•
حُکام در قدرت، پیامدهای بعد از انتخابات را نتیجه ی توطئه های مخالفانشان معرفی کردند. اکثریت شرکت کنندگان در انتخابات و رهبران آنان، پیامدهای ناشی از انتخابات را نتیجه ی توطئه ی حُکامِ داری قدرت می دانستند. اما کاشفین توطئه به همینجا ختم نمی شوند روشنفکرانی هم وجود دارند که مدعی اند که هر دو مدعیِ در بالا، با یکدیگر تبانی کرده اند تا علیه مردم توطئه کنند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۷ خرداد ۱٣٨۹ -
۱۷ ژوئن ۲۰۱۰
فرهنگ کشف توطئه چنان در تارپود فرهنگیِ ما تنیده شده است که می تواند تمام ناآگاههایِ انسان ایرانی را در هر زمینه ای استتار کند و کشف کننده ی توطئه را از قبول واقعیات نجات دهد.
اکثریت بسیار زیادی از کاشفین توطئه ها خود را از مصیبتِ فکر کردن های علمی و عینی و عقلانی، که نیازمند صرف وقت و انرژی در آموزش و تعقل است ، نجات می دهند.
کشف توطئه از مسائل خانوادگی و اقتصادی و اجتماعی گرفته تا مسائل بغرنج سیاسی را شامل می شود که انسانهای شرقی خصوصاً ما ایرانیها علاقه ی زیادی به آن داریم.
عملکرد این نوع بینش در مواقعِ مختلف و در شرایط گوناگون نتایج اسفناک و یا مضحکی به بار می آورد، اما ما با تمام توان خود سعی می کنیم از آنها پند نگریم و به کشف توطئه ادامه دهیم که مبادا مجبور به قبول واقعیات شویم که در آن صورت ممکن است منافع عاطفی و یا اقتصادی ، سیاسی ما خدشه دار گردد.
لغت توطئه نیز همانند بسیاری از لغات دیگر در فرهنگ ما در مواقع مختلف معانیِ مختلفی دارد.
تعریف من از توطئه بطور خلاصه: روابط و عملکردهای پنهانیِ عهد شکنانه ی غیرمشروع در جهت تامین منافع می باشد.
در صورتی که یکی از عناصر بالا را از جمله ی فوق حذف کنیم لغت توطئه معنی خود را از دست می دهد.
معانی دیگری مانند بی وفائی، شارلاتان بودن، حماقت، زرنگی، بی اخلاقی و اِلا آخر می تواند از جمله ی فوق استخراج گردد.
لغت توطئه را، خصوصاٌ در زمینه های سیاسی، در کشورهایی که از آزادیهای اطلاعاتی و ناآگاهیهای اجتماعی در رنج می باشند بیش از کشورهای رشد یافته استفاده می کنند. زیرا کاشف توطئه، نیازی به اثبات کشف خود ندارد.
بعد از انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم در ایران و نیز پیامدهای آن، بازار کشف توطئه رونق زیادی یافت.
حکومتگران جمهوری اسلامی بعد از کودتای انتخاباتی از صبح تا شب داد و فریاد از توطئه و کشف توطئه می کنند.
روشنفکران ایرانی نیز تا حدودی به دنبال کشف توطئه می باشند. بل اخصّ روشنفکرانی که مدت زیادی از ایران دور بودند و از شرایط عینیِ اجتماعی ایران، بعد از مهاجرت خویش بی خبر هستند.
بعد از انتخابات به علت پیامدهای انتخابات، عملکردهای مهره های سیاسیِ ایران بیشتر و بیشتر زیرزره بین تحلیلگران، چه در حاکمیت و چه در خارج حاکمیت قرار گرفت.
حُکام در قدرت، پیامدهای بعد از انتخابات را نتیجه ی توطئه ها و همدستی های مخالفانشان با غرب را علت آن پیامدها معرفی می کردند.
اکثریت شرکت کنندگان در انتخابات و رهبران آنان، پیامد های ناشی از انتخابات را نتیجه ی توطئه ی حُکامِ داری قدرت، برای حفظ قدرت خویش می دانستند.
هر کدام از طرفینِ مدعی را اگر در جمله ی بالا (روابط و عملکردهای پنهانیِ عهدشکنانه ی غیرمشروع در جهت تامین منافع) قرار دهیم می توانیم تا حدودی متوجه شویم که کدام مدعی، توطئه ی گر است.
اما کاشفین توطئه به همینجا ختم نمی شوند روشنفکرانی هم وجود دارند که با لغات و عناوین مختلف، مستقم و غیرمستقم مدعی اند که هر دو مدعیِ در بالا اشاره شده، (جناح خامنه ای و تمامیت خواهان و موسوی و اصلاح طلبان)، با یکدیگر تبانی کرده اند تا علیه مردم توطئه کنند.
خصوصاً بعد از لغو راهپیماییِ سالگرد انتخابات از سوی موسوی و کروبی، با چهره ای حق به جانب و مطرح کردن سئوالاتی گنگ که دال بر توطئه ی آقایان موسوی و کروبی است گمان میکنند که ئوطئه ی انجام شده را به اثبات رسانده اند.
تعدادی از دوستان به این هم اکتفا نمی کنند و بر صندلی قضاوت نشسته حکم اخراج آنان را از جنبش مردمی صادر می کنند.
بدون شک تمامیِ حرکت های سیاسی دارای هزینه هایی می باشند که سیاستمداران با توجه به آن هزینه ها کنش ها و واکنش های خود را انجام می دهند.
سیاستمدارانی که برای منافع مردم خود احساس مسوولیت می کنند از هزینه تراشی های سنگین که از حساب مردم است اجتناب می کنند.
با توجه به شدت عمل و برخوردِ وحشیانه ی حکومتگرانِ ایران، هیچ کس نمی داند راهپیماییِ ۲۲ خرداد ۸۹ چه هزینه ای برای مردم و جنبش می توانست داشته باشد.
به عبارت دیگر با توجه به تهدیدات رژیم، بعید به نظر می رسد که در صورتی که موسوی و کروبی راهپیمایی را به علت عدم دریافت مجَوز لغو نمی کردند، تعداد شرکت کننده در تظاهرات بیش از این می شد.
شاید این گفته بسیار گناه آلود به نظر برسد که: توده ی مردم هم حق ترسیدن دارند، توده ی مردم ایران همان توده ی مردم سال ۵٧ نمی باشند زیرا تجربه ی سی سال حکومت جمهوری اسلامی به آنان آموخته است، حکومت گران فعلی با حکومت گران دوران پهلوی دارای فرق هایِ اساسی هستند.
حکومت گران جمهوری اسلامی بسیار راحتتر و سریعتر و وسیع تر دست به کشتار مردم بی دفاع می زنند و در صورتی که راههای دیگری به غیر از مواجهه ی مستقیمِ رودرروی خشن نیابیم هزینه ی گزافی را مردم پرداخت خواهند کرد.
شاید برای کسانی که در بیرون از گود نشسته اند کشته شدن چند هزار نفر از جمعیت هفتاد میلیونی ایران آنچنان حایز اهمیت نباشد و حتی تنور تنفر آنان را برای مبارزه ی سیاسی در جهت اثبات نظراتشان، را داغتر کند. اما فراموش نکنیم که صحبت در مورد جان انسان ها همانند بازی شطرنج نمی باشد.
طریقِ حفظ جان انسان ها در مبارزه ی سیاسی است که نشان دهنده ی بلاغت رهبران سیاسی است نه تنفر و انتقامجویی آنان به هزینه ی جان انسان های بی گناه.
یکی از ویژه گی های جنبش سبز که آن را از جنبش های دیگرِ تاریخ ایران متمایز می سازد، عدم خشنوت در تصاحب قدرت است که نشان دهنده ی رشد فکریِ مردم و رهبرانِ واقعاً موجودِ فعلیِ جنبش می باشد.
به عبارت دیگر این جنبش به دنبال انقلاب خونین برای تصاحب قدرت سیاسی نمی باشد. زیرا تجربه ی انقلابات خونین هیچگاه به حکومت های دمکراتیک و آزادانه انجامیده است و بارزترین نمونه ی آن انقلاب بهمن ۵۷ می باشد، مردم ایران هنوز آن انقلاب و نتایجش را فراموش نکرده اند.
شاید این حرف جزو حرف های گناه آلود در نزد انقلابیونِ نسل های قبلی محسوب گردد. اما باید گفت که دوران انقلابات خشن به اتمام رسیده است.
هرچقدر هم انقلابیونِ صادق و از جان گذشته خواهان انقلابِ تمام عیار و خونین باشند، باز جایی در این جنبش برای خود نخواهند یافت. زیرا بیش از یک نوع مبارزه که همان کشتن و کشته شدن است، را نمی دانند.
اکنون دیگر تصاحب قدرت سیاسی به هر نوع و روش قابل قبول نمی باشد. زیرا روش تصاحب قدرت سیاسی تعَین کننده ی حفظ آن بعد از به قدرت رسیدن می باشد.
علم سیاست و علم روش های سیاسی فرسنگ ها با انتقام جویی و تعصبات عاطفیِ ائدولوژیک فاصله دارد.
اگر توده ی مردم را آنطورکه وجود دارند، نه آنطور که ما می خواهیم باشند، مورد توجه و تحلیلگری قرار دهیم هیچگاه از آنان انتظاری که در توان آنان نیست نخواهیم داشت. این نوعِ نگرش پاهای ما را روی زمین نگه میدارد و بعد از هر عقب نشینی و حتی شکستی به دنبال دلایل واقعی خواهیم بود نه به دنبال کشف توطئه های وهم آلود.
و در آخر تعریفی تاریخی از جنگ چالدران شاید آموزنده باشد.
شاه اسماعیل صفوی زمانی که در چالدران در مقابل ترکان عثمانی قرار گرفت اصرار داشت که با وجودی که ترکان عثمانی دارای توپ های جنگیِ آتشین بودند به شکل جنگ های قدیمی که با شمشیر و قدرت بازو و رشادت بود، بجنگد.
نتیجه اش شکست سنگینش در مقابل ترکان عثمانی بود که حتی حرمسرایش را هم ترکان عثمانی گرفتند و شاه اسماعیل صفوی با تمام رشادت و از جان گذشتگیِ بیمارگونه اش پا به فرار گذاشت.
چون نصیحت های فرماندهان جنگی خود را هم دال بر تغیر روش جنگی گوش نکرده بود و همیشه این وهم را هم داشت که امام زمان در جنگ ها به ایشان کمک می رساند و توطئه گر زمینی و قابل دسترسی هم نداشت تا دق دلش را سر او خالی کند، به ناچار فکر کرد دست غیب از پشتش برداشته شده و توطئه ی اصلی در آسمان ها بر علیه او طرح ریزی شده است.
به همین دلیل، هیچگاه به فکر باز پس گیریِ اَراضی و حرمسرایِ از دست داده نیفتاد و آنقدر شراب خورد تا از پای درآمد.
سلمان گرگانی
۲۶ خرداد ۱۳۸۹
|