•
من یک سری تابلوی نقاشی که تم ان ها همه چهره ی یک زن است؛ «زیباهو» نامیده ام . دو تا از آن ها پرتره ی زیبا کرباسی است . نام این سری رابه احترام این زن شاعر و انسان چند سویه زیباهو گذاشته ام . ترکیب دو کلمه ی زیبا و آهو . من از شعر های زیبا لذت ژرفی میبرم.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲٣ خرداد ۱٣٨۹ -
۱٣ ژوئن ۲۰۱۰
من یک سری تابلوی نقاشی که تم ان ها همه چهره ی یک زن است؛ «زیباهو» نامیده ام . دو تا از آن ها پرتره ی زیبا کرباسی است . نام این سری رابه احترام این زن شاعر و انسان چند سویه زیباهو گذاشته ام . ترکیب دو کلمه ی زیبا و آهو . من از شعر های زیبا لذت ژرفی میبرم. در ضمن او در این دوران به عنوان زن انسان جالبی است. زنی است که نه فقط در عرصه شعر استقلال خود را دارد بلکه اساساً زنی بدعت گذار است. برای من به عنوان نقاش نوع لباس پوشیدن او نمود هستی و وجود اوست. رنگارنگ و کولی وار . اما همزمان مدرن و زنانه. ظاهر او ایرانی هست و نیست. می توانست زنی تاجیک یا از گوشه ی دیگر جهان باشد. ناخن هایش هم هر کدام به رنگی. وقتی زنی با توان ذهنی زیبا اینگونه خودش در صحنه به نمایش می گذارد می تواند مدل جانانه ای برای نقاشی باشد. پرتره در نگاه اول نقشی است از یک فرد مشخص اما در واقع بیشتر بیانگر درون نقاش است تا مدل . این پرتره ها دنیای درونی زن های متفاوت هستند. اما به نوعی به این تفاوت آگاهند. زیبا با شعرش روی این زنانگی تاکید دارد. چیزی که در شعر خوانی هایش با نوای صدایش هم به من منتقل میشود. زنی مدرن که مفاهیم مردانه تو ی کتش نمی رود. از احساسی اروتیک سرشار است اما رسیدن به وصال مسئله اش نیست.میرود که برسد اما وقتی میرسد نمی ماند. ماندن او را خسته و بیزار می کند. از ماندن بیزارست. جریان دارد . سیل وار سرازیر میشود و ناسره را میشوید و خود میرود .شهرزاد گونه هر شب افسانه ای میخواند. وقتی به خواب رفته ای او افسانه ی دیگری آغاز کرده است. جادو می کند. در لابه لای چین های دامنش عطر زن خوابیده است که هیچ چیز جز خودش نمیخواهد باشد. زن شرقی دلش برای فهمیده شدن لک میزند.اما اگر هم فهمیده نشود .باکی ندارد. زبان شعر خستگی ناپذیر است. شعری دیگر می گوید. زن است اما گریز پا هم هست. با شما هست اما نمی ماند. رنگین بلند بالا زیبا. اما نفس گرم آوای شعرش تو را از سرداب های تاریخ می گذراند،سیاهچال ها را نشانت میدهد و میرود. در لحظه ای که با توست،فکر می کنی که با تو است. او برای شعری دیگر زندگی می کند. او لحظه ها را به شعر می کشد اما تاریخ زن ایرانی پشتوانه ی اوست. او زبان بخشی از زنان امروز ایرانست
مینو خواجهالدین
|