برایِ جوانانِ ایران
ناصر زراعتی
•
برایم بگو از سفرها
بگو از زمستان و زیباییِ برف
بگو از درخشیدنِ آفتابِ بهاری
بگو از نسیمِ سَحَرگاه
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۴ خرداد ۱٣٨۹ -
۴ ژوئن ۲۰۱۰
برایم بگو از سفرها
بگو از زمستان و زیباییِ برف
بگو از درخشیدنِ آفتابِ بهاری
بگو از نسیمِ سَحَرگاه
ـ نوازشگرِ سُرخیِ گونههایت ـ
و از خوابِ قیلوله در سایهسارِ سپیدار
و لالاییِ مادرِ مهربانت
که میگفت: «پاییز زیباست!»
و از ریزشِ رنگهایِ خزانی
و عُریانیِ آن درختان
رها کرده پیراهنِ اَرغوانی.
بگو تا که باران ببارَد
و با من بیا تا به باران بگوییم:
«چه هاشورهایِ قشنگی!»
و همراه با قطرههایش،
بخوانیم آوازِ خُنیاگرانِ قدیمی.
بیا دست در دست
بهسویِ اُفقهایِ فردایِ روشن
بر این فرشِ سنگی،
گذرگاهِ مِهر و شَهامت بسازیم
و با گامهایی سِتُرگ و هماهنگ
علیهِ دروغ و پلیدی بتازیم.
تو از ماوَرایِ شبِ خستگیها
برایم چه سوغات داری؟
حکایت کن از آنچه خواندی و دیدی
بگو از رفیقانِ همراه
و یارانِ امیدوارِ توانا.
در این رزمِ پیوستهی شرّ و نیکی،
کدامینِ ما عاقبت، دید خواهد
رهایی و آزادی و هَمنوایی؟
گوتنبرگِ سوئد، خردادِ ۱٣٨۹
|