معرفی سایت «تلاکسکا»- شبکه ی ترجمه برای حفظ تنوع گویش
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱ خرداد ۱٣٨۹ -
۲۲ می ۲۰۱۰
اخبار روز: سایت تلاکسکا - شبکه ی ترجمه برای حفظ تنوع گویش، سایتی است که به قصد ترجمه ی متون به زبان های مختلف ایجاد شده و در حال حاضر به چهارده زبان دنیا و از جمله فارسی مطالبی را ترجمه و منتشر می کند.
این سایت در آدرس زیر قابل دسترس است:
www.tlaxcala.es
مانیفست تلاکسکالا
هدف و بنیان کار شبکه ترجمه
تلاکسکالا، شبکه ایست که بخاطر حفظ تنوع گویش در ماه دسامبر سال ۲۰۰۵ توسط جمع کوچکی از فعالین محیط اطلاعات الکترونیکی که با یکدیگر از طریق اینترنت آشنا شده و بخاطر داشتن علائق و مسائل مشترک به هم پیوستند، تأسیس گشت. این شبکه به سرعت رشد نمود و اکنون به بیش ار ۱۰ گویش ترجمه می کند. این مانیفست، بیانیه فلسفه کار مشترک آنهاست.
تنوع گویش های گیتی می بایست انسانها را به برادری رهنمون گردد. برخلاف آنچه بسیاری تصور می کنند، یک گویش فقط از یک ساخت دستوری و جملات متشکل از واژگانی که با ترتیب ویژه ای بهم مربوط شده باشند نیست، بلکه همچنین و در درجه اول نقش آن ایجاد معنی هائیست ناشی از احساس های ما. بدینصورت ما دنیایمان را ملاحظه کرده و در ارتباط با مختصات جغرافیائی و سیاسی خودمان، آنرا دریافته و تبیین می کنیم. بهمین جهت نیز هیچ گویشی خنثی نیست، بلکه حامل کـُدی ژنتیکی بوده، منعکس کننده ی فرهنگی است که بدان تعلق دارد. لاتین، نخستین زبان امپریالیستی، چنان به اوج خود نائل گشت که بر بقایای سایر زبانها پایکوبی نمود و آنها را متلاشی ساخت، زبانهائی که به هنگام حاکمیت لژیون های رومی و حضورشان در جنوب اروپا، شمال آفریقا و خاورمیانه، بدین سرنوشت افتادند. لذا زبان اسپانیائی نیز که بلحاظ ژنتیکی از نسل لاتین می باشد، در آغاز رنسانس موجی از تخریب را ایجاد و با غلبه بر ملل قارّه آمریکا بر آنها سیطره یافت.
هر امپراطوری همواره با زبانش ارتباط تگاتنگ داشته و چنین زبانی مطابق تعریف مانند حیوانات درّنده عمل کرده و هر وجود غریبی را مرتود می کند. هر زبان امپریالیستی خود را محور تاریخنگاری قرار داده، از دیدگاه خود به نگارش وقایع می پردازد و در عین حال دید و برداشت سایر زبانهائی را که حقیر نیز می یابد، منهدم می سازد. تاریخ نگاری رسمی امپراطوری هرگز بی تقصیر نبوده، با گرایش بدانکه هر روز کردار دیروز خود را مشروع جلوه گر سازد، همواره بر اینست که برداشت خود را در گزارشات فردا منعکس نماید.
هیچ کس نمیداند چه رنجهائی را مللی تحمل نمودند که قربانی فتوحات امپراطوری روم گشتند. زیرا هیچ سند مکتوبی از شکست های مللی که تمدنشان نابود گشت بجای نمانده است. اما گویشهای قاره آمریکا که بدست امپراطوری اسپانیا مغلوب گشت، شهودی بر نابودی خویش بجای گذارده اند. در نیمه دوم قرن شانزدهم، اندکی پس از فتح مکزیک، یک برادر روحانی بنام برناردینو دِ ساهاگون اطلاعاتی را جمع آوری نمود که امروزه تحت عنوان آداب فلورنتینی از آن یاد میشود. محتوای این مجموعه متشکل است از حکایات "ناهوا" و تصاویری که جامعه و تمدن پیش از فتوحات اسپانیائی را در آن خطّه نشان می دهند. "ناهواتل" قدیمی ترین زبان ملت آزتِک است که امروزه هنوز در مکزیک بکار می رود. شاهد دیگری که با شاهد اولی در تنافض می باشد، لیــِنزو دِ تلاکسکالا است که آن نیز در قرن شانزدهم نگارش یافته است. این نوشتار را شخص دورگه ای بنام دیـِگو موناز دِ کامارگو به تحریر آورد. وی داستانهای خود را بر مبنای تندیس های دیواری تاریخی که از گذشتگانش، از اشراف تلاکسکالائی، بجای مانده بود، بنا کرد.
در آن تصاویر، هم از رسیدن هِرنان کورتِس گزارش شده است وهم از شکست تِنوختیتِـلان، پایتخت امپراطوری آزتک ها که توسط فاتحان اسپانیائی متلاشی و بجای آن مکزیک ایجاد گشت. تلاکسکالا دولتشهری بود در رقابت با امپراطوری آزتِک ها موسوم به تنوختیتلان. تلاکسکالا به کورتس در ویرانگری هایش یاری رساند و این حکم اعدام خود تلاکسکالا نیز بود. زیرا که امپراطوری جدید اسپانیا که با شکست آزتک ها متولّد گشت، کلیه بومیان و مللی را که به ماقبل کلمبیا توصیف می شوند، چه متحدین تاج و تخت اسپانیا بوده باشند و چه مخالف آن، به سلطه خویش در آورد. این سیطره موجب انهدام قریب به کلیه آثار فرهنگ و تمدن آنها گشت.
در حال حاضر قدرت امپریالیستی در دست ایالات متحده آمریکاست، که زبان رسمی آن انگلیسی است. زبان انگلیسی بر اساس خصائل امپراطوری ها قوانین خویش را بر جهان حاکم می کند. سرزمین ها و کشورهای بسیاری تحت نفوذ زبان انگلیسی زبان اصلی خویش را از دست داده اند یا در حال از دست دادن می باشند. فیلیپینی ها و پورتوریکائی ها دو نمونه آن هستند. بر اساس تحقیقات سازمان یونسکو کسب آبرو و پرستیژ خیالی موجب این میشود که با پذیرش انگلیسی، فرانسوی، پرتقالی و یا سایر زبانهائی که زبان اصلی بحساب می روند، هر دو هفته یکی از گویش های محلّی در دنیا نابود گردد.
البته در عصر ارتباطات جهانی بکار بردن یکی از زبانهای باصطلاح آزاد جهانی زیانی نداشته، آشنائی متقابل را آسان می سازد. اما اینکار آثار منفی نیز میتواند داشته باشد و آنهم در صورتی که آگاهانه یا ناخودآگاه ایدئولوژی برتری را انتقال داده و در عین حال تحقیر زبانهای "تحت سلطله" یعنی سایر زبانها را به نمایش گذارد. موضوع برتر بودن که همراه دائمی زبان امپریالیستی یا زبان وابسته به امپریالیسم می باشد، چنان عمیق و ژرف است که حتّا در مورد مبارزان فعالی که بخاطر دنیائی بهتر مجاهدت می کنند و زبان مادریشان انگلیسی است، مطرح است. رسانه های آنها بهترین دلیل این مدعا می باشند. زیرا بخش نوشتجاتی که از هر یک از زبانهای تحت سلطه در این رسانه ها ترجمه و عرضه میشود، فاقد اهمیت است. مشکل اینجاست که ترجمه متون انگلیسی به زبانهای دیگر بمیزان وحشتناکی غالب است، در حالیکه در جهت معکوس چنین نیست. همه ما در این روند مقصر هستیم، زیرا که تا کنون این عدم توازن را پذیرفته ایم.
تلاکسکالا، شبکه ترجمه بخاطر حفظ تنوع گویش، با حرمت گذاری بر نگونبختی دولتشهر همنام خود تأسیس گشت. تلاکسکالا بدین اشتباه نگونساز دچار گشت که به یک امپراطوری اعتماد نمود. وی با اعتماد به امپراطوری اسپانیا قصد این را داشت که در مقابل امپراطوری کوچکتری که ناهوا باشد، قد علم کند. ولی کار از کار که گذشت تازه دریافت که هیچ کس هرگز نمی تواند به یک امپراطوری، به هر نامی هم که باشد، اعتماد کند. زیرا آنها بر گرده انسانهای تحت سلطه خویش سوار شده و فقط به منافع خویش می اندیشند. مترجمین تلاکسکالا در سراسر گیتی می کوشند از سرنوشت رقت بار تلاکسکالی ها عبرت گیرند.
مترجمین تلاکسکالا باور دارند بر ناهمگونی گویش ها و درستی اینکه باید بکوشند دید و برداشت دیگران را دریابند. اعضاء تلاکسکالا می کوشند زبان انگلیسی را از امپریالیستی بودن خارج کنند از این طریق که آنها آثار نویسندگان، متفکرین، کارتونیست ها و فعالین متعلق به زبانهای بسیاری – از جمله انگلیسی – را که متونشان به زبانهائی نوشته شده که برای جهانیان قابل دسترسی نیست، منتشر می سازند،. علاوه بر این مترجمین تلاکسکالا به اشخاصی که به زبان انگلیسی تسلط ندارند، این امکان را می دهند که با آثار نویسندگان انگلیسی زبانی که امروزه به حاشیه رانده شده و بندرت قابل دسترسی هستند، آشنا شوند.
زبان انگلیسی در موقعیتِ دستگاه آگاهی، همانند فراساختاری جهانی عمل می کند که زبانها و فرهنگ های گیتی را چنانکه تصویر و بازتابی از خود او باشند انعکاس می دهد، بدون اینکه از آنها برای اینکار اجازه ای داشته باشد. مترجمین تلاکسکالا بر این باوراند که سردمداران این خودمحوری را میتوان شکست داد و امیدوارند بتوانند این دستگاه را به عقب نشینی وادار کنند، تا که جهان ما از حالت تک قطبی خارج شده، با تنوع گویش و واقعیت متنوع موجود همساز گردد.
تلاکسکالا متون کاری خود را از دیدگاهی برمی گزیند که ارزشهای محوری حقوق بشر را منعکس ساخته، کرامت انسانی و حرمت حقوق وی را محفوظ دارند. مترجمین تلاکسکالا با نظامیگری و امپریالیسم مخالف بوده، با حاکمیت جهانی نئولیبرال مبارزه می کنند. آرزوی آنها برقراری صلح است و برابری گویش ها و فرهنگ ها. آنها نه از غیر خودی بیم دارند و نه به لشگرکشی صلیبی امپریالیستی بر ضد تروریسم باور دارند. آنها با نژادپرستی و بر پا کردن دیوارها و موانع الکتریکی مخالف اند، چه این موانع واقعیت خارجی داشته و امکان رفت او آمد انسانها را محدود کنند و چه گویشی بوده، تفاهم را میان آنسانها مشکل سازند. خواست آنها، هم قدردانی، به رسمیت شناختن و احترام به غیر است و هم اینکه دیگری فقط موضوع گزارش و تاریخ نویسی نبوده، بخش فعال و موثری در آن می باشد. این کوشش ها افتخاری و بدون طلب مزد انجام می شوند. کلیه متون ترجمه شده توسط تلاکسکالا به لحاط حقوقی محفوظ اند (Copyleft) . بدین معنا که استفاده غیرانتفاعی از آنها مجاز است، مشروط بدانکه مأخد آنها قید شود.
از کلیه مترجمین زبانهای مختلف دعوت می شود، دست بدست هم داده، با یکدیگر متحد شوند. از بلوگ نویسان و گردانندگان وب سایت های آمیخته به رنگهای رنگین کمان که اهداف فوق را پذیرا باشند، دعوت می شود با ما تماس حاصل نمایند.
_______________________________________
تصادفی نیست که ما اساسنامه مان را در روز بیست و یکم فوریه منتشر ساخته ایم. زیرا در دهه های ۵۰ و ۶۰ و ۷۰ از این روز به عنوان روز جهانی مبارزه با استعمار و امپریالیسم یاد می شد.
به گفته آگوستو سزار ساندینو "هر که در میهن خویش فقط این انتظار را داشته باشد که آنجا بخاک سپرده شود، این حق را دارد که به سخن او توجه شود و البته بهتر آنست که به صداقت او نیز اعتماد گردد." ساندینو در ۲۱ فوریه ۱۹٣۴ در نیکاراگوئه بدستور سوموزا که پس از آن، آن سرزمین را به استبداد خویش در آورد، کشته شد. ساندینو را به سردار انسانهای آزاده ستوده اند. وی در شب قبل از شهادتش زیر عهدنامه صلحی را امضاء کرده و متعهد شده بود از آن پس به یک مزرعه اشتراکی واقع در شمال کشور رفته و باقی عمر خویش را در آنجا به سر برد.
ساندینو که انگیزنده جنبش و میهندوستی مردم نیکاراگوئه می باشد، سمبل شرافت ملّی و مقاومت سخت سرانه در مقابل حمله نظامی و اشغال آن کشور توسط ایالات متحده آمریکاست. ارتش وی که بخاطر دفاع از حاکمیت ملّی تشکیل شد، متشکل بود از کارگران و کشاورزانی که در مقابل امپریالیسم و استبداد با ماخِت ها و ابزار و تفنگ های زنگ زده و بمب هائی که از میخ و سنگ و قوطی های کنسرو درست کرده بودند، می جنگیدند. این سربازان بطوری که خود می گفتند، قادر بودند با دست خالی و پرتاب سنگ، هواپیماهای دشمن را سرنگون ساخته و از ارزشهای اخلاقی و عشق بی نهایت خویش به میهنشان در مقابل هر کس و هر ارتش خود فروخته ای هم که حتّا اگر صد برابر آنها نیز قوی می بودند، دفاع کنند. ساندینو به نمایندگی از مردم عادّی و استثمار شده نیکاراگوئه و تمامی آمریکای جنوبی، قهرمانانه ثابت کرد که کشاورزان قادراند مقاومت جانانه بخاطر استقلال ملّی خویش را به پیروزی رسانند.
در این روز در سال ۱۹۴۴ پاریس که از خواب شبانه بیدار شده بود، بر دیوارهای خود پوسترهای سرخ رنگ بزرگی را یافت که اعدام ۲٣ تروریست را که عضو پارتیزانهای متشکل از کارگران خارجی بوده و در مقابل نازی ها در صف اول جنبش مقاومت، مبارزه می کردند، به اطلاع عموم میرساندند. رهبر این گروه میساک مانوخیان، یک مهاجر ٣۶ ساله ارمنی بود که از قتل عام ارامنه جان بدر برده بود. وی به فرانسویان مزدور نازیها، که در دادگاه نظامی ضربتی او حضور داشته و او را جنوبی و بیگانه بودن خطاب کردند، گفت: "فرانسوی بودن شما موروثی است ولی من شهروندی این کشور را با زحمت بدست آورده ام."
در ۲۱ فوریه سال ۱۹۵۲، دهها هزار دانشجو، روشنفکر و کارگر در داکا، پایتخت پاکستان شرقی آن زمان و بنگلادش امروز جمع شدند تا به تحمیل زبان اردو بر مردم بنگال به عنوان تنها زبان ملی پاکستان اعتراض کنند. همزمان با تلاش دانشجویان برای راهپیمایی و اعتراض، پلیس آتش گشود و چهار نفر را در همان روز و حداقل ۷ نفر را در روزهای بعدی به قتل رساند. این جنبش بعدها به یک قیام عمومی تبدیل شد که نهایتاً به استقلال بنگلادش از پاکستان در سال ۱۹۷۱ و به دنبال یکی از بیرحمانهترین پاکسازیهای قومی قرن بیستم که مورد حمایت دولت نیکسون بود، منجر گردید. پس از آن، مردم بنگلادش، روز بیست و یکم فوریه را به عنوان "اکوشی" یا روز شهدا گرامی میدارند و تعهد کردهاند که آن را به عنوان میراث غنی زبان بنگالی همواره حفظ کنند. (اکوش در زبان بنگالی به عدد ۲۱ اطلاق میشود و اکوشی به معنای بیست و یکم است.) در سال ۲۰۰۰، یونسکو ۲۱ فوریه را به عنوان روز جهانی زبان مادری و به احترام این واقعه، نامگذاری کرد. (۲۱ فوریه ۲۰۰۹ اضافه شد)
"اکنون زمان شهید شدن فرا رسیده است و اگر نوبت من باشد، من در راه برادری میان انسانها جان خواهم داد و این تنها چیزیست که میتواند این کشور را نجات دهد." این آخرین سخنانی بود که مالکم ایکس به زبان آورد، قبل از اینکه در اجتماعی در هارلم در ۲۱ فوریه ۱۹۶۵ توسط ٣ تن از اعضاء گروه "نِیشِن آف ایسلام" به قتل رسید. وی این گروه را بخاطر تأسیس سازمان وحدت آفرِیقائیان و آمریکائیان ترک گفته بود. قاتلیین وی در آوریل سال ۱۹۶۶ به حبس ابد محکوم گشتند. آما طرّاحان قتل او که همانا سردمداران امپراطوری باشند، مانند همیشه بدون مجازات ماندند.
مالکم ایکس که نام دیگرش الحاج مالک الشبّاز" و بدواً به مالک کوچک معروف بود، ٣۲ سال عمر کرد. او که در سفر حج با زائرانی از هر رنگ و نژاد آشنا شده بود، همانجا به دانشگاه راه یافت. یکی از دلائلی که او گروه نیشن آف ایسلام را ترک گفت، این بود که گروه مزبور با باند نژاد پرست "کوکلوکس کلان" رابطه داشته، پیرامون چگونگی تأسیس ایالتی برای سیاهپوستان در جنوب آن کشور با آنها گفتگو میکرد، همانگونه که قبل از آن تئودور هرتسِـل، بنیانگذار صهیونیسم نیز از شدیدترین دشمنان یهود برای حمایت از تأسیس کشور یهودیان کمک خواسته بود. برای مالکم که پدرش بدست کوکلوکس کلان به قتل رسیده بود، یک چنین همکاری غیر قابل تصور بود. در یک چنین روزی تاریخی تلاکسکالا به یاد این سه تن مبارز راه رفاه ملت ها :ساندینو ، میساک منوخیان و مالکم ایکس ایجاد گشته است.
شبکه اطلاعات الکترونیکی – ۲۱ فوریه ۲۰۰۶
|