رامین جهانبگلو را آزاد کنید!
هزموز کی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۴ ارديبهشت ۱٣٨۵ -
۱۴ می ۲۰۰۶
آقایان رامین جهانبگلو را آزاد کنید، زندانیان را آزاد کنید، آزادی را آزاد کنید، تمامی موانع حمله ی نظامی را از سر راه غرب برندارید، خودتان نیز بهره مند خواهید شد !
من رامین را چندین بار در فرانسه و در ایران دیده ام، و با همان چندین بار دیدن و خواندن انبوه نوشته هایش به پارسی و فرانسه می توانم بگویم نه تنها او را می شناسم بلکه او دوست من است. او آدم خوش فکری ست، در ذهنش چابکی موج می زند. جوان است و پربار. در بیشتر مقوله های هنری و فکری و فلسفی سر کشیده است. اما کارش فلسفه و فکر است و خودش آزاده ای ست. رامین آنقدر شفاف است که شناخت او و سر در گرو آزادی و دل در گرو ایران داشتنش چندان دشوار نیست. رامین چنان است که همان « آدم خوب » ما ایرانیها است، و همان قدر فرهیخته و دانشورز و جهانی است که در سراسر جهان چنین آدمی را روشنفکر می نامند .
یک بار چند سال پیش در اتوبوسی که ما را باهم از گمرک فرودگاه اورلی به پای هواپیمای ایران ایر می برد با او گفتگویی داشتم. که شاید به گفتنش بیارزد . ما هر دو در سربن پاریس درس خوانده بودیم، استادهای یکدیگر را می شناختیم، آن روز و در آن اتوبوس می دانستم که در اروپا برایش پست و مقام مهیا بود، می دانستم که در هر جایی غیر از ایران هم می تواند بی درد سر کار کند و زندگی خوبی داشته باشد، ولی درجه سرسپردگیش را به ایران نمی دانستم. او در پاسخِ چرا می خواهی در ایران ماندگار شوی به من گفت: من ایرانیم، همه چیز ایران در من هم هست، باید بروم آنجا هم بیاموزم و هم بیاموزانم. چند روز بعد در تهران دوباره دیدمش، پرسیدم با این بساط باز هم همان طور فکر می کنی؟ و او بی هیچ تردید و مکثی پاسخم داد، آری .
رامین موضوع کارش سیاست است، فلسفه ی سیاست است، اندیشیدن و روشنفکر ی ست، اما نه تنها دغل کار نیست بلکه سیاست کار و سیاست باز هم نیست. او در چندین کانون دانش بشری که از بزرگترینهای جهانند، از جمله سربُن، دانش آموخته است. برای همین هم امروز طبیعی ست که با استادهای پیشینش، و همشاگردیهای دوران دانشجوییش که اینک هر کدام در این سرزمین خاک کاره ای هستند ارتباط داشته باشد، آنها را به ایران دعوت کند، آنها او را به کشورهایشان دعوت کنند. آخر ایران که ارثیه پدری یک گروه و دسته و فرقه نیست، ایران مال همه ی ایرانیان است، آنها می توانند هم دعوت کنند و هم دعوت شوند و از هیچ آقا بالا سری هم پیروی نکنند. آخر تا کی تعصب و خامی و جنینی بودن و خون آشامی، به قول مولوی! که :
سخت کاری و تعصب خامی است --------------- تا جنینی کار خون آشامی است
این مقدمه را نوشتم تا بگویم که از زمانی که رامین را دستگیر کرده اند من سه بار بغض و گریه کرده ام. یکی بار وقتی شنیدم که او را دستگیر کرده اند و مطمئن شدم که در زندان اوین در استراحتگاه حکومت روز وشب را شب زنده داری می کند، آن هم نه تنها برای او، بلکه برای ایران هم، که این چنین غبارآلوده است و خاطر آدمهای شریف و ایراندوستی چون رامین را چنین کدر می کند. و متاسفانه هر روز نوبت به کسی میرسد، و یاس از یک تحول آرام و بی خشونت را هر روز و هر ساعت فراگیرتر می کند .
بار دیگر غمگین و مضطرب شدم وقتی در مراسم فیلمی که ساخته ام موقعیتی دست داد تا بتوانم در دفاع ِ ایران از حمله ای اقتصادی و نظامی ( که گویا دیگر نباید احتمالیش نامید ) هم در فرانسه و هم در سوییس حرف بزنم ولی متاسفانه هر دو بار با کم محلی و دلسردی شنوندگانم روبرو شدم. شنوندگانی که نه سیاسی بودند و نه دشمنی ِ به ایران و ایرانی داشتند و حتا بر عکس. من در اینجا باید با کمال دلخونی و ترس و لرز بگویم و بنویسم که حکومتی که بر ما فرمان می راند از کوچکترین پایگاه پشتیبانی مردمی ِ دست کم اروپا، که من می شناسمش، برخوردار نیست. و این برای یک ایرانی وحشت آور است. به ویژه اینکه با اعمال و رفتار و گفتار ِ مکرر و مکرری که از حکمرانان ایران، چه در رابطه با شهروندان ایرانی و چه در رابطه با امور جهان و منطقه سر می زند و بازتاب آن در اروپا و حتا جهان، کم کم جای هیچ تردیدی را برای این ملتها باقی نمی گذارد که حمله ی آنها به ایران تنها و تنها برای حل مسئله ی رژیم است و بس. و اینکه غرب در حال وانمود کردن این است که این حمله نه تنها هیچ گزندی را به ملت ایران نمی رساند بلکه او را از شر رژیمی آزادی کُش رهایی خواهد داد. و این ترسناک است .
اما دیگر بار که سرخورده و گریان شدم، وقتی بود که استادی که از استادهای سابق من است و قرار بود با کمک او، تا هر شمار که بتوانیم استاد و سینماگر و هنرمند فرانسوی را جمع کنیم و در نامه ای محکومیت پیش از وقوع حمله ی غرب به ایران را گواهی کنیم، تا شاید این حمله نشود. ولی این استاد دانشگاه و سینماگر سرشناس پنج روز پیش به من تلفن کرد و گفت لازم نیست که من دنبال این کار را بگیرم! زیرا حکومتی که تاب تحمل رامین جهانبگلو را نداشته باشد قابل دفاع نیست و او با تاکید توضیح داد که در هر حال غرب لطمه ای به مردم ایران نخواهد زد !!
آقایان رامین جهانبگلو را آزاد کنید، زندانیان را آزاد کنید، آزادی را آزاد کنید، تمامی موانع حمله ی نظامی را از سر راه غرب برندارید، خودتان نیز بهره خواهید برد .
با احترام هرموز کِی
سینماگر و استاد دانشگاه در پاریس
|