دیانت سیاسی یا سیاست دیانتی
جلال رستمی
•
زمانی که عبارت دیانت ما عین سیاست ماست وسیاست ما عین دیانت ماست بر زبان مدرس جاری شد، هیچگاه نمی توانست برای او این مسئله قابل تصور باشد که زمانی- تقریباً ۷۹ سال بعد از مرگش - این عبارت تبدیل به آئینه تمام نمایی گردد که چهره ای شفاف و روشن از حکومت جمهوری اسلامی را به نمایش بگذارد و به خوبی وزن و نقش شریعت اسلام و مذهب شیعه را بعنوان ایدئولوژی حاکم در آن نشان دهد.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۴ ارديبهشت ۱٣٨۵ -
۱۴ می ۲۰۰۶
زمانی که عبارت دیانت ما عین سیاست ماست وسیاست ما عین دیانت ماست
بر زبان مدرس جاری شد، هیچگاه نمی توانست برای اواین مسئله قابل تصور باشد که زمانی- تقریباً ۷۹ سال بعد از مرگش - این عبارت تبدیل به آئینه تمام نمایی گردد که چهره ای شفاف و روشن ازحکومت جمهوری اسلامی را به نمایش بگذارد و به خوبی وزن و نقش شریعت اسلام ومذهب شیعه رابعنوان ایدئولوژی حاکم در آن نشان دهد. ایدئولوژی حاکمی که چارچوپ ومحتواوجهت سیاست های داخلی وخارجی این حکومت را، مشخص ومعین می سازد.
دولت احمدی نژاد تجلی بارز تاریخی: دیانت ما عین سیاست ماست وسیاست ما عین دیانت ماست
اگر چه از همان ابتدای انقلاب و همچنان بعد از استقرارحکومت جمهوری اسلامی این عبارت بارها توسط رهبرجمهوری اسلامی وسایر دست اندرکاران رژیم بعنوان شاخص حکومت جمهوری اسلامی بکار برده می شد اما بکارگیری آن در عمل هیچگاه نتوانسته بود این چنین نمود وکارکردی عینی وبارز وهمه جانبه درساختار دولت جمهوری اسلامی پیدا کند، که امروز با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد پیدا کرده است.
به همین خاطر برای شناخت سیاست های جمهوری اسلامی و موضع گیرهای دولت احمدی نژاد وشخص او [۱] باید به بررسی همه جانبه و شناخت جدی از دیانت حاکم بر تفکر سیاسی کل دستگاه رهبری جمهوری اسلامی پرداخت. یعنی بدون به چالش کشیدن ونقد "دیانت سیاسی" یا "سیستم سیاست دیانتی" حاکم برجمهوری اسلامی نمی توان در عرصه ی نقد سیاسی، چشم اندازهای روشنی رابرای خود ومردم تصویرکرد.
رفتارها و دیپلماسی صدراسلامی
دیپلماسی دولت احمدی نژاد دربخش های عمده اش نوعاًً به شکل نمایشی، گونه هایی از دیپلماسی صدر اسلام را با اعتقاد کامل به ایدئولوژی آن باز می نمایاند. اما دیپلماسی صدر اسلامی که درآستانه ی قرن بیست ویکم ودرست با توجه به پیچیده گی های همین قرن وبا توجه به تضاد منافعی که بین کشورهای قدرتمند از یکسو وکشورهای درحال دگردیسی از طریق جهانی شدن از سوی دیگروجود دارد، می خواهد پیش برده شود. پیش برندگان این دیپلماسی نیز همگی تحصیل کردگانی هستند با عنوانهای( دکترویا مهندس ) که با تکیه ی جدی به مبانی اعتقادی خود (اسلام بطور ارتدکس) ودرست با شناختن پیچیدگی ها ی سیاست دراین دنیای مدرن عمل می کنند. بدون شک نامه نوشتن احمدی نژاد به بوش رئیس جمهور آمریکا ویا برخورد او به اسرائیل را در راستای همین دیپلماسی وبا وجود همین سیاستمداران ارتدکس - مدرن می توان فهمید ودرک کرد. (ارتدکس درزمینه ی اعتقادی ومتاثرازاندیشه های ارتدکسی در حوزه ی دینی ومدرن از زوایه ی پراگماتیسم بودن درحوزه ی سیاسی با استفاده از دانش وابزارهای مدرن جامعه ی امروزی) به همین جهت است که در عرصه ی اعتقادی بطور مثال تا کسی امروزمفهوم اهل ذمّه وبرخورد با اهل ذمّه را در صدر اسلام نداند نمی تواند درک درستی ازموضع گیری احمدی نژاد در نامه اش نسبت به بوش داشته باشد. باید سوره ی آل عمران وآیه ی ٦٣ آن را درقرآن بدقت خواند که می گوید:
» بگو ای اهل کتاب بیائیداز این کلمه ی حق که میان ما وشما یکسان است (وهمه حق می دانیم) پیروی کنیم (وآن کلمه این است ) که بجزخدای یکتا هیچکس را نپرستیم وچیزی را با او شریک قرار ندهیم وبرخی برخی رابجای خدا بربوبّیت تعظیم نکنیم. پس اگر از حق روی گردانند بگوئید شما گواه باشید که ما تسلیم فرمان خداوندیم. «
تا اطلاع روشن وشفافی از مبنای اصول اعتقادی که به شکل ایدئولوژی حاکم برتفکرسیاسی درجمهوری اسلامی عمل می کند، نداشت. نمی توان ازمضمون اصلی که درمتن نامه احمدی نژاد نهفته شده است پرده برداشت. راه دیگرفهم بهتراین نامه و پی بردن به مضمون اصلی اش توجه جدی به انعکاس، تعبیر وتفسرآن، در روزنامه ها ی کیهان و جمهوری اسلامی ودیگر رسانه های خبری وسایت های اینترنتی وابسته به جمهوری اسلامی و همچنین اظهار نظرنمایندگان مجلس و روحانیون بلند پایه، شورای نگهبان و(بعد ها حتماً) گفته های رهبری در این باره می باشد. توجه به ارزیابی وتحلیل لوموند وهرالد تریبون وواشنگتن پست و دیگر رسانه های خبری ویا فلان سناتور ودیپلمات خارجی اگر بر اساس شناخت مبنا و پایه های اصول اعتقادی که اندیشه ی سیاسی نویسنده رارقم می زنند صورت نگرفته باشد مارانه تنها از مضمون اصلی نامه دور می کند بلکه باعث می شود که درک ومحاسبه ای کاملاً اشتباه از آن پیدا کنیم.
مضمون این نامه راجنتی وحسین شریعتمداری ومصباح یزدی بهتر ازهرکسی دیگری می توانند برای ماتعبیر وتفسیر کنند. توجه به ارزیابی آنها از رفتاروموضع گیری های سیاسی احمدی نژاد ودیپلماسی دولت او مارابهتر می تواند به متن این رفتارها واین نوع ازدیپلماسی نزدیک سازنند. چون آنها هستند که با احمدی نژاد گره های اعتقادی عمیق دارند وبهتر از هرکس دیگری می دانند که اوچه می گوید ودرست از نظر اعتقادی چه می خواهد.
منشا تناقض وبحران دررفتار سیاسی واجتماعی
برای شناخت ودرک پدیده ی "سیستم دیانت سیاسی" ویا "سیاست دیانتی" با ید توجه کامل به جنبه ی ایدئولوژیک آن، دراینجا قوانین شرعی وفقهی، که وجه قالب اعتقادی دراین دستگاه نظری است، داشت. دستگاه نظری که کاملاً جنبه ی فقهی برآن غالب است. فقهی که قوانین آن قابل تغیرنیست واز ابتدای پیدایش آن تا به امروز همانطور بدون تغیر وثابت نیز باقی مانده است. حال زمانی که این قوانین ثابت با دینامیکی که در بطن جامعه موجود است برخورد می کند دچار تضادهای جدی می شود. فرد معتقد یا باید درعرصه ی واقیعیت های اجتماعی - سیاسی واقتصادی عمل به این قوانین را کنار بگذراد ویا باید تلاش کند که این عرصه ها را که دربطن خود شان دینامیک تغیر وتحول را حمل می کنند بر این قوانین ثابت منطبق سازد. زمانی که تلاش دوم برای انطباق سازی صورت می گیرد تناقض های جدی وبحران هایی که نتیجه ی این تناقضات است به شکل برجسته ایی درعرصه های سیاسی اجتماعی واقتصادی خود نمایی می کند. انطباقی که حاصل آن بر آیند تناقض های جدی وپیدایش بحران در بین مسلمانانی می شود که می خواهند بطور کامل وهمه جانبه با قوانین ثابت شرعی زندگی کنند یا به دیگر سخن زندگی امروزی خود را بر قوانین شرعی انطباق دهند .
» نه قانون شرع تغیر پذیر است ونه علم آن (فقه). قانون ثابت را باید بر اساس استنباطی که از علم جامد آن بدست می آید براجتماع که بویژه در دوران های اخیر پیوسته در تغیر (ودر پیوندی نا گسستنی با دنیای غیرمسلمان) است، جاری کرد. واین یکی ازسرچشمه های عمده بحران های حقوقی وقانونی در کشورهای اسلامی است .« [۲]
درست به همین خاطر است که رفتارها وحرکات متناقض سیاسی اجتماعی در کشورهای اسلامی بیشترمواقع خارج از نُرمی که برروابط سیاسی اجتماعی کشورهای پیشرفته ی جهان حاکم هستند عمل می کند.
این تناقض رفتاری که در نزد متعصبین وگروهای تروریستی، به حرکات ناهنجارخشونت آمیز بربر گونه تبدیل می شوند را زمانی ما بیشتر وبهتر می توانیم بفهمیم که به تزها و فتواها و تفسیرها ی افراطی از قوانین شرعی و فقهی توسط مراجع وفقها که اکثراً راهنمای عمل گروه های افراطی می باشد نیز توجه کنیم. بعنوان مثال فقیه وعالم عالی قدری مانند مانند امام محمد غزالی که شخصیت برجسته ایی در تاریخ اسلام می باشد استنباط خود از برخورد به کفار واهل ذمّه را این گونه فرمول بندی می کند:
» بدان که درجه ی مخالفان حق تعالی متفاوت است، خشم وتشدید باایشان باید که متفاوت بُود:
درجه ی اول کافران اند، اگراز اهل حرب باشند، خود دشمنی ایشان فریضه است ومعاملت با ایشان کشتن وبنده گرفتن است.
درجه ی دوم، اهل ذمّت اند، دشمنی با ایشان فریضه است ومعاملت با ایشان آن است که ایشان را حقیر دارند واکرام نکنند وراه بر ایشان تنگ دارند دررفتن. اما دوست داشتن ایشان به غایت مکروه است وباشد که به درجه ی تحریم رسد، .... اما ایشان را ولایت دادن وبه عمل فرستادن و برایشان اعتماد کردن وبر مسلمانان مسلط کردن، استخفاف بُود بر مسلمانی، واز جمله ی کبایر باشد«. [٣]
متاثر بودن ازاین نوع نحوه ی تفکرنیز در مجموع فقط تنها منحصر به گروه های افراطی در جمهوری اسلامی ویا دیگر کشورهای اسلامی نیست بلکه این شیوه تفکر بر پیشانی همه ی افراطیون اسلامی مهر شده است که برای اقتدار وحاکمیت اسلام در حال مبارزه با کفارهستندو برای نابودی آنها عمل می کنند ودر این راه ازهروسیله ای استفاده کرده وانجام هرعملی را نیزبرای خود مجاز می شمارند.
فقط از طریق بررسی اعمال افراطی منطبق براین گونه نوشته ها وگفته ها وتاثیر پذیری از آنهاست که می توان آنچه که امروز در عراق وافغانستان وپاکستان ودیگر کشورهای اسلامی وغیر اسلامی از طرف گروه های افراطی وتروریستی مسلمان در رابطه با خارجیان صورت می گیرد را درک کرد.
پایه های اعتقادی وایدئولوژیک این رفتارها را باید بررسی کرد وگرنه نمی توان پدیده ی گروگان گیری ونمایش دادن گردن زنی آنها با شمشیروعملیات های انتحاری را شناخت وتحلیل نمود.
ضرورت بررسی عقلانی [۴]
بررسی احکام وقوانین شرعی بشکل عقلانی وترویج این عقلانیت در جامعه برای برخود به این احکام وقوانین اگرچه بطورپراکنده واندک توسط برخی از نویسندگان واندیشمندان و محققان جامعه ما صورت گرفته ولی این برخودها هیچگاه به یک جریان اجتماعی انتقادی نیرومند که لازمه ی تحول بسوی یک جامعه ی سکولارمی باشد، فرانرویده است . نقد عقلانی دیانت سیاسی یا سیاست دیانتی وتبدیل این نقد به یک جریان اجتماعی روشنگرانه درجامعه ما از درجه ی اهمیت فوق العاده زیادی برخورداراست . جریان نقد عقلانی وروشنگرانه ای که بتواند سیاست رااز حاکمیت دین بیرون آورد ودین رابه حوزه شخصی وبه امرخصوصی افراد تبدیل سازد ودر عرصه ی اجتماعی آنرابشکل یک نهاد ویک سازمان اجتماعی مانند سایر سازمان ها ونهادهای اجتماعی دیگر باکارکرد مشخص اش در آورد.
چیزی که مسلماً به زمان وکاری پی گیرو نقدی عقلانی وروشنگرانه نیاز دارد.
[۱] - قرارگرقتن در یک هاله ی نور هنگام سخن رانی اش در اجلاس سازمان ملل متحد، پاک کردن اسرائیل از روی نقشه ی جهان، نامه نوشتن برای رئیس جمهور آمریکا
۲ - م. کوهیار: بررسی عقلانی حق، قانون وعدالت در اسلام ص
٣ - همان ص ۹۹- ۱۰۰
۴ - واژه ی "بررسی عقلانی" را من ازعنوان کتاب م- کوهیار " بررسی عقلانی حق، قانون وعدالت در اسلام" به عاریت گرفته ام
|