سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تاریخ را واقعی بنویسید


خلیل س.



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۴ خرداد ۱٣٨۹ -  ۲۵ می ۲۰۱۰


در صحفه ۱۴ شماره ۱۲۹۵ (خاطرات و تاریخ) ؛ مطلبی از آقای ناصر امینی تحت عنوان “محمد رضا شاه در نگارش دیگر” چاپ شده بود که حاوی نکاتی بود از جریان سفر محمد رضا شاه به آذربایجان و کردستان. پس از مطالعه مطلب آقای امینی خود را موظف به ذکر نکاتی چند در باره مقاله ی مذکور دیدم.
                                                
۱-آقای ناصر امینی با ادبیات کلاسیک وفولکلوریک فارسی اشراف کامل دارند و میدانند که مثل ها و طنز و نکته های بسیار چه به صورت نوشتاری و یا بصورت روایت بین مردم وجود دارد که یا از زبان حیوانات چون خروس و روباه و لک لک و لاک پشت بیان می شود و یا در امثال و حکم مذکور است . “چون هر سخن جائی و هر نکته مکان یا مقامی دارد “
آیا در این مقطع زمانی که همه تلاش و کوشش در ایجاد وحدت میان افراد ملت ایران؛ صرفنظر از اختلاف زبان؛ مذهب؛ نژاد و ایدئولوژی است، ذکر چنین خاطره ای که به آن خواهم پرداخت حکم قوقولی قوقوی نا بهنگام خروس محل را تداعی نمی کند؟
۲- تحریف تاریخ – جناب امینی تاکید بسیار بر استقبال باشکوه مردم شهرها و روستاهای آذربایجان و کردستان از حضور اعلاحضرت و قصد قربانی کردن فرزند یک عمواوغلی میانه ای دارد. همان طوری که خود بدرستی نقل کرده اید مردمی که به نظاره ی شاه آمدند یا “مردمی فقیر ؛ ضعیف ؛ رنجور و محروم از عدالت” بودند یا افرادی چون برادران ذولفقاری و دیگر مزدوران و نوکران و اعوان و انصارشان . قتل عامی که این مزدوران در دوره تسلط مجدد ارتش در آذربایجان و کردستان مرتکب شدند ؛ یکی از سیاه ترین دوره تاریخ آذربایجان و کردستان است .
٣ – به نقل از فردوست ؛ یار همه ایام زندگی محمد رضا شاه در ظهور و سقوط سلطنت پهلوی صفحه ۱۵٣و ۱۵۴ جلد اول چاپ تهران” چندی بعد محمد رضا به آذربایجان شرقی و غربی مسافرت کرد و سپس وارد کردستان شد . برخی سران ایلات کرد که به شاه وفادار بودند استقبال شایانی نمودند . گویا به او گفته بودند که در مهاباد به علت اعدام قاضی محمد مردم آماده ی استقبال نیستند . روزی به من گفت سوار اتومبیل شو. کنار او قرار گرفتم و بدون راننده و اسکورت کیلومترها راند و وارد مهاباد شد . ما با لباس نظامی بودیم . در شهر از خودرو پیاده شدیم و خیابان ها و کوچه های شهر را دوتائی پیمودیم .                                                 هیچ فردی حتی فرماندار به استقبال نیامد . اما از پنجره های مسیر؛ مردم از پشت پرده تماشا میکردند .”
“در مراجعت در یک میدان کوچک و خالی دیدم که داری به زمین فرو کرده اند . محمد رضا شاه به من گفت , دیدی در آمدن دار نبود ولی در مراجعت هست پس این همان محلی است که قاضی محمد به دار آویخته شده !
پس از تحقیق معلوم شد صحیح است و تعدادی مهابادی در این چند دقیقه این کار را کرده اند . این وضعیت استقبال مردم مهاباد از محمد رضا بود ........ “
                           
۴- جناب امینی نگاه کنید به صفحه ی ۱۵۲ فراز و فرود فرقه ی دمکرات آذربایجان به روایت اسناد محرمانه آرشیوهای اتحاد جماهیر شوروی به قلم جمیل حسنعلی ترجمه منصور لهالی , تهران “ظهر روز بیست و سوم آذر نیروهای ارتش ایران وارد تبریز شدند . اما جلو غارت و ترور گرفته نشد . نظامی ها صاحبان اصلی شهر شدند و محافل ارتجاعی جری تر شدند و نخستین دادگاه صحرائی نظامی آغاز به کار کرد . سرهنگ زنگنه که بر قساوت مشهور بود به دادستان نظامی تبریز منسوب شد .
اینکه او یک وقتی کودکان شیر خواره ی دمکرات ها را در تنور انداخته بود ؛ هنوز از خاطره ها محو نشده بود” یا جائی دیگر از همان منبع میخوانید” در زندان های تبریز دیگر جا نبود و چون ساختن زندانهای جدید امکان نداشت جهت پیدا کردن جا برای زندانیان جدید گروه گروه از فعالین فرقه دمکرات را تیرباران میکردند .صدها سرباز و افسر قشون ملی و فدائی به حکم دادگاه صحرائی اعدام شدند . در عرض چند روز تعداد تیرباران شده به سه هزار نفر رسید .”
یا در صفحه ی ۱۵۴ همان منبع می گوید “بیست و نهم آذر ارتش ایران آذربایجان را تحت نظارت کامل خود در آورد . سرهنگ باتمان قلیج که کمی بعد از اشغال آذربایجان به حکومت نظامی تبریز منصوب شد ؛ اعلام کرد که ما کسانی را که برای پیشه وری دست میزدند ؛ عضو حزب او بودند و مدال بر سینه داشتند محو و نابود خواهیم کرد و در مدتی بس کوتاه ۷۶۰ نفر به حکم دادگاه نظامی اعدام شدند” و هزاران نفر به دست “میهن پرستان ایران ” ؟ بخوان؛ خوانین و مالکین بزرگ و مزدورانشان به قتل رسیدند .
جناب امینی ؛ قتل و کشتار کافی نبود “کتاب های درسی را که حکومت ملی به زبان ملی چاپ کرده بود آتش زدند و در مدارس ؛ تدریس به زبان آذربایجانی ممنوع گردید . دانشگاه آذربایجان و تاتر ملی ؛ فیلارمونیک و موزه ها بسته شدند . روزنامه های آذربایجانی زبان توقیف شدند”
این وضع در همه ی دوران محمد رضا شاه چه در آذربایجان و چه در کردستان بطور گوناگون بردوام بود . جناب امینی چنانچه غیر از این بود و انواع تبعیضات و ظلم و بی عدالتی چه در آذربایجان و چه در کردستان اعمال نمی شد . مطمئن باشید نه آذری ها و نه کردها هرگز جز برای رهائی ایران از ستم و جور و حکمروائی بیگانگان و مزدورانشان قیام نمی کردند .
باور بفرمائید چه آذری چه کرد؛ چه بلوچ ؛ چه عرب ؛ چه مازندرانی و گیلک ؛ چه اصفهانی و کرمانی همه وهمه ایرانی بوده ؛ ایرانی هستند و ایرانی خواهند ماند ؛ چنانچه هیچیک مدعی برتری زبانی ؛ مذهبی یا فرهنگی و قومی نسبت به اقوام دیگر نباشد . چنانچه ثروت ملی ایران بطور عادلانه به نسبت جمعیت مناطق مختلف ایران توزیع شود .
سرمایه گذاری اقتصادی و فرهنگی بطور منصفانه وبر اساس ضوابط مدون نه سلیقه ی شخصی انجام پذیرد . هیچ گونه تبعیضی بین احاد ملت ایران جهت احراز مقامات اجرائی و علمی تا بالاترین سطح وجود نداشته باشد .چنانچه ستم مضاعف ؛ تحقیر و اهانت به ارزش های ملی و قومی مستحق پیگرد قانونی باشد . چنانچه حقوق طبیعی ؛ آموزش زبان و اشاعه ی ادبیات و فرهنگ قومی و آزادی ابراز وجود و هویت قومی به رسمیت شناخته شود .
سخن کوتاه – جناب امینی بجای نقب به تاریخ و یاد آوری خاطرات نه چندان شکوهمند گذشته تان بهتر نبود تلاش امروز مردم بپاخاسته ایران را علیه جور و بیداد قلدران قداره بند و فریب کاران دستار بند ارج بنهادی و آگاهانه یا ناآگاهانه سبب ایجاد حساسیت و اختلاف بین اقشار ملت ایران نمی گشتید ؟ باری یکی این و یکی آنرا پسندد .

هموطن ایرانی . خلیل . س

( ۱ ) اسناد محرمانه آرشیوهای اتحاد جماهیر شوروی , نویسنده جمیل حسنعلی ,ترجمه منصور لهابی, تهران
( ۲ ) ظهور و سقوط سلطنت پهلوی , نویسنده ارتشبد فردوست , چاپ تهران , جلد اول


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست