رژیم ولایت و پیوست زنان و مردان
فیروز نجومی
•
سخنان مرجع تقلید حکایت از این واقعیت میکند که حجاب نقطه تلاقی دین و قدرت است. حفظ نظم و مقرارت حجاب یعنی حفظ دین و قدرت، و یا بقول آقای مکارم شیرازی، «کل نظام». هرچه زنان ناپیداتر و محبوس و محدودتر، اساس و بنیان نظام ولایت محکمتر. بهمین دلیل درمان درد را آقای مرجع تقلید در ارتقا سازمانهای امر به معروف و نهی از منکر به تشکیلات یک وزارتخانه پیشنهاد میکند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
٨ خرداد ۱٣٨۹ -
۲۹ می ۲۰۱۰
در آستانه سالگرد قیام ملت علیه رای ولی فقیه در ۲۲ خرداد ٨٨، رژیم دین تنها دست به اعدام «محاربین» معصوم نمیزند. دانشجویان و روزنامه نگاران و فعالین سیاسی را به زندانهای سنگین و طولانی مدت، محکوم نمیکند بلکه جامعه را به تمامی تبدیل به یک زندان عظیم مینماید. تمام نیروهای احرائی، انتظامی و رسانه ای، رادیو و تلویزیون را بسیج نموده تا نظم و مقررات حجاب را بدون کوچکترین اغماضی اجرا و جامعه را به صغارت و انقیاد بکشاند. گشت های ارشادی، نیروهای انتظامی، پاسداران دین و عوامل و جاسوسان رژیم، بیش از هر زمانی به نظارت بر زنان میپردازند و رخت و لباس، باریکی و فراخی روسری ها، آرایش و پیرایش، تنگی و کوتاهی مانتو و شلوارشان را دائم مورد سنجش قرار میدهند. در همانحال آمیزش دختران و پسران، زنان و مردان را تحت نظارت گیرند مبادا که مظنون و نامشروع و روابطی باشد از نوع صمیمانه. مبادا که در آزادی، زنان و مردان بهم به پیوندند. رژیم هم اکنون به این واقعیت آگاه گشته است که وقتی زنان در صف اول مبارزه علیه رژیم دین قرار دارند و مردان به آنها میپیوندند، خطری بسیار جدی دین را تهدید میکند. بهمین دلیل بار دیگر برنامه امنیت اخلاقی را رژیم ولایت با شدت هرچه بیشتر برپا نموده است تا از پیوست زنان و مردان برای احقاق ابتدایی ترین حقوق بشری خود، جلوگیری نماید. البته که این پیوست را حکومت ولایت میتواند به تعویق اندازد ولی هرگز نمیتواند سد ظهورش شود. چرا که حرکت بشر بسوی رهایی و آزادی یک ضرورت تاریخی است.
فرمانده انتظامی تهران میگوید که: «برخورد با مزاحمین نوامیس» از مطالبات مردم از نیروی انتظامی است (رادیو فردا). فرمانده انتظامی تهران، بجای آنکه خود را تابع قانون شناسایی نماید، خویشتن را مدافع «مطالبات مردم» میخواند. یعنی او نیز به تقلید از رهبر "معظم" دست به فریب و ریاکاری میزند. گویی که مردم یک واحد هم رنگ و یکجور و خواستار چیزی واحد هستند و گویی که نظام ولایت نیز بدان احترام می نهد: میزند و میکوبد و زخمین میکند، بازجویی مینماید، شکنجه میکند و بدار مجازات میآویزد. گویا آقای فرمانده انتظامی تهران به این واقعیت قرآنی آگاهی ندارد که در قاموس ولایت، ارباب هست و رعیت و مطالبات مردم با ضرب و شتم و زندان و مجازات اعدام، پاسخگویی میشود.
مسلم است که فرمانده انتظامی تهران، فاقد شرف حرفه ای ست. چون او بخوبی میداند که وظیفه دار سرکوب مطالبات مردم است. چرا که اگر قرار بود که آقای فرمانده با «مزاحمین نوامیس» برخورد کند، بر علیه لباس شخصی ها و بسیجی ها و گارد شورشی و بازجوهای زندان های ایران از جمله زندان اوین که بهترین و شجاع ترین فرزندان این سرزمین را مورد شکنجه و تجاوز قرار میدهند، بر میخواست. فرمانده نیروهای انتظامی تهران مثل تمام فرماندهان نیروهای قهریه ی رژیم ولایت، طلبه ای ست که لباس و ینیفورم نظامی به تن کرده است. زیرا که آنها در پاسخ به مطالبات آیت الله ها و حجت الاسلام های دولتی و حوزه ای، مثل فرشته مقرب، آیت الله احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان اسلامی، آیت الله مکارم شیرازی، یکی از مراجع با اعتبار و پرنفوذ تقلید قم، و ائمه های ی جمعه، است که با ابزار خشم و خشونت مبادرت به حفظ نظم و مقررات حجاب میکند. آقای فرمانده میپندارد که میتواند اعمال پلید نیروهای انتظامی را بر ضد مردم به بهانه دفاع از مطالبات و «نوامیس» مردم توجیه نماید. نیروهای انتظامی و قضایی که زنان را بجرم بدحجابی مورد آزار و تحقیر قرار میدهند، نمیتوانند خدمتگزار مردم باشند. آنها غلامان بارگاه ولایت هستند، نه ملت.
آیت الله مکارم شیرازی، در جلسه درس اخلاق خود در مسجد اعظم قم، از گسترش مفاسد اخلاقی ابراز نگرانی میکند و دولت را متهم به کوتاهی و عدم توجه به امر بسیار حساس و خطیر حجاب و عفاف میکند. وی خبر میدهد که:
«بعضی به صورت برنامه ریزی شده قـصـد دارنـد بـا رواج بـیحجابی، نظام را تـضـعـیـف کنند و نباید فراموش کنیم که مسئله بیحجابی تنها یک مسئله ساده نـیـست بلکه کل نظام را تحت تأثیر قرار میدهد. (آفتاب یزد، پنج شنبه، ۱۶ اردیبهشت ٨۹).»
بدرستی روشن نیست که آقای آیت الله مکارم شیرازی، نگران قدرت است و یا دل واپس دین؟ نگران اخلاق است و یا سیاست؟ او از عالم غیب است که خبر از توطئه تضعیف رژیم دین را میدهد. مرجع تقلید که نیازی به ارئه ی سند و یا توصیحی برای اداعای خود ندارد. آیا سخنان آقای آیت الله بدان معنا است که اگر زنان بتوانند بر حسب اراده و میل خود، بپوشند و خود را آرایش دهند، بنیان نظام ولایت را بلرزه میاندازند؟ شاید برقی که از موها و یا چهره و اندام زنان متصاعد میشود، شورش و طوفان برپا و نظام را تهدید به فرو ریزی میکند. شاید اینان سوالات بی اهمیتی هستند که مرجع تقلید، توجه به آنها را لازم نمیداند. او حرف و سخن خود را سند میداند.
اما سخنان مرجع تقلید حکایت از این واقعیت میکند که حجاب نقطه تلاقی دین و قدرت است. حفظ نظم و مقرارت حجاب یعنی حفظ دین و قدرت، و یا بقول آقای مکارم شیرازی، «کل نظام». هرچه زنان ناپیداتر و محبوس و محدودتر، اساس و بنیان نظام ولایت محکمتر. بهمین دلیل درمان درد را آقای مرجع تقلید در ارتقا سازمانهای امر به معروف و نهی از منکر به تشکیلات یک وزارتخانه پیشنهاد میکند.
البته روشن است که تورم و بیکاری، فرار سرمایه ها و غارت ثروت ملی، فقر و محنت و عقب ماندگی، عدم ابتدایی ترین حق و حقوق انسانی، نظام را تضعیف نمیکند. در منظر آقای مرجع تقلید جامعه وقتی اسلامی میشود که یک نهاد مذهبی رسما به یک نهاد قدرت برای اعمال کنترل و نظارت بیشتر بر رفتار و کردار مردم، بوجود آمده باشد.
در یک هماهنگی غیبی با مرجع تقلید قم، فرشته ی مقرب، آیت الله احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان، خود تبلور دین و قدرت، در سخنرانیها و خطبه های خود دولت ها را مسئول رواج بی حجابی میخواند و اعلام مینماید که:
«دولت ها در اجرای حجاب و عفاف کوتاهی کرده اند، دستگاههای دولتی حتی در خصوص افرادی که حقوقبگیر دولت هستند و حجاب را رعایت نمیکنند، هیچ برخوردی نداشتهاند (خبرگزاری فارس، ٣۱/۲/٨۹).»
این بدان معناست که از آنجا که دولت به مدیریت امور اقتصادی و مالی و رفاهی مردم اشتغال داشته است، موضوع عفاف و حجاب را مورد غفلت قرار داده است. گویی که عفاف و حجاب موضوعی ست که معنا و مفاهیم آنها تعریف شده و مسلم و واضح است. بهمین دلیل چیزی تلقی میشود که باید از بالا و بیرون مورد اجرا قرار گیرد. چه در درون انسان میگذرد مهم نیست. عفاف و حجاب تنها میتواند در اطاعت و تسلیم به نظم و مقرارت الهی بیان شود و ارتباطی با عواطف و انگیزه های درونی ندارد.
آنگاه، دبیر شورای نگهبان اسلامی، پیشنهادات عالمانه خود را به مقامات مسئول دانشگاهی و اداری، اینگونه ارائه میدهد:
«دانشگاه و دانشجو در اختیار شما است، با این شرایط دانشجو را در دانشگاه بپذیرید و دانشجو نمره میخواهد و بنابراین ناچار است که به قانون عمل کند، در بیمارستانها و ادارات نیز این موضوع اجرایی شود؛ چرا تا به حال این کار را انجام ندادید. در سطح عموم برای مردم هم باید فکری شود، شما میگویید که باید کار فرهنگی انجام داد، آیا کار فرهنگی بینیاز کننده از کار اجرایی و قانون است؟ میگویید قانون را اجرا نمیکنید و میخواهید کار فرهنگی انجام دهید (همانجا)؟»
فرشته ی مقرب که در کسب علم و دانش الهی به قله رفیع اجتهاد رسیده است، ابزار تشویق و تنبیه و یا چماق و شکلات را برای تغییر رفتار و کردار زنان بر تعلیم و آموزش ترجیح میدهد. چرا که وی اطاعت میخواهد و فرمانبرداری. برای پیشبرد این امر البته که نمیتوان بر «کارهای فرهنگی» تکیه نمود. آقای جنتی به حجاب بعنوان یک فریضه الهی که مربوط به رابطه ی مخلوق با خالق میشود، نگاه نمیکند، او بدرستی به حجاب همچون ابزاری موثر برای تثبیت سروری و کنترل و انقیاد تمام جامعه مینگرد، نگاهی که مشترک است در علما و فقهای دولتی و حوزه ای.
احمد علمالهدی، امام جمعه مشهد و رئیس ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر استان خراسان رضوی، از آقای جنتی فراتر میرود و «بدحجابی» را اقدامی در جهت بر انداختن دین بحساب میآورد. البته ترویج بدحجابی را توطئه دشمن میخواند که میخواهد «سفره دین را از زیر پای جوانان ما جمع کند و هنگامی که دین از مردم گرفته شود از انقلاب و اسلام جدا میشوند و در آن صورت اسلام را براندازی میکنند (رادیو فردا، ۴/٣/٨۹).»
آیا تعجب آور است که در همین ارتباط بشنویم که دادستان عمومی و انقلاب مشهد، محمد ذوقی، به گزارش خبرگزاری فارس، اعلام نماید که «بانوان بدحجاب تا سقف یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان جریمه میشوند.» در این سختگیری البته تعجبی وجود ندارد. چرا که آقای دادستان می پندارد که هراس از جریمه و مجازات، تسلیم و اطاعت را در پی دارد، رفتاری که در عین دینی، سیاسی نیز هست. روشن است که انجام فرایض شریعت تحت شمشیر، هم سکوت میاورد و هم ثبات. و یا به قول فرمانده انتظامی تهران «وقتی به یک موضوع رسیدگی میشود سطح جرم پایین میآید و احتیاجی به برخوردهای ابتدای طرح نیست (همانجا).»
البته این نه اتقاقی ست و نه اولین بار است که در مواقع حساس و بحرانی، زمانی که بوی اعتراص و مقاومت، خیزش مردم و پیوست زنان و مردن به یکدیگر به مشام میرسد، رژیم ولایت سخت دست پاچه شود و از سر نگرانی با ابزار قید و بند حجاب عرصه را بر تمامی جامعه تنگ نموده و همچون نیرویی اشغالگر به تنبیه و مجازات دستجمعی بپردازد. چرا که رژیم ولایت در زیر حجاب تنها چهره و اندام زنان را پنهان نمیکنند بلکه به مراتب اولی تضادها، خصومت ها، اختلافات و کثرت و گوناگونی درون جامعه را پنهان میکند. حجاب تظاهری ست به وحدت و یگانگی و یکتایی. تحت نظم و انضباط حجاب جامعه بازتابی از توحید الهی میشود، وحدتی البته تحمیلی و اجباری که نه تنها به اسارت و بندگی زنان میانجامد، بلکه به حقارت و خواری مردان نیز. بعبارت دیگر، حجاب اجباری، تنها اجحاف و ستم در مورد زنان نیست، بلکه انکار ابتدایی ترین حق و حقوق و آزادی ذاتی انسانی ست. برقراری نظم و انضباط حجاب با ابزار خشم و خشونت و بیرحمی، تقلیل انسان است به حیوانی مطیع و سر بزیر که سرنوشت محتوم خود را پذیرفته است. این شیوه ی نگریستن به انسان البته ریشه در نگرشهای قرآنی دارد. الله از مرتبت انسانی انسان، از توانایی لایتناهی او برای کمال ناآگاه ست. الله انسان ها را بنده و رعیت خود بشمار میآورد. نگاه نظام ولایت نیز به ملت و مردم ایران هماهنگ با نگاه الله است. ولی فقیه و ولایتگران همه به مردم ایران همچون رعیت و بنده مینگرند. آنها را مقلد و نادان می بینند. نه میتوانند مستقل و خودمختار باشند و نه متعقل و خردورز. رهایی از احکام الهی و رسیدن به استقلال و آزادی، ولایت پیشگان برآنند که انسان را به توحش میرساند نه به کمال.
اما نگرانیهای آیت الله های دولتی و حوزه ای در باره تمایلات رهایی بخش از قید و بند حجاب چندان هم نابجا نیست. آنها خوب میدانند که حجاب آن حلقه ی ضعیفی است که زنجیر اسارت و بندگی در آن نقطه پاره پاره شده و سبب رهایی جامعه میشود. چه سعادتمند بودیم که این واقعیت به یک آگاهی همگانی تبدیل میشد، تنها در چنین صورتی ست که میتوانیم بسوی آزادی گام برداریم.
فیروز نجومی
mailto;fmonjem@gmail.com
|