"دفاعی بسیار بد"
در حاشیه پاسخ مریم کاشانی به سایت بازتاب در باره مصاحبه اش با عبدالملک ریگی
تهمورث کیانی
•
خبرنگار به مثابه نماینده خوانندگان و مردم در پی جستجو و کاویدن و کشف خبر درست است. گاهی نیز مثل بازجو تناقضات گفتگوشونده را با او به روشنی در میان می گذارد و از او حقیقت را جویا می گردد. از دل یک پاسخ پرسش های دیگری درآورده و پاسخ می طلبد. آنچه او نباید بکند نقض عهد با گفتگو شونده و گزارش خلاف و ناقص است.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۷ ارديبهشت ۱٣٨۵ -
۱۷ می ۲۰۰۶
مریم کاشانی روزنامه نگار ایرانی و از نویسندگان روزنامه وزین "روز" در یک کار کاملأ خبرنگارانه موفق به انجام مصاحبه ای با رهبر گروه موسوم به "جندالله" شده است. این گروه اخیرأ دست به ترور و آدم ربایی در منطقه سیستان و بلوچستان زده تا از رهگذر آن به ادعای خودش توجه افکار عمومی ایران و جهان را به مشکلات آنجا جلب کند. این کار یعنی مصاحبه با فردی که مدتی است یکی از خبرسازترین افراد در داخل ایران بوده است در نوع خود یک کار عادی خبرنگاری و نشانگر نوعی شجاعت روزنامه نگارانه است. این کار, اما , همانقدر که انتظار بسیاری از خوانندگان را برآورده کرد و به آنها درباره این گروه و خواسته هایشان به نحوی اطلاع رسانی کرد در داخل کشور و در میان رسانه های وابسته به جناح اقتدارگرا بازتابی خشمگینانه بدنبال داشت. بهنود روزنامه نگار برجسته کشورمان که به نوعی از سوی آن دسته از منتقدین پایش به این ماجرا - نیز- کشانده شده بود پاسخی مبسوط و مشروح نوشت. خانم کاشانی نیز در پاسخ این گروه از منتقدین مقاله ای دیگر نوشتند که به نظر این نگارنده دفاعی بسیار بد و نوعی دستپاچگی را به نمایش گذاشت. ای کاش او به همان پاسخ جامع بهنود بسنده می کرد. پاسخ خانم کاشانی دارای چند نکته مهم است که نگارنده را بر آن داشت تا درحالی که یک هفته از آن می گذرد این چند سطر را قلمی کند. این نکات به دیدگاه ما از کار خبرنگار و رسالت و جایگاه او در جامعه مرتبط است و لذا آنقدر اهمیت دارند تا دوباره کند و کاوی در این باره صورت گیرد.
موضوع از این قرار است که که خبرنگار روزنامه "روز" یک کار عادی روزنامه نگارانه را انجام داده است. این انتظار از روزنامه "روز" می رفت و می رود تا به عنوان روزنامه ای که در زیر تیغ سانسور و تهدید دستگاه امنیتی و قضائی نیست به وظیفه خود - که همان بازتاب دادن واقعی خبرها و وقایع درباره ایران و جهان است - به خوبی عمل کند. از جمله این خبرها و حوادث اخیر, که برای بسیاری از ایرانیان پرسش برانگیز بوده است و از چند و چون دست اندرکاران آن بی خبر مانده اند, همین حوادث خشونت بار اخیر جنوب شرقی کشور است. این پرسش در تمام این مدت برای بسیاری - ازجمله نگارنده این سطور- پیش آمده بود که این گروه که دست به چنین خشونت هایی می زنند کیستند و چه می گویند. نخستین راه کسب اطلاع از کار یک گروه از رهگذر انجام گفتگو با رهبران ان و پرسش از چند و چون کار آنان و عقاید و برنامه آنها به دست می آید. اینجاست که ارزش کار یک خبرنگار مستقل, بی طرف و منصف, اما در همان حال تیز و باهوش و آگاه - از آن نوعی که ما بهترین مثالش را در بنگاه خبر پراکنی بی بی سی سالهاست مشاهده می کنیم - برای جامعه و جویندگان خبر معلوم می گردد. می گویم تیز و باهوش و آگاه چون - برخلاف آنچه خانم کاشانی در دفاعیه خو به نوعی القاء می کند -بی طرفی و حقیقت جویی موجب آن نخواهد گشت تا خبرنگار مثل سیب زمینی بی موضع بوده و تنها به ضبط و شنیدن بپردازد. خبرنگار به مثابه نماینده خوانندگان و مردم در پی جستجو و کاویدن و کشف خبر درست است. گاهی نیز مثل بازجو تناقضات گفتگوشونده را با او به روشنی در میان می گذارد و از او حقیقت را جویا می گردد. از دل یک پاسخ پرسش های دیگری درآورده و پاسخ می طلبد. آنچه او نباید بکند نقض عهد با گفتگو شونده و گزارش خلاف و ناقص است. به همین سبب است که در دنیای دموکراسی غربی بسیاری از سیاست مداران در مواجهه باخبرنگاران خبره و تیز به دلهره دچار می گرددند و در بسیاری مواقع "گاف" هایی نخواسته بروز می دهند. و به همین سبب است که در بسیاری از دیکتاتوری ها, رهبران حکومت یا با خبرنگاران غیرخودی گفتگو نمی کنند یا در برابر درخواست آنان تنها به دریافت پرسش نامه کتبی اکتفا می کنند تا امکان بازجویی و پاسخ گویی به پرسش های فی البداهه یک خبرنکار زیرک را از او بستانند. پس خبرنگاری در اغلب اوقات کم از بازجویی ندارد. تنها برخلاف بازجو قدرت خبرنگار نه در سلول انفرادی و احیانأ شکنجه و بگیر و ببند است که در طرح پرسش های زیرکانه برای کشف و جستجوی حقیقت است. خانم کاشانی نیز با انجام مصاحبه با ریگی رهبر گروه "جند الله" یک کار عادی خبرنگاری انجام داده است. اگر انتقادی به کار او وارد است درباره نحوه انجام گفتگو است که فاقد آن پرسش های تند و تیز و انتقادی است که بتواند گفتگو شونده را درباره تناقصات گفتگوهایش به پاسخ وادارد. در گفتگو هیچ جا خبرنگار از او سئوال نمی کند که اگر خواهان حل و فصل مشکلات با دولت ایران است چرا به آدمکشی و گروگان گیری روی آورده است. یا اینکه کار او در قتل و ربودن افراد بی گناه به جرم شیعه بودن یا کارمند دولت جمهوری اسلامی بودن چه تفاوتی با کار نیروهای امنیتی ایران دارد که بنا به ادعای او در قتل و ربودن سنی ها و بلوچ ها نقش دارند. این انتقادات اما آن موقع جدی تر می شوند که خبرنگار در مقاله ای که در پاسخ منفقدین خود از جمله کیهان و سایت "بازتاب" درباره عبدلملک ریگی نگاشته است از جمله می نویسد: "مردی که جلو دوربین آدم کشته است, و یاغی است و فرمانده اشرار و در کوه و کمر..." و یا "از دیدن صحنه های قتل که ار عراق الگو گرفته بود..." خبرنگار عزیز ما گویی در برابر پرخاش سایت بازتاب و روزنامه کیهان ناگهان دستپاچه گشته است و آنچه را که می بایست در همان نخستین مصاحبه خود با گفتگو شونده در میان بگذارد اکنون که برای گفتگو شونده مجال پاسخ گویی نیست به میان می آورد. این کار بیشتر به تن دادن به انتقادات سایت بازتاب و نوعی تصدیق مطالب آن می ماند تا به یک کار خبرنگارانه. همچنین - و این نکته مهمتر ی است - خبرنگار ما در پاسخ خود نشان داده است که گویی به گفته عبدلمالک ریگی یا دیگر سرداران جنگی باور دارد که کار خبرنگار پرسش و بازجویی نیست. این نوع پاسخ که دفاعی بد از یک کار عادی دنیای روزنامه نگاری و خبرنگاری است - همانگونه که بهنود در مقاله خود به خوبی حق مطلب را ادا کرده است - بعلاوه نشانگر آن است که دیرپایی استبداد در میهن ما چنان عواقب و آثاری دارد که حتی خبرنگار آزاده و اصلاح طلبی چونان خانم کاشانی باور دارد که کارش بازجویی و پرسش از سیاست مداران و سرداران نیست. بهتر همان بود که ایشان اگر مطالبی درباره ریگی و گروه او دارد علاوه بر پرسش های صریح از او نظر خود را نیز درباره این گروه و کارهای تروریستی آنها در مقدمه گفتگوی خود می آوردند, این بسیار بهتر از این بود تا در پاسخ منتقدینی که به هیچ رسم و قانون و قاعده ای دایر بر آزادی رسانه ها و خبرنگاران و آزادی و در دسترس بودن اطلاعات برای همه مردم باور ندارند, عجولانه دست به دفاعی این گونه زنند. او می توانست در همان گفتگوی خود از آقای ریگی درباره شباهت کار او با آدمکشی های زرقاوی بپرسد. از او بپرسد نظرش در باره زرقاوی چیست و اگر پاسخ دهد با اختلاف دارد دوباره از او برسد چرا از کارها و تاکتیک او پیروی می کند. ظاهرأ, اما, خانم کاشانی از او چنین پرسش هایی کرده است آنگاه که در جای دیگر می نویسد "به او [ریگی] گفتم این کارها آدم کشی است, و ار دموکراسی که او از آن دم میزند, دور. اصرار کردم که هدفشان تجزیه ایران است. گفتم که میهن ما به خون و مرگ نیاز ندارد. او هم حرف خودش را زد. روزنامه نویس که بازجو نیست. مقام امنیتی نیست. سردار نیست. روزنامه نویس کارش خبر است. مصاحبه است." اما اگر چنین بوده است پرسش من ِ خواننده ِ آن گفتگو از خانم کاشانی این است چرا این بخش از پرسش و پاسخ را- که بسیار مهم نیز می باشد - از متن نخستین حذف کرده است. آقای ریگی ممکن است مثل هر کس دیگر که راه حل مشکلات را تنها در سلاح و گروگان گیری و آدمکشی می بیند بر این باور باشد که خبرنگار حق چند و چون و پرسش های گوناگون از سردار جنگی ندارد اما پرسش من این است که آیا خانم کاشانی نیز بر این باور است که تنها سردار و مقام امنیتی حق پرسش و بازجویی دارد؟ خانم کاشانی می داند که در دموکراسی و جوامع دموکراتیک بیشترین بازجویی ها و پرسش ها از سوی خبرنگاران و یا نمایندگان مردم در پارلمان صورت می گیرد. در این گونه جوامع مقامات امنیتی و سرداران و سیاست مداران بیشتر از همه در معرض پرسش های تند و گزنده و بازجویی گونه قرار دارند. خبرنگار ما می توانست همین نکته را نیز به ریگی یادآوری کرده و به تأکید پرسش های کاونده خود را طرح کند و پاسخ بطلبد. آنگاه او می توانست در پاسخ سایت "بازتاب" یا دیگران بگوید او همان کاری را کرده است که "بازتاب" و کیهان و دوستانشان مردم را سالهاست از آن محروم کرده اند. آنها مردم را از دانستن اخبار و دانستنی هایی که مرتبط با آنان, درباره انها, و مرتبط با کشورشان است محروم کرده اند.
تهمورس کیانی
سیاتل (ایالات متحده آمریکا) ۲۶ اردیبهشت ۱٣٨۶
tahmoureskiani@shoreline.edu
|