اعتصاب در کردستان، تحصن در ایران
هادی صوفی زاده
•
ظاهرا" مردم و سران سبز مصمم به اعتراض در آستانه سالگرد رسوایی رژیم یعنی ۲۲ خرداد هستند و می توان دریافت که هم کردستان وهم بقیه ایران برای ایفای نقش اساسی مکمل هم هستند و گرهدادن این دو موضوع بسیار مهم بنظر می رسد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲٨ ارديبهشت ۱٣٨۹ -
۱٨ می ۲۰۱۰
خانوادههای داغدار زندانیان اعدام شده هفته گذشته (نوزدهم اردیبهشت) که قربانی سیاستهای ظالمانه رژیم اسلامی گردیدند همچنان سرگردان بدنبال بازپس گیری اجساد عزیزان خود در تهران هستند و تاکنون پاسخی دریافت ننمودهاند. خانوادههای بازماندگان اعلام نمودهاند که درصورت اجتناب مقامات از بازپس دادن اجساد عزیزان درمقابل استانداری کردستان تحصن خواهند نمود. هفته گذشته نیز در کردستان اعتصاب موفقی انجام شد که باتوجه به رویه مدنی آن مورد توجه جهانیان و ایرانیان ازهر طیف و گروهی قرار گرفت و این مهم را به اثبات رساند که مردم را نمی توان با ایجاد فضای رعب و وحشت وادار به سکوت وعقب نشینی نمود. درواقع از حوادث جاری می توان نتیجه گرفت که دوران رکود بسر رسیده است.
بااین مقدمه اگر نظر عموم کارشناسان امور سیاسی ایران و نظر غالب افکارعمومی در خصوص اعدامهای دستهجمعی اخیر را مبنا قرار دهیم، جنایت اخیر رژیم بمنظور زهرچشم گرفتن از مردم در سالروز کودتای انتخاباتی است تا مردم جرات اعتراض نداشته باشند. اما ظاهرا" مردم و سران سبز مصمم به اعتراض در آستانه سالگرد رسوایی رژیم یعنی ۲۲ خرداد هستند و می توان دریافت که هم کردستان وهم بقیه ایران برای ایفای نقش اساسی مکمل هم هستند و گرهدادن این دو موضوع بسیار مهم بنظر می رسد و می تواند برای همیشه ریشه این غده سرطانی را بخشکاند. اعتصاب عمومی خلق کرد در روز پنچ شنبه هفته گذشته ملاک خوبی برای ادامه مشی مدنی است تا بتوان زورگویان را وادار بهعقب نشینی نمود. موضوع اعتصاب با توجه به آشنایی مردم کردستان درچند دهه گذشته گزینه مناسبی است و شاید بههمان نظریه قدیمی باید روی آورد که کردها چیزی ندارند تا ازدست بدهند اما در کل ایران بهدلیل پهناوری و پراکندگی و وجود اهرمهای اقتصادی میان مردم و حکومت گزینه مناسبی نیست و یا تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است اما اگر سخنان اخیر آقای موسوی دردیدار با طلاب و مدرسین حوزههای علمیه رامبنا قرار دهیم که گفته جنبش سبز ریشه در تفکرات مذهبی ما دارد می توان از بعد مذهبی به اهمیت بست نشینی در اماکن مذهبی پی برد و برای همیشه بهانه رژیم در متهم نمودن آنان به انقلاب مخملی را خنثی نمود. اسناد تاریخی درخشانی درخصوص تحصن و بست نشینی موجود است که سران سبز لزوما" می توانند مورد توجه قرار دهند که نکاتی را به اختصار خواهم آورد.
۱. رژیم اسلامی ایران در این سی سال با بدترین شیوه با اجساد مخالفین رفتار نموده است و در موارد بسیاری با تکهتکه نمودن اجساد، سرقت بخشی از اعضای پیوندی مقتولین، زیرخاک نمودن دراماکنی تحت نام لعنت آباد، اجازه ندادن به خانوادهها برای دیدار نهایی و نهایتا" عدم اجازه به بستگان مقتولین برای آذین مقبره و گذاشتن سنگ قبر و گاهی با شکاندن سنگ مقبره اعدامیان بیشترین توهین و بی احترامی را به اجساد قربانیان و به بازماندگان مقتولین نمودهاند. کینه سران وعوامل نظام فرونشاندنی نیست و فراتر ازآن هم دراین اواخر بی احترامی به مقبره پدر سید محمد خاتمی ( آیهالله روح الله خاتمی ) نشان از بی حد ومرزی کینه و نانجیبی سران رژیم است که اینگونه اعمال غیرانسانی در هیچ جای دنیا اثری از آن نمانده است. موارد ذکرشده نهتنها کینه توزی علیه مقتولین و اجساد بلکه شکنجه بازماندگان محسوب می شود. رژیم ترکیه دردهههای گذشته بدترین بدرفتاری را با اجساد مخالفین بویژه کردهای شورشی می نمود، اما فشار سازمانهای حقوق بشری بر این کشور شرایطی را به آنان تحمیل نمود که کرامت اجساد را محترم شمارد و در چند سال اخیر اجساد کسانیکه در جنگ رهایی بخش کردستان با ارتش ترکیه شهید می شوند توسط مردم و مقامات محلی طبق عرف و عادات منطقه و در کمال احترام به خاک سپرده می شوند. اما رژیم ایران که هیچیک از کنوانسیونهای منع شکنجه و برخی مصوبههای مربوطه دیگر سازمان ملل متحد را امضاء ننموده ـ تا انتظار داشته باشیم کرامت اجساد را محترم بشمارد ـ کنوانسیونهای دیگر را نیز که امضاء نموده هیچگاه رعایت ننموده است. رژیم ایران ازا جساد بعنوان ابزاری سیاسی استفاده می نماید که استفاده از جسد مسعودعلی محمدی استاد دانشگاه که سال گذشته توسط خودشان ترور گردید نمونهای ازآن است و یا استفاده از بقایای اجساد جنگ ایران وعراق که همیشه برای ایجاد فضای خشم و عزا و وحشت از آنان استفاده نموده است. بدیهی است که عدم رعایت اخلاق و انسانیت در قاموس حکومت اسلامی برای همگان کاملا" واضح است و شکنجه بازماندگان بخشی از فرهنگ این رژیم است. با توجه به موارد ذکرشده در این زمینه، احتمال اینکه اجساد اعدام شدگان را به خانوادههایشان پس بدهند بسیار ضعیف است و باید بخاطر آورد زندهیاد شیرین علم هولی درآخرین نامه اعلام داشته بود که ایشان رابه گروگان گرفتهاند. می بینیم که جسد بی جانش هم گروگان است.
۲. به لحاظ تاریخی تحصن و بست نشینی یکی ازشیوههای مبارزاتی بسیار قدیمی مردم ایران بویژه در جریان پیش لرزههای انقلاب مشروطه بوده است که تا به امروز جای افتخار ایرانیان است. اوج این نوع مبارزه در آن دوران در اعتراض به اعدام دو تن از تجار قند و شکر مورد احترام شهر تهران در شاعبدالعظیم بود که بست نشستند و منجر به پیروزی طرفداران مشروطه گردید. حوادث بعدی آنزمان و ناتوانی حکومت پوسیده قاجار درنهایت منجر به سقوط کامل آنان گشت. نباید فراموش نمود که طبق اسناد تاریخی دربار قاجار مخالفان خود را گروهی از تروریستهای جیرهخوار انگلیس خطاب می نمود. به جهات بسیاری اعدامهای آن زمان مشابه اعدام های چند روز اخیر است. و اگر درآنزمان شاه قاجار با معاویه مقایسه می گردید این روزها از خامنهای بعنوان معاویه یاد می شود و بیهوده نیست که بسیاری از میانجیگران نظام منجمله اقای مهدوی کنی از موسوی خواستند که امام حسن گونه از در صلح با خامنهای درآید. نقاط مشابه دیگری پیرامون حوادث بعد از انتخابات با دوران مشروطه بچشم می خورد که سران فعلی رژیم از تبارمشروعه خواهان و موج سبز بهتبار مشروطه خواهان شباهت دارند و خامنهای نیز درمقام محمدعلی شاه قاجار جلوس می نماید.
٣. بست نشینی سید جمال الدین اسدآبادی در حرم شاعبدالعظیم مهمترین حرکت علیه قاجار بود که خارج از بست نشینی که بیش ازهفت ماه بست نشست محلی برای برگزاری اجتماعاتی در اعتراض به سیاست شاه بود، صورت گرفت و این دگرگونی بست را به مفهوم تحصن نمایان ساخت که در نهایت دولت ناچار به بست شکنی ایشان گردید و او را به استانبول تبعید نمود و در استانبول هم از مبارزه دست نکشید و اینکه سیدجمال الدین درتاریخ ایران نام خود را برای همیشه بهنیکی ثبت نمود.
۴. اصولا" تحصن و بست نشینی مقتضی زمان قدیم بوده و بعد از دوره مشروطه کمتر مورد استفاده قرار گرفته است اما از آنجا که نهادهای سیاسی و نهادهای مدنی و کارگری و سندیکایی درایران امکان ظهور نیافتهاند بناچار باید به متد قدیم روی آورد. هرچند در سالهای اخیر تجربه چند مورد اعتصاب و تحصن در داخل و خارج راداریم و می توان به تحصن نمایندگان مجلس ششم در اعتراض به رد صلاحیت ها از سوی شورای نگهبان، اعتصاب سه روزه آقای اکبر گنجی و دهها نفرازایرانیان کشورهای مختلف، اعتصاب زندانیان سیاسی سال ۲۰۰٨ که اعدام شدگان هفته گذشته نیز جزو اعتصابیون بودند و در سطح اروپا نیز درحمایت از آنان اعتصاب صورت گرفت، اشاره کرد.
درخاتمه، رژیم ایران که نمایش مضحک ۲۲ی بهمن سال گذشته را دفن فتنه اعلام نمود، اینک اعلام نموده که ۱۴م خرداد را همانند ۲۲ی بهمن باشکوه برگزار می کند، این همه نشان از ترس ونگرانی آنان از وضعیت انفجاری جامعه است و اگر چنانچه سران جنبش سبز از وعده خود به آرای مردم کوتاه بیایند چه آینده ای درانتظار آنان خواهد بود؟ آیا رژیم بیکار خواهد نشست وآنان را به حال خود رها خواهد نمود؟ بدون تردید پاسخ نه است و موج بازداشت های اخیر که به حلقه محافظان موسوی هم رسیده و خط و نشان کشیدن بسیاری از متفکرین و مراجع مذهبی نظام نشان از حذف و نابود کردن آنچه آنان "سران فتنه " می نامند، خواهد بود. حذف آقای محتشمی پور از کمیته دفاع از مردم فلسطین، تلاش برای حذف سید حسن خمینی از موسسه نشر آثار امام خمینی و توطئههای مشابه علیه رفسنجانی و بطور کلی کسانیکه بنوعی تهدیدی علیه نظام محسوب می شوند. ایجاد فضای اختناق و دستگیریهای متعدد نشان از تبدیل حکومت از یک استبداد مذهبی به استبداد وحشی است. در مدت اخیر سران رژیم سعی نموده اند تا برای مقابله با بحران کنونی از طریق جنجال و بحران سازی سالروز کودتای انتخاباتی را پشت سر بگذارد و برای نمونه اعدام ۴۵ نفرافغانی، سناریوی حمله به سفیر پاکستان در تهران، حمله به نیروهای مرزی کردستان عراق و ادامه سناریوی حمله سال گذشته به چاه نفتی فک که دراوج بحرانهای داخلی صورت گرفت، سفرآقای مصطفی محمد نجار وزیر کشور به کشور آذربایجان با دیپلماسی تهدید و تطمیع و تهدید به اعلام فتوای جنگ آیهالله مکارم شیرازی به بهانه تخریب یک مسجد در آن کشور، برچیدن مجسمههای برنزی چهرههای نامی ایران درسطح شهر تهران، جمع اوری اجساد دوران جنگ و بازارگرمی مرده پرستی، مبارزه با بدحجابی و احتمال زلزله نمونههای ملموسی از بحران سازی نظام برای انحراف افکار عمومی از اوضاع آشفته مملکت است. گروه تحلیل گران انقلاب سبز در مطلبی باعنوان "آدمکشی عامدانه برای ایجاد وحشت" بسیار دقیق اهداف سران نظام را بررسی نمودهاند واحتمال اینکه آقایان کروبی وموسوی بازداشت شوند بسیار زیاد است. بنابراین تحصن و بست نشینی آنان بهترین راه چاره برای رویارویی با این رژیم عاری از اخلاق می باشد.
|