یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

ما آینده را میسازیم
پیام مجید توکلی در آستانه ی ۲۲ خرداد


• ما در قلب استبداد سخن میگوییم، ما در کنار هم هستیم و با تکیه بر آگاهی و عزتمان امده ایم تاریخمان را بنویسیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱٨ خرداد ۱٣٨۹ -  ٨ ژوئن ۲۰۱۰


خبرگزاری هرانا – مجید توکلی، فعال دانشجویی دربند در اولین سالگرد انتخابات بحث بر انگیز ایران، نامه ای را در وصف یکسال مبارزه دانشجویان و روزنامه نگاران و فعالین مدنی و مردم ایران نگاشته است.
متن این نامه که به دست خبرگزاری هرانا رسیده است به قرار زیر است:


خردادی دیگر رسید، خردادی در سالهای سیاه استبداد و خردادی در پی همه سالهای برای آزادی بیش از صد سال ماه امید بود و ماه مردم شد.
سالی گذشت پر از تلخی و سالی گذشت سر شار از امید
سالی تلخ از آن روز که شادی حضور مردم در جشن دموکراسی انتخاب رییس جمهور و رهبری سرزمینمان در توطئه ننگین و مهندسی آرا و صندوق های آواره ستاد انتخابات داستانی را سرآغاز شد، سالی تلخ در سوگ مرگ رای ما شده سرزمینمان در تقلب بزرگ ۲۲ خرداد، سالی تلخ در حمله شبانه به خانه های فعالان سیاسی و مدنی و روزنامه نگاران؛ در یورش وحشیانه ی بامداد ۲۵ خرداد به کوی دانشگاه و در هجوم بی سابقه به جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه، سالی تلخ در آغازگر کشتار پس از جشن حضور و شعور مردم در ۲۵ خرداد سبز.
و تلخی های فراوان از بازداشت های خودسر، تاخت و تاز چماق به دستان در شهرهایمان، شلیک گلوله به سینه و روی پسران و دختران سرزمینمان در میان اشک و دود و خون برامدن گاز اشک آور و فرود آمدن باتوم ها. تلخی قصه زندان؛ انفرادی و شکنجه و تجاوز، نام کهریزک و نام امنیت بازداشتگاه سپاه و وزارت، بازجوهای سارالله و امنیت، مزدوری پلیس و پلیسی مزدورهای لباس شخصی.

چرخه در جریان بود و دادگاه های ننگین از راه رسید؛ فریاد بیداد بر کرسی داد نمایش قدرت شکنجه و محکوم سلول انفرادی قدرت تهدید خانواده و تحقیر و فحاشی و صورت های بیجان مات شدگان بی دادگاه های جمهوری اسلامی نمایش دادگاه های فرمایشی، مصاحبه های رسوای سرپوشی و کنفرانسهای بی حیای ابروریزی.

تلخ میگذشت قصه مرگ عزیزان سرزمینمان. از هفتاد گذشت، عاشورایی میبایست تا شهیدانمان از هفتاد و دو نفر بگذرد. خیانت روز اول به جنایت رسید، جنایت با رضالت دوام یافت تا وقاحت این قوم پرکین استبداد اخرین بیان حیات بی داد در این دیار استبداد باشد.

اما ...

سالی گذشت سرشار از امید؛ امید به تغییر. امیدی که در دریایی بیشماری سبزهای معترض در خیابانهای شهرمان شور وحرکت میگرفت تا صفحه های رسان خواه شتابانی پیام بیداری و اگاهی ملت ها را به گوش و چشم جهانیان برساند. امیدی از غلبه ایمان حقیقت بر جان و منفعت امیدی که در تکرار حضور در شجاعت و صداقت رهبران در نفع خشونت و ایستادگی مردم در بیان شجاعانه و گویای منادیان آزادی خواهی و حقوق بشر سرزمینمان رقم خورد. امید به تغییر در تمسخر مردمان از شب و شب اندیشی. امیدی به تغییر در رسوایی دروغ و تقلب، در رسوایی تجاوز و شکنجه، در رسوایی قتل و کشتار و در رسوایی سرکوب و ارعاب، در رسوایی باتوم و گاز اشک آور، در رسوایی بازداشت و سلول انفرادی، در رسوایی دادگاه های فرمایشی و بیدادگاه های نمایشی، در رسوایی اشک های تمساح و خطابهای پر خطا منابر جمعه، در رسوایی جمعه ننگین ۲۹ خرداد در پسان خطبه ننگن خونبار.

سالی سرشار از امید؛ در افتادن تشت رسوایی مدعیان بی اخلاق، در بی ابرویی قرائت فاشیستی از اسلام، در سر افکندگی بنیادگرایان حجره های ارتجاع – درگاه فساد تحجر و عقب مانگی و در گاه انجماد عزت و مردانگی.

سالی برای مردود شدن ولایت فقیه، سالی برای بطلان رسوایی جنایت، سالی بر اصل و اساس خیانت، سالی رای امید به پیروزی، سالی برای آزادی، سالی برای دموکراسی و نگاه انسانی، سالی برای زیست اخلاق و حفظ مسلمانی.

زمانیست که باید حرف را کوتاه کرد بر بلندی همت افزود و بیش از این از ماه خرداد، سالگرد شروع قصه تغییر بزرگمان نمیگوییم، اما روزها در شماره اند تا بگویند تشنه صدای مردمیم، تشنه حضور مردمیم، روزها در شماره اند تا از بی تابییمان بگوییم، از بی قراری روزهای طوفانیمان. میشد از سلول انفرادی گفت، میشد از روی صندلی اتاق بازجویی گفت، میشد از گلوی فشار شده گفت، میشد از دهانی پر از خون گفت، میشد از چشمانی خون بار از درد ضربات سخت گفت، میشد از نهاد امیخته و رنج و شکنجه گفت، ولی مردم ایستادند و مقاومت کردند تا راحت بگوییم از آزادی خواهیمان. از استبداد ستیزی یمان.

خرداد رسید و باز ایرانمان در بند است. خرداد رسید خانواده هایمان پشت در های زندانند، خرداد رسید و انبوه یاران و دوستان چشم منتظر دارند، خرداد رسید و حق مردممان به دستان قاصب نشان دارند، خرداد رسید و خانواده هایی داغ دارند.

میتوانستم از آن مطالباتمان بنویسم، متیوانستم از کارهای برون رفت از این بن بست بنویسم، متیوانستم آزادیمان را در صدر بازگشت آرامش بنشانم، میتوانستم شادی را مهمان شب و روز خانه مان کنم، میتوانستم یادی از گذشته کنم، میتوانستم با بزرگانمان درد دلی کنم، میتوانستم از رهبران و اندیشمندانمان بگویم، میتوانستم به رهبران کشورها فکر کنم و به انها بگویم مبادا دستی که گلوی آزادی خواهان را فشرد به گرمی و دوستی فشار دهی، مبادا پای میز مذاکره تنها مشت کنید که اگر حقوق بشر و آزادی و دموکراسی در ایران بمیرد، فردا صلح و امنیت جهانی در خطر است، میتوانستم به جهانیان بگویم که اگر موتور جنگ افروزی و تجهیز اتمی و موشکی اندکی متوقف مانده از ازادی خواهی و ظلم ستیزی مردم این سرزمین است، میتوانستم بگویم بدانید آنها که امروز در خیابانها مردمشان را سرکوب میکنند اگر فرصت بیابند آسمان و زمین شهرهای شما را امن نمی گذارند، میتوانستم بگویم اگر آزادی زنده نماند؛ اگر دموکراسی و حقوق بشر باقی نماند؛ بدانید صلح و امنیت شما را رها خواهد کرد می توانستم یادی از دانشگاه کنم، می توانستم گذری بر گذارمان داشته باشم، می توانستم از مرام و رفتارمان بگویم، می توانستم به گونه ای دیگر بنویسم یا حتی اصلا ننویسم.

اما ...

مانده ایم و سختی به جان خریده ایم، دوستانمان را در انبوه سختی هایشان در دانشگاه و روزنامه ها و رسانه ها و احزاب و کمپین ها دیدیم، صدای بیدار شجاع بیانیه ها را شنیده ایم تا بخواهیم تشکر کنیم از حضوری که پیشاپیش میبینیم از حماسه ی دیگر که رقم میزنید، از بام خانه هایتان، از میز کارتان، از اتاق خانه و کنار همسر و فرزندانتان، از کودک در اغوشتان در خیابانها، از استواری گامهایتان، از خداحافظی آخرتان؛ میدانم بدهکاری کشورمان را به آزادی پرداخت خواهید کرد.

دارد ۲۲ خرداد با یاد ۲۵ خرداد میرسد، با یاد ٣۰ خرداد، ۱٨تیر و روز قدس، یاد ۱٣ آبان و ۱۶ آذر، یاد تکرار عاشورایی تاریخ ظلم ستیزی، تکرار جشن پیروزی و شادی نوروزی؛ فرا رسید و ما بیدارتریم، می میانیم و رسانه و اگاهی را پاس میداریم، برای رسوایی خشونت، برای شکست استبداد، هنوز ایستاده ایم و دست در دست هم در برابر دیکتاتورها خواهیم ایستاد و خواهیم گفت ما پیروزیم.

۱٨ تیر هم نزدیک است، همسایه خرداد. اینبار یازدهمین سالگرد ان تلخی دیگر را میهمان است، سخنم با یاران دبستانی ام است، سخنم با دانشجویان؛ هر دو جنبش و حرکت مردم و مرکز و اگاهی و بیداری مردم است، سخنم با دانشجویان است، با دانشجویان که سال هاست ایستاده اند تا باورمان نشود که بر این استوار گاه گمانه نشستن توان برد، دانشگاه کابوس حاکمان خیره سر است، دانشگاه خواب از چشم دیکتاتوران و مستبدان ربوده است و این میراث ایستادگی تاریخ دانشگاه است، دانشگاه اگر مردی سرزمین نمیشناسد به آن دلیل است که دانشگاه مقیم و اهلی دارد بنام دانشجو . دست از همه تعلقات و بندها آزاد و رها از یوغ استبدادها.

خردادمان رسید و تیر در راه است یاران دبستانیمان را که فراموش نکرده اید، ترکه بیدادخوردگان این سالها را دیده اید، خون خواهران و برادرانتان ایا از جامعه ان روزتان پاک شد و ان هنگام که بر روی زانوی شما جان لبریز از ایمانشان را پرواز میدادند، پرت شدگان ازبام و پنجره ها ی خوابگاه ها را که فراموش نکرده اید، یادتان هست که چگونه سنگرهای دفاع از جان یارانتان را به اتش کشیدند، چند دوست زندانی دارید، چند یار پشت میله های دانشگاه دارید، اساتیدتان در زندان یا در تبعید؟ میگویند باید اخراج شوند! مثل خودتان که به درد دانشگاههای اسلامی – ایدئولوژی باور – خودی پرور - استبدادی امروز نمیخورید، فراموش نکرده اید که دانشجو هستید، فراموش نکرده اید که وارث چه میراثی هستید، عزیزان آن خون را فراموش نکنید که چشم ملتتان به شماست. همیشه میگفتید دانشجو میمیرد؛ ذلت نمی پذیرد، من از پشت این دیوار ها هم صدای شما را میشنوم، منتظرم تا بیایید و از پیروزی بگویید، از عزت و استواری بگویید، منتظرم شدی، سهمی از ازادی برای همه خانواده هایمان باشد، رهبران سبزمان را تنها نگذارید، مردم بیدارمان را یار و یاور باشید، رهبر و راهور باشید. این فرصت بزرگ تاریخی را غنیمت شمارید، سعادت و حضور در بطن این تغییر بزرگ را افتخار بدانید، سرنوشت نیک سرزمینتان را صورت بخشید، تلاش بیش از صد ساله را به نتیجه برسانید، در قله تاریخ بایستید.

سالها در کنارتان بوده ام و همیشه گفته ام که آرمان گرایی از میان ما رخت بر بسته است. ما نسلی هستیم که امید و ارمانمان را صورت تحقق میبخشیم، ما برای اصول خواسته هایمان صبور نیستیم، ما نسلی هستیم که جای صبر و بردباری شجاعت و فداکاری را سرلوحه قرار دادیم، ما در دل اصلاحات به پشتوانه حمایت ها شعار نمیدهیم، ما تریبون و کرسی و نشریه رسمی نداریم، ما در قلب استبداد سخن میگوییم، ما با تکه بر ایمانمان فریاد میزنیم، ما در کنار هم هستیم و با تکه بر آگاهی و عزتمان امده ایم، ما امده ایم تاریخمان را بنویسیم، ما امده ایم اینده مان را بسازیم، ما امده ایم ملتمان را جاودانه کنیم، میدانم ایستاده اید، چنانچه همیشه بوده اید.

مجید توکلی - خرداد ٨۹ زندان اوین


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست