نگاهی به سبک تبلیغ چپ غیر اجتماعی
درحاشیه جدل مرتضی اصلاحچی و مصطفی صابر
سعید کرامت
•
سوسیالیسم یک ایدئولوژی یا یک سری احکام کلیشه ای نیست. بلکه یک متد نگرش به جهان و جنبشی برای جوابگویی به مسائل سیاسی اجتماعی جاری در جامعه است. بنابراین هرگاه کسی خود را سوسیالیست نامید، عاقلانه نیست در صدد مچ گیری و خراب کردن او بر آمد. کسی وقتی سمپاتیش را به کمونیسم اعلام میکند بایستی از او استقبال کرد و پرسید "چه برنامه ای برای حل مشکلات کنونی جامعه دارد تا ما هم همکاری کنیم."
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۶ ارديبهشت ۱٣٨۵ -
۱۶ می ۲۰۰۶
در اوایل آوریل ۲۰۰۶ مرتضی اصلاحچی، دبیر انجمن اسلامی دانشگاه علامه و عضو هیئت رئیسه شورای تهران دفتر تحکیم مطلبی راجع به گسترش افکار چپ در ایران نوشت که از سوی مصطفی صابر عضو دفتر سیاسی حزب کمونیست کارگری ایران (حککا) با واکنش خواندنی ای روبرو شد. متدلوژی صابر در این واکنش نقش یک دلباخته تملک طلب ( possessive ) را از او در اذهان تصویر میکند. نگاهی نقادانه به این متد تبلیغ در این جدل برای چپی که قصد دارد اجتماعی عمل کند درسهای پر بهائی در بر دارد.
برای روشن شدن این درسها، پس از یاد آوری اظهار نظر طرفین و شکافتن گوشه های از آن مباحث توضیح داده خواهد شد که چرا متد مصطفی صابر غیراجتماعی، فرقه ای و برای جنبش چپ مضر است. در پایان تاکید خواهد شد که چرا تبلیغ اجتماعی برای چپی که میخواهد در جامعه تاثیر بگذار فوق العاده حیاتی است.
اما قبل از ورود به بحث لازم است مفهوم عبارات "تبلیغ غیر اجتماعی" و "چپ فرقه ای" اندکی باز شوند.
• تبلیغ غیر اجتماعی
منظور از "تبلیغ غیر اجتماعی" شیوه تبلیغی است که در آن مبلغ خود را صاحب حقیقت مطلق دانسته و بدون در نظر گرفتن نرمهای اجتماعی، بدون دیدن شرایط و اوضاع و احوالی که طرف مقابلش در آن اظهار نظر میکند و یا ممکن است با آن روبرو باشد، بدون در نظر گرفتن وزن سیاسی و اجتماعی نقد شونده با همه کسانی که ایده متفاوت از او دارند به گونه ای مکانیکی و یکسان برخورد میکند. مبلغ غیراجتماعی بجای تلاش برای اقناع، به ارعاب متوسل میشود. تلاشش این است که صرفا طرف مقابلش را مرعوب و "خراب" بکند. چنین مبلغی در عوض جلب سمپاتی مخاطبینش، انزجار آنها را بر می انگیزد. از نظر یک مبلغ چپ غیراجتماعی، فاکتورهای کلیشه ایی نظیر بکار گیری اصطلاحات معینی، و تمکین به رهبری سکت مربوطه، تبعیت از نرمها و ارزشهای آن سکت در رأس همه معیارهای برای برخورد به دیگران قرار دارد. کسی که در چارچوب ارزشهای سکت او نگنجد مستحق تکفیر میداند. مبلغ چپ سنتی بجای تلاش برای تاثیر گذاری مثبت بر مخاطب، بیشتر سعی میکند به سبک مبلغین فرقه های مذهبی وظیفه معنوی خود را بجا بیاورد. مثلا اگر در متن یک بحث کسی بگوید "دمکراسی خوب است"، فوری تمام چارچوب بحثش کنار زده میشود و به او اتهام طرفداری از جرج بوش زده میشود. یا اگر عبارت "مجلس موسسان" بکار ببرد، بلا درنگ میگوید "آها! تو طرفدار رضا شاه هستید." چنین مبلغی دیگر درک نمی کند که این عبارت یعنی "جمع، کمیته و یا گروه تاسیس کننده". نمی تواند بفهمد که این اسم بیانگر مضمون سیاسی آن گروه نیست. آن گروه میتواند چپ یا راست باشد. به همین دلیل چنین مبلغی در هر جمعی نفوذ کند، آنرا به سوی از هم پاشیدن سوق خواهد داد.
• چپ فرقه ای
منظور از "چپ فرقه ای" آن گروه سیاسی است که خود را چپ و مارکسیست میداند اما برداشتی منجمد و مذهبی گونه از مارکسیسم دارد. بجای تلاش برای استفاده از مارکسیسم بعنوان متدلوژی نگرش به جهان و یافتن پاسخ برای پدیده های سیاسی اجتماعی جامعه، خود را با تمجید از مارکسیسم و دادن شعار مشغول میکند. چپ فرقه ای جهانبینی مارکسیستی با یک ایدئولوژی ویا یک مکتب فکری غیر قابل انعطاف عوضی گرفته و خود را تنها وارث و مالک قانونی آن مکتب میداند. هر گروه و یا فردی این نمایندگی و این مالکیت را به رسمیت نشناسد و از رهبری آن فرقه پیروی نکند مرتد و ضدمارکسیسم معرفی میشود. بعبارت دیگر، از نظر چپ فرقه ای، میزان دوری و نزدیکی با جریانات دیگر با برنامه و عملکرد اجتماعی تعیین نمی شود بلکه دوری و نزدیکی جریانات به آن فرقه به این گره خورده است که آن جریانات تا چه حد نقش پیامبرگونه آن فرقه را قبول داشته باشند.
در پرتو این توضیحات و با مراجعت به مباحث دو فرد یاد شده میتوان بهتر ابعاد مختلف بحث مصطفی صابر را بررسی کرد.
• محتوای نوشته اصلاحچی
اصلاحچی طی مقاله ای تحت عنوان "کابوس چپ در خواب راست" در اپریل ۲۰۰۶ نوشته است برخلاف تبلیغات راست که سقوط سرمایه داری دولتی شوروی را پایان تاریخ و خاتمه کمونیسم معرفی کردند، این جریان زنده و پرتوان است زیرا نظام سرمایه داری خود "محمل سوسیالیسم است." برای دادن یک تصویر از سوسیالیسم مورد نظرش اصلاحچی نوشته است: "سوسیالیسم در حقیقت عکس العملی است به نابرابری ها و ظلم و ستمی که سرمایه داران بر اقشار محروم روا می دارند و در وجهی دیگر علیه امپریالیسم که سرمایه های کشورهای جهان سوم را چپاول می کند."
نامبرده در اینجا بدرست تاکید میکند که کمونیسم یک ایدئولوژی اکتسابی نیست بلکه یک جنبش اجتماعی در مقابل فقر و نابرابری است که نظام سرمایه داری بر جامعه تحمیل کرده است.
اصلاحچی همچنین تاکید میکند که "آنچه در حال حاضر در جهان و در کشورما می گذرد نشان دهنده این واقعیت است که اکنون چپ تبدیل به کابوسی در خواب راست گردیده است، کابوسی که دیر یا زود با خروش مردم جهان متحقق خواهد شد، خروشی که جرقه های آن در گوشه و کنار جهان در حال شعله ور کردن آتش اعتراض است."
میتوان با فورمول بندی و سبک نوشتن اصلاحچی موافق و یا مخالف بود. اما این برای یک فعال چپ اجتماعی نبایستی صورت مسئله باشد. اما پیام مطلب چیزی بسیار مهمتری است که بایستی به آن پرداخت. من هنگامی که نوشته مورد بحث را خواندم بسیار خوشحال شدم که این چنین یک جوان در آن شرایط سخت و بی امکانات، نه تنها مرعوب نشده و نه تنها تحت تاثیر خرافات سیاسی جنبشهای دیگر قرار نگرفته است بلکه جامعه را تشویق میکند که برای آزادی حول پرچم مارکسیسم گرد آیند. این اقدام حداقل تاثیرش این است که فضا را برای فعالین چپ بطور کلی مناسب تر میکند.
• واکنش مصطفی صابر
اما مصطفی صابر در واکنش به این نوشته اصلاحچی طی مقاله ای تحت عنوان "هراس از کدام چپ؟" نوشته است:
"چه شده است؟ چرا دفتر تحکیمی های سابق و چشم و چراغ های جمهوری اسلامی، فرزندان فکری حجاریان و شیفتگان دیروز خاتمی، امروز به یک باره کشف کرده اند که سوسیالیسم پایان نیافته بلکه یک آلترناتیو قوی در ایران و جهان است و چرا خودشان را سوسیالیست مینامند؟ آیا این یک چرخش فکری اصیل و بازنگری صادقانه به خود است؟ سوسیالیسم این دوستان چگونه سوسیالیسمی است و چه معنی سیاسی واقعی دارد؟"
صابر معتقد است که این به چپ چرخیدن اصلاحچی "در نهایت چیزی جز ادامه دوم خرداد شکست خ و رده و سرگردان نیست." و اصلاحچی با سفارش حجاریان سعی کرده است که چپ نمائی کند. "مدتها پیش آقای حجاریان به امثال آقای اصلاحچی و تحکیم وحدتی ها توصیه کرد که بروید کار تئوریک کنید. اینان هم گویا این نصیحت را آویزه گوش کرده اند و نشسته اند و خوانده اند و حالا به این نتیجه رسیده اند که دوره دوره چپ شدن است."
• انعکاس تبلیغ غیر اجتماعی در ذهن مخاطب
وقتی که نوشته مصطفی صابر را خواندم و به رگبار برچسپهای بی ربط به موضوع نظیر "دفتر تحکیمی"، "چشم و چراغ جمهوری اسلامی"، "فرزند فکری حجاریان" و "دوم خردادی شکست خرده و سرگردان" برخورد کردم احساس کردم که انگار کمونیسم اموال شخصی صابر است و اصلاحچی به ناحق مدعی آن شده است. این یک نمونه تیپیک تبلیغ غیراجتماعی چپ فرقه ای است که با استفاده از آن برچسپها تلاش دارد طرف مقابل را مرعوب و از نظر اجتماعی، به زعم خودش، "خراب" کند.
لازم است که این نکته را روشن کرد که حتی اگر کسی در دفتر تحکیم وحدت مبلغ سیاست جمهوری اسلامی بوده، یا از نظرات حجاریان دفاع کرده است و یا فعال دوم خردادی بوده است، تا زمانی که متوسل به خشونت برای سرکوب آزادی دیگران نشده باشد، تنها از حق فعالیت بی قید و شرط سیاسی خودش استفاده کرده است. اگر متد نقد صابر را بپذیریم که مثلا یک جوان دوم خردادی دیروزی، دستگاه فکریش ایستا است و نمیتوان د مارکسیست "راسیتن" شود پس بایستی مارکس را قبول نداشته باشیم. چون مارکس در جوانی طرفدار هگل بود؛ نهاد دولت را یک ارگان بی طرف و نماینده مردم میدانست و نظراتش از چارچوب یک لیبرال دمکرات فراتر نمی رفت. اما مطالعات بعدی، و تحولات سیاسی اجتماعی چنان تاثیر بر فکر وی گذاشت که یک جهانبینی متفاوت را بنام خودش ثبت کرده است.
نگرش غیراجتماعی و فرقه ای صابر میخواهد انتقام جمهوری اسلامی را از جوانی بگیرد که هنوز تفکرش در مرحله تکامل و شکلگیری است. چرا! به این علت که او از فورمول بندی و یا کلماتی که مورد استفاده فرقه صابر است- استفاده نکرده است.
• "کار، کار انگلیسی ها است"
به منظور بی اعتبار کردن اصلاحچی، صابر تلاش کرده است که دلیل چپ شدن او را با تئوری توطئه توضیح دهد. نامبرده تاکید میکند که "مدتها پیش آقای حجاریان به امثال آقای اصلاحچی و تحکیم وحدتی ها توصیه کرده بود که بروید کار تئوریک کنید اینان هم این نصیحت را آویزه گوش کرده اند و نشسته اند و خوانده اند و حالا به این نتیجه رسیده اند که دوره دوره چپ شدن است."
اینجا دیگر بحث صابر در مورد تئوری توطئه انسان را بیاد تئوریهای دائی جان ناپلئون میندازد که وقوع هر اتفاقی را کار انگیسی ها میدانست.
• نقد سیاسی
علیرغم توسل به برچسپ های مکرر و تئوری توطئه، صابر در جایی هم به نقد سیاسی اصلاحچی میپردازد. اما متاسفانه در این جاها است که زمخت تر کاراکتر چپ فرقه ای را نشان میدهد.
مثلا صابر به یک جمله اصلاحچی که میگوید سوسیالیسم "دروجهی دیگر" عکس العملی است "علیه امپریالیسم که سرمایه های کشورهای جهان سوم را چپاول میکند"، پرداخته است و مینویسد: "متاسفانه این هنوز همان "سوسیالیسم" نوع خمینی و "آمریکا شیطان بزرگ" ایشان است که ملل اسلامی و مظلوم را غارت میکند. این در بهترین حالت نقد و نارضایتی "سرمایه های کشورهای جهان سوم" است که از دست امپریالیسم و چپاول هایش به خشم آمده و اعتراضش را بعنوان نوعی سوسیالیسم خلقی مطرح میکند."
قضیه ای مهم با این اهمیت را نمی توان با به میان کشیدن ضد امپریالیست بودن خمینی سرپوش گذاشت. از نظر چپ فرقه ای، بورژوازی یک موجودیت کافر و نجس است هر چیزی را خوب بداند پس بد است. اما اگر واقعی و زمینی بیندیشم اینکه "سرمایه دار خارج از قدرت" مخالف امپریالیسم است، ذره ای از حقانیت مبازره سوسیالیستها با قلدری و سلطه جویی قدرتهای بزرگ و کوچک کم نمی کند. بعنوان مثال، در رابطه با جنگ آمریکا علیه عراق بسیاری از گروههای اسلامی مخالف آن جنگ بوده اند. آیا مخالفت گروهای اسلامی با این جنگ، کمونیست ها را بی وظیفه میکند؟ کشورهای امپریالیستی در طول ۲۰۰ سال اخیر با سیاست، جنگ، تفرقه، تقسیم کشورها را در میان خدمتگذاران خودشان، سازمان دادن کودتا، براه انداختن جنگ و ارعاب و حمایت از حکومتهای دیکتاتوری مانع از تکامل طبیعی ساختار سیاسی کشورهای خاورمیانه شده اند. همه این تجاوزگری ها منشا در جا ه طلبی اقتصادی داشته است. هم اکنون قلدرمنشی آمریکا مبارزات مردم ایران را تحت شعاع قرار داده و یک رئیس جمهور منفور را به قهرمان بخش عظیمی از دنیا مبدل کرده است. اگر دخالتگری امپریالیستی نمی بود افغانستان وارد یک جنگ که سی سال از عمر آن میگذرد نمی شد. عراق به این روز نمی افتاد.
خارج از اینها، اگر سرمایه دار خارج از حکومت اجازه شرکت در رقابت سیاسی داشت، بر وضعیت حقوق زن و کارگر تاثیر مثبت میگذاشت. مثلا در ترکیه دخالت غرب کمتر بود ه است در نتیجه ساختار سیاسی اش از سایر کشورهای خاورمیانه بهتر است.
علاوه بر این، خواسته های نظیر برابری حقوقی زن و مرد، جدائی دین از دولت، حکومت قانون ، مطالبات بورژوایی هستند. آزادی زن در جامعه باعث میشود که مصرف و تقاضا برای کالا بالا برود و نیروی کار را برای استثمار در جامعه افزایش میدهد. جدائی دین از دولت قید و بندهای مذهبی را در مقابل رشد سرمایه را کنار میزند. حکومت قانون امنیت سرمایه را تضمین میکند. آیا چون سرمایه دار از این مطالبات حمایت میکند، فعالین چپ نبایستی بدیل خودشان را مطرح کنند؟ مبارزه با قلدرمنشی قدرتهای زورگو یک وظیفه جریانات سوسیالیستی است اما بحث این است که در این مبارزه نبایستی تبدیل به نیروی احزاب بورژوایی شوند.
صابر استدلالی اقناع کننده ای برای نگرانی خودش از انتقاد به قلدرمنشی قدرتهای بزرگ ارائه نمیدهد. اما شاید استدلالش را نزد علی جوادی عضو دیگر دفتر سیاسی حککا بتوان پیدا کرد. علی جوادی با اشاره به نظرات حزب حکمتیست در خصوص جنگ طلبی آمریکا علیه ایران نوشته است: "موضعگیری این جریان در قبال حمله نظامی احتمالی آمریکا به تاسیسات هسته ای رژیم اسلامی... یک موضع گیری ”ضد امپریالیستی“ و یکجانبه است". این نظرات ضدامپریالستی "موضعگیری خصمانه در مقابل تلاشهای ما برای سازماندهی و رهبری یک انقلاب کارگری، اعلام آمادگیشان برای شرکت در دولت از نوع حجاریانی، و همچنین زودرس بودن سوسیالیسم برایشان نمیتوانست ٽمره ای به غیر از این سقوط سیاسی بهمراه داشته باشد؟ این همسویی جریان کورش مدرسی با جریانات ملی- اسلامی قابل پیش بینی بود." (نشریه آخر هفته شماره ٨)
همانطور که علی جوادی به روشنی گفته است، نگرانی رهبری حککا از نقد امپریالیسم از این جا ناشی میشود که اینها فکر میکنند که میتوانند در پرتو حمله آمریکا به ایران، انقلاب کارگری را سازمان بدهند.
• سوسیالیسم معشوقه نگون بخت
میبینم که انگار سوسیالیسم معشوقه ثبت شده، اما بی اعتناء به، مصطفی صابر و بقیه اعضای رهبری حککا است. گویا طمع دست یابی به این دلبر زیبا روی، امثال اصلاحچی را وا داشته است که در مورد آن با نیکی یاد کند. و این غیرت مصطفی صابر را بجوش آورده است. عباراتی نظیر "دفتر تحکیمی های سابق"، "چشم و چراغ های جمهوری اسلامی"، "فرزندان فکری حجاریان" و "شیفتگان دیروز خاتمی"، ورژن سیاسی ناسزای خواهر و مادر مرد عادی ای است که دیگری را رقیب عشقی خود میداند. در غیر اینصورت، بر مبنای کدام منطق چنین بر چسپ های به اصلاحچی زده میشود؟ صابر چه اطلاعی از سابقه او دارد که خود را مجاز دانسته فکر نشده هر چه از دهانش برآید به سوی او پرت کند؟
این احساس عدم امنیت و این نوع دوست داشتن به سبک فرهنگ شرقی زندگی را برای محبوب به جهنم تبدیل و او را فراری خواهد داد. برای جلوگیری از این فرار بایستی اجتماعی عمل کرد.
• اهمیت تبلیغ اجتماعی
کسی که قصد دارد بعنوان یک فعال اجتماعی چپ و موثر در جامعه ظاهر شود بایستی مرز خودش با سنت چپ فرقه ای را روشن کند. وقتی کسی اعلام کرده که معتقد است سوسیالیسم میتواند جواب مشکلات امروز جامعه را بدهد، در واقع نشان داده است که فرسنگها راه پیموده و تفکرات ملی، مذهبی و قومی را رد کرده و به اینجا رسیده است. درشأن هیچ انسان با فرهنگی نیست که از اتهاماتی که مصطفی صابر علیه اصلاحچی بکاربرده است، استفاده کند.
سوسیالیسم یک ایدئولوژی یا یک سری احکام کلیشه ای نیست. بلکه یک متد نگرش به جهان و جنبشی برای جوابگویی به مسائل سیاسی اجتماعی جاری در جامعه است. بنابراین هرگاه کسی خود را سوسیالیست نامید، عاقلانه نیست در صدد مچ گیری و خراب کردن او بر آمد. کسی وقتی سمپاتیش را به کمونیسم اعلام میکند بایستی از او استقبال کرد و پرسید "چه برنامه ای برای حل مشکلات کنونی جامعه دارد تا ما هم همکاری کنیم."
جنبش چپ، یک جنبش بسیار وسیع است. بعضی ها تحزب پذیر هستند، بعضی ها نیستند. بعضی ها کار گروهی قبول دارند، برخی با فعالیت فردی راحت تر هستند. هرکسی به شیوه و روش خودش در نوشته و یا سخنرانی خود را ابراز میکند. یک فعال اجتماعی چپ بایستی این ویژگیها را به رسمیت بشناسد و سعی کند که طیف چپ را پیرامون خواستهای اجتماعی نظیر دفاع از حقوق زنان، کارگران تشکلهای صنفی و ... متحد کند.
فعال چپ اجتماعی بایستی تکیه گاه سیاسی و اجتماعی طیف جوان در حال رشد جامعه باشد. فعال چپ اجتماعی بایستی واقف باشد که هر کسی که عمل بکند اشتباه هم میکند؛ از جامعه و نیروهای پیرامونی تاثیر میپذیر د و چپ و راست میزند. فعال چپ اجتماعی لازم است با هوشیاری سعی کند که نقاط مشترک بین فعالین چپ را شناخته و با تکیه به آنها، پل اعتماد و همفکری را بوجود آورده و سعی کند از این طریق فضای جامعه را به نفع چپ عوض کند. اگر فعال با تجربه چپ برای خودش نقش معلم قرون وسطی قائل نشود، اگر تملک طلب نباشد، سایر چپ های تازه شروع به کارکرده برای رفع مشکلاتشان به او مراجعت خواهند کرد.
البته بایستی نقد و جدل سیاسی داشت اما بهدف روشن کردن مسائل گره هی پیش روی جامعه، نه برای فخر فروختن. نقد سیاسی متین راهگشاه است. فرق دارد با سمپاشی چپ فرقه ای.
s.keramat@gmail.com
|