یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

دوراهی کردستان


همن سیدی


• اعتصاب اخیر کردستان حامل پیام مهمی است: تغییر در ایران امری شدنی است و برای ان پتانسیل بسیاری در کردستان موجود است، می‌توان ان را در ایران همه‌گیر کرد، فقط باید جلب اعتماد شود. قدم اول را مردم کردستان برداشتند. گام دوم باید از سوی نخبگان فارس و انگاه سایر مردم ایران برداشته شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۷ ارديبهشت ۱٣٨۹ -  ۱۷ می ۲۰۱۰


 در چند دهه گذشته فضای سیاسی کردستان حامل دو پیام متفاوت برای ایرانیان بوده است. گاهی منشا نگرانی و گاهی هم نقطه امید. اما این دوگانگی تنها از سوی فرستنده نبوده که نشان از کیفیت مخاطبان نیز داشته است. کردها در ایران در دوره‌های مختلف، هیچ خیری از ایرانی بودن خود ندیده‌اند اما باز هم کماکان بر ان پای فشرده‌اند. برخی این پافشاری را ناشی از شکل‌نگرفتن ناسیونالیزم کردی و شماری هم ان را دلیل همخوانی دو ناسیونالیزم کردی و ایرانی پنداشته‌اند. هر چه باشد تاکنون علیرغم همه بی‌مهری ها دومی یعنی اصرار بر ایرانی بودن جریان غالب بوده ‌است اما ایا این اصلی ابدی خواهد بود؟ سکوت همیشگی هم وطنان ایرانی در برابر جنایات اعمال‌شده و همدردی کردها در دیاربکر و سلیمانیه ایا ریشه‌ای ازلی ندارد؟ سیاست دولتها در دوره‌های مختلف و نقش هموطنان در شکلگیری این سیاست‌ها چگونه بوده است؟ سکوت کردستان در یک سال اخیر چه پیامی داشته و عزم و اعتصاب امروز چه پتانسیلی برای اینده ایران خواهد داشت؟

واقع شدن قسمتی از کردستان در جغرافیای سیاسی ایران بخشی از هویت ان است اما همه ان نیست، واقعیت این است که کردها در ایران، اولا هیچ‌گاه شرایط برابر بودن با سایر ایرانی‌ها را تجربه نکرده‌اند دوما به مرور احساس سرنوشت مشترک با سایر کردها در انسوی مرزها تقویت شده است، مخصوصا زمانی که از سوی دولتهای حاکم یا هموطنان فعلی‌شان مورد تبعیض و تهاجم واقع شده‌اند. اما همانطور که در ابتدا اشاره شد تاکنون این کشش و رانش‌ها نتوانسته به صورت قطعی دل انها را از ایران بکند. در قرن اخیر دو دولت حاکم بر ایران یکی به نام خاک و دیگری به نام خدا با تمام توان در پایمال کردن حقوق کردها کوشیده‌اند. این دولتها از توطئه علیه کردها در انسوی مرزها هم غافل نبوده‌اند. نقش محمدرضا شاه پهلوی در شکست جنبش مصطفی بارزانی که هنوز هم در گوش کردها با نام "ئاش‌به تال" یا مایه‌پوچ سنگینی می‌کند، فراموش شدنی نیست. توطئه های جمهوری اسلامی نیز علیه حکومت منطقه‌ای کردستان در عراق یا جنبش کردها در ترکیه هم که داستان مفصلی دارد. اما انچه جای تامل است نقش شهروندان ایران در عملکرد دولتهایشان است، این نقش یا به صورت همراهی بوده یا به شکل سکوتی که می‌توان ان را به رضایت تعبیر کرد و شمار مخالفتها بسیار اندک. در اغازین سال حیات جمهوری اسلامی که به نام اسلام دستور جنگ علیه کردستان صادر شد تنها اخوندها به کردستان حمله نکردند! بلکه مردمی مسلمان از نقاط مختلف ایران برای جنگ علیه کفار به کردستان یورش بردند. این تب مذهبی با هزینه بسیار زیاد عاقبت فرو نشست اما حکومت مذهبی کماکان در کردستان غیرمذهبی، باقی ماند! کردها با همه این مصائب با اعتقادی که به مبارزه داشند راه خود را ادامه دادند و این همان راهی است که سایر مردم امروز پیش روی خود می‌بینند، هر روز هزاران نفر از ارتش بیست میلیونی بریده و به جبهه ازادی خواهی می‌پیوندند، اما مشکل اینجاست که این جبهه بسیار متزلزل است چرا که هنوز بدون میثاق و پیمانی جدید است و تداوم ان دشوار. خیلی سوالها باید جواب داده شود و خیلی از ابهامات باید رفع شود والا به سرنوشت همان جبهه‌ای دچار خواهد شد که اواخر سال ۵۶ شکل گرفت و اوائل سال ۵٨ از هم پاشید! باز در بر همان پاشنه خواهد چرخید. عدم احترام به حقوق اقلیتها و قوم و عشیره خواندن انها تنها به زیان اقلیتها تمام نخواهد شد بلکه هیج دولتی هم در اینده ایران روی اسایش را به خود نخواهد دید، هم‌اکنون نیز بخشی از عدم کامیابی جبهه جدید ناشی از عدم رفع تهدیدها و تبعیض‌ها است. کردستان در تمامی ٣۰ سال بعد از انقلاب دمی از مبارزه باز نایستاده بود اما در یک سال اخیر، به دیده گمان و تردید به جنبش سبز نگریسته بود، در واقع عدم همراهی کامل کردستان با تهران ریشه در همین گذشته‌ها دارد. کردها حق دارند که یک بار دیگر بی‌گدار به اب نزنند چرا که اکنون بیش از ٣۰ سال است بهای همراهی با انقلاب ۵۷ را می‌پردازند! انها هنوز ضمانتی برای تکرار نشدن مشکلات دیروز کسب نکرده‌اند تا به این جنبش نیز لبیک گویند! اکنون نیز در پی اعدام‌های اخیر، کردهای سایر بخش‌های کردستان را بیشتر همراه و هم‌درد خود یافته‌اند!

باید چاره‌ای اندیشید. دو راهی کردستان البته می‌تواند به بزرگراه ازادی ایران ختم شود، باید نخبگان جبهه جدید گفتگوئی شفاف را اغاز کنند، انچه تا کنون بوده تنها مونولوگ یا بیان یکطرفه بوده ‌است. باید جوابگوی سوالها هم بود و بیان خود را به دیالوگ تبدیل کرد. اعتصاب اخیر کردستان حامل پیام مهمی است: تغییر در ایران امری شدنی است و برای ان پتانسیل بسیاری در کردستان موجود است، می‌توان ان را در ایران همه‌گیر کرد، فقط باید جلب اعتماد شود. قدم اول را مردم کردستان برداشتند. گام دوم باید از سوی نخبگان فارس و انگاه سایر مردم ایران برداشته شود. مقاله‌ای از اقای داریوش همایون قابل تامل است، ایشان در "پیشمرگان پیکار مردم" کردها را بارها پیشمرگان مبارزه همه ایران دانسته‌اند و تجزیه خواهی انها را از سر ناچاری وصف کرده‌اند. این بسیار ارزشمند است، نمیتوان از داریوش همایون توقع داشت که در این مورد درست به مانند داریوش اشوری بیاندیشد اما توقع به جائی است اگر خواسته شود در این برهه حساس نقش زنده یاد داریوش فروهر را ایفا کند. این دو داریوش زیاد تفاوتی نداشتند. تنها با اندکی اختلاف فاز، هر دو راهیان مدار ایران‌دوستی بودند. داریوش همایون البته به مانند داریوش فروهر زندان دوران پهلوی و هم سلولی و رفاقت با مبارزان کرد را تجربه نکرده است، اما برای ان به گونه‌ای دیگر می‌توان نقاط مشترکی یافت. ولی نخست باید مونولوگ را به دیالوگ تغییر دهیم، دیالوگی که در ان، نه خدا و نه خاک که خود انسان محور باشد.

همن سیدی
لندن


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست