یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

انتخابات آزاد مطالبه اصلی جنبش سبز
بیانیه فدائیان خلق (اکثریت) به مناسبت سالگرد ۲۲ خرداد


• در این بیانیه به تحلیل شرایط سیاسی کشور یک سال بعد از کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد پرداخته شده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۱ خرداد ۱٣٨۹ -  ۱۱ ژوئن ۲۰۱۰


اخبار روز: شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) به مناسبت سالگرد ۲۲ خرداد بیانیه ای را منتشر کرده است. این بیانیه «جنبش سبز، بلوک قدرت، آرایش نیروهای سیاسی و راهبردها - انتخابات آزاد مطالبه اصلی جنبش سبز»، نام دارد.
متن این بیانیه در ادامه آمده است:


انتخابات ۲۲ خرداد نقطه عطفی بود در حیات سیاسی کشور ما. با کودتای انتخاباتی بلوک قدرت، و بر بستر عملکرد جمهوری اسلامی طی سه دهه گذشته، مبارزه پیگیرانه نیروهای آزادیخواه کشور و تغییرات ساختاری در بافت جامعه ایران، از بطن انتخابات جنبشی اعتراضی زاده شد که نام جنبش سبز به خود گرفت. در یکسال گذشته جنبش سبز علیرغم سرکوب، دستگیری‏ها و کشتارها، به حیات خود ادامه داده و به یک عامل مهم و تاثیرگذار در روندهای سیاسی کشور تبدیل گشته است. بلوک قدرت قادر نشده است جنبش سز را از صحنه سیاسی کشور حذف کند.
سالگرد انتخابات ۲۲ خرداد، فرصتی است برای تعریف جنبش سبز، نگاه به نیروهای جنبش و مناسبات بین آن‏ها، ترسیم صف‏بندی موجود در صحنه سیاسی کشور و موقعیت دو طرف، بیان دستآوردها و ضعف‏های جنبش سبز و ارائه راهبردهای تداوم و گسترش آن.

جنبش سبز
ـ جنبش سبز جزو جنبش‏های اجتماعی نوین به حساب می آید. جنبش سبز، جنبشی است مدنی، دمکراتیک و مسالمت آمیز که از شعار "رای من، کو؟" و خواست بطلان انتخابات فراتر رفته و دیکتاتوری را زیر ضرب گرفته است.
ـ جنبش از دورن انتخابات ۲۲ خرداد زاده شد. با این وجود نباید جنبش سبز را به انتخابات فروکاست و صرفا با آن تبیین کرد. جنبش اعتراضی عمیقا در جنبش دمکراتیک مردم ایران، جنبش اصلاح‏طلبی و در عملکرد سی ساله جمهوری اسلامی و به ویژه عملکرد بلوک قدرت در طی چهار سال گذشته و در شکاف‏های موجود در جامعه ریشه دارد.
ـ جنبش سبز، جنبشی است همه جانبه که تنها در حوزه سیاسی محدود نمانده و به حوزه‏های دیگر از جمله حوزه فرهنگی گسترش یافته و آن‏ها را تحت تاثیر قرار داده است. در پرتو این جنبش ادبیات وسیعی در حوزه سیاسی، جامعه شناسی سیاسی، موسیقی، شعر، فیلم ….. پدید آمده است.
ـ جنبش سبز رنگارنگ است و در آن طیف‏های گوناگون با گرایش‏های مختلف فکری ـ سیاسی حضور دارند.
ـ در این جنبش زنان حضور گسترده و بی‏سابقه‏ای دارند. این امر چهره جنبش را تغییر داده و هزینه سرکوب را بالا برده است. شهادت ندا آقا سلطانی در رسواسازی کودتاگران تاثیر جدی داشت.
ـ جنبش سبز بر بطن شکاف طبقاتی پدید نیآمده و به همین خاطر هم صرفا نمی‏توان با نگاه طبقاتی آن را تبیین کرد. شکاف پدید آمده نه افقی، بلکه عمودی است. این شکاف جامعه را از پائین تا بالا به دو قسمت تقسیم کرده است. طبقات و قشرها تقسیم شده و در دو جانب صف قرار گرفته‏اند. اما وزن آن‏ها در دو صف متفاوت است. وزن طبقه متوسط جدید، جوانان و زنان در جنبش اعتراضی خیلی سنگین است. در صف بلوک قدرت به دلایل مختلف از جمله سیاست‏های فریبکارانه و پوپولیستی احمدی نژاد، وزن نیروهای تهیدست روستائی و شهری بالا است. در هر دو صف لایه‏هائی از بورژوازی ایران حضور دارند.
ـ جنبش سبز در جهان بهم پیوسته، در زمان رشد شتابان فرآیند جهانی شدن و در عصر تکنولوژی اطلاعاتی پا به حیات گذاشته است و لذا به شدت از آن متاثر است. به واقع می‏توان گفت که نخستین جنبش در سطح جهان است که از امکانات عصر اطلاعاتی بیشترین بهره را گرفته است.

جنبش سبز با دو منشا در "پائین" و "بالا"
جنبش سبز گرچه در پائین و در سطح جامعه شکل گرفته ولی با شکاف‏های درون حکومت و با جریانی از حکومت پیوند خورده است. می‏توان گفت که جنبش سبز دارای دو منشا است و دو پا دارد. یک منشا و پای آن در جامعه و بین مردم و منشا و پای دیگر آن در درون نظام است که به حضور میرحسین موسوی و مهدی کروبی در جنبش بر می‏گردد.
دو پا بودن جنبش و به بیان دیگر اتکا به فشار اجتماعی و بسیج سیاسی همراه با حضور میرحسین موسوی و مهدی کروبی در درون "نظام"، توان جنبش سبز را در قبال سرکوب بالا برده و به تداوم حیات و گسترش آن، بازتاب گسترده مطالبات جنبش و افشاگری اقدامات جنایتکارانه حکومت یاری رسانده است.
موسوی و کروبی از ابتدا با جنبش اعتراضی همراه شدند، به تدریج از نگرش‏های پیشین خود فاصله گرفتند و همگام با جنبش، در سمت دمکراسی تحول فکری پیدا کرده و در مواردی از خط قرمز‏های حکومت گذشتند. از جمله در دفاع از حقوق دگراندیشان، محکوم کردن اعدام‏های سیاسی، دفاع از انتخابات آزاد، پذیرش تغییرات در قانون اساسی و تغییرات در نگرش نسبت به دهه اول انقلاب. موسوی و کروبی بر "اجرای بدون تنازل قانون اساسی" به عنوان هدف جنبش تاکید دارند. اما قانون اساسی فاقد ظرفیت لازم برای تامین مطالبات جنبش، در تنوع و وسعت واقعی این مطالبات است و نمی‏تواند برنامه مشترک نیروهای تشکیل دهنده جنبش سبز باشد.

مناسبات نیروهای دمکرات سکولار و غیرسکولار   
جنبش سبز از دو نیرو تشکیل شده است: نیروهای دمکرات سکولار و غیرسکولار. این دو، نیروی عمده جنبش هستند. تداوم حیات جنبش سبز و گسترش آن به درجاتی به نزدیکی و همکاری این دو نیرو بستگی دارد. شکل‏گیری مناسبات دوستانه بین دو نیرو و همکاری آن‏ها، برای آینده کشور و گذر از استبداد به دمکراسی از اهمیت زیادی برخوردار است. سال‏های درازی بود که بین این دو نیرو دیوار بلندی کشیده شده بود. در هر دو جانب و به ویژه در بین دمکرات‏های غیرسکولار گرایش "خودی" و "غیرخودی" عمل می‏کرد و ذهنیت منفی نسبت به دمکرات‏های سکولار وجود داشت. در دوره اصلاحات، اصلاح‏طلبان با وجود این که بخشی از نیروهای سکولار و دمکرات از اصلاحات حمایت می‏کردند، گامی در جهت کوتاه کردن دیوار برنداشتند و حاضر به پذیرش هزینه نشدند.
جنبش سبز این وضع را تغییر داد. بخش قابل توجهی از پایه اجتماعی جنبش سبز در داخل کشور به نیروهای دمکرات سکولار تعلق دارد. تعدادی از سازمان‏های سیاسی اپوزیسیون، تشکل‏های دمکراتیک و اکثر فعالین سیاسی ایرانیان خارج از کشور که دمکرات سکولار هستند، خود را جزو جنبش سبز می‏دانند و در پیشبرد آن نقش دارند. این امر زمینه‏ساز کوتاه شدن دیوار بین دو نیرو گردیده، نگاه‏ها را در دو طرف نسبت به هم تغییر داده و زمینه را برای شکل‏گیری اعتماد بین دو نیرو به وجود آورده است.
بلوک قدرت بر اهمیت نزدیکی دو نیرو واقف است و به همین خاطر کوشیده است که مانع نزدیکی این دو نیرو شود. بلوک قدرت فشار سنگینی را بر موسوی و کروبی برای فاصله گرفتن از نیروهای دمکرات سکولار اعمال کرده است. اما موسوی و کروبی به خواست بلوک قدرت تن نداده و هزینه‏های سنگینی را در این رابطه تحمل کرده‏اند. اجتناب از موضع‏گیری خصمانه دو نیرو نسبت به هم، تاکید دو نیرو بر اشتراکات و حمایت بخشی از نیروهای اپوزیسیون از مواضع موسوی و کروبی در مخالفت با استبداد و در دفاع از آزادی و حقوق بشر، فضای مناسبی برای تاثیرگذاری و تاثیرپذیری متقابل به وجود آورده است.
تقویت هریک از دو نحله و همکاری آندو، در خدمت پرتوان‏تر شدن جنبش سبز است.

نیروهای دمکرات سکولار
نیروی دمکرات سکولار از پایه اجتماعی قابل توجهی در جامعه ما برخوردار است. گفتمان دمکراسی و روند سکولاریزاسیون در کشور ما با وجود تسلط استبداد دینی و تلفیق دین و دولت، به دلایل متعدد از جمله دگرگونی ساختارهای جامعه در حوزه‏های مختلف در طی سه دهه، با آهنگ شتابان پیش رفته است. این امر را می‏توان در تغییر بسیاری از باورها، ارزش‏ها و هنجارها در رفتار روزمره مردم به ویژه جوانان، زنان و طبقه متوسط جدید مشاهده کرد.
جوانان و زنان نیروی غالب جنبش اعتراضی را تشکیل می‏دهند. آنان با حضور خود، مهر دمکراسی و سکولاریسم را بر جنبش سبز زده‏اند. مقایسه شعارهای انقلاب بهمن با جنبش اعتراضی به وجه بارزی این موضوع را آشکار می‏سازد. این جنبش دین‏ستیز نیست و شعارهای آن علیه دیکتاتوری و برای تامین آزادی، برگزاری انتخابات آزاد و استقرار دمکراسی در کشور و ناظر بر رفع آن ساختار سیاسی است که تاروپود آن با تبعیض و استبداد دینی سرشته شده است.
نیروی دمکرات سکولار بمثابه یکی از نیروهای عمده جنبش سبز، با تمام توان در داخل و خارج از کشور در این جنبش شرکت دارد. تعداد زیادی از قربانیان جنبش، به این نیرو تعلق دارند. ولی صدای این نیرو از یک سو به خاطر سرکوب رژیم در طی سه دهه گذشته و از سوی دیگر به جهت پراکندگی، در جنبش اعتراضی طنین‏انداز نیست.
۹ سازمان‏ و حزب سیاسی اپوزیسیون با درک این نقصان و ضرورت‏های جنبش اعتراضی، گام نخست را برای همکاری برداشته و در اعتراض به اعدام‏ها و دعوت به تظاهرات، اعلامیه مشترک داده‏اند. ولی هنوز اپوزیسیون پراکنده است و جای اتحاد نیروهای جمهوریخواه سکولار و دمکرات خالی است.

حکومت و نیروهای اپوزیسیون
قبل از انتخابات ۲۲ خرداد، حکومت در موقعیت قدرتمند قرار داشت، با اقتدار و اعتماد به نفس عمل می‏کرد، برای اعمال سلطه سیاسی نیازمند آوردن نیروهای نظامی و امنیتی به خیابان‏ها نبود، به بافت سیاسی نسبتاً یکدست پس از انقلاب دست یافته بود، شکاف‏ درون نظام چندان گسترش و تعمیق پیدا نکرده بود، رسانه‏ها را به طور نسبی در انحصار خود داشت، از امکانات مالی گسترده‏ای به جهت افزایش درآمد نفت برخوردار بود.
در مقابل نیروهای اپوزیسیون در موقعیت ضعیفی قرار داشتند، در پراکندگی و تشتت به سر می‏بردند، از امکانات رسانه‏های قوی برخوردار نبودند، بین اپوزیسیون داخل و خارج از کشور فاصله وجود داشت و کشورهای غربی و افکار عمومی جهان به اپوزیسیون ایران توجه چندانی نداشتند.
موقعیت حکومت و اپوزیسیون در طی یکسال گذشته تغییر یافته است. حکومت با بحران مشروعیت سیاسی روبرو شده، بخشی از نظام علیه بخش دیگر دست به کودتای انتخاباتی زده است، بخش بزرگی از مردم کشور ما همراه با معترضین درون حکومتی به تقلب انتخاباتی در مقابل حکومت قرار گرفته و آن را به چالش کشیده‏اند، شکاف در درون نظام به طور بی‏سابقه‏ای گسترش و عمق یافته است، ریزش نیرو در پایگاه اجتماعی حکومت جریان پیدا کرده است، چهره ضدانسانی و سرکوبگرانه حکومت آشکارتر گشته و موقعیت حکومت در سطح بین‏المللی تضعیف شده است.
اما اپوزیسیون در سایه شکل‏گیری جنبشی اعتراضی نیرو گرفته و در مقابل حکومت عرض اندام نموده و آن را به چالش کشیده، صفوف خود را فشرده‏تر کرده، بین اپوزیسیون داخل و خارج از کشور نزدیکی به وجود آمده، امید در بین نیروهای اپوزیسیون نسبت به مسیر تحولات آینده افزایش یافته است.
این روندها، نشانه‏‏‏های آشکار فرسایش اقتدار حکومت و قدرت‏گیری اپوزیسیون اند.

آرایش نیروهای سیاسی و بحران‏های حکومت
با توجه به آنچه گقته شد، صف‏بندی آشکاری به وجود آمده است. در این صف‏بندی در یکسو بلوک قدرت که از ولی‏فقیه و بیت او، سپاه پاسداران و راست افراطی تشکیل شده است، قرار دارد و در سوی دیگر طیف گسترده‏ای از نیروها که یک سر آن در درون حکومت قرار دارد و سر دیگر آن در بین نیروهای اپوزیسیون. این دو بلوک در مقابل هم صف‏آرائی کرده‏اند.
در صفوف بلوک قدرت همچنان روند ریزش نیرو جریان دارد، شکاف‏های درونی در حال تعمیق اند، جریان حاکم به بحران‏های متعدد از جمله با بحران اقتصادی و بحران هسته‏ای و فشارهای بین‏المللی روبرو است. شورای امنیت قطعنامه چهارم را در روزهای گذشته تصویب کرد. تصویب قطعنامه چهارم بر میزان فشارها علیه جمهوری اسلامی خواهد افزود.
نزدیکی دمکرات‏های سکولار با دمکرات‏های غیرسکولار، همکاری جریان‏های دمکرات سکولار، تقویت موقعیت اپوزیسیون از یکسو و از سوی دیگر دست و پنجه نرم کردن حکومت با بحران مشروعیت، بحران کارائی و اقتصادی و تضعیف موقعیت آن در داخل و در سطح بین‏المللی، نشانگر آن است که روند بحران سیاسی رو به گسترش است.

دستآوردهای جنبش سبز
* یکی از کارکردهای جنبش‏های اجتماعی، گسترش پیوندهای اجتماعی است. جنبش سبز پیوند گسترده‏ای را بین بخش‏هائی از جامعه به وجود آورده و به انسجام اجتماعی یاری رسانده است. اکنون بخش بزرگی از جامعه علیه دیکتاتوری هم‏زبان شده است.
* یکی دیگر از کارکردهای جنبش، خصلت آگاهی‏بخش آن است. جنبش سبز سرشت سرکوب‏گرانه حکومت را آشکار کرد. نسل جوان که بعد از سرکوب‏های دهه ۶۰ به دنیا آمده است، تجربه ملموسی از کشتارهای حاکمیت نداشت. اکنون آن‏ها به تجربه شخصی چهره کریه و سرکوب‏گر حکومت را لمس کرده‏اند.
* جنبش اعتراضی قادر شده است حکومت را در مقیاس وسیعی در سطح ملی و بین‏المللی رسوا سازد. کاری که در شرایط عادی به سال‏ها فعالیت مستمر نیازمند است. حاکمیت در بین مردم کشور ما و در بین دولت‏ها و افکار عمومی جهانی به رژیمی منفور و بی‏اعتبار تبدیل شده است.
* مردم اعتماد به نفس پیدا کرده و به قدرت همبسته خود پی برده‏اند. سرکوب و کشتارها قادر نشده است که مردم را خانه نشین کند.
* همبستگی بی‏نظیری در سطح جهان با مبارزات مردم ایران شکل گرفته است. جنبش اعتراضی مردم با حمایت بی‏سابقه افکار عمومی جهانی، دولت‏ها، مجامع بین‏المللی، اتحادیه‏های کارگری، چهره‏های شاخص سیاسی، ادبی و هنری بین‏المللی روبرو شده است.
* ایرانیان خارج از کشور به نحو بی‏سابقه‏ای به تحرک در آمده‏اند. اکنون نسل جدیدی وارد عرصه مبارزه با کودتای انتخاباتی شده و به سازماندهی تظاهرات و راهپیمائی‏ها روی آورده‏ است. تعداد تظاهرات و گردهمائی‏های برگزار شده در سراسر جهان و میزان مشارکت در آن‏ها بی‏سابقه است.

کمبودهای جنبش سبز
* ثقل جنبش سبز در مرکز است. این امر یکی از نقاط ضعف جنبش سبز به حساب می‏آید. در یک‏سال گذشته روند گسترش جنبش از مرکز به پیرامون، از تهران به شهرستان‏ها و روستاها آغاز شده است. ولی برای طی این فرآیند به زمان و برنامه‏ریزی نیاز است.
* پایگاه اصلی جنبش سبز، طبقه متوسط جدید است. هنوز جنبش سبز قادر نشده است که با جنبش کارگری و حرکت‏های ملی ـ قومی پیوند تنگاتنگ به وجود آورد. در ماه های گذشته گام‏هائی در این زمینه برداشته شده اند که می‏‏توان به اعتصاب عمومی در کردستان و اعتراض وسیع علیه اعدام مبارزان کرد اشاره کرد.
* خصلت خود‏سامان‏یاب جنبش سبز قوی است. این جنبش به درجاتی خوداتکا و خودفرمان است. این امر که در پرتو امکانات عصر اطلاعات حاصل شده است، به تداوم حیات جنبش سبز با وجود سرکوب شدید کمک کرده است. میرحسین موسوی و مهدی کروبی در هدایت جنبش نقش موثری ایفا کرده‏اند. اما حکومت محدودیت‏های زیادی را بر آن‏ها تحمیل کرده است. جنبش سبز از فقدان رهبری جمعی و قوی‏ رنج می‏برد. خودسامان‏یابی جنبش سبز نمی‏تواند جایگزین رهبری شود.
* جنبش سبز با وجود بیشترین بهره‏گیری از سیستم شبکه‏ای اینترنت، هنوز از کمبود رسانه برای اشاعه آگاهی سیاسی رنج می‏برد.

جنبش سبز و بلوک قدرت
* بلوک قدرت در یک‏سال گذشته تن به عقب نشسینی نداده است. ایستادگی در مقابل مطالبات جنبش به ساخت قدرت و به لایه نوظهور بر می‏گردد. مسئله بر سر درآمد سالیانه چندین ده میلیارد دلاری نفت و واردات چندین ده میلیاردی دلاری است. در سال‏های گذشته بازآرائی طبقاتی صورت گرفته و لایه‏ای نوظهور از بورژوازی از میان فرماندهان سپاه پدید آمده است که هم بر ثروت عظیم چنگ انداخته است و هم بر قدرت سیاسی. بلوک قدرت و لایه نوظهور امنیتی در مقابل فشارهای اجتماعی به سادگی حاضر به عقب‏نشینی نیستند و برای حفظ قدرت سیاسی و موقعیت خود در اقتصاد از کشتار صدها انسان، دستگیری هزاران معترض، شکنجه و اعدام واهمه‏ای ندارد.
* بلوک قدرت به خوبی می‏داند که عقب‏نشینی در مقابل جنبش اعتراضی، به معنای فشار به سپاه برای بازگشت به پادگان‏ها، تضعیف موقعیت آن در اقتصاد و قدرت سیاسی، تضعیف موقعیت علی خامنه‏ای و بیت وی در ساخت قدرت و کنار گذاشتن احمدی نژاد است. سپاه حاضر نیست موقعیت کنونی را از دست دهد.
* از انتخابات ۲۲ خرداد به این‏سو ما شاهد ریزش نیرو در بدنه حکومت و در مواردی بین بلندپایگان نظام بوده‏ایم. بحران مشروعیت و بحران سیاسی امکان جذب نیروی جدید را برای حکومت دشوار کرده است.
* کاهش توان بسیج حکومت به معنای آن نیست که حکومت فاقد پایگاه اجتماعی است. به خاطر دینی بودن حکومت، به جهت عملکرد ارگان‏هائی مثل کمیته امداد امام، بنیاد شهید، بنیاد مستضعفان … و وابسته کردن تعداد زیادی از خانواده‏ها به این ارگان‏ها، اقدامات حکومت در روستاها و به ویژه سیاست‏های پوپولیستی احمدی نژاد طی پنج سال گذشته، حکومت هنوز دارای پایگاه اجتماعی است. حکومت در روستاها، شهرهای کوچک، بین خانواده شهدا و معلولین جنگ، لایه‏های کم‏درآمد جامعه و در دستگاه دولتی دارای پایگاه است. با درنظرگرفتن پایگاه اجتماعی حکومت، حساب آوردن نیروهای سپاه، بسیج و ارگان‏های اطلاعاتی، سازمان تبلیغات اسلامی، جمعیت‏ها، انجمن‏ها، احزاب و سازمان های مشابه آن، می‏توان گفت که بخشی از شهروندان کشور نیروی ثابت قدم حکومت به حساب می‏آید. حکومت در عین حال قادر است با تبلیغات و دادن امتیازات، بخش دیگری از مردم را بسیج کند. بخشی از نیروهای اجتماعی حکومت فعال و سازمان یافته است و از امکانات و امتیازات زیادی برخوردار می‏باشد. این نیرو آماده جانبازی به نفع بلوک قدرت است.
* از این‏رو ما با دو مسئله روبرو هستیم: تقابل اکثریت مردم با جریان حاکم و تقابل اکثریت با اقلیت جامعه. یعنی تقابل دو بخش از مردم.
* حکومت سال‏های متمادی برای حفظ موجودیت خود ارگان‏های امنیتی و سرکوب را در چندین لایه سازمان داده است. لذا حکومت دارای سازمان قوی و متعدد برای مقابله با شورش‏های شهری است.
* توان بلوک قدرت برای حفظ موجودیت خود بالا است و با یک ضربه و یا در کوتاه مدت شیرازه آن درهم نخواهد ریخت. جنبش در کوتاه مدت قادر نیست که بلوک قدرت را عقب بنشاند و به اهداف خود دست یابد. مگر این که بحران‏های دیگری از راه رسند، یا بحران‏های موجود گسترش پیدا کنند و یا شکاف‏های درون جریان حاکم عمیق بیشتری پیدا کنند.
* جنبش سبز برای رسیدن به اهداف خود، راه طولانی در پیش دارد. باید از خوشبینی نسبت به پیروزی در کوتاه مدت اجتناب کرد.
* بر همین پایه باید از یک سو کوشید جنبش سبز همچنان سرزنده و فعال به حیات خود ادامه دهد و از سوی دیگر از وارد شدن به نبرد نهائی اجتناب کرده و حکومت را طی زمان فرسوده نمود. لازم است بر این درک از جنبش سبز به مثابه جنبش تحول‏طلب که مبتنی بر استراتژی فرسایشی ـ و نه ضربتی ـ است، تاکید کرد.

راهبردهای پیشنهادی ما برای تداوم و گسترش جنبش اعتراضی
* مهمترین مسئله جنبش سبز، تداوم حیات و گسترش آن و اشاعه آگاهی سیاسی در سطح کشور و گروه‏های مختلف اجتماعی است. لازم است که جنبش سبز در سطح کشور گسترش یابد و به شهرستان‏ها و شهرهای کوچک امتداد پیدا کند. گسترش جنبش در سطح کشور از کارائی ماشین سرکوب خواهد کاست و بر توان مقاومت آن خواهد افزود.
* ایجاد پیوند بین جنبش اعتراضی با سایر جنبش‏ها و حرکت‏های اجتماعی به ویژه جنبش کارگری و حرکت‏های ملی ـ قومی به امر ضرور تبدیل شده است. در جامعه ما سال‏ها است که جنبش‏ها و پویش‏های اجتماعی فعالند و از تجربیات سرشاری برخوردارند. پیوند جنبش اعتراضی با سایر جنبش‏ها و پویش‏ها بر دامنه و عمق جنبش خواهد افزود.
* کاربست مبارزه مدنی و مسالمت‏آمیز نقطه قوت جنبش اعتراضی به حساب می‏آید. کودتاگران همواره تلاش می‏کنند که خشونت را بر جنبش سبز تحمیل کنند تا بهانه‏ای برای خونریزی به دست آورند. اما جنبش سبز تا کنون بر مبارزه مدنی و مسالمت‏آمیز پای فشرده است. ضروری است همچنان به مبارزه مسالمت‏آمیز در مبارزه علیه کودتاگران پای‏بند ماند.
* انتخابات آزاد با جنبش سبز پیوند خورده و در متن آن جا گرفته است. امروز بعد از گذشت یک سال از حیات جنبش اعتراضی، شعار انتخابات آزاد بیش از پیش در صفوف آن رسوخ کرده است. انتخابات آزاد شعار پیوند دهنده مطالبات جنبش سبز است. انتخابات آزاد مطالبه اصلی جنبش سبز است و باید آن را تبلیغ و ترویج کرد.
* در تدوین سیاست و ارائه برنامه، ضرورت دارد که به شکاف‏های درون حکومت توجه شود.
* بین جنبش اعتراضی در داخل کشور و ایرانیان خارج از کشور پیوند نزدیکی به وجود آمده است. حرکت ایرانیان در خارج از کشور در بازتاب گسترده اعتراضات مردم ایران در سطح جهانی و در جلب حمایت مجامع بین‏المللی نقش بارزی داشته است. تداوم حرکت نیروها در خارج از کشور و پیوند بین داخل و خارج هم‏چنان از اهمیت برخوردار است.
* جامعه بین‏المللی از امکاناتی برای اعمال فشار بر حکومت ایران برخوردار است. لازم است از دولت‏ها و مجامع بین المللی خواسته شود که برای رعایت حقوق بشر درکشورمان برفشارهای سیاسی و دیپلماتیک خود بر حکومت ایران بیافزایند. جنبش اعتراضی به حمایت بیشتر بین‏المللی نیازمند است.
* جنبش سبز از تشدید بحران هسته‏ای بهره نخواهد برد. لازم است که جنبش سبز از پایان دادن به بحران هسته‏ای از راه مذاکره، تامین حقوق ملی ایران و جلب اعتماد بین المللی نسبت به پروژه هسته‏ای، حمایت کند و از دامن زدن به تمایلات ناسیونالیستی اقتدارجویانه اجتناب ورزد.   

شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
۲١ خرداد ١۳۸۹ (١١ ژوئن ۲۰١۰)


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست