یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ٣۱ خرداد ۱٣٨۹ -  ۲۱ ژوئن ۲۰۱۰


 در مورد روسیه ـ دم خروس یا اشک تمساح روسی ـ معیار عمل شجاعانه ـ بی‌نیازی از بازار؟ ـ جنگ نرم دشمنان برای هتک حرمت مراجع تقلید ـ انتخاب مستقیم شهرداران خواست افکار عمومی
روزنامه جمهوری اسلامی سرمقاله خود را اختصاص داده است به مطلبی با عنوان هدایت الهی اینست که متن آن در پی آمده است: «رئیس‌جمهور روز چهارشنبه در اجتماع مردم شهرکرد با اشاره به قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت سازمان ملل علیه جمهوری اسلامی ایران گفت: «راهی جز گفتگو و همکاری با ایران وجود ندارد... آنها اخلاق استکباری خود را باز هم نشان دادند با اینکه می‌دانند باید مذاکره کنند. آنها خیال می‌کنند باید اول با صدور قطعنامه و فشار آوردن به ایران در گفتگو دست بالا را داشته باشند، اما ملت ایران اهل گفتگو و منطق است و بارها اعلام کرده با آنها گفتگو می‌کند اما آنها باید بدانند شرایط گفتگو نسبت به گذشته عوض شده... ما قبلاً گفته بودیم در سایه احترام و عدالت باشد اما اگر آنها خیال می‌کنند می‌توانند در مقابل ملت ایران چماق بلند کنند ملت ایران همه این چماق‌ها را درهم خواهد شکست.»
روزنامه جمهوری اسلامی پنجشنبه ۲۷ خرداد ۱٣٨۹
آنچه دراین فراز از سخنان رئیس‌جمهور آمده، کاملاً منطقی و صحیح است. اولاً آمریکا و سایر قدرت‌های استکباری در ماجرای فعالیت‌های هسته‌ای ایران به سیاست چماق متوسل شده‌اند تا بتوانند ایران را وادار به امتیاز دادن کنند و ثانیاً ملت ایران در طول ٣۲ سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نشان داده است که زیر بار زور نمی‌رود و چماق‌ها را می‌شکند. این واقعیت را ملت ایران، در جریان اصل انقلاب و مقابله با رژیم شاه و حامیان آن رژیم فاسد و منحط از جمله آمریکا نیز به اثبات رساند و با تمام قدرت در مقابل زورگویان تا دندان مسلح ایستاد و اراده خود را به پیش برد و اهداف خود را محقق ساخت. اکنون نیز این ملت این قدرت را دارد که در مقابل توطئه‌های آمریکا و همدستانش بایستد و چماق‌های همه زورگویان را بشکند و به راه پرافتخار خود ادامه دهد.
ضمن تأیید این بخش از سخنان رئیس‌جمهور، لازم میدانیم اظهارات ایشان در حاشیه اجلاس «سیکا» در اسلامبول، که در روز سه شنبه ۱٨ خرداد یعنی در آستانه صدور قطعنامه اخیر شورای امنیت بیان شد، را نیز همینجا مرور کنیم و نکاتی را با ایشان در میان بگذاریم.
آقای احمدی نژاد در اسلامبول در پاسخ به سوالی در مورد قطعنامه درحال صدور علیه ایران گفت: «اگر دولت آمریکا و متحدانش فکر می‌کنند که چماقی به نام قطعنامه بلند کنند و بعد بخواهند گفتگو کنند اشتباه می‌کنند. ما در چارچوب عزت و احترام گفتگو می‌کنیم و اگر بخواهند با بلند کردن چماق و با زبان بی ادبی صحبت کنند جواب آنها از قبل مشخص است.»
روزنامه جمهوری اسلامی‌چهارشنبه ۱۹ خرداد ۱٣٨۹
اظهارات رئیس‌جمهور درباره قطعنامه در رسانه‌ها با تیترهایی از قبیل «یا قطعنامه یا گفتگو» و «اگر قطعنامه صادر شود دیگر گفتگو نخواهیم کرد» و «زیر بار چماق قطعنامه نمی‌رویم» انعکاس یافت که محتوای واقعی سخنان ایشان در استانبول بود.
هر چند می‌توان این اظهارات را به معنای نوعی تهدید با هدف وادار کردن طرف مقابل به عقب نشینی تلقی کرد، لکن صراحت این اظهارات در نفی مذاکره درصورت صدور قطعنامه، نکته‌ایست که با اقدامات و موضعگیری‌های بعدی سازگاری ندارد. مقایسه میان دو سخن رئیس‌جمهور که به فاصله کمتر از ۱۰ روز اظهار شده‌اند نشان می‌دهد قبل از صدور قطعنامه، طرف مقابل به قطع مذاکره درصورت صدور قطعنامه تهدید شده ولی بعد از صدور قطعنامه سخن از این گفته می‌شود که ملت ایران اهل گفتگو و مذاکره است...
اینکه ملت ایران برای مذاکره و گفتگو شرایطی دارد امری بدیهی است، اما اینکه با صراحت گفته شود درصورت صدور قطعنامه از گفتگو خبری نخواهد بود (اگر دولت آمریکا و متحدانش فکر می‌کنند که چماقی به نام قطعنامه بلند کنند و بعد بخواهند گفتگو کنند اشتباه می‌کنند) نه قابل قبول است و نه قابل عمل. درست به همین دلیل است که در سخنان خود آقای رئیس‌جمهور نیز در شهرکرد تصریح شده است که «ملت ایران اهل گفتگو و منطق است و بارها اعلام کرده با آنها گفتگو می‌کند...»
منظور از «آنها» نیز نباید «آمریکا» باشد، زیرا اولاً آمریکا فقط با زور و قلدری سروکار دارد و اصولاً اهل منطق نیست و ثانیاً جمهوری اسلامی ایران با آمریکا رابطه‌ای ندارد و تا گفتگویی داشته باشد. طرف این گفتگو، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و مجموعه گروه ۱+۵ هستند. سیاست نظام جمهوری اسلامی که تعیین‌کننده آن رهبر معظم انقلاب می‌باشند ادامه گفتگو با این مجموعه است و در عین حال که با اقدام ظالمانه شورای امنیت سازمان ملل به صدور قطعنامه اخیر، شرایط گفتگو ممکن است عوض شده باشد لکن اصل سیاست ادامه گفتگو پابرجاست. به همین دلیل است که مسئولان و دولتمردان کشور ما این روزها همراه با ا نتقاد شدید از صدور قطعنامه اخیر شورای امنیت علیه ایران، شایعات خروج ایران از «ان. پی. تی» را نفی می‌کنند و مجلس شورای اسلامی نیز در چارچوب صیانت از دستاوردهای هسته‌ای حرکت می‌کند، اقدامی که با مذاکره، منافات ندارد.
در این چارچوب، می‌توان به این توصیه خیرخواهانه رسید که دولتمردان جمهوری اسلامی باید سخنان خود را بگونه‌ای تنظیم نمایند که همواره خالی از تناقض و ا یرادها و اشکالات باشد. دولتمردان کشورهای استکباری در سخنان و اعمالشان گرفتار تضاد و تناقض و دخالت در امور ملت‌ها هستند. این، همان چیزی است که دولتمردان ما باید از آن پرهیز نمایند.
رئیس‌جمهور آمریکا با گستاخی تمام در امور داخلی ایران دخالت می‌کند و دولتمردان ما با صراحت به او هشدار می‌دهند که از مداخله در امور داخلی ما خودداری کند. این، هشدار کاملاً بجا و درستی است و ملت ایران حق دارد از زبان دولتمردان خود دولت‌ها و دولتمردان مداخله گر را به همین دلیل مواخذه نماید همانگونه که همواره چنین می‌کند. به همین موازات، دولتمردان ما هم باید درباره کشورها و ملت‌های دیگردر چارچوب قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی سخن بگویند و موضع بگیرند تا اولاً هشدارهای آنها به دیگران موثر باشد و ثانیاً سخنی خارج از چارچوب‌های قانونی و عملی نگفته باشند.
هشدار رئیس‌جمهور در جمع مردم شهرکرد به رئیس‌جمهور آمریکا به خاطر مداخله در امور داخلی ایران اقدامی بجا و منطقی بود، اما اینکه گفته شود مداخلات رئیس‌جمهور آمریکا موجب می‌شود مسئولیت نجات مردم آمریکا به مأموریت ما اضافه شود، موضع قابل قبولی نیست. «بیانیه ایشان (رئیس‌جمهور آمریکا) موضوعی را در ذهن من زنده کرد که بعد مشورت کردم و فکر کردم و دیدم هدایت الهی است. کاری که ایشان کرد ما را متعهد کرد که از این بعد یک مأموریت جهانی دیگر را به مأموریت قبلی خود اضافه کنیم... آقای رئیس‌جمهور آمریکا شما اگر به فکر ملت‌ها هستید اول به فکر ملت خودت باش و این کاری که تو کردی ما را به این واداشت که اعلام کنیم از این به بعد یکی از خواسته‌های اصلی ملت ایران نجات مردم آمریکا از حکومت غیر دموکراتیک و زورگوی دولت آمریکا خواهد بود.»
روزنامه جمهوری اسلامی پنجشنبه ۲۷ خرداد ۱٣٨۹
نجات ملت آمریکا از حکومت زورگوی آن کشور از ٣۲ سال قبل تاکنون از خواسته‌های مردم ایران است و چیز تازه‌ای نیست، لکن این از ماموریت‌های جهانی دولتمردان ایران نیست. همه ما آرزومندیم ملت آمریکا از دولت مداخله گر، زورگو، جنگ افروز، مستکبر و غیرعادلی که بر آن ملت مسلط است نجات پیدا کند و از یک دولت متعادل و دلسوز و خدمتگزار برخوردار باشد. ما نیز، چه ملت ایران و چه دولت جمهوری اسلامی، در چارچوب‌های قانونی به وظایف خود برای بیداری همه ملت‌ها از جمله آمریکا عمل می‌کنیم و رهبر معظم انقلاب نیز براساس سیره‌ای که از امام خمینی دردست می‌باشد، دولتمردان آمریکا و سایر کشورها و دولت‌های مستکبر را نصیحت می‌کنند، اما برای دولتمردان ما وظیفه‌ای تحت عنوان نجات ملت‌های دیگر تعریف نشده است. هدایت الهی اینست که دولتمردان ما در چارچوب وظایف قانونی خود عمل کنند و با حل مشکلات داخلی و تبدیل جامعه ایرانی به یک جامعه آزاد و آباد، جمهوری اسلامی ایران را به عنوان نمونه و الگویی پذیرفتنی به ملت‌ها معرفی کنند. این، بزرگترین خدمت به ملت ایران و بشریت است و بطور طبیعی راه را برای نجات همه ملت‌ها از شر دولت‌ها و دولتمردان مستکبر و زورگو و مداخله‌گر هموار خواهد ساخت.»

در مورد روسیه
در مورد روسیه عنوان سرمقاله روزنامه آرمان است به قلم بهرام امیراحمدیان که متن آن بشرح زیر است: «این که همیشه گفته می‌شود روسیه در این قطعنامه‌ها سعی می‌کند کمترین ضرر را برای ایران داشته باشد و گفته‌ می‌شود تا آنجا که بتواند تلاش می‌کند ازغلظت وحدت این قطعنامه‌ها نسبت به ایران بکاهد، سخن درستی است. روسیه منافعی را برای خودش دارد. اما اگر در نظر بگیریم که ایران فقط یک درصد در روابط تجاری و اقتصادی روسیه سهم دارد نباید بیش از این انتظار داشته باشیم. چرا که هر کس تلاش می‌کند منافع خود را بر منافع دیگران تـرجیح دهد. این کـه روسیه سامانه‌هـای S ـ ٣۰۰ را تحویل نداده است، آن هم بحثی است که تحت تاثیر مناسبات روسیه با غرب نیز می‌تواند باشد به انضمام این که در نظر گرفتن فضای تحریم چهارم نیز بسیار مهم است. از این منظر با وجود این که ایران و روسیه در سال ۲۰۰۵ این قرارداد را امضا کردند و ایران نیز اعتبارهای لازم را برای آن پرداخت کرده ولی روسیه تا کنون آن را به تاخیر انداخته است، بسیار معنادار است. اگر بنا بوده که این موشک‌ها فروخته نشوند پس چرا روسیه این قرارداد را منعقد کرده است؟ دیگر این که اگر روسیه تحت تاثیر معاهده جدید قرار گرفته باشد باید خسارت‌های ایران را بپردازد؛ چرا که روسیه به تعهدات خود عمل نکرده است.. درباره پیمان شانگهای باید در نظر داشته باشیم که ایران عضو ناظر آن است. به نظر من ایران آنچه می‌خواهد به دست بیاورد را در منطقه می‌تواند به دست آورد. به نظر می‌رسد پیمان شانگهای بیشتر مربوط به کشورهای آسیای مرکزی است. از طرفی چین و روسیه که در این پیمان عضویت دارند، حجم روابطشان با غرب آن قدری هست که تا دهه‌های آینده بتوانند در برابر غرب یا امریکا یا ناتو نایستند. بنابر این آینده روابط ایران و روسیه رابطه‌ای چند مجهولی است. نخست این که نگاه روس‌ها به ایران متفاوت است. روسیه می‌تواند این نیاز ما را تامین کند. کما این که روسیه این کار را برای ما انجام هم داده است. در مسائل هوا - فضا، موشکی، بالستیک یا تسلیحات نظامی به ما کمک کرده است. ما باید این را هم بدانیم که اتکا به نیروهای ملی از همه چیز بهتر است. طبیعی است که روسیه هر جا منافعش ایجاب کند با ما خواهد بود و هر جا نسبت به منافعش احساس خطر کند سیاست خود را تغییر خواهد داد. تنها منافع ملی دائمی است. من فکر می‌کنم که مناسبات با روسیه بستگی به نگاه ما به روسیه و نگاه روسیه به ما دارد. ما
باید نوع روابط خود را حساب‌شده‌تر کنیم. هر کشوری می‌تواند مثل روسیه دو گانه عمل کند. ما باید در دیپلماسی خود کاملاً دقیق عمل کنیم. ایران این پتانسیل را دارد ولی باید بیشتر به کار بگیرد. خیلی امیدوار هستم که در آینده روابط بیشتر به سمت عمل‌گرایی برود تا به سمت دوره‌ای و غلیانی.»

دم خروس یا اشک تمساح روسی
روزنامه همشهری یادداشت خود را اختصاص داده است به مطلبی با عنوان دم خروس یا اشک تمساح روسی به قلم محمدرضا جمالی که متن آن بشرح زیر است: «رئیس‌جمهور روسیه در گفتگو با روزنامه وال‌استریت ژورنال از اعمال تحریم‌های جدید اروپا و آمریکا که در هفته قبل علاوه بر تحریم‌های پیش‌نویس‌شده در قطعنامه ۱۹۲۹ انجام گرفت، ابراز ناخرسندی کرد و آن‌را مخرب دانست.
اگر به متن گفت‌وگوی مدودف با روزنامه نظری انداخته شود، این احساس به‌دست می‌آید که مدودف از تحریم‌های یکجانبه اروپا و آمریکا علیه ایران ابراز ناخوشایندی دارد و حتی عنوان می‌کند: «برخلاف روسیه و چین، وقتی آمریکایی‌ها تحریم اضافی (علیه ایران) اعمال می‌کنند چیزی برای ازدست‌دادن ندارند، چون اصلاً با ایران رابطه‌ای ندارند».
این اظهارات مدودف و اشک تمساح روس‌ها ریشه در سابقه تاریخی دارد که روسیه با ایران داشته است؛ کشوری که هیچگاه حق همسایگی و حسن‌همجواری را به‌جا نیاورده و همواره نسبت به ایران، نگاه ابزاری و غیرمسئولانه داشته است.
سوال این است چرا مدودف بعد از مشارکت در تصویب قطعنامه تحریمی شورای امنیت و بازی در زمین آمریکا و اروپا و امتیازگیری از آمریکا، حالا به‌گونه‌ای متضاد سخن می‌گوید و از تحریم‌های جدید اروپا و آمریکا ابراز ناخرسندی می‌کند؟ پاسخ این سوال کاملاً روشن است: عملکرد تاریخی روس‌ها در رابطه با ایران از مصداق این ضرب‌المثل قدیمی است: «با دست‌پیش می‌کشد و با پا پس می‌زند»؛ یعنی از یک منظر در لابی‌های داخلی حوزه آمریکا و اروپا موضع ضدایرانی می‌گیرند و با رای مثبت به قطعنامه ضدایرانی، مسیر فشار بر ایران را تسهیل می‌کنند اما از منظر افکار عمومی، به‌گونه‌ای سخن می‌گویند تا با جلب نظر ایران و کشورهایی در این راستا، امتیازات مضاعف خود را دریافت کنند. در واقع سیاست بین‌المللی روس‌ها بازی دوسر بردی است که با بزرگنمایی طرف‌های مقابل در برابر حریف امتیازات خود را از هر دو طرف می‌گیرد. حالا نوبت سیاست اشک تمساح و دلسوزی است. از این به بعد، شاهد خواهیم بود بسیاری از مسئولان روسی به‌گونه‌ای خواهند گفت و نوشت که انگاری آنها در صدور قطعنامه ضدایرانی نقش نداشته‌اند و رای مثبت بدان نداده‌اند! حالا که سال‌هاست سیاست دوگانه و خیانت‌آمیز روس‌ها روشن شده است، یک نکته باقی می‌ماند و آن، اینکه چرا برای بسیاری از مسئولان حوزه دیپلماسی ایران، این سیاست دوگانه روشن نمی‌شود و به‌‌رغم نمونه‌های فراوان اقتصادی و سیاسی چون نیروگاه راه‌اندازی نشده تاریخی بوشهر و بدقولی‌های مکرر آنها برای راه‌اندازی و تحویل‌ندادن موشک‌های اس-٣۰۰ به‌رغم قول‌های مکرر و شرکت در صدور قطعنامه‌های ضدایرانی، هنوز هستند، عده‌ای که فکر می‌کنند روس‌ها دست از رویه خود بر‌داشته‌اند و تلاشی برای مقابله به مثل با آنها نمی‌کنند و حتی در جهت کاهش روابط قدمی برنمی‌دارند. اکنون برای همه ایرانیان و افکار عمومی، اثبات شده است که همسایه شمالی ما شرایط نوین جهان و ایران مقتدر امروز را درک نکرده است و با سیاست‌های دوگانه و بازی با برگ ایران در معادلات بین‌المللی باز هم در صدد امتیازگیری است؛ بنابراین دم خروس روسی که از صدور قطعنامه ضدایرانی ۱۹۲۹ شورای امنیت بیرون زده است، فعلاً در منظر و پیش‌روی مردم ایران است و اشک تمساح مدودف بدین آسانی نمی‌تواند آن را پنهان کند؛ چرا که روس‌ها هنوز در دوران پطر به سر می‌برند.»

معیار عمل شجاعانه
روزنامه شرق یادداشتی دارد به قلم عباس عبدی با عنوان معیار عمل شجاعانه که متن آن در پی آمده است: «دیدن برخی از تصاویر، بیننده را میخکوب می‌کند. یکی از این تصاویر مشهور، خوابیدن و غذا خوردن کارگران در ارتفاع چند صد متری روی تیرآهن برج‌های بلند در حال ساخت نیویورک است. وقتی به این تصاویر نگاه می‌کنیم گویی کارگران روی زمین و نه در ارتفاع ٣۰۰متری و نه روی تیرآهن‌های کم‌عرض در آسمان نشسته‌اند و غذا می‌خورند یا حتی خوابیده‌اند. با دیدن این تصاویر متوجه می‌شویم پیشرفت تمدن محصولی است از ترکیب عقلانیت و علم با کار و کوشش و با شجاعت و ازخودگذشتگی. در این میان صفت شجاعت می‌تواند موجب سوءبرداشت یا تعبیر شود، و مرز آن با تهور و بی‌باکی که صفتی منفی است باید روشن شود. برای مثال فرد متصف به شجاعت باید در معرض هزینه‌های احتمالی رفتار خودش باشد، در غیر این صورت چنین فردی شجاع محسوب نمی‌شود. اجازه دهید مثالی از شجاعت در جنگ بزنم. فرمانده شجاع کسی نیست که هرگونه دستورالعملی را صادر کند، در حالی که خودش پشت جبهه در اتاق فرماندهی ضد بمب و زیر کولر گازی در شهر نشسته باشد. اگر چنین باشد صدام حسین از شجاع‌ترین جنگجویان عرب است. او یک‌تنه چند جنگ را به راه انداخت و در نهایت هم برابر غرب قرار گرفت و صدها هزار نفر از عراقی‌ها را به کام مرگ کشاند، در حالی که همواره خود و خانواده‌اش در کاخ‌های بغداد سنگر گرفته بودند. بنابراین برای اطلاق صفت شجاعت به شخص معینی، باید حداقل واجد چند شرط باشد؛ اول اینکه آن فعل واجد عقلانیتی قابل فهم و قبول باشد. پریدن از ارتفاع چندهزار متری از ‌آسمان قطعاً عملی شجاعانه است، زیرا این پرش گرچه خطرآفرین است اما برمبنای عقلانیتی قابل فهم قرار دارد و با چتر نجات معتبر، عرفاً مطمئن هستیم که خطر چندانی متوجه پرش‌کننده نخواهد بود.
شرط دوم اینکه تمام یا حداقل بخش قابل توجهی از هزینه‌های عمل ارتکابی متوجه شخصی شود که آن رفتار را انجام می‌دهد. اصولاً صفت شجاعانه برای رفتارهایی برازنده است که واجد هزینه‌های روشنی باشند و بزرگترین هزینه‌ها جان آمی است. به همین دلیل انجام رفتارهایی که خطر جانی دارند، اوج صفت شجاعت را نشان می‌دهد، اما اگر از ما رفتاری سر زند که هزینه‌های جانی زیادی داشته باشد، اما این هزینه‌ها گریبان دیگران را بگیرد، چنین کاری را نه تنها شجاعانه نمی‌توان گفت، بلکه نوعی کلاهبرداری اخلاقی نیز هست، و به قول معروف حاتم‌ طاعی شدن از کیسه دیگران آسان است. عملی که هزینه‌اش را کسانی دیگر بدهند و منافع آن را ما ببریم هر چه باشد شجاعت نیست. یک تصمیم اقتصادی ما را که موجب بیکاری دیگران و مردم عادی یا تورم شود و هیچ هزینه‌ای برای تصمیم گیران نداشته باشد نمی‌توان عملی شجاعانه نامید.
شرط دیگر که بدیهی است اما برخی آن را نادیده می‌گیرند این است که فعل شجاعانه حتماً باید بالقوه متضمن خطر یا ضرر احتمالی باشد. اگر چنین نباشد نمی‌توان آن فعل را شجاعانه نامید. برای همین قرار دادن پول در حساب بانکی را عمل شجاعانه نمی‌دانند، چون خطری را متوجه شخص نمی‌کند و قطعاً مقدار معینی سود هرچند محدود برای او منظور می‌شود. اما سرمایه‌گذاری در بورس متفاوت است، چون هیچ سود قطعی و تضمین‌شده‌ای در آنجا وجود ندارد. ممکن است ضرر نصیب شود، و ممکن است سود بالاتری هم کسب شود. بنابراین اگر سیاست‌های ما به گونه‌ای است که نهایتاً به مواجهه با سیاست‌های غرب منجر می‌‌شود، نمی‌توانیم مدعی شویم که اقدامات و تحریم‌های آنان بی‌ارزش و کاغذپاره است یا از آن استقبال کنیم، بلکه باید گفت این موارد هزینه‌دار است اما ما حاضریم این هزینه‌ها را در مقابل دستاوردهای احتمالی بپردازیم. انکار هزینه عملی که صفت شجاعانه به عامل آن داده می‌شود یا از بی‌اطلاعی است یا از...
شرط دیگر یک عمل شجاعانه، به صرفه بودن منطقی آن است. به مثال بورس بازمی‌گردیم. سرمایه‌گذاری در بورس ممکن است نه تنها سودی ندهد، بلکه اصل سرمایه هم خسارت ببیند، اما پس‌انداز در بانک مثل کبریت بی‌خطر می‌ماند که مقدار معینی سود همراه دارد. پس چرا برخی از مردم خطر را می‌پذیرند و در بورس سرمایه‌گذاری می‌کنند؟ دلیل این است که سرجمع سود در بازار بورس بیشتر از سود پرداختی از سوی بانک است. به عبارت دیگر در شرایط معمولی سرمایه‌گذاری در بورس همیشه به طور متوسط بیش از بانک منفعت دارد، اما در جزییات ممکن است برخی متضرر شوند و برخی کمتر از بانک سود ببرند و بسیاری هم بیشتر، در حالی که بانک با شرایط مساوی و پیش‌بینی‌پذیری عمل می‌کند. در مجموع به علت بالاتر بودن منفعت در بورس، سرمایه‌گذاری در آنجا عقلانی است، ولی افرادی که ریسک‌پذیری و شجاعت بیشتری دارند به این بازار روی می‌آورند و در مقابل افراد محافظه‌کار به سمت بانک جذب می‌شوند. حالا فرض کنیم که متوسط سرجمع سود در بازار بورس کمتر از بانک باشد. در این صورت سرمایه‌گذاری در آنجا عملی شجاعانه نیست، چون هم احتمال سود بالاتر آن نسبت به بانک کمتر است و هم احتمال سوخت شدن سرمایه بیشتر است.
با این چند معیاری که برای تشخیص و ارزیابی عمل شجاعانه از عمل مزورانه گفته شد، بهتر می‌توان به ارزیابی شجاع بودن پرداخت.»

بی‌نیازی از بازار؟
روزنامه جهان صنعت در صفحه اول خود یادداشتی دارد با عنوان بی‌نیازی از بازار؟ به قلم غزال بابایی که در آن آمده است: «در حالی که ترکیه همسایه ایران بدون داشتن حتی یک بشکه نفت و یک مترمکعب گاز درصدد است به تاثیرگذارترین بازیگر عرصه انرژی در آینده تبدیل شود و از این‌رو سیاست‌های جدی و مهمی را برای عملی کردن این هدف در دستورکار خود قرار داده است، ایران با دارا بودن دومین ذخایر نفتی و دومین ذخایر گازی جهان و همچنین موقعیت استراتژیک و ویژه‌ای که می‌تواند خزر را به خلیج‌فارس متصل کند، آنچه را در حوزه انتقال و سوآپ در دست داشته نیز باید از کف رفته بی‌انگارد.
ترکمنستان و قزاقستان به دنبال جایگزین‌هایی برای ایران هستند و ترجیح می‌دهند به جای آنکه نفت خود را به ایران بسپارند تا مشتریانشان در خلیج‌فارس آن را تحویل بگیرند آن را از بندری متعلق به روسیه به دست مشتریان برسانند و از سوی دیگر چهار شرکتی که با ایران قرارداد سوآپ نفت داشته‌اند...
به دلیل بالا رفتن قیمت‌ها توسط ایران از تمدید آن سر باز زده‌اند و ایران در حالی که ارزان‌ترین و کوتاه‌ترین راه برای رساندن نفت آسیای میانه به خلیج‌فارس است باید نظاره‌گر فعال شدن رقبایی دیگر در این عرصه باشد. بهتر بود وزارت نفت که این روزها با دوستان ترکمنستانی به منظور امضای قرارداد الحاقیه خرید گاز و رساندن حجم واردات از این کشور به ۱۴ میلیارد مترمکعب در سال نشست و برخاست‌هایی متعدد داشته و خبر از توافقاتی برای رساندن حجم واردات به ۲۰ میلیارد مترمکعب در سال می‌دهد، توضیح دهد در این مسیر، بده‌بستان‌ها چگونه شکل گرفته است که افزایش واردات گاز محقق می‌شود و همزمان سوآپ نفت متوقف می‌ماند یا ممکن است متوقف بماند.
کاش وزارت نفت این بار سریع و صریح توضیح دهد سیاست‌های
عملی‌اش برای سوآپ نفت چیست. آیا افزایش قیمت به معنای بی‌نیازی
ایران به این بازار است؟»

جنگ نرم دشمنان برای هتک حرمت مراجع تقلید
عنوان سرمقاله روزنامه مردم‌سالاری جنگ نرم دشمنان برای هتک حرمت مراجع تقلید است به قلم کوروش شرفشاهی که در آن نوشته است: «پیش نماز مسجد ما عمرش را داد به شما. و پس از ماه‌ها پیگیری هیات امنای مسجد، یک روحانی جوان ۲٣ ساله وارد مسجد شد و یک راست رفت روی سجاده امام جماعت ایستاد و بدون آنکه فردی سوالی بپرسد همه پشت سرش نماز اقامه کردند.از جوان ۱۷ ساله تا پیر مردان و پیرزنان ۷۰ ساله. و این درحالی بود که در بین امنای مسجد، افراد با ایمان فراوانی حضور داشتند که هیچ کس نمی‌توانست در سلا مت عقلی و شرعی آنان تردیدی داشته باشد.سوال اینجاست که چرا متشرع‌ترین و عاقل‌ترین افراد یک جامعه بدون آنکه تردیدی کنند پشت سر یک جوان روحانی می‌ایستند البته پاسخ برای ایران و ایرانی مسلمان روشن است زیرا این جوان نه به واسطه سن بلکه به واسطه لباس روحانیت هرآنچه در داخل این لباس هم نهفته مورد احترام قرار می‌گیرد.‏
و اما دلیل این مقدمه چینی به دلیل رفتارهایی است که در چند سال اخیر علیه روحانیون اتفاق می‌افتد و با کمال تعجب مشاهده می‌کنیم که در سایت‌های خبری عکس و فیلم توهین به روحانیون به وفور مشاهده و پخش می‌شود و بدتر از همه اتفاقاتی است که به تازگی در مورد مراجع تقلید و آیات عظام رخ داد یعنی وارد بیت و حریم خصوصی مرجع تقلید می‌شوند و آن را به آتش می‌کشند البته نگویید که این افراد مزدور خودسر قبل از ورود به منزل مراجع یا الله گفته و سپس آن حریم را به آتش کشیده‌اند.‏
اکنون این سوال مطرح می‌شود که چه کسانی این اقدامات را انجام داده و می‌دهند و از کجا حمایت می‌شوند که هرگز مورد شناسایی قرار نمی‌گیرند. آیا نباید ریشه آتش کشیدن منزل مراجع تقلید را در توهین‌هایی بدانیم که علیه روحانیت صورت گرفت و هیچ کس واکنش نشان داد و از همه تاسف آورتر این است که بسیاری از توهین‌ها علیه روحانیون و مراجع به وسیله هم لباسی‌ها یعنی روحانیون دیگری صورت می‌گیرد.‏
به خاطر بیاوریم که امام خمینی(ره) در سال‏ ۱٣۵٨ بر تشکیل دادگاه ویژه روحانیت اصرار کردند و با جود مخالفت‌های فراوان، این دادگاه شکل گرفت تا هرکس به خود اجازه ندهد به هر بهانه‌ای علیه روحانیون حمله کند بلکه یک روحانی به تخلفات روحانیون رسیدگی کند و باز هم پس از تشکیل این دادگاه بارها شاهد بودیم که روحانیون متخلف در دادگاه ویژه روحانیت محاکمه شدند و اولین جریمه‌ای که علیه آنان اعمال شد خلع لباس بود و پس از خلع لباس مجازات‌های دیگر را جاری می‌کردند. امروز مدت‌هاست هر کس به خودش اجازه می‌دهد که بنابر سلیقه حزبی و تفکرات جناحی به یک روحانی اهانت کند آیا غیر از این است که در مناظره‌ها حیثیت روحانیون اعم از چپ و راست به راحتی مخدوش شد؟
به هر صورت یک نگاه گذرا و تحلیلی از اتفاقات گذشته که علیه روحانیت شکل گرفته و روندی که ادامه می‌یابد حکایت از آن دارد که گویا یک جریان فکری قوی با یک برنامه‌ریزی دقیق قصد دارد نظام اسلامی ‌را به نظامی غیراسلامی ‌تبدیل کند و بهترین راهی که در پیش گرفته ضربات مستمر و ادامه دار علیه نماد اسلامیت یعنی روحانیت است و جالب این که ابزار این رفتارها از همه اقشار جامعه به ویژه قشر روحانی تشکیل شده است.
به نظر می‌رسد که اهانت‌های گسترده علیه روحانیون و به آتش کشیدن حریم خانوادگی مراجع زنگ خطر جدی علیه اسلام باشد، زیرا به صورت مستقیم نماد اسلام را نشانه گرفته‌اند و این دیگر نبردی مستقیم است که هوشیاری بزرگان را می‌طلبد و آنهایی که مدعی شناختن ریشه‌های جنگ نرم هستند بهتر است گذری و نظری بر این رفتارها بیندازند شاید ریشه‌هایی از جنگ نرم علیه نظام را بیابند.»

انتخاب مستقیم شهرداران خواست افکار عمومی
یادداشت اول روزنامه تهران امروز مطلبی است با عنوان انتخاب مستقیم شهرداران خواست افکار عمومی به قلم حسام‌الدین کاوه که متن آن بشرح زیر است: «موضوع انتخاب مستقیم شهرداران شهرهایی که ۲۰۰ هزار نفر و بیشتر جمعیت دارند، مدتی است که توجه افکار عمومی را به خود جلب کرده و در مرکز بحث‌های محافل سیاسی و رسانه‌ای قرار گرفته است. در تازه‌ترین اظهار نظر، دکتر قالیباف، شهردار تهران حمایت خود را از انتخاب مستقیم شهرداران اعلام کرده و گفته است: «با انتخاب شهرداران توسط مردم، وی موظف است علاوه بر پاسخگویی به شورای شهر به‌طور مستقیم پاسخگوی مردم (نیز) باشد.» انتخاب مستقیم شهردار از سوی مردم چه آثار و نتایجی دارد؟ باید بدین پرسش با دقت و کاوش در تمامی جوانب امر، پاسخ داد اما پیش از یافتن پاسخی برای این پرسش، ضروری است این نکته یادآوری شود که در بسیاری از کشورهای دیگر جهان، شهرداران به‌طور مستقیم و با رای مخفیانه مردم انتخاب می‌شوند. نظام جمهوری اسلامی ایران نیز در مسیر استقرار هر‌چه افزون‌تر مردم‌سالاری دینی، به امر واگذاردن مسئولیت‌های مشخص و معینی که مستلزم ارائه خدمات به مردم است، اهتمام می‌ورزد. با در پیش چشم داشتن این واقعیت اکنون باید برای پرسش مطرح شده پاسخی مقنع و کافی یافت.
اما باید تأکید کرد که چنین پاسخی، الزاماً چندوجهی خواهد بود که موجز و فشرده به برخی از آنها اشاره می‌شود:
۱ - هم‌اکنون شورای شهر وظیفه انتخاب شهردار را برعهده دارد. پیشینه شوراها به‌ویژه در شهرهای بزرگ نشان می‌دهد که بسیاری از راه‌یافتگان به شوراهای اسلامی شهر، سوابقی از گرایش‌های سیاسی داشته‌اند. بدیهی است که اکثریت اعضای شورا می‌کوشند فردی را به عنوان شهردار برگزینند و انتخاب کنند که با گرایش آنان همسو و همگرا باشد...
اینگونه انتخاب شهرداران وابسته به بسیاری از ملاحظات خاص است که در واقع پویایی مدیریت شهری را به عنوان تابعی از متغیر گرایش‌های اکثریت شورا می‌داند. اما در صورتی که شهردار با رای مستقیم مردم انتخاب شود، رای‌دهندگان بیش از آنکه به گرایش‌ها و علائق سیاسی نامزدهای سمت شهرداری توجه داشته باشند، توانمندی‌های مدیریتی آنان را غور و بررسی خواهند کرد. پیشینه خدمات، توان و کارآیی، قاطعیت در مدیریت، اهتمام به خدمتگزاری هر چه بیشتر و در نظر داشتن اصل رفاه و آسایش شهروندان از جمله عوامل مهمی است که شهروندان هنگام انتخاب مستقیم شهرداران، آنها را در نظر خواهند داشت.
انتخاب مستقیم شهروندان این ارزش را در برخواهد داشت که شهروندان، فارغ از ملاحظات حاکم بر شوراهای اسلامی شهر، مدیران کارآمد و توانمند را برای احراز سمت شهرداری شهرهایشان ترجیح دهند.
۲ - نظام جمهوری اسلامی ایران، از بن و اساس مبتنی بر مردم‌سالاری دینی است. «مردم‌سالاری» معطوف به وجه جمهوریت و «دینی» معطوف به وجه اسلامیت این نظام منحصر به فرد در جهان است.
تردیدی نیست که تقویت و تشیید هر دو پایه اسلامیت و جمهوریت به موازات و همراه یکدیگر، ضروری است. انتخاب مستقیم شهرداران از سوی شهروندان، ویژگی مردم‌سالارنه نظام را تقویت می‌کند اما موضوع به همین جا پایان نمی‌یابد، بلکه اکثریت بزرگی از مردم ایران مسلمانند و یکی از بزرگ‌ترین آمال آنان، زیست در جامعه‌ای است که شأن اسلامی آن متناسب با اعتقادات و باورهای اسلامی آنان باشد. بدین ترتیب شهرداری که از سوی مردم و به‌طور مستقیم انتخاب می‌شود، نمی‌تواند نسبت به باورها و علائق دینی آنان بی‌تفاوت بماند. بدیهی است که هماوایی و همراهی شهرداران منتخب از سوی مردم با باورها و فرهنگ‌ اسلامی آنان، ثمرات و نتایجی بس فرخنده و با برکت درپی خواهد داشت.
٣ - در اینکه شهرداران و شهرداری‌ها موظفند گسترده‌ترین خدمات شهری و رفاهی را به شهروندان عرضه کنند تردیدی نیست و حوزه خدمات شهری چنان گسترده و پرشمار است که احصای آن در این مختصر نمی‌نگنجد، اما باید اذعان کرد که واسپاری انبوه این خدمات به شهردارانی که تنها به واسطه آرای شوراها برگزیده می‌شوند، امری است که از دید قانون‌گذارانی که قوانین مربوط به وظایف شوراهای اسلامی شهر و روستا را وضع کرده‌اند، مغفول مانده است. هنگامی که مهم‌ترین مدیریت کلان و اجرایی کشور یعنی ریاست‌جمهوری با رای مستقیم و مخفیانه مردم برگزیده می‌شود، چه مانعی وجود دارد که مدیریت شهری و به‌طور مشخص شهرداران، با رای مستقیم و مخفیانه شهروندان برگزیده شوند.
۴ - یکی از موثرترین راهکارهای افزایش مشارکت جمعی شهروندان در تمشیت و مدیریت امور و سرنوشت خویش، همین برگزیدن مسئولان و مدیران نهادهای خدمتگزار از طریق رای مستقیم مردم است.
رأی مستقیم، ممارست در مردم‌سالاری دینی است. برنگیختن مصلحانه و عاقلانه شهروندان است در تدبیر امور خودشان. از طریق همین سنخ الگوسازی‌های رفتاری است که می‌توان انگیزش در شهروندان برای ارتقای سطح مشارکت اجتماعی از «مشارکت خودجوش» به «مشارکت آگاهانه» را ایجاد کرد. به هر رو امید می‌رود مجلس شورای اسلامی، در جهت تقویت مبنای مردم‌سالاری دینی و ارتقای سطح مدیریت شهری، به‌خواست اکثریت قریب به اتفاق شهروندان پاسخی مطلوب دهد.»

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست