یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

صدسال تلاش آزادی


ناصر رحیم خانی


• جنبش مشروطه خواهی ایرانیان، پویش فکری- فرهنگی گسترده و تکاپوی سیاسی هشیارانه و خردمندانه ی پیشینیان ماست در برابر چیره گی خودکامه‌گی، در راه آزادی ملت ایران و پی ریزی بنیاد دولت ملی مدرن ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۲ ارديبهشت ۱٣٨۵ -  ۱۲ می ۲۰۰۶


جنبش مشروطه ‌ خواهی ایرانیان، پویش فکری- فرهنگی گسترده و تکاپوی سیاسی هشیارانه و خردمندانه ‌ ی پیشینیان ماست در برابر چیره گی خودکامه ‌ گی، در راه آزادی ملت ایران و پی ریزی بنیاد دولت ملی مدرن.
جنبش مشروطه‌خواهی، طلیعه‌ی دگرگونی بنیادی در اندیشه‌ی سیاسی سنتی پیرامون مفهوم و منشاءِ قدرت دولت و آئین حکمرانی است.
در اندیشه‌ی سیاسی کهن ایرانی، سرچشمه‌ی «مشروعیت» و «اقتدار» قدرت سیاسی در آسمان است و سلطان یا ظل‌الله، سایه‌ی خداست در زمین. «قدرت مطلقه»ی سلطان نیز از این سرچشمه بر میخیزد. در این دستگاه اندیشه ‌ گی، «مشروعیت‌ اقتدار» و «مطلقیت قدرت»، و «موروثیت سلطنت» جدائی ناپذیرند.
نسبت «سلطان» و «رعایا»، نسبت «خدایگان» و «بنده» است.
با انقلاب مشروطیت ایران و برای نخستین بار در تاریخ دیرپای چیره گی خودکامه ‌ گی و در برابر دستگاه اندیشه سیاسی سنتی، گفتمان نوین مشروطه ‌ گی شکل می‌گیرد و پرداخته می‌شود.
مشروطه‌خواهی و گفتمان مشروطه، بازسازی اندیشه و سامان سیاسی نوین ایران است. در این گفتمان، مفهوم نوین ملت ایران، و آرای ملت ایران، همچون بنیاد قدرت سیاسی و حاکمیت ملی، جایگزین مفاهیم سنتی «منشاءٍ الهی» و «سلطنت مطلقه» می‌شوند.
در این گفتمان نوین، «ملت ایران»، پرچم «آزادی، برابری، برادری» را برافراشته در پناه«مشروطیت»، «مجلس شورای‌ملی» و «قانون»، به دوران نوینی از زندگی فرهنگی و اجتماعی- سیاسی گام می‌گذارد. در متمم قانون اساسی گفته می‌شود: «قوای مملکت ناشی از ملت» است. همین گزاره کوتاه و درخشان در بیان حق شهروندی انسان ایرانی، در بیان مفهوم نوین «ملت‌ایران» و «دولت ملی» ایران، بزرگ ترین و مهم‌ترین چرخش دگرگون‌ساز در تاریخ دراز دامن ایران رابه بانگ رسا اعلام می دارد: گذر از آئین حکمرانی خودکامه به نظم نوآئین مشروطه‌گی. ایران در «عداد دول مشروطه صاحب کنستیتوسیون» قرار می‌گیرد.
بدین سان و تنها از نقطه همین چرخش دگرگون ساز است که می توان تمامی تاریخ پر فراز و نشیب ایران را با دو دوره از بنیاد جداگانه، باز شناخت. مشروطیت، تاریخ ایران را با دو دوره ی متمایز پیش از مشروطیت و پس از مشروطیت رقم می زند.
دگرگونی های فکری - فرهنگی و اجتماعی  - سیاسی دوران معاصر را در پرتو درک و فهم مضمون و ویژگی دوران پس از مشروطیت می توان باز شناخت و نیز در متن و امتداد امروزین این دگرگونی هاست که می توان نقش سیاسی کارآ و مثبت در راه دموکراسی، آزادی، پیشرفت و عدالت اجتماعی در ایران کنونی بر عهده گرفت و با جهان معاصر همراه شد.
  اما مشروطه ایران، یک شبه و آسان بدست نیامد.
آشنائی و رویاروئی ایران کهن عصر قاجار با دنیای جدید همراه شد با شکست سنگین نظامی از روسیه. یعنی نخستین ضربه‌ای که بر ما وارد آمد نه در میدان اقتصاد و سیاست و نه در عرصه فلسفه و فرهنگ - که از آنهمه بدور افتاده‌بودیم - بلکه در آغاز ضربه و شکست سنگین نظامی بود در جنگ‌های ایران و روس و گردن نهادن به قراردادهای تحقیرآمیز «گلستان» و «ترکمانچای».
روی آوردن دربار قاجار در میانه‌ی جنگ به «مجتهدین» و «علما» برای فرمان و «فتوای جهاد» و نگارش «رساله‌های جهادیه»، نزدیکی بیشتر روحانیت شیعه به دربار و مرکز قدرت سیاسی و مداخله مستقیم‌تر آنان در قدرت و در امور اجتماعی و عرفی برپایه‌ی توجیهات شرعی را به بار آورد.
باری آنگاه که ایران عصر قاجار با نظم پوسیده‌ی اقتصادی - اجتماعی، فساد و رخوت دستگاه حکومتی، و فقر و بی‌سوادی و بی‌خبری توده‌های مردم با دنیای جدید غرب و سامان یافتگی دستگاه اداری و نظامی آن روبرو شد، تو گوئی «نهنگی به کشتی بادبانی ما پهلو زد و آن را به تلاطم افکند» [۱] .
اما شکننده‌تر از شکست نظامی، رویاروئی با افسون علم و تکنیک، قدرت خیره‌کننده اقتصادی و سامان‌نوین سیاسی و اجتماعی غرب بود. واکنش‌های اولیه شیفتگی و حسرت و بعد اندیشه و تلاش برای یافتن راه نجات و برون‌شدن از پوسته‌ی عقب‌ماندگی و زدودن غبار جهل کهن.
آن دسته از اندیشمندان و کارگزاران دستگاه دیوانی که به دربار و مرکز قدرت، راهی داشتند و از دنیای غرب نیز تجاربی اندوخته بودند، عمق فساد و عقب‌ماندگی دستگاه حاکم را عمیق‌تر حس کردند و بدین ترتیب و به گفته‌ی فریدون آدمیت «اولین کانون آزادی طلبی و عدالت‌خواهی در دربار خاندان قاجار یعنی در مرکز استبداد بوجود آمد و اولین نغمه مخالفت با اصول حکومت مطلقه از همان دستگاه بیدادگری برخاست. در ایران تخم افکار آزادیخواهی بدست کسانی افشانده‌شده که خود سمت نمایندگی سیاسی سلطنت مطلقه «ابدمدت» را برعهده داشتند. پیشروان نهضت‌آزادی ایران یعنی میرزاحسینخان سپهسالار، میرزاملکم‌خان ناظم‌الدوله و میرزا‌یوسف‌خان مستشارالدوله، جملگی در زمره نمایندگان سیاسی دولت وقت بودند»
میرزایوسف‌خان مستشارالدوله رمز پیشرفت غرب را در حاکمیت قانون یافت و کتاب «یک کلمه» را فراهم آورد تا بگوش درباریان ناصرالدین شاه بخواند که رمز پیشرفت در همان یک کلمه «قانون» است. بدستور ناصرالدین شاه در قزوین زندانی شد. کتاب «یک کلمه» را چندان برسرش کوفتند که از عوارض آن چشمانش آب آورد. سالها بعد در حرمان و تنگدستی جهان را واگذاشت.
ملکم خان «دفتر تنظیمات» را نوشت در اصلاح ساختار قدرت سیاسی و میرزاحسین‌خان مشیرالدوله شاه را برای نخستین بار به سفر اروپا برد تا از نزدیک با پیشرفت‌های غرب آشنا شود.
اما اصلاح‌گران و روشنفکران ایران، از همان آغاز رویاروئی و آشنائی با مفاهیم اندیشه‌ی سیاسی نوین غرب و در کوشش‌های اصلاح‌گرانه‌ی خویش- گذشته از فرهنگ و سنت دیرپای ایرانی_اسلامی که خود نیز ریشه در آن داشتند- با دو شعبه استبداد یعنی شعبه «استبداد سیاسی» حاکم و شعبه «استبداد روحانی» مجتهدین و علمای شعیه روبرو بودند. این فقط ناصرالدین شاه نبود که «پدر جوانان تحصلیکرده خواهان کُلُب و انجمن را آتش» می زد بلکه ملایان شیعه نیز بودند که چماق تکفیر را پیوسته در آستین عبا و لباده، آماده داشتند.
حاج ملاعلی‌کنی، مجتهد متنفذ عصرناصری و از مخالفین سرسخت اصلاحات و نوآوری‌های مشیرالدوله در آئین حکمرانی، در نامه‌ای خطاب به ناصرالدین شاه در«مذمت» آزادی و در «خیانت» مشیرالدوله، چنین نوشت: «فقره خیانت دیگر از این شخص بزرگ [یعنی مشیرالدوله صدراعظم]، فقره کلمه قبیحه آزادی است».
پیش از این‌ها و در زمان عباس میرزای نایب السلطنه، کوشش‌های او برای اصلاح نظام و قشون حتی پس از شکست سخت نظامی از روسیه نیز با مخالفت و کارشکنی مخالفین دگرگونی در آئین وشیوه‌ی حکمرانی، روبرو شده‌بود.
کوشش‌های قائم مقام و امیرکبیر و بعدها سپهسالار و امین الدوله درعصر ناصرالدین شاه ناکام ماند. با این همه، زمینه‌ها و بستر دگرگونی‌های اجتماعی، فکری و سیاسی در ایران، گرچه با فراز و نشیب، اما آرام آرام هموارتر می‌شد.
شورش بزرگ تنباکو در ۱۲۶٨ خورشیدی پیش ‌ در آمدی در آگاهی توده‌های مردم و روی آوردن توده‌های بزرگ شهری به سیاست است.
از دهه آخر سلطنت ناصرالدین شاه، فکر آزادی و مشروطه‌گی و مخالفت با اصول خودکامگی جلوه‌های مهمی دارد. برجسته‌ترین متفکران و مبلغان سیاسی همچون میرزا ملکم خان، میرزا آقاخان کرمانی، سیدجمال الدین اسدآبادی، میرزایوسف خان مستشارالدوله، فعال‌اند. طالبوف تبریزی، و در زمینه‌ای دیگر زین‌العابدین‌مراغه‌ای و بسیارانی دیگر ادبیات سیاسی و انتقادی بیش از مشروطیت را گسترش دادند.
در سلطنت مظفرالدین شاه، جنبش مشروطه‌خواهی ایرانیان اوج می‌گیرد.
جنبش مشروطیت ایران، خیزش اجتماعی گروه‌ها و اقشار شهرنشین بود، گروههای اجتماعی با افق اجتماعی گوناگون و دیدگاههای نظری و سیاسی متمایز و گاه بکلی مغایر.
روشنفکران و نخبگان سیاسی، روحانیون و بازرگانان سه نیروی اجتماعی پیش برنده جنبش بودند. گروه‌های اجتماعی دیگر یعنی پیشه‌وران، کسبه، محصلین مدارس جدید، طلاب مدارس قدیم و توده‌های مردم خرده‌پا، با گروه‌های سه‌گانه پیوستگی داشتند.
تکاپوی مشروطه‌خواهی با حضور و شرکت همه آن نیروهای اجتماعی رخ نمود و خواست همگانی این جنبش برانداختن آئین‌حکمرانی خودکامه و بنیاد نهادن «دولت ملی» ایران بود.
رقابت‌های آشکار و پنهان دسته‌بندی‌های دربار شاه و نیز صحنه‌گردانی‌های روحانیون موافق و مخالف عین‌الدوله، صدر اعظم مستبد، در گسترش اعتراضات موثر افتاد.
نشست مشورتی دربار برای کنکاش و راه‌یابی سیاسی با حضور جمعی از درباریان، کارگزاران دولت و نخبگان سیاسی برگزارشد. در این نشست و در برابر تندخوئی درباریان مستبد، احتشام السلطنه شهره به آزادیخواهی، آشکارا و به روشن‌ترین بیان از تأسیس «پارلمان ملی» «انتخاب نمایندگان» و «قانون اساسی» سخن به میان آورد و سخت ایستادگی‌کرد.
احتشام السلطنه «تأسیس مجلسی را پیشنهاد کرد که وکلایش را ملت برگزیند و گفت اگر قرار است که کار اصلاح مملکت را جدی بگیریم پادشاه نیز باید از رای مجلس ملی متابعت فرمایند... اکنون در خواست از حد «عدالتخانه دولتی» فراتر رفته بود. تأسیس «حکومت نمایندگی» و «پارلمان ملی» و «قانون اساسی» از جانب آزادیخواهان روشنفکر به میان آمد. موضوع «قانون»، «حقوق معینه» مردم، «مساوات»، «ترقی ملت» و تأسیس «مجلس بزرگ» به میان کشیده شد...» [۲]
انعکاس اخبار نشست مشورتی دربار، افکار عمومی را تکان داد.
در چنین زمانه‌ای، حوادث و رویدادهای روزانه، انگیزه و زمینه‌ی گسترش اعتراضات و طرح درخواست‌های سیاسی بزرگ را بوجود می‌آورد. پیوستن گروه‌های اجتماعی بزرگ به جنبش مشروطه‌خواهی و گسترش اندیشه‌ها و درخواست‌های نوین، سرشت مردمی و ملی جنبش مشروطه‌خواهی را رقم می‌زد.
جنبش مشروطه‌خواهی با برانگیختن شورملی و شوق آزادیخواهی، و بنابه سرشت ملی و اصیل خود با نهادها و سنت‌ها و با روابط اجتماعی مردمان شهرهای بزرگ در پیوند بود.
گروههای تحصیلکردگان و نخبگان سیاسی از یکسو با مفاهیم و نهادهای اندیشه‌ی سیاسی نوین آشنا بودند و از سوی دیگر با اقشار و گروه‌بندیهای شهری، با سنت‌ها و با نهادهای همبستگی اجتماعی، پیوند نبریده بودند.
بازرگانان، با صنف‌ها و پیشه‌وران و کسبه شهری، روحانیون با ملایان و طلاب مدارس دینی و روشنفکران و کوشندگان سیاسی با دیوانیان، دولتیان و گروههای فعال شهری در پیوند و رابطه بودند. ادبیات انتقادی، کتاب‌ها، رساله‌ها، روزنامه‌ها و شب‌نامه‌ها بویژه در طلوع مشروطیت از راه همین پیوندها و آشنائی‌ها بود که به خانه‌ها و محفل‌های کوشندگان رسیده‌بود و چرخیده بود در دستگاه‌های دیوانی، در دارالفنون و مدارس جدید، در حجره‌ها و تیمچه‌های بازرگانی، در نهادهای صنفی، مدرسه‌های مذهبی، حجره‌های طلاب و مسجدها.
کسانی دست اندرکار سامان دادن انجمن‌های مخفی بودند: نوشتن نامه‌های اعتراضی، تهیه و چاپ ژلاتینی شب‌نامه، که تا دربار و روی میز شاه نیز می‌رسید، سامان دادن اجتماعات اعتراضی در میدان‌ها و مسجدها، بست‌نشینی در مسجد جمعه تهران، در حرم عبدالعظیم، مهاجرت قم و سپس بست‌نشینی بزرگ در باغ سفارت انگلیس در تهران.
آن کوشندگان از آنجاکه هنوز گرفتار بیگانه‌ترسی و بیگانه‌ستیزی نبودند و از آنجاکه هم چشمی دو همسایه قدرتمند شمالی و جنوبی را می شناختند، شیوه ایران بست‌نشینی را با مایه‌ای از تردید و احتیاط به باغ سفارت انگلیس کشاندند. عصر پنجشنبه ۲۷ تیرماه ۱۲٨۵ خورشیدی نزدیک به ۵۰ تن از بازرگانان و طلبه‌ها به سفارت رفته و بست‌نشستند. روز دوشنبه ٣۱ تیرماه شمار بست‌نشینان تا ٨۵٨ نفر، ٣ روز بعد تا ۵۰۰۰ و ۴ روز بعد تا ۱٣۰۰۰ نفر رسید. بازارها یکسره بسته شد. و سرانجام شمار بست‌نشینان به ۱۴۰۰۰ نفر رسید. اگرچه به گفته کسروی این کار ابتدا از "خامان" سر زد اما گسترش شمار بست‌نشینان تا ۱۴ هزار نفر، دامنه و سرشت این شیوه اعتراضی را یکسره از کار کوچک «مصلحت اندیشانه» یا «خودغرضانه»ی چند تن با «روابط پنهان»، جدا می‌کند.
واقعیت مهم دیگر آنکه سامان دهندگان آن بست‌نشینی بزرگ، هم از سرسلامت اخلاق فردی، شور توده‌ای و مصلحت ملی و هم از آنرو که هنوز بیگانه‌پرستی در میان نیامده‌بود، همه‌ی هزینه‌های بست‌نشینی را خود و از کیسه‌ی خود پرداختند. بست‌نشینان آتش هیزم زیر دیگ‌های پلو را خود برافروختند. این منش اخلاقی و باور به نیروی ملی خویش - همراه با تعادل در نگاه و رفتار با دیگران - در جنبش مشروطه، جلوه‌ها و نمودهای فراوان دارد. پس از کودتای محمدعلیشاه و توپ‌بستن مجلس و پراکنده‌شدن مشروطه‌خواهان، و در حالی که استبداد پیروز می‌نمود، تبریز بپاخاست. تبریز در محاصره سخت نیروهای استبداد بود که روسیه تزاری به بهانه‌ی حفظ امنیت راه‌ها و حفظ جان اروپائیان، به آذربایجان لشکر کشید و شهرها را اشغال کرد. مقاومت تبریز در این دشواری نابهنگام نه به سازش و تسلیم در برابر استبداد محمدعلی شاه تن داد و نه مقدم اشغالگران را خوش آمد گفت. مقاومت تبریز با تکیه به نیروی ملی خویش راهی جست برای خلاصی از این چنبره‌ی جانفرسا.
باری، در جنبش بزرگ مشروطه‌خواهی، ترکیبی از سه نیروی اجتماعی، یعنی بازرگانان و تاجران بازار، علما و روحانیون شیعه و روشنفکران آزادیخواه و اصلاح‌گر، در برابر دستگاه خودکامگی، به همکاری و همسوئی گرائیدند. همدلی و همراهی شمار بزرگی از نخبگان سیاسی و دیوانیان، دوگانگی‌های درون دربار، نرم‌خوئی مظفرالدین شاه و گرایش او به چاره‌جوئی آرام در گشودن گره بحران سیاسی و نیز همچشمی دو همسایه قدرتمند شمالی و جنوبی، راه جنبش مشروطه‌خواهی را هموارتر کرد، انقلاب آرام به امضای فرمان مشروطیت انجامید در ۱۴ مرداد ماه ۱۲٨۵ خورشیدی.
با پیروزی انقلاب مشروطیت و به هنگام تدوین و تصویب قانون اساسی و متمم قانون اساسی، افق‌های متمایز نیروی روشنفکری و ترقیخواهی با نیروی روحانی، جلوه‌گر شد.
«روح اعتراض» جنبش مشروطه‌خواهی که از «منبع روشنفکری و ترقیخواهی و منبع روحانی [٣] » نیروی انگیزش می‌گرفت، در بحث قانون اساسی و متمم آن، در طرح‌ها و اصول متباین نمود یافت. بدین ترتیب قانون اساسی و متمم آن برآیند و جلوه‌گاه تناسب قوای نیروها، مباحثات و کشمکش‌های فکری و سیاسی تند از یکسو و نیز سازش‌ها و مصلحت جوئی‌های نه چندان موجه از سوی دیگر است.
با برآمد «مشروعه‌خواهی» به رهبری فکری و سیاسی شیخ فضل اله نوری، بسیاری از اصول متمم قانون اساسی رنگ شریعت گرفت. نظارت علما بر تدوین و تصویب قوانین تحمیل شد. انفکاک «قوه ‌ ی روحانی» از «قوه‌ی سیاسی» پذیرفته نشد و برابری ایرانیان- صرف نظر از مذهب- به غبار ابهام آلوده شد.
با این همه با مشروطیت و قانون اساسی مشروطیت است که بنیاد حکمرانی خودکامه در ایران دگرگون می‌شود، اصل «قوای مملکت ناشی از ملت» است و بسیاری اصول دیگر، مفاهیم و ارزش‌های نوین را جایگزین مفاهیم و ارزش‌های کهن می‌کند. مفاهیم نوین «ملت»، «ملت ایران»، «حاکمیت ملی»، «مجلس شواری ملی ایران»، «حاکمیت قانون»، «قانون اساسی ‌ایران»، «مشروطیت ایران»، «دولت مشروطه صاحب کنستیتوسیون»، ثمره‌ی مشروطیت ایران است. آزادی مطبوعات و نشر کتاب، آزادی اجتماعات، احزاب و انجمن‌ها و گسترش روند شکل‌گیری نهادهای جدید همچون انجمن‌ها، گروه‌ها و حزب‌های سیاسی از مشروطه ببعد صورت رسمی، قانونی و عملی می‌گیرد. بدین ترتیب در معنای «مشروطه» می‌توان گفت که مشروطه برخلاف پاره‌ای تصورات واژه‌ای مشتق از «شرط» عربی و به معنای «مشروط» و «محدود» کردن قدرت سیاسی نیست. مشروطیت به‌معنای دگرگونی در بنیادهای سنتی قدرت سیاسی و استوار کردن آن برشالوده آرای آزاد شهروندان است. بدفهمی و وارونه‌سازی معنای مشروطیت است که گویا مشروطه یعنی، «مشروط» یا «محدود» کردن قدرت سلطان یا ولی‌فقیه و چشم‌بستن بربنیاد سنتی و غیردموکراتیک مشروعیت قدرت. ولی فقیه منشاءٍ قدرت خود را نه در زمین و در آرای آزاد مردم ایران بلکه در آسمان، در اراده الهی و در جانشینی امام زمان می‌داند که هیچ نسبتی با مشروطیت در معنای حاکمیت عمومی انتخابی و دولت مدرن ندارد. (٣)
 
جنبش مشروطیت ایران، جنبش و تجربه‌ی یگانه‌ای است که گذر از آئین حکمرانی خودکامه و بی ‌ حقوقی توده‌ی مردم به نظم نو آئین مشروطه‌گی و برابر حقوقی شهروندان ملت ایران را رقم می‌زند. بر پایه این دگرگونی و در پرتو همین مفاهیم و ارزش‌های برابری‌خواهانه‌ی نوین است که روزنامه «ایران نو»، صدای دموکرات‌ها و سوسیال دموکرات‌های ایران در صد سال پیش چنین نوشت: «ایران یک ملت است. ملتی که در زبان‌های مختلف متکلم بوده و به اشکال مختلف خدای خود را پرستش می‌نماید... از امروز در ایران نه مسلمان، نه زرتشتی، نه ارمنی، نه یهودی، نه فارس، نه ترک نبودند، فقط یک ایرانی هست. ما یک ملت هستیم.»
این اندیشه دلالت دارد بر از میان برداشت بی حقوقی و نابرابری‌ها و به جای آن تامین حقوق برابر همه شهروندان ملت ایران صرفنظر از گوناگونی و تنوع قومی، زبانی و مذهبی. دلالت دارد بر پذیرش گوناگونی زبانی و مذهبی و قومی ایرانیان و حق برابر آحاد ملت ایران در حقوقی که از آن ایرانی و از آن ملت ایران است.
این اندیشه‌ی برابری خواهانه همچنین اشاره دارد به نقش غرور انگیز آذربایجان و گیلان ، فارس و خراسان ،اصفهان و کرمانشاه و کرمان و نیز اشاره دارد به حضور و شرکت موثر زرتشتی‌ها، ارمنی‌ها و یهودی‌های ایران در تلاش آزادی و برای استقرار قانون و دولت ملی مدرن در ایران.
با نگاه به این دگرگونی‌های ارزشی و رخدادهای طلوع مشروطیت است که می‌توان گفت مشروطه ایران آستانه‌ی مدرنیته ایران است.
جنبش مشروطه‌خواهی ایران اما در چنبره‌ی نارسائی‌ها و ناتوانی‌های درونی فکری و سیاسی پیشگامان و نیروهای اجتماعی، قانون‌شکنی و آزادی‌ستیزی دستگاه خودکامه، و کهنه‌اندیشی دستگاه روحانیت با پرچم «مشروطه مشروعه» از پیشروی در راه آزادی، قانون، دولت ملی و پیشرفت، بازماند.
در این صدساله، ملت ایران سه تجربه‌ی بزرگ انقلاب مشروطیت، جنبش ملی شدن نفت برهبری مصدق و انقلاب بهمن ۵۷ را پشت سرگذاشته است، تلاش آزادی ایرانیان با سه کودتا، کودتای محمدعلیشاه، کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ به انگیزش انگلیس و کودتای آمریکائی_انگلیسی ۲٨ مرداد ۱٣٣۲ روبه‌رو بوده است، دوره‌های فترت و تعطیلی مجلس شورای ملی، بی‌کفایتی‌ دولت‌های مرکزی، مداخله‌جوئی قدرت‌های بیگانه و سپس جنگ جهانی اول و اشغال ایران، مشروطیت و دموکراسی ایران را به محاق می‌راند.
در تجربه‌ی ایرانیان، همچنین ناسازگاری سلطنت با مشروطیت و دموکراسی روشن شد.
دولت مشروطه در پذیرش و اجرای قانون اساسی مشروطیت، مجلس شورای ملی منتخب، دولت مسول و حقوق و آزادیهای سیاسی ملت ایران معنا می‌یافت. در سلطنت پهلوی، دگرگونی‌های بزرگ اقتصادی و اجتماعی پدید آمد اما در آنچه به مشروطیت و ارزش‌های دموکراتیک قانون اساسی مشروطیت ایران برمی‌گردد، و با محک و معیار حاکمیت مشروطه، باید گفت که آن سلطنت هرچه بود، مشروطه‌نبود. حاکمیت اسلامی و ولایت فقیه نیز با مشروطیت و دموکراسی و آزادی و برابری ایرانیان، یکسره ناسازگار است.
در صد سالگی مشروطیت، هنوز، اصول، ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب مشروطیت ایران، آزادی، برابری، برادری، دموکراسی، قانون، دولت ملی و پیشرفت، خواسته‌های زنده و امروزی میهن ما هستند. امروزه هم در برابر چیرگی دستگاه خودکامه ولایت فقیه و حاکمیت اسلامی، ملت ایران به پشتوانه صد سال تجربه و تلاش آزادی، جنبش گسترده دموکراسی ‌ خواهی را با تکیه به نیروی درونی و ملی خود به پیش می‌برد. آرزو و خواست پیشینیان مشروطه‌خواه ما گذر از «سنت» به «تجدد» و «مدرنیته» بود. گذاری که هنوز و امروز تجربه‌ی امروز و فردای ماست.
اردیبهشت ۱٣٨۵
مه ۲۰۰۶

۱- "تو گویینهنگی به کشتی بادبانی ما پهلو زد و آن را به تلاطم افکند" تعبیر داریوش آشوری است در کتاب "ما و مدرنیت"
۲ - آدمیت، فریدون. ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران صص ٦٢ − ١٥٩
٣- اصل بیست و ششم متمم قانون اساسی مشروطیت، زیر عنوان "حقوق ملت ایران" و "قوای مملکت" همان گزاره کوتاه و درخشان قانون اساسی است که می گوید "قوای مملکت ناشی از ملت" است. تدوین و تصویب این اصل به معنای نفی بنیادی مطلقیت قدرت شاهان و شناسائی آرای ملت ایران همچون بنیاد نوین مشروعیت و تاسیس دولت ملی بود.
با توجه به همین اصل بیست و ششم و سپس در باره "حقوق سلطنت ایران" در متن اولیه اصل سی وپنجم گفته شده بود سلطنت "ودیعه ای" است که "از طرف ملت" به "شخص شاه"، "مفوض" شده است.
تنظیم کنندگان متمم قانون اساسی مشروطیت، همه دانش حقوقی و نازک اندیشی سیاسی را در کار کرده بودند تا هر دو جنبه ی بهم پیوسته ی "منشاء الهی" و "خصلت موروثی" سلطنت را نفی کنند و سلطنت را "ودیعه ای" از "طرف ملت" و "امانت" داده شده به "شخص پادشاه" معرفی کنند.
آمیزه ناسازگار "موهبت الهی" به خط محمد علی شاه و به زور او به متن اولیه تحمیل شد: "سلطنت ودیعه ای است که به موهبت الهی از طرف ملت به شخص پادشاه مفوض شده" و بدین ترتیب مفهوم و ساختار اصل بیست و ششم، آشفته و پر تضاد شد، تضاد مفهوم حقوقی جدید"ودیعه ی ملت" با مفهوم دینی وسنتی "موهبت الهی" و نیز تضاد مفهوم حقوقی "تفویض" سلطنت به "شخص پادشاه" با خصلت سنتی و استبدادی تداوم سلطنت "در اعقاب پادشاه نسلا بعد نسل". اما نه "مجلس عالی" در خلع محمد علی شاه تردید کرد و نه مجلس موسسان در انقراض سلسله قاجار .
گرایشی که در درون اصلاح طلبان، امروزه با توسل به پاره ای اصطلاحات از جمله اصطلاح "موهبت الهی" و نادیده انگاشتن گوهر دموکراتیک مشروطیت، در پی "مشروطه" کردن "ولایت فقیه" است، فراموش می کند که بنیاد نظریه "دلایت فقیه" هیچ نسبتس با اصول حقوق اساسی مدرن و با مشروطیت ایران ندارد.
 
* فرازهای کوتاه و فشرده ای از آنچه خواندید، در جشن صدمین سالروز مشروطیت ایران ایراد شد ( کلن ۶ ماه مه ۲۰۰۶)


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست