سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تبرئه نه، پیروز شدیم!


برهان دیوارگر


• در این دو سال امر اول مه، تجمع به مناسبت روز کارگر، تجمع کارگری، امر محاکمه فعالین کارگری در ایران به یک مساله حاد و فعال و پر و سر و صدا تبدیل گردید. کشمکش و ظلم و ستمی در گوشه زندان در یک شهر دور افتاده نماند. به یمن این همبستگی اول مه و کارگر و حق کارگر در مقابل رژیم هار جمهوری اسلامی "صاحب" داشت. کسی بود که اینرا نبیند؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۰ ارديبهشت ۱٣٨۵ -  ۱۰ می ۲۰۰۶


دو سال طول کشید. جمهوری اسلامی اعلام کرده است که دست از سر پنج کارگر دستگیر شده اول ماه مه سقز بر خواهد داشت. باصطلاح تبرئه مان کرده اند!   از عصر یازدهم اردیبهشت سال ١٣٨٣ تا همین چند روز قبل، دو سال کشمکش زخم و تاثیرات عمیقی بر روی جسم و جان و زندگی هر کدام از ما و خانواده های ما بهمراه داشت. در مورد من اینگونه بود. هیچ تردیدی ندارم که در مورد دوستان "هم پرونده ای" هم صدق میکند. اما این دو سال پر از شور و غرور هم بود. با موفقیت هم همراه گردید.
 
من از بکار بردن عبارات قضایی در مورد سرگذشت این سه ساله بشدت اکراه دارم. ما تبرئه نشدیم. ما مجرم نبودیم. از دادگاه خبری نبود. از بازجویی و محاکمه و پرونده در معنای پیش پا افتاده اش اثری وجود نداشت. تا چه برسد به وکالت و دفاع و فرجام خواهی. هیچ   چیز حتی یک میلیمتر از   یک خیمه شب بازی کریه و آشکار تجاوز نمیکرد. یک قاب بندی بود. زمانی همین دادگاهها و قضات کارگران معترض را در عرض چند دقیقه به جوخه اعدام میسپردند. شکنجه و اعدامهایشان را برخ میکشیدند تا از بقیه زهر چشم بگیرند. دوره عوض شده و در مورد ما، از جمله، همین کار را از طرق دیگر در پیش گرفتند. این سه سال مهلتی بود که رژیم صرف آزار و اذیت سیستماتیک ما کرد تا ما را بترسانند. از هیچ چیز فروگزار نکردند تا   کار و زندگی معمولی را بر ما و خانواده فلج کنند. وقت و بی وقت سراغمان بیایند، زندان و کتک را نثارمان کنند. بازجویی و تهدید و احضاریه ها تمامی نداشت. دلبخواه پرونده و جرم و حبس و امثالهم بالا و پایین میرفت. یک پرونده در نزد دادگاه انقلاب کفایت داشت که هر مامور و پاسدار و بازجو و زندانبانی بر سر زندگی، شغل،   رفت و آمد و کار و خواب خود و همسر و فرزندانمان کاره ای باشند. تامین وثیقه ها خود داستان تمام نشدنی دیگری را میساخت. میخواستند ما را فرسوده کنند. به زانو در بیاورند. به شکستمان بکشند. میخواستند زندگی فلج و فرسودگی ما را درس عبرت دیگران کنند. اگر یک ذره از "عدالت" وجود خارجی میداشت کیفرخواست ما علیه دم و دستگاه سرکوب و قضایی و امنیتی رژیم اسلامی میبایست یقه آنها را بگیرد و نه منت "تبرئه" از جانب شعبه هفتم دادگاه تجدید نظر استان! در طی همین مدت، در ١٦ مرداد ١٣٨٤ به جرم شرکت در   تشکل بیکاران و داشتن سایت کارگری تشکل و به جرم سازمان دا د ن اعتصاب عمومی مردم سقز علیه زورگویی و ملیتاریزه کردن محل کار و زندگی مردم،   به مدت ٣٨ روز راهی بازداشتگاه ادراه اطلاعات سقز شدم. به همین سیاق پرونده دیگری را علم کرده و هنوز دادگاه انقلاب سقز مشغول بررسی است!
 
اما ما هنوز جزو خوش شانسها باید بحساب بیاییم. بخت با ما یار شد. حمایت و همبستگی بین المللی به پای اصلی پروسه رفتار رژیم با ما عمل کرد. در گام به گام پرونده، در همه پیچ و خم ها این حمایتها نقش ایفا مینمود. بیش از خود ما، خود رژیم حساب و کتاب این نامه ها و قطعنامه های حمایتی را داشت. آرشیو مفصلی را بهم زده بودند. در کوران وقایع، بدلیل محدودیتهای امنیتی، محدودیتهای مالی و فنی سر در آوردن ابعاد کامل این شبکه همبستگی آسان نبود. اما هر جا که سر میکشیدی سرنخهای آن پیدا بود. با هیچ کلماتی نمیتوان آن دلگرمی را بیان نمود. وسعت و همدلی موجود در رسانه ها، کمپینهای حمایتی، اتحادیه های کارگری، احزاب، نهادها و جمع های کوچک و بزرگ بزرگتر و کارآ تر از آن بود که حتی رژیم اسلامی ایران، و حتی بعد از روی کار آمدن احمدی نژاد بتواند آنرا نادیده بگیرد. برای خود ما این اخبار قوت قلب بزرگی بود. باعث بود که سرمان را بالا بگیریم. روی حقانیت کارمان بایستیم. نامه های متعدد منتشر شده علنی از جانب همین جمع ما، نمونه گویایی از توازن قوایی است که اساسا حاصل کمپین گسترده همبستگی بین المللی باید بحساب بیاید. پیروزی امروز، پیروزی همگی ماست.
 
در این دو سال امر اول مه، تجمع به مناسبت روز کارگر، تجمع کارگری، امر محاکمه فعالین کارگری در ایران به یک مساله حاد و فعال و پر و سر و صدا تبدیل گردید. کشمکش و ظلم و ستمی در گوشه زندان در یک شهر دور افتاده نماند. به یمن این همبستگی اول مه و کارگر و حق کارگر در مقابل رژیم هار جمهوری اسلامی "صاحب" داشت. کسی بود که اینرا نبیند؟ اهمیت این پدیده را لمس نکند؟ همین کمپین گسترده و عطف توجه ثمره خوب خود را در بسیج فوری و حاضر و آماده در دفاع از کارگران دستگیر شده اعتصاب کارگران شرکت واحد نشان داد. قطعا اسانلو را هم از زندانهایشان بیرون میکشیم. میتوانیم اینکار را بکنیم. باید اینکار را بکنیم. پیروزی قطعی ما زمانی است که دنیا را از شر حکومت سرکوبگر و ضد کارگری در ایران خلاص کرده باشیم. تا همان موقع، و برای اینکه به این پیروزی   دست بیابیم باید قدر همبستگی و موفقیتهای امروز خود را بدانیم.
 
من   باتفاق شریک زندگی خود، مریم اخضرپور، شاهدان زنده ای هستیم   که ارج و عزت و کارآیی همبستگی بین المللی دفاع از کارگران اول مه سقز را همه جا جار خواهیم زد. فرزند کوچک ما در همین پروسه بدنیا آمد و به این ترتیب خاطرات این دوره همیشه با ما خواهد ماند.
 
برهان دیوارگر
هجدهم اردیبهشت ماه ١٣٨٥
Borhandivargar۲۰۰۶@yahoo.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست