اسماعیل نجار، آمر اصلی جنایت در کردستان
عارف نادری
•
همهی افرادی که اندک شناخت و آشنایی با استاندار کنونی کردستان، موسوی نماینده ولی فقیه و گروسی مدیرکل دادگستری استان داشته باشند به سادگی میتوانند نقش این افراد را که نجار محوریت آنرا برعهده دارد در سرکوب های گسترده فعالین مدنی طی چند سال زمامداری احمدینژاد و اعدامهای اخیر و احتمال اعدام دیگر فعالین را تشخیص دهند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲٣ خرداد ۱٣٨۹ -
۱٣ ژوئن ۲۰۱۰
۱۲ خردادماه جمعی از اعضای خانوادهی شهدای ۱۹ اردیبهشت با اسماعیل نجار، استاندار کردستان برای تحویل گرفتن پیکر شهدا ملاقات میکنند. دیداری که بدون تردید نامبرده تنها به خاطر کاهش حساسیت افکارعمومی جامعه کردستان به این موضوع تن به انجام آن داده است نه اینکه در پی یافتن راهحلی برای حل مسئله باشد.
اسماعیل نجار از جمله مهرههای بدسابقه رژیم به نسبت مردم در کردستان بوده است چه در ایام مسئولیت فرمانداریشان در اوایل دههی شصت (۲۲ سالگی) در مریوان و چه هنگام منصوب شدنشان به پست استانداری کردستان.
روزهای آغازین ورود وی به کردستان برخی از همقطارانش منجمله سید عماد حسینی، نماینده مردم قروه در مجلس شورای اسلامی در مراسم معارفهاش نجار را "فرزند کردستان" خطاب کرد. سخنی که واکنش تند و غیرقابل انتظار دکتر جلال جلالیزاده، نماینده شجاع مردم کرد در مجلس ششم را به همراه داشت و ایشان در هفته نامه "سیروان" طی یادداشتی زیر عنوان "نه نجار فرزند کردستان است و نه من فرزند ایران" به تبلیغات عوامفریبانه در بارهی نجار پاسخ گفت. طولی نکشید که بعد از چند ملاقات اداری و معارفه با حواشی خودمانی با آقای نجار - در دفتر ایشان واقع در استانداری و هم در فرمانداری قروه و ضمن مناسبتها و سفرهای دیگر ایشان به قروه و دهگلان - شناخت جامع و عمیقتری از وی پیدا نمودم.
ایشان در اوان حضورشان به عنوان استاندار کردستان همیشه با خاطرهی از مریوان خودش را معرفی میکرد. او میگفت من با "تازه عروسم" شب زفافمان توی سنگر بوده و من همون نجار هستم و امروز نیز برای دوباره حضور یافتن در همان سنگر آمدهام.
نجار از جمله شیفتگان پر و پا قرص احمدینژاد است به طوری که یک سررسید را به همراه دارد که گلچین سخنان احمدینژاد در باب مسائل مختلف است و در هر جلسهای با افتخار کامل بخشهایی از آنرا قرائت میکند. همچنین بدون هیچگونه تعارفی از مواضع و سیاستهای خود میگفت (قابل الذکر است که ایشان کم و بیش با دیدگاهها و طرز نگرش اینجانب به عنوان عضو شورای شهر قروه به مسائل روز کردستان و ایران شناخت مختصری داشت) او بدون هیچگونه پردهپوشی میگفت که پیام در هم کوبیدن و متلاشی کردن نحلهای نحس ضدانقلاب را با خود دارد و با قاطعیت آنرا عملی میسازد. مخصوصاً از روزنامهنگاران و اهل قلم و اندیشه کرد دل خونینی داشت و اظهار میکرد که منظور ما از دولت مهرورزی رحم نکردن بر معاندان و محاربین و تصفیه آنان است. میگفت باید بدون هیچگونه اغماض و چشمپوشی همهی عرصهها را بر آنان تنگ نموده و به اشد مجازات برسانیم. زیرا اگر غیر از این باشد مهرورزی ما معنایی نخواهد داشت و همپیالگی با معاندان و دشمنان خواهد بود. میگفت من ذهن منحرف و افکار مسموم این به اصطلاح فعالین مدنی کرد را خوب میشناسم و میدان مانور و اجازه عمل به آنها را نخواهم داد. اگرچه طی آن جلسات و ملاقاتها هیچگاه نگرانیم را بروز ندادم لیکن پیام خون و مرگ را در کلام و رفتار وی به تمامی حس کردم. ادبیات خشن و تنگنظرانهای که نظیر آنرا در هیچ یک از استانداران پیشین کردستان (حداقل سه تن از آنان رحیمی، رمضانزاده و رازانی که آشنایی نزدیک با آنان داشتم) و فرماندهان سپاهپاسدارن، مسئولان اطلاعاتی قروه و سنندج و بازجوهای مختلفم طی بیش از یک دهه در اطلاعات و سپاه نه دیده و نه شنیده بودم. لااقل دیگران سعی میکردند حفظ ظاهری بنمایند و به گونهای دیگر ابراز وجود کنند. ولی ایشان لب کلام و جان هر سخنش شاخ و شانه کشیدن و ستیز بود. باور داشت او همان پاسدار مسلح مشتاق جهاد و تشنهی شهادت دههی شصت بود و اهل قلم و اندیشهی کرد نیز پیشمرگان مسلحی که بایستی جانشان را ستاند. قبل از وی نیز فردی همچون موسی موسوی، نماینده خمینی در کردستان وجود داشت و دارد که عطش سیری ناپذیر وی به خشونتورزی و کردکشی و توجیه آن برای مقامات بالاتر کشوری واضح و مبرهن است. با وجود چنین افرادی در کردستان و بودن شخصی چون علیاکبر گروسی در سمت مدیرکلی دادگستری استان، به عنوان مهرهای ضعیفالنفس و بیاراده (بچه دو روستای همجوار در منطقهی بیجار هستیم، وی امینآباد و من بودلا در سه کیلومتری هم) که بدون اختیار هر دستوری را اجرا میکند مثلث شومی است که میتوان بسیاری از پرونده سازیها و بگیر و ببندهای فعالان حوزههای مختلف را پیامد آن دانست. در واقع این "ویرانه" به قول آیتالله شاهرودی، که نام دستگاه قضایی بر آن نهاده شده است در کردستان ویرانهتر و غیرمستقلتر از همهی جای ایران است امری که بالشخصه نیز ناظر آن بودیم و هنگام صدور حکم برایمان در دادگاه انقلاب سنندج قاضی بابایی بدون هیچ ابایی میگفت "اداره اطلاعات فرمودهاند". یا وقتی که آقای صفر زارعی، مدیر دفتر نجار در مورد محتویات پرونده و بازجوییهایم در اطلاعات سنندج و قروه و جلسات دادگاه انقلاب و چگونگی صدور حکمم با من در محل استانداری چانهزنی میکرد، معلوم بود که قضیه چیست و چنین فشارها و احکامی از کجا آب میخورد.
سخن گفتن از چند مسئول رده بالای حکومتی در استان کردستان به هیچوجه تقلیل جنایت سیستماتیک رژیم و عملکرد ناشی از نگاه امنیتی و دشمنپندارانهاش به شخص یا مجموعه افراد انگشتشماری نیست. لیکن وجود افرادی اینگونه در مسند حکومتی سرکوبگر ماشین سرکوب را سرعت بیشتری میبخشد.
اینکه در تابستان و پاییز ٨۶ جمع چشمگیری از فعالین مدنی و دانشجویی کرد، بویژه در استان کردستان بازداشت میشوند و قبل از اعلام اتهام آنان توسط مقامات قضائی رژیم، استاندار و استانداری کردستان خبر از دستگیری چند تروریست و بمب گذار دختر و پسر (روناک صفازاده، هانا عبدی، یاسر گلی، حبیبالله لطیفی و...) میدهند فینفسه حاکی از نقشهای از پیش طراحی شده است. زیرا پیشتر فعالین حوزههای مختلف به تجزیهطلبی، اقدام علیه امنیت ملی و هواداری یا رابطه با اپوزیسیون برانداز متهم میشدند اما با حضور وی در استان و نشستهای متعددش با مسئولین قضایی استان و درخواست برخورد جدی و قاطع با عوامل دشمن در کردستان، قضایا به فاز دیگری رفت و پس از آن اتهام ترور و تروریسم در برگههای بازجویی و پروندههای فعالان کرد کلید خورد. روندی که اکثر چهرههای فعال دانشجویی، روزنامهنگاری، سازمان های غیردولتی و حتی فعالان محیط زیست و کوهنوردی را راهی بازداشتگاه های رژیم نمود.
همهی افرادی که اندک شناخت و آشنایی با استاندار کنونی کردستان، موسوی نماینده ولی فقیه و گروسی مدیرکل دادگستری استان داشته باشند به سادگی میتوانند نقش این افراد را که نجار محوریت آنرا برعهده دارد در سرکوب های گسترده فعالین مدنی طی چند سال زمامداری احمدینژاد و اعدامهای اخیر و احتمال اعدام دیگر فعالین را تشخیص دهند. به طوری که میتوان با اطمینان و یقین گفت نجار مسئول و آمر اصلی سرکوبهای گسترده در کردستان است و همهی جنایتها با دستور یا اطلاع و رضایت مستقیم شخص وی عملی میگردد.
Gerus۴۶@yahoo.com
|