انحلال سیاست: جایگزینی دمکراسی خواهی با دمکراسی سازی
رضا سیاوشی - امیرحسین گنج بخش
•
مهمترین ضعف نیروهای سیاسی در ایران آمیخته کردن دمکراسی سازی و دمکراسی خواهی است. آخرین تجلی این آمیختگی محور شدن گفتمان «مطالبه محور» از طرف سیاسیون، و فراموش کردن تقسیم کار اجتماعی میان جامعه مدنی و جامعه سیاسی است. گفتمان «مطالبه محور» برای جامعه مدنی بستری طبیعی و مناسب برای قاعده مند کردن بخش مهمی از تلاش های صنفی آنها است. اما همین گفتمان در حوزه سیاست را باید به معنی انحلال سیاست دانست
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۴ ارديبهشت ۱٣٨۹ -
۴ می ۲۰۱۰
خطاب این پنجمین (۱) نوشتار، سیاسیون اپوزیسیون اند، و از همین رو سوزنی به خود نیز باید به شمار آید.
مهمترین ضعف نیروهای سیاسی در ایران آمیخته کردن دمکراسی سازی و دمکراسی خواهی است. آخرین تجلی این آمیختگی محور شدن گفتمان «مطالبه محور» از طرف سیاسیون، و فراموش کردن تقسیم کار اجتماعی میان جامعه مدنی و جامعه سیاسی است. گفتمان «مطالبه محور» برای جامعه مدنی بستری طبیعی و مناسب برای قاعده مند کردن بخش مهمی از تلاش های صنفی آنها است. اما همین گفتمان در حوزه سیاست را باید به معنی انحلال سیاست دانست. و انحلال سیاست در اپوزیسیون، خواسته یا ناخواسته، خامنه ای را تنها سکاندار در امور کلان کشورداری کرده است.
۱
مدعیان سیاست در اپوزیسیون، امروز چنان شیفته دمکراسی خواهی خود گشته اند که از دمکراسی سازی غافل شده، و در نتیجه فراموش کرده اند که مبارزه نیازمند هدف استراتژیک، استراتژی رسیدن به آن هدف، و عاملیت (Agency) است. با فقدان هدف و استراتژی، سیاسیون اپوزیسیون به حوادث پس از کودتای انتخاباتی بهت زده نگریستند، و تنها امیدشان آن بود که شاید خیابان تکلیف حکومت را یکسره کند. سیاسیون در قبال این جنبش شگرف نتوانستند نقش ویژه ای برای خود بیابند، مگر ارائهی درس های «اخلاقی»، رهنمودهای تاکتیکی، یا حداکثر نقشی در حد مدیریت صحنه تظاهرات. آنها از وظیفه اصلی خود که همانا ارائه چشم انداز و هدف و راهبرد و رهبری است کوتاهی کردند. بهانه ها فراوان است. عده ای با این تصور که "احتراز از خشونت" خود گونه ای استراتژی است، نیازی به تعیین هدف و استراتژی برای جنبش سبز نمی بینند. برخی دیگر سیاست را به سطح مسائل جزئی تقلیل داده اند و با این تئوری به جای هدف گذاری، نقش هدف گریزی را برگزیده اند. در مجموع، سیاسیون ما با سیاست صبر و انتظار بیش از ساختن دورنما و استراتژی روشن برای جنبش سبز طفره رفته اند.
براستی وظیفه سیاسیون در قبال سرنوشت کشور ایران چیست؟ حداقل می توان یک پرسش در حوزه داخلی و یک پرسش در حوزه خارجی را برای پاسخگوئی سیاسیون برجسته کرد. در عرصه داخلی با سرنوشت جنبش سبز و نقش آن در گذار به دمکراسی، و چگونگی هدایـت و ساماندهی آن روبرو ایم. هدف استراتژیک جنبش سبز کدام است و چگونه می خواهد به این هدف دست یابد؟ در عرصه خارجی پرسش اصلی مربوط به بحران هسته ای و بحران امنیتی ناشی از آن است. بحرانی که حتی خطر حمله اتمی به ایران را پیش کشیده است. آیا سیاسیون وظیفه ای درقبال مدیریت این بحران برای خود قائلند؟ راه حل آن ها برای بحران اتمی چیست؟
به نظر ما، تنها کسانی که حداقل در این دو پرسش کلان جامعه ایران، نه تنها حرفی برای گفتن ، بلکه راه حل، و برنامه عمل و اقدام دارند، قادر خواهند بود پروسه انحلال جامعه سیاسی را متوقف و به باز سازی و بازآفرینی آن کمک کنند .
۲
تفکیک کار اجتماعی به دو حوزهی سیاسی و مدنی
یکی از مشخصه های جوامع مدرن، تقسیم کار اجتماعی و تخصصی شدن آن است . در یک مدل ساده و با کمی تسامح، می توان نوعی تقسیم کار کلی و ساده را میان دو جامعه سیاسی و مدنی در حوزه کشورداری قائل شد. در این تقسیم جامعه مدنی مطالباتش را مطرح می کند و جامعه سیاسی راه حل و برنامه برای برآورده کردن آن مطالبات را. در این تصویر، وظیفهی اصلی نیروهای جامعه ی مدنی جمع آوری و طرح مطالبات صنفی و گروهی خود، و بسیج برای کسب آن مطالبات از طریق چانه زدن و فشار گذاشتن بر قدرت سیاسی، یعنی حاکمیت و احزاب است .در مقایسه، جامعه سیاسی مسئول ساختن شرایطی است که امکان تحقق چنین مطالباتی رامهیا می کند (باید تاکید کرد که در اینجا نقسیم کار صرفاً در حوزه مدیریت کلان کشور، سیاست و کشورداری، که در دولت و احزاب تجلی می یابد، مورد نظر است.)
در این چهارچوب، جامعه ی مدنی اهرم اصلی جنبش دموکراسی خواهی است و جامعه سیاسی مدیریت کلان این فرآیند را به عهده دارد و وظیفه ی اصلی آن جلب نظر سازمانهای مدنی و متحد کردن آنها در وسیع ترین جبهه ها برای پیش برد پروژه های کلان سیاسی و کشورداری است. از همین رو، سازمان سیاسی از جنس دولت است.، و نه از جنس سازمانهای مدنی. فشرده سخن آن که تعیین هدف کلان جنبش، و تدوین استراتژِی کلان برای رسیدن به آن، و هدایت گام به گام استراتژی تا موفقیت کامل وظیفه و مسئولیت جریانات سیاسی است. این کارها وظیفه جامعه مدنی نیست.
در ایران، امّا، کار بر عکس شده است. از یک سو شاهد پر کردن خلاء سیاست از طرف فعالین جامعه مدنی از جمله روزنامه نگاران، زنان، داشنجویان و دانشگاهیان. . . هستیم و از سوی دیگر، شاهد مهاجرت وسیع سیاسیون به حوزه سرسبزتر جامعه مدنی. سیاسیون به جای مسئولیت پذیری و پاسخگوئی در برابرکارنامه نه چندان برازنده خود، و به جای کوشش برای بازآفرینی و تکامل حوزه سیاست، راه حل را در مهاجرت گروهی به جامعه مدنی و مصادره میوه های مبارزات مدنی جستجو می کنند، به ویژه هنگامی که موفقیت نسبی جامعه مدنی در دوره اخیر ( مثلا" کمپین زنان و جوانان و کارگران) انگیزه برای این مهاجرت جمعی ایجاد کرده است. نتیجه این کار برای هر دو گروه ضایعه بار است. سیاسیون باید به جای مهاجرت به حوزه مدنی، پاسخگوی نیاز های جامعه سیاسی باشند و بکوشند نقش شایستهی خود را در حوزه سیاست بازی کنند تا این حوزه به تدریج بازآفرینی شود.
۳
دمکراسی سازی و دوران گذار
امروز مهمترین وظیفه سیاسیون ایران ترسیم تصویری از گذار است. روایت هر نیرو از گذار چیست؟ منطق اقدامات ما تنها درون یک «روایت گذار» است که معنی می یابد. به همین دلیل هر عمل دیگر سیاسیون از این به بعد باید تابع این «روایت» باشد. در روایت گذار حداقل سه فاکتور باید روشن شود: هدف استراتژیک، راه رسیدن یا استراتژی رسیدن به آن هدف، و چگونگی شکل دادن به عامل و حامل که قرار است بر دوش خود هدف را دنبال و فرایند را مدیریت کند. فقدان روایت منطقی گذار ناشی از وجود چند گرایش عمده در سازمان ها و سیاسیون ایران است.
الف –گرایش دموکراسی خواهان بدون گذار. برای این گروه مقوله ای بنام دوران گذاروجود ندارد یا اگر هم وجود دارد پس از سرنگونی جمهوری اسلامی با یک رفراندم و یا تشکیل مجلس موسسان اغاز می شود. تا فرارسیدن آن روز، این گروه برای خود هیچ گونه مسئولیتی قائل نیست، مگر تکرار خواست های نهائی مانند سکولاریسم. به تصور این گروه طرح خواست ها به خودی خود به سرنگونی حاکمان خواهد انجامید و به این ترتیب کوچک ترین طرحی برای این که فاصله امروز تا روزی که به هدف خود برسد چه باید کرد ارایه نمی دهد. التفاتی هم به سازماندهی گذار مسالمت آمیز که به فروپاشی مملکت منجر نشود ندارد. این گروه انرژی اش را یکسره صرف آمادگی برای دوران پس از سرنگونی می کند تا این بار آماده باشد.
ب - دموکراسی خواهان همیشه در حال گذار. این گروه دمکراسی خواهان حداقلی است که فرایند گذار را ابدی و بی پایان می داند - - برای آن مطالبات سلسله مراتبی شبیه نردبان دارند که پله های ان تک تک باید پیموده شوند، پیش از آنکه به نقد ساختار حکومت برسد . اما تعداد پله ها بی نهایت است. زیرا مطالبات باید «منطقی و قابل دسترس» باشند. و از آنجا که نظام اجازه پله های کارساز و مناسب و معنی دار را نمی دهد، بنا براین منطقی آنست که زمان بی نهایت را برای گذار پذیرفت. به عبارت دیگر ، تا زمانی که امکان برآورده شدن خواسته ای در چهارچوب ساختار حکومت نباشد ، نباید مطرح شود و بنابراین سخن از خواسته های فراساختاری، مترادف رادیکالیسم است.
اگر دموکراسی خواهان بدون گذار هیچ پروژه ی روشنی برای گذار ندارند، دموکراسی خواهان همیشه در حال گذار، پروژه پیمودن گام به گام نردبان مطالبات را، تنها به پیش کسوتی یکی از جناح های حکومتی ممکن می بینند . اجماع تئوریک این گروه به ناچار بر ایمان به جناح اصلاح طلب نظام استوار است.
ج - گروه سوم شبه دموکراسی خواهان حکومتی هستند. این گروه با دگرگون الفاظ، معنی دمکراسی را دگرگون کرده است تا بلکه بتواند نظام جمهوری اسلامی را نوعی دمکراسی، و قانون اساسی آنرا به نوعی مترقی نشان دهد. اعضای این گروه جناح اصلاح طلب حکومت را تشکیل می دهند، همان جناحی که مورد توجه دموکراسی خواهان حداقلی اند(بند قبل). شبه دموکراسی خواهان ملتزم به قانون اساسی هستند و مشکلشان با حاکمان نه ساختار سیاسی واقتصادی جامعه، بلکه تفسیر نادرست از این قوانین است. اینان برخی مطالبات و خواست ها را در چهارچوب قواعد و ملزومات نظام مطرح می کنند و، گهگاه به دادن وعده های جالب و جذاب هم دست می زنند، اما هیچگاه پاسخگوی وعده های خود نیستند، و از پاسخ به این پرسش که کدام فرد و نهادی مانع اجرای این وعده هاست طفره می روند. نتیجه آن که همچون دو گروه دیگر گام موثری در جهت ساختن دموکراسی برنمی دارند.
۴
لزوم باز سازی جامعه سیاسی در پرتو جنبش سبز.
انحلال سیاست در ایران درست در زمانی روی می دهد که کشور ما به دلیل وجود مشکلات گوناگون بیش از هر زمانی به یک جامعه سیاسی توانمند و مبتکر و شجاع نیازمند است. امروز کشور ما در گیرودار یکی از بزرگ ترین تحولات سیاسی - تاریخی خود در داخل، و دچار یکی از خطرناک ترین بحرانهای امنیتی در خارج است. در این شرایط بغرنج، سیاسیون نباید نقش ویژه و حیاتی خود را فراموش کنند. عدم بازسازی حوزه سیاست پی آمدهای بسیار خطرناک برای کشورمان دارد. باید به تکرار پرسید: در تقسیم کار اجتماعی مدرن و مدنی، مدیریت بحران های کلان کشور داری بر عهده چه بخشی از جامعه است. به این پرسش پاسخ مبهم نباید داد.
از سوی دیگر، امروز امکان بازآفرینی حوزه سیاست در بستر جنبش سبز از هر زمانی فراهم تر است. با تکیه بر جنبش سبز و الگوی تازه ای که آفریده جامعه سیاسی قادر است خود را بازسازی کند و نقش و مسئولیت در خورش را به عهده گیرد. به نظر ما، جنبش سبز نه تنها بستر بازآفرینی جامعه سیاسی را فراهم آورده، بلکه با شعار «رای من کو» حتی راه را هم نشان داده است . ما در نوشته های دیگر (1) بر این نکته تأکید کرده ایم که جنبش سبز با چنین شعاری از آغاز یک جنبش انتخاباتی بوده است. این شعار در تکامل به «راهبرد انتخابات آزاد» اشاره دارد. تجلی راهبرد انتخابات آزاد در عمل و در صحنه، یک کمپین گسترده و فراگیر برای دستیابی به انتخابات آزاد و از میان برداشتن موانع آن است. به نظر ما سیاسیون قادر خواهند بود در تلاش برای شکل دادن به چنین کمپینی به تدریج با یکدیگر همسو، هماهنگ و همراه شوند و راه را برای اتحاد اپوزیسیون در صحنه عمل هموار کنند. در این فرایند، تک تک نیروهای سیاسی می توانند برای «بازآفرینی» و «بازسازی» خود همت گمارند. امر بازآفرینی که از نیروهای سیاسی آغاز می شود، سرانجام کل حوزه سیاست را در بر می گیرد. در این تصویر، نظم و نظام نوین سیاسی، به تدریج به گرد کمپین انتخابات ازاد شکل می گیرد. نهاد های سیاسی مجال شکل گیری، بازسازی و باز آفرینی می یابند. در این تصویر، رابطه منطقی میان جامعه سیاسی و جامعه مدنی از نو شکل می گیرد و همکوشی طبیعی میان آنها آشکار و توان نهفته در این همکوشی پدیدار می شود.
۵
هیچ پروژه سیاسی بدون داشتن حامل و عامل خاص خود سرانجام نمی یابد. تعیین هدف استراتژیک و راهبرد رسیدن به آن، در خلاء انجام نمی شود. سرانجام یک نیروی جامعه و یا یک جنبش باید بار سنگین مبارزه را بر دوش گیرد و به مقصد رساند. در راهبرد انتخابات آزاد، جنبش سبز عامل و حامل این راهبرد است. برای موفقیت، لازم است جنبش سبز به عنوان نهضت انتخابات آزاد سازماندهی شود، تا توان و انرژی شگرف آن برای در هم شکستن موانع نتخابات آزاد، و ساختن الزامات آن، به مجرای مناسب افتد. بدون تحقق انتخابات آزاد در ایران، جنبش سبز به اولیه ترین هدف هایش هم نخواهد رسید. از سوی دیگر، بهتر آن است سیاسیونی که این راه را نمی پذیرند آلترناتیو خود را در مقابل این راهبرد به روشنی ارائه کنند. به سخن دیگر، دستکم به چند پرسش پاسخ دهند: «روایـت گذار» آنها چیست؟ نقش جنبش سبز در این روایـت کدام است؟ هدف استراتژیک جنبش سبز از نظر آنها چیست؟ چه استراتژی برای رسیدن به آن هدف پیشنهاد می کنند و کدام اقدامات را برای پیش برد آن استراتژی کارآ می دانند؟
اگر چنین نکنند باید فرض کرد که سیاسیون ما توقع دارند که در ایران هم مانند عراق و افغانستان، جامعه سیاسی غرب یا آمریکا خلاء جامعه سیاسی ایران را پر کنند. کوتاهی در باز سازی جامعه سیاسی ایران به معنی تکیه بر جامعه سیاسی خارج است. فراموش نکنیم، با نبود جامعه مدنی (یا ضعف آن)، هر کشوری می تواند ادامه حیات دهد، اما بدون جامعه سیاسی،فروخواهد پاشید.
چهار نوشتار پیشین:
1 – کمپین انتخابات آزاد: نقشه راه گذار گام به گام به دمکراسی
www.akhbar-rooz.com
2 – کمپین انتخابات آزاد: روایت آزادی خواهانه از جنبش سبز
www.akhbar-rooz.com
3 – کمپین انتخابات آزاد:برای شکفتن جنبش سبز و مقابله با شکافتن آن
www.akhbar-rooz.com
4- بیانیه شماره ۱۷ موسوی، تجلی تقسیم کار نانوشته در جنبش سبز
www.akhbar-rooz.com
|