"کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من"
دکتر تورج پارسی
•
یکی از زبان زدها که بسیار کاربرد دارد: کس نخارد پشت من جز (چون) ناخن انگشت من! در این زبان زد در شکل فردی آن یعنی: به خود متکی باش! در انتظار دست غیبی یا کسی مباش! اعتماد به نفس داشته باش، مسئولیت خود را بشناس! از نظر اجتماعی هم تکیه بر مسئولیت فرد در برابر جامعه مطرح می شود.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۱ خرداد ۱٣٨۹ -
۱۱ ژوئن ۲۰۱۰
جنبش هدفمند و خردگرای سبز مردم تاییدی است بر زبان زد بالا.
فرهنگ کوچه پیش ازخط و کتابت صدای مردم و ره پوی زمان بود ه است . فرهنگ کوچه که نمایه ی همه ی کوچه های جهان است با سنت سینه به سینه توانسته است چنین ماندگار بشود ، کتابی است ننوشته و پربرگ که هر روزه بر برگ های آن افزوده می شود !در این نوشتار نگاهی داریم به یک بخش از فرهنگ کوچه : زبان زد یا ضرب المثل proverb
از روز نخست مردمان عادی یا گمنامان روزگار نقش زیادی در آفرینش زبان زدها داشته ا ند وهمین اینانند که با کوته جمله ای کار مقاله یا کتابی را کرده اند. آشکارتر باید گفت
" مثل ، حکمت توده است "
آمده است که نخستین کس ، ارستو بود که به گرداوری امثال و حکم پرداخت و با دیدی علمی آنرا وارسی کرد . کار ارستو پایه ای شد که فیلسوفان و نویسندگان و شاعران همچون : پلاتون platonسوفکلسSophokles همرHomeros اوریپیدس Euripidesو ....با بکار بردن زبان زد یا ضرب المثل به نوشته های خود غنایی ببخشند . با این کار زبان زد ها همانند رودی جاری و روان وارد خانواده ی ادبیات شدند . این نسخه ی یونانی پس تر نزد رومیان کاربرد پیدا کرد و سپس اروپاگیر شد و نویسندگانی همچون برتولت برشتBertolt Brecht و ..... به نوشته ها میدانی گسترده دادند .
سرزمین ما نیز در همین کاتاگوری قرار می گیرد یعنی فرهنگ کوچه کتاب ننوشته سینه مردمان بوده است تاریخ می نویسد که " ایرانیان از قدیم به حکمت و مثل مشهور بوده اند " حتا آنچه را به نام امثال سلیمان مشهورست تاثیر ایرانی در آن است "
ما دیگر فقط با ارستو , برشت ، هدایت ، دهخدا و.... سر و کار نداریم بلکه باگمنامانی که کلام کوتاه شان جاری است اما خود هم چنان زیر واژه ی گمنام می زیند .
هر ده ، شهر ، کشور بنا بر موقعیت جغرافیایی و شرایط اجتماعی خود آفریننده ی زبان زدی است که می توان آنرا "بومی "خواند اما برخی از زبان زدها میان برخی از ملت ها مشترکند . این نکته یاد آور بشود که عمر زبان زد ها را نمی توان معین کرد اما می توان گفت که درتغییرات اقتصادی و اجتماعی و دگرگشت زبان، زبان زد ها هم تغییر می یابند ، میمیرند و آفریده می شوند.
آبشخور زبان زدها ، شرایط اجتماعی ، اقتصادی ، تاریخ ، استوره ، دین و.... است در جوامع استبدادی زبان زدها کاربرد بیشتری دارند ، در زیر استبداد، زبانزد اگر چه ممکن است تن به محافظه کاری هم بدهد اما کنایاتش برنده است .
زبان زدها در فرهنگ ایرانی
زبان زدها یا ضرب المثل های ordspråk = proverb ملل از منظر روانشناسی ، روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی قابل برسی اند و می توان گفت که سرچمشه ی آنها
شناخت فرد و جامعه است در ابعاد سه گانه ای که گفته آمد ، گر چه گه رخت پند می پوشند اما کاربردشان گوشزد ، یادآوری و آگاهی دادن است .
زبان زد ها در زبان فارسی نقش عمده ای بازی می کنند هم نزد درس خوانده ها هم نزد مردم عادی ، یک جور حاضر جوابی هم هست ، پاسخی که از تداوم بحث می کاهد و شاید برآیند نهایی آن گفتمان بشود .
یکی از زبان زدها که بسیار کاربرد دارد : کس نخارد پشت من جز ( چون ) ناخن انگشت من ! در این زبان زد در شکل فردی آن یعنی : به خود متکی باش ! در انتظار دست غیبی یا کسی مباش ! اعتماد به نفس داشته باش ، مسئولیت خود را بشناس ! از نظر اجتماعی هم تکیه بر مسئولیت فرد در برابر جامعه مطرح می شود.
اما آنچه کاربرد آنرا چندین برابر می کند بی گمان تلنگری است که به جامعه می زند، هشداری است آگاهانه و منطقی برای پرهیز از انتظار ، ان هم از دست غیبی ! تلنگری به منتظران جان به لب آمده آنچنانی !
یاقوت می نویسد ؛ در کاشان که یکی ازمهمترین کانون های شیعه گری در ایران بود گروهی از مردم هر روز صبح زود از دروازه شهر خارج می شدند و اسبی را با زین و لگام و آراسته با خود می بردند تا اگر امام ناگهانی ظهور کند او را سوار اسب بکنند و به شهر آورند !!
پس رابطه ای هست میان منتظران آن ناجی غایب و این زبانزد !
حتا این زبانزد را چند گام آنورتر از خانه ی همسایه می شنویم ، اقبال شاعر پارسی گوی لاهوری است که جار می زند :
در جهان بال و پر خویش گشودن آموز
که پریدن نتوان با پر و بال دگران !
انتظار دست غیبی حال آسمانی یا زمینی اش در سرزمین ما سابقه دارد از امام زمان گرفته تا امریکا حتا در یک دوره عارف ( ۱۹۲۰) ندا می دهد به لنین :
بلشویک است خضر راه نجات
بر محمد و آل او صلوات
ای لنین ای فرشته ی رحمت
کن قدم رنجه زود بی زحمت
تخم چشم من آشیانه ی توست
هین بفرما که خانه خانه ی توست
زود این مملکت مسخر کن
بارگیری از این همه خر کن
یا خرابش بکن یا آباد
رحمت حق به امتحان تو باد !
حال برگردیم به اتاق آناتومی جامعه امروز ایران ، حکومتی سی و یک سال است که می کشد ، می درد ، می چاپد و بر آسمان میهن سقف زده تا نفس همه را بگیرد ! برآیند حکومت الله که اکبر هم هست فقر ، فحشآ ، دزدی ، اعتیاد ، تجاوز و .....است . در این جامعه حقوق بشر مفهومی ندارد از روز نخست خمینی در فیضه ی قم گفت : حقوق بشر ساخته و پرداخته استکبار است و این هایی که صحبت از حقوق بشر می کنند عمال استعمارند !
جامعه عصبی است ، چهل درسد جوان است بی آتیه و هر روز مورد هجوم و تجاوز ! جامعه در کفن فقر پوشانده شده و دین و سرمایه از همدیگر پاسداری می کنند . اینان از روز نخست عقایدشان را بر سر شمشیرهایشان حمل کردند که هم چنان همانند که بودند !
در این شرایط به ویژه در دوره بوش پسر زمزمه ی " چرا امریکا کاری نمی کند '" بگوش رسید ، البته در ساحل امن و شاید نومیدان درون میهن نیز سر داده باشند از فرط خستگی و تاریکی حاکم بر جامعه . در اینجا این پرسش مطرح می شود که امریکا چرا باید کاری بکند ؟ امریکا کجا ناجی بوده که حال نوبت نجات ما باشد ؟ این در هنگامی است که امریکای به اصطلاح ناجی را دیدیم که در عراق چه گلی به سرمردم زده است !
از ان سو امریکا محکومست به خاطر راه انداختن کودتای ۲۸ امرداد ۳۲ و سقوط حکومت ملی دکتر مصدق از این سو برخی دست ها تکرار می کنم برخی دست ها رو به آسمان که کودتاگر بیا ید و ناجی بشود ! و ایران را نجات بدهد ! تلخ ترین و وحشتناکترین پارادوکس !
غافل از آنکه امریکا به دنبال منافع خویش است و آنچه را که مطرح می داند : منافع امریکاست !
به یاد بیاوریم جمله ی تاریخی چرچیل را :بریتانیا دوست همیشگی یا دشمن همیشگی ندارد تنها چیزی که که همیشگی است منافع بریتانیا است " این درباره ی امریکا هم صادق است .
البته دروغ بزرگ نجات ایران ! حتا مورد تنقید بلند پایگان نظامی ، کشیش ها ، خاخام ها و دانشگاهیان قرار گرفت و توانستند از حمله به ایران جلوگیری کنند ، به گفته ی جورج اورول : در روزگاری که دروغ یک واقعیت عمومی است به زبان آوردن حقیقت یک اقدام انقلابی است !
و اما امروز جنبش سبز نشان داد که مردم ما خود ناجی خویشند و پریدن با پر و بال دیگران را توهین به توانایی های خود می دانند و در انتظار آن نیستند که باد کلید رهایی را به دامانشان افکند !
جنبش هدفمند و خردگرای سبز مردم تاییدی بود بر زبان زد : کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من " بی گمان برآیند چنین باور و اعتمادی فردایی روشن و خرد گرا خواهد بود .
|