سازماندهی و پذیرش مسئولیت توسط موسوی خوئینی ها و محمد خاتمی، قادر نشده است که بر انفعال خود غلبه کند.
بنظر میرسد با توجه به قدرت گیری راست رادیکال، اصلاح طلبان حکومتی ترجیح میدهند که کار آرام و دراز مدتی را پیش ببرند تا از سرکوب در امان بماند.
۲. جناح راست سنتی که زمانی قوی ترین جناح حکومتی بحساب می آمد و در انتخابات سال ۷۶ برای قبضه قوه مجریه خیز برداشته بود تا حکومت یکدست محافظه کاران سنتی را تشکیل دهد، در کشاکشهای درون حکومت بازی را بنفع راست افراطی باخت و از مقام فرادست در قطب محافظه کاران به مقام فرو دست گذر کرد. در انتخابات شوراهای محلی و مجلس شورا، لیست انتخاباتی بزیان راست سنتی و بسود راست افراطی بسته شد، بگونه ای که سران جمعیت موتلفه هم در لیست انتخاباتی مجلس قرار نگرفتند. در انتخابات ریاست جمهوری هم علی لاریجانی که کاندیداهای آنها بود، شکست خورد. بدین ترتیب موقعیت راست سنتی در ساخت قدرت بشدت تضعیف گردید.
جریان حاکم گرچه امتیازات اندکی در انتخاب وزرای کابینه به راست سنتی داد، ولی چندان وقعی باین جناح نمیگذارد و جریانهای وابسته به آن را ببازی نمیگیرد. راست سنتی که در گذشته در بطن خود راست رادیکال را پرورش داده بود، امروز بتدریج از آن فاصله میگیرد و به دیگر نیروها نزدیک میشود.
٣. در جمهوری اسلامی از ابتدای حیات آن، روحانیت موقعیت برتری را نسبت به سایر گروههای اجتماعی در ساخت قدرت داشت. در انتخابات مختلف در گذشته، لیست کاندیداتوری جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز در مقابل هم صف آرائی میکردند و یکی از آندو لیست، برنده میشد. گرچه این دو تشکل روحانیت، حزب سیاسی نیستند ولی همواره آنها بعنوان حزب عمل کرده اند.
بعد از تشکیل جبهه مشارکت و راه افتادن روزنامه های اصلاح طلب، عملا موقعیت مجمع روحانیون مبارز در طیف اصلاح طلبان حکومتی تضعیف گردید و در شوراهای محلی و مجلس ششم، مشارکتی ها و متحدین نزدیک آن، در موقعیت قوی قرار گرفتند.  
جامعه روحانیت مبارز نیز در انتخابات کنار زده شد و امکان نیافت که لیست انتخاباتی ارائه دهد و عملا لیست انتخاباتی بسود راست افراطی بسته شد. جامعه روحانیت مبارز نقش موثر خود را در صحنه سیاسی کشور از دست داده است.
در مجلس هفتم علیرغم خواست جامعه روحانیت مبارز، برای نخستین بار ریاست مجلس از دست روحانیت خارج شد و به فردی مکلا منتقل گردید. در انتخابات ریاست جمهوری هم بعد از دو دهه، یک مکلا در مقام ریاست جمهوری قرار گرفت.
موقعیت روحانیت سالها است که   در سطح جامعه بعلل مختلف و بویژه عملکرد جمهوری اسلامی تضعیف شده است. در گذشته روحانیت بعنوان گروه مرجع بحساب میآمد. ولی مدتها است که برخی گروههای دیگر اجتماعی بعنوان گروه مرجع بدرجاتی جای روحانیت را گرفته است.
تضعیف روحانیت در ساخت قدرت، بمعنی حذف آن نیست. در جمهوری اسلامی که دین و حکومت در آمیخته اند، حذف روحانیت امر ساده ای نیست.
۴. موقعیت سپاه پاسداران بر خلاف روحانیت در ساخت قدرت تقویت شده است. سپاه پاسداران جای پای قوی در مجلس شورا و در دولت پیدا کرده و در سیاست گذاریهای کلان کشور نقش موثر ایفا میکند (باین موضوع جداگانه پرداخته خواهد شد).
۵. انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری بنوعی چالش بین رفسنجانی و خامنه ای بود. خامنه ای موافق کاندیداتوری رفسنجانی و انتخاب او بعنوان رئیس جمهور نبود. رفسنجانی با پشتیبانی روحانیت محافظه کار در انتخابات شرکت کرد. او در دور اول بیشترین آرا را اخذ نمود ولی در دور دوم از احمدی نژاد شکست خورد. در حقیفت او در چالش با خامنه ای بازی را باخت و موقعیتش در ساخت قدرت تضعیف گردید. با این وجود، او در مقام رئیس مجمع تشخیص مصلت نظام قرار دارد و عنصر موثر در جمهوری اسلامی بحساب میآید.
۶. بعد از انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری، نیرومندترین جناح حکومتی از انقلاب باینسو در راس قدرت قرار گرفته و حاکمیت یکدستی را تشکیل داده است. حاکمیت یکدست بمعنی یکپارچه بودن جریان حاکم نیست و بین دستجات مختلف آن اختلاف وجود دارد. راست افراطی قوه مجریه، مقننه و چند شورای شهرهای بزرگ را در دست دارد، در قوه قضائیه از آنچنان موقعیت برخوردار است که میتواند سیاستهای خود را پیش ببرد، شورای نگهبان در جانب آنها قرار دارد، سپاه پاسداران، نیروی انتظامی و بسیج، اطلاعات موازی و ارگانهای امنیتی با آنها است، دارای تشکلهائی   متعدد نظیر جمعیت ایثارگران و انصار حزب الله و تشکیلات سرتاسری در اشکال هیاتها، انجمن ها و کانونهای فرهنگی است و روزنامه های کیهان، جمهوری اسلامی، سیاست روز، ایران و خبرگزاریهای ایرنا، فارس و مهر، سازمان تبلیغات انقلاب اسلامی ....را در اختیار خود دارد.
۷. روحانیون محافظه کار و رفسنجانی، خامنه ای را در مقام ولی فقیه نشاندند. خامنه ای در سایه حمایت آنها در این مقام ماند و بتدریج جای پای خود را محکم نمود. او سالها با روحانیت محافظه کار رابطه نزدیکی داشت و میکوشید نظر مساعد آنها را جلب کند. اما با قدرت گیری هرچه بیشتر خامنه ای در دو دهه گذشته و بویژه در دوره خاتمی و با تقویت موقعیت سپاه پاسداران و راست افراطی در ساخت قدرت، بین ولی فقیه و تشکلهای وابسته به روحانیت محافظه کار فاصله افتاده است. ایجاد فاصله بمعنی گسست آندو از همدیگر نیست.
٨. خامنه ای نقش جدی در تقویت جریان راست افراطی و سرکار آمدن آنها داشت و هم اکنون با این جریان نزدیکترین پیوندها را دارد. او در سالهای اخیر بیش از اینکه به روحانیت سنتی اتکا داشته باشد، به سپاه، بسیج، ارگانهای امنیتی و جریان راست افراطی متکی شده است. جریان راست افراطی به ولایت مطلقه فقیه اعتقاد دارد و براین نظر است که مشروعیت فقها و نظام از مشروعیت ولی فقیه ناشی میشود.
۹. گرچه خامنه ای بجهت جایگاهش در جمهوری اسلامی نماینده راست افراطی بحساب نمی آید، ولی آندو بهم پیوند خورده و قطبی را در جمهوری اسلامی بوجود آورده اند. قطب خامنه ای ـ راست افراطی. این قطب ابزارهای اصلی قدرت را در جمهوری اسلامی در دست دارد و در جهت حذف و یا تضعیف موقعیت سایر جناحهای حکومتی حرکت میکند.
۱۰. قطب خامنه ای ـ راست افراطی هدایت کشور را در دست دارد و سیاستهای خود را در عرصه ملی و بین المللی پیش میبرد. سیاستهای این قطب موجب شده است که کشور ما درسطح بین المللی منزوی گردد، در تقابل با جامعه جهانی قرار گیرد و زمینه برای تحریم سیاسی و اقتصادی و اقدامات نظامی فراهم شود.
۱۱. قطب خامنه ای ـ راست افراطی در داخل کشور، آنچه را جنبش اصلاحات در طی هشت سال بدست آورده بود، یک بیک باز می ستاند. این جریان در جهت مسدود کردن فضاهای موجود، تحت تسلط در آوردن جامعه، ایجاد فضای سنگین رعب و اختناق در کشور و   تحت کنترل در آوردن حوزه خصوصی مردم گام برمیدارد.
۱۲. جمهوری اسلامی در گذشته مجموعه جناحهای حکومتی را در بر میگرفت و قدرت بین آنها به نسبتهای مختلف تقسیم میگردید . با شکل گیری قطب خامنه ای ـ راست افراطی بخش قابل ملاحظه ای از نیروهای جمهوری اسلامی از ساخت قدرت رانده شده اند. با رانده شدن و یا تضعیف موقعیت سایر جناحهای حکومتی، جمهوری اسلامی نسبت به تمام دروان حیاتش لاغرتر گشته است .
۱٣. با حاکمیت یکدست راست افراطی و شکل گیری قطب خامنه ای ـ راست افراطی، از دامنه کشاکشهای درون جمهوری اسلامی در مقایسه با گذشته کاسته شده و هماهنگی بین ارگانها بالاتر رفته است. یکدست شدن حاکمیت، بمعنی یکپارچه شدن آن نیست. در درون جریان حاکم دستجات مختلف وجود دارند که گاه منافع و خواسته های آنها در تضاد با هم قرار گرفته و به کشاکش منجر میگردد. ولی در حال حاضر دامنه عملکرد آن محدود است .
۱۴. جریان حاکم با تشدید فشار بر سازمانهای غیردولتی، تشکلهای دمکراتیک و صنفی و تلاش برای حذف و یا   ضمیمه کردن آنها به حکومت و با علم کردن مسئله حجاب، موجبات گسترش "مقاومت خاموش" در سطح جامعه را فراهم آورده است.
۱۵. از دامنه فعالیت نیروهای سیاسی و اجتماعی   جمهوریخواه   و تحول طلب که قبل از انتخابات برآمد مستقل از جناحهای حکومتی داشتند، کاسته شده است. با این وجود آنها باشکال مختلف به مقاومت و مبارزه خود علیه جریان حاکم ادامه میدهند.
 
صف آرائی  
 
۱. تمرکز قدرت در دست قطب خامنه ای ـ راست افراطی و سیاستهای آنها در عرصه ملی و بین المللی، صف آرائی جدیدی را در سطح نیروهای اجتماعی و سیاسی شکل داده است. در این صف آرائی در یکسو قطب خامنه ای ـ راست افراطی قرار دارد و در سوی دیگر طیف گسترده ای از نیروهای سیاسی و اجتماعی. تقابل با این قطب، طیف وسیعی را در برمیگیرد. از جمهوریخواهان دمکرات و سکولار که خواهان دگرگونی بنیادی در ساختار سیاسی کشور هستند تا نیروهائی که با سیاستهای دولت احمدی نژاد و جریان حاکم مخالف هستند. طیف نیروهای مخالف با جریان حاکم در طول حیات جمهوری اسلامی تا این حد گسترده نبوده است.
۲. تلاشهائی از جانب جبهه مشارکت برای ایجاد نزدیکی بین جریانهای اصلاح طلب و راست سنتی و کارگزاران صورت میگیرد. دیدار عناصر رهبری جبهه مشارکت با مسئولین جمعیت موتلفه، دیدار با ناطق نوری، رفسنجانی، حسن روحانی، مراجعه به برخی مراجع تقلید از جمله این تلاشها است. جبهه مشارکت و جمعیت موتلفه که دیروز در مقابل هم بودند، امروز برای تشکیل صف واحد در مقابل جناح حاکم تمایل نشان میدهند.
٣. بحران هسته ای موجب شده است که عامل بین المللی بیک پارامتر جدی در تحولات سیاسی کشور و در آرایش نیروهای سیاسی تبدیل شود و با روندهای داخل کشور پیوند بخورد. بتدریج بین آرایش نیروهای سیاسی کشور با آرایش سیاسی در سطح بین المللی حول بحران پروژه هسته ای، انطباق هائی صورت میگیرد.
 
سیاستها
 
۱. قطب خامنه ای ـ راست افراطی مسئول پیشبرد سیاستهای فاجعه بار و بحران آفرین در سطح بین المللی و ملی   است. در شرایط کنونی نوک مبارزه و افشاگری باید متوجه قطب خامنه ای ـ راست افراطی باشد.
۲. در آرایش نیروهای سیاسی کنونی و در مبارزه علیه جریان حاکم، نیروهای جمهوریخواه دمکرات و سکولار با بخشی از نیروهای درون و بیرون حکومت همسو است. همسو بودن بمعنای اعلام حمایت و یا تشکیل جبهه واحد با آنها نیست و لازم است نسبت بهر یک از آنها با توجه به مشخصه هایشان سیاستگذاری کرد.
٣. سیاست نیروهای جمهوریخواه دمکرات و سکولار در عرصه اتحادها همچنان تلاش برای تشکیل اتحاد وسیع نیروهای جمهوریخواه سکولار و دمکرات است.
۴. تحول بنیادین در ساختار سیاسی کشور و استقرار جمهوری دمکرات و سکولار، ضرورت جامعه ما است.
۵. در حال حاضر لازم است که روی محورهای زیر تاکید شود:
ـ مقاومت و سازماندهی مقاومت در مقابل پیشروی قطب حاکم  
ـ افشای سیاستها و عملکردهای قطب حاکم
ـ جلب حمایت بین المللی برای اعمال فشار به رژیم حاکم جهت رعایت حقوق بشر
۶. دوره کنونی بیش از هر موقع کارسازمانگری، تقویت جامعه مدنی و جنبشهای اجتماعی را می طلبد. در این مرحله سازماندهی نیروهای اجتماعی عمدتا نه برپایه شعارهای فراگیر، بلکه بر اساس منافع صنفی و دمکراتیک امکان پذیر است.  
 
Behruz_k@hotmail.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست