یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

چپ های تخیلی، چپ های فقر پرست تصویر گران تیره روزی، رقم زنان سیاه بختی


بیژن پوریوسفی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۷ ارديبهشت ۱٣٨۵ -  ۱۷ می ۲۰۰۶


و بگذار با هم برویم
برای پیکار رویاروی
در تارهای عنکبوتی دشمن،
بر ضد نظامی
که گرسنگی را تقسیم می کند
بر ضد نگون بختی سازمان یافته.
  " شاعر چپ"
 
در نوشته ها، گفته ها، گزین گویه ها، شعر ها و نثرها، عکس ها و فیلم ها، سخنرانی ها و هر چیزی که بوی چپ از آن بر می خیزد فقر و گرسنگی جایگاه مرکزی و اصلی را دارد. کودک استخوانی سیاه پوست، پیر مرد گرسنه آسیایی، برده های جنسی مهاجر شرقی... و در این میان متهم همیشگی لیبرالیسم است و مالکیت خصوصی. گویا مسئولیت گند جهان را در هر گوشه   و کناره اش باید انسان لیبرال بر عهده بگیرد. انگار بانی گرسنگی انسان قبیله نشین بدوی پرت افتاده   دور از تمدن؛ نظام لیبرال است. انگار مالک خصوصی آن ور اقیانوس هاست که   پایه های سیستم های بسته دیکتاتور، توتالیتر و خودکامه و فقیر این ور آب ها را ریخته است. انگار   سرمایه دار مقصر خشکسالی ها، حمله ملخ ها، سیل ها، توفان ها، زلزله هاست...
و تو، ستاره من، در کنار من،
سر بر آورده از گل و خاک من،
تو بهار پنهان را خواهی یافت
و در میان آتش
در کنار من،
با چشمان وحشی خود،
پرچم من را بر خواهی افروخت
 
و آنگاه که تمامی سیاهی و پلیدی روی زمین را به لیبرالیسم نسبت دادند، نوبت آن می شود که مسلک چپ را راه رهایی جلوه دهند. راه رسیدن به هر چیز خوب و خواستنی. راه رسیدن به تمامی آرزوهایی که حتی در ذهن های کودکان خردسال نقش می بندد. وعده می دهند با پیروی از مرام و مسلک چپ دیگر بر روی زمین فقیری و فقری باقی نخواهد ماند. دیگر جهان گلستان می شود. مدعی اند در زیر لوای نظام اشتراکی، زمین از هر لوث و پلیدی پاک خواهد شد چرا که فردگرایی و مالکیت خصوصی است که سر چشمه و منشا تمامی آلودگی هاست. خود را پالایندگان عرصه جهانی معرفی می کنند.
اما کار، درست همان وقتی بیخ پیدا می کند که چپ به قدرت می رسد. نمونه هایش را دیده ایم و حالا هم چند نمونه ای جلو چشممان است. کره شمالی مثلا. انقلاب های چپ وقتی   که به پیروزی رسیدند از روی جسد ها و خون ها، تازه نوبت به آن می رسد که برای تحقق آرمانشان آستین بالا بزنند. در نظام های چپ، (آن نظام های چپی که رسیدن به شان ممکن است و عملی) بدیلی که در برابر مالکیت خصوصی و بازار آزاد و رقابتی قرار می گیرد مالکیت دولتی است. گسترش بی حد و حصر دولت است و قرار گرفتن همه امکانات در چمبره قدرت دولت. حالا به جای آنکه چندین کارفرما وجود داشته باشند که در عرصه اقتصاد به رقابت با هم برمی خیزند؛ یک کارفرمای بزرگ و مقتدر تک تازی می کند. کارفرمایی که دیگر هیچ کس را در برابر آن یارای اعتراض و مقاومت و حق خواهی نیست. کارفرمای دولت مقتدر. در نظام های توتالیتر چپ، دیگر تمامی مردم خواهی نخواهی نان خور دولت شده اند.و بنابراین هر کس که اطاعت نکند حق نان خوردن ندارد.
در نظام های چپ دولت است که بنا به نقش تاریخیی که برای خود قایل است تقسیم ثروت را بر عهده می گیرد.    (این که چگونه می خواهد تمامی منابع ثروت را ارزش گزاری و تقسیم کند؛ به کناری می نهیم) برای رسیدن به همان جامعه بی طبقه موعود. اما آنچه که تقسیم می شود فقر است. گرسنگی است. وضع کارگران در استخدام کارخانه های دولتی با کمترین دستمزد، در همان حدی که بتوانند شکم خود را سیر کنند؛ روی سرمایه داری (به قول پوپر) لگام گسیخته عهد عتیق را سفید کرده است. مگر نه اینکه حالا جنس های ارزان قیمت ساخت کارگران ارزان چینی جهان را برداشته است؟ مگر اینهمه آدم، تحت سیطره رفقای چپ در کره شمالی زیر فشار گرسنگی جانشان را از دست نداده اند؟
از آن بدتر موضعی است که تفکر چپ در برابر فرد انسان می گیرد. نظام های چپ، نظام های جمع پرستی هستند که تمام شرایر را ناشی از تفرد و تمامی گناهان را حاصل فردگرایی می دانند. در مسلکشان حوزه خصوصی به همان اندازه مالکیت خصوصی خطرناک است. فرد خارج از سلطه همه جانبه جامعه را به هیچ می انگارند و کمر به محو هر نوع تفاوتی می بندند. افراد را در زیر بمباران دستگاه های مخوف تبلیغاتی خود قرار می دهند (و از آن طرف جامعه باز را به فریب توده ها متهم می سازند.) نظام آموزشی را تمام و کمال زیر سیطره خود قرار می دهند تا نسل آینده را پاک سازی مرامی و ذهنی کنند. غرق شدن در حزب را به شان بیاموزند. مردم کشورهایشان را از اخذ هر گونه اطلاعات از جهان خارج منع می کنند. مخالفان را و انسان هایی را که می خواهند جور دیگری بزییند دشمن خلق معرفی کرده و از عرصه گیتی محو می کنند. همسان سازی و   یکریختی پیشه می کنند و تزکیه اخلاقی آحاد جامعه را در راستای منافع حزب در دستور کار خود قرار می دهند. انسان در این نظام ها اسیر دست جامعه و دولت، از اندک جایی برای دیگر بودن برخوردار نیست.
چپ ها بر شانه های فقر سوار می شوند، فقر پخش می کنند و انسان را از انسانیت می اندازند.
 
حالا در اینجا چپ ها دارند قدرت می گیرند. بچه هایی که حالا با کلاه های کج و کوج مدل چه گوارا و ریش های ژولیده کم کمک دارند توی دانشگاه جایی برای خود دست و پا می کنند. سوار بر همین   موج احساسات عدالت طلبانه. جمع پرستانه. بچه های رمانتیک ایرانی با سودای محو فقر از طریق مبارزه با لیبرالیسم. نظام سلطه جهانی به قول خودشان.
افسوس
آفتاب مفهوم بی دریغ عدالت بود و آنان به عدل شیفته بودند
و اکنون
با آفتاب گونه ای ایشان را اینگونه دل، فریفته بودند
و حالا رشد مرام چپ است که زنگ خطر را بیخ گوشمان به صدا در می آورد. گیرم که در جهان امروز، در جهان مدرن چپ می رود که به تاریخ بپیوندد. (تلاش برای رسیدن به بیمه های اجتماعی، قوانین کار، افزایش دستمزد ها و کاهش ساعات کار را می توان در گروه کوشش های لیبرال های مدافع دولت رفاه قلمداد کرد) اما در جهان سوم، با سیستم های توتالیتر، وجود فقر و هزاران هزار مشکل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی هنوز چپ خطری بالقوه و وحشتناک محسوب می شود. و در این میان باید سلاح استفاده ابزاری از فقر را از دستشان خارج کنیم. باید نشان داد که این راه حل های لیبرالی است که می تواند منجر به از بین رفتن درد فقر شود. باید نشان داد که لیبرال ها در برابر فقر حساسیت دارند و برای از بین بردن آن تلاش می کنند. تلاشی که منجر به از میان رفتن حقوق انسانی آدم ها هم نمی شود. آن هم با ضمانت های عملی. به کمک همین حوزه خصوصی. به کمک همین مالکیت خصوصی. باید نشان داد که اتفاقا در همین عرصه رقابتی و بازار آزاد است که می شود جا باز کرد برای بهبود اوضاع کارگر. چرا که در برابر هر کارفرمایی رقیبی است که بازار انحصاری را از دستش خارج خواهد ساخت.
باید نشان داد که لیبرالیزم در برابر فقر احساس مسئولیت به خرج می دهد. همان طور که همین الان بیل گیتس سرمایه دار افسانه ای لیبرال هزینه های بهداشتی کشور های آفریقایی را تقبل می کند. همان طور که کشور های غربی و لیبرال مسئولیت سیر کردن شکم مردم کره شمالی که تحت نظام مرتجع چپ به فلاکت افتاده اند را با اهدای کمک های غذایی بر عهده گرفته اند. همان طور که سازمان های جهانی لیبرالی مثل سازمان خواربار جهانی و برنامه جهانی غذا جان کودکان قحطی زده آفریقایی را نجات می دهند. باید نشان داد که چپ نه تنها تلاشی برای از بین بردن فقر انجام نخواهد داد که از آن به مانند ابزاری و هدیه ای برای حفظ خودش استفاده می کند.
 
منتشر شده در شماره دهم نشریه دانشجویی واژه


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست