روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۴ تير ۱٣٨۹ -
۲۵ ژوئن ۲۰۱۰
پرهیز از تفرقه، ضرورت و تکلیف عنوان یادداشت اول روزنامه تهران امروز است به قلم حسامالدین کاوه که در آن آمده است: «تاریخ، صرفاً ماجراهای تلخ و شیرین و غرورآمیز یا اسفبار نیست. تاریخ، داستان نیست که از خواندن آن لذت ببریم. تاریخ عبرت است و اهل تدبیر و تامل، تاریخ را با نگاه عبرتآمیز مطالعه میکنند. بررسی تاریخ اسلامی نشان میدهد که مسلمانان هرگاه با یکدیگر وحدت داشته و همچون تنی واحد بودهاند و سودای جداسری و ریاست در سر نمیپروراندهاند پیروز بودهاند، هر چند شمار دشمنانشان بسیار بوده باشد اما آنگاه که هر یک از روسای قوم، در «حوصله محال اندیش» به ورطه «خیال باطل» در افتاده بودند، آنگاه ضربهها، یکی پس از دیگر از پیش و پشت براندام امت اسلامی فرود آمده است.
در زمانهای که ما در آن به سر میبریم، هم نگاه به آینده ضروری است که جهت و سمت امید و رشد و تعالی را نشان میدهد و هم نگاه به گذشته ضروری است تا از تلخیها و شیرینیها، از کامیابیها و ناکامیها درس بگیریم. در همین زمانه حساس و خطیر است که رهبر فرزانه انقلاب، حضرت آیتالله خامنهای (مدظلهالعالی) برای چندمین بار هشدار میدهند که انشقاق و انفکاک نیروهای وفادار به انقلاب اسلامی امری نیست که بتوان به سادگی خطرات و تبعات آن را نادیده انگاشت. تاکید معظم له و آن هم تاکید مکرر ایشان بر حفظ وحدت، همدلی و انسجام، یاد و خاطره امام راحل(ره) را در اذهان مومنان و پیروان ایشان و انقلاب اسلامی تداعی میکند. گویی روحالله است که سخن میگوید و با باران پرمهر و برکت بخش واژههایش جانها را سیراب میکند.
هنوز یادمان نرفته است که امام راحل در آن مقاطع پرمخافت انقلاب و سپس پیروزی آن همواره بر امر وحدت کلمه و همدلی چه تاکیداتی داشتند.
اکنون حضرت آیتالله خامنهای به عنوان ولی امر و جانشین بر حق حضرت روحالله، زبان به انذار و هشدار گشودهاند.
مشخص است که در چنین برههای که موجاموج دشمنیها و تندبادها درصدد صدمه و لطمه زدن به کشتی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی است، تفرقه و انشقاق حتی با نیات صادقانه تا چه اندازه خطرآفرین خواهد بود.
مقام معظم رهبری در جمع شماری از اعضای بسیجی هیاتهای علمی دانشگاهها و مراکز پژوهشی کشور فرمودهاند: امروز مهمترین نیاز کشور اتحاد و یکپارچگی است و هرگونه سخن، حرکت و نوشتهای که حتی با نیت صادقانه باشد ولی موجب شکاف و انشقاق در جامعه و ظلم به افراد شود، برخلاف مصالح کشور و نظام است.
ایشان تاکید فرمودهاند: «حفظ وحدت، همدلی و انسجام در جامعه و پرهیز از هرگونه اختلاف و شکاف، نظر رهبری در این برهه حساس است.»
واقعیت این است که صفبندیهای کاذب در جهان استکبار و سلطه و نیز جهان دوقطبی صلیبی - سوسیالیستی، مدتهاست که رنگ باخته است. جهان صلیبی - کاپیتالیستی از روی پیکر بیجان جهان سوسیالیستی (الحادی) رد شده است و اگر کشوری چون چین بر جای مانده به لطف افتادن در مناسبات اقتصادی کاپیتالیستی است که هنوز نیمنفسی میکشد.
واقعیت جهان امروز، ترتیب و تشکیل صفبندیها و آرایش نیروها حول دو محور حق و باطل است. آرایشها و صورتبندیهای پیشین در درون دو محور حق و باطل جذب و محو خواهند شد. آنان که حقمحورند در اردوگاه «حق» جای میگیرند و آنان که باطلمحورند، در اردوگاه «باطل» ثبتنام میشوند.
گاه برخی از افراد و نیروهای مذبذب یا منافق بین دو اردوگاه تردد میکنند اما بیگمان این آمد و شد از سر ارادت و اخلاص نبوده و نیست بلکه به منظور تضعیف اردوگاه «حق»، یارکشی به سود اردوگاه باطل و تجسس در امور و شئون حقمحوران است. نباید این حقیقت را نادیده و مغفول گذاشت که جهان روز به روز، به روز موعود، روزی که وعده آن داده شده و در این وعده هرگز خلافی نیست، نزدیک و نزدیکتر میشود. همین امر نیز موجب پریشانی و تشتت در میان سران اردوگاه باطل شده است.
آنچه در تعابیر مقام معظم رهبری اینگونه بدان اشارت رفته است: «مراکز استکباری جهانی در مقابله با حرکت اسلامی که نماد واقعی آن نظام جمهوری اسلامی ایران است، زمام امور را از دست دادهاند و با حالتی دستپاچه و از همگسیخته، آخرین تلاشهای خود را انجام میدهند. اما چگونه میتوان مرزهای اردوگاه حقمحور و اهداف و شاخصهای اصلی آن را تعیین و احصا کرد، حضرت آیتالله خامنهای (مدظلهالعالی) در اینباره چنین میفرمایند: «استکبارستیزی، ایستادگی قاطع در مقابل حرکت کفر و نفاق در سطح جهان و مرزبندی شفاف با دشمنان انقلاب و دین، شاخصهای اصلی هستند.» ایشان درباره ضرورت مرزبندیها نیز میفرمایند: «اگر کسی مرزبندی شفاف با دشمنان انقلاب و دین نکند، قدر خود را کاهش داده است و اگر به آنها گرایش پیدا کند، از دایره نظام خارج میشود.»
این توضیح روشن و شفاف ایشان، نیاز به هیچگونه تغییر و تفسیری ندارد، راه را بر بهانهجویان میبندد و به زبانآوران سفسطهباز مجال خلط حق و باطل را نمیدهد. اینک با بررسی اجمالی و فشرده از بیانات معظم له میتوان چنین نتیجه گرفت که: اولاً حفظ وحدت و همدلی و انسجام نه تنها یک ضرورت در شرایط بسیار حساس کنونی است که تکلیف مدیران و عقلای قوم نیز هست. گرچه این موضوع بر دیگران نیز همان قدر منزلت تکلیفی دارد که بر خواص.
ثانیاً: شناخت دقیق از شرایط و اوضاع و احوال کنونی بر همگان واجب است. در جهانی پرتلاطم به سر میبریم و حساسیتها از آنرو فزونی مییابند که صفآراییها هر روز پرتراکمتر و دشمنان در برابر حرکت اسلامی و بهویژه نظام جمهوری اسلامی ایران که پیشاهنگ حرکت اسلامی است، بیشتر و بیشتر اردوکشی میکنند.
ثالثاً: از نفاق حیلهگر و دوستان نادان نباید غافل ماند. در برابر حرکت نفاق آگاهیبخشی به جامعه ضروری است، دوستان نادان را باید با درایت و تدبیر متوجه راه پرمخافت و نیز مواقع و مواضع خطیری که در آن قرار داریم کرد.
رابعاً: با تعبیر و تعریف مقام معظم رهبری درباره اهداف و شاخصهای اصلی و نیز ضرورت مرزبندیها و ارائه مشخصات دقیق آنها، دیگر هیچگونه جای شک و شبههای باقی نمیماند. وظایف روشن و معلوم است. مرزها نیز روشن و مشخصاند و اردوگاهها نیز معلوم و مشخصاند. «تجاهل العارف» در چنین شرایطی نه تنها سودی نخواهد داشت که ظن حقمحوران را نسبت به کسانی که خود را به غفلت زدهاند، برخواهد انگیخت.
خامسا: نباید فرمایش مقام معظم رهبری که فرمودهاند: «مبانی، اصول و جهت حرکت، مشخص و روشن است و هر کسی که در چارچوب اصول و در این جهت حرکت کند جزو مجموعه نظام اسلامی است را به فراموشی سپرد.» جداسری یا دور ساختن نیروهای وفادار به انقلاب و نظام اسلامی، ظلم در حق افراد به شمار میرود، این همان تاکیدی است که ایشان در فرازی دیگر از بیاناتشان بدان اشارات داشتهاند.
جغرافیای حق و باطل را مرزهای طبیعی یا حدود و ثغور قراردادی، تعیین نمیکند. جغرافیای حق و باطل از سنخ «جغرافیای نرم» است. ذهنی است، نرمافزاری است، اعتقادی است، هم بدینروست که وظیفه یکایک امت است که همچون مرزبانانی آگاه از این «جغرافیای نرم» حفاظت و پاسداری کنند.
دشمن درصدد شبیخون است و مبادا که به گاه شبیخون او، ما همچون مدافعان تنگه احد در پی گردآوری غنایم باشیم و شکست را به اردوگاه توحید، تحمیل کنیم. اینگونه مباد.»
دولت و مبدأ نقاط ضعف و قوت
دولت و مبدا نقاط ضعف و قوت عنوان سرمقاله روزنامه مردمسالاری است به قلم محسن دقتدوست که متن آن بشرح زیر است: «چندی پیش که اظهار نظر احمدی نژاد در مورد «حجاب» و نحوه ترویج آن واکنشهایی را برانگیخت، یکی از مشاورین دولت تلویحا چنین گفت که مشکلات حال حاضر در این مورد و راه حلهای اجرا شده، ارتباطی به دولت ندارد. زیرا در این زمینه «میراثبر» گذشتگان شدهایم و کاستیها را متوجه دولتهای گذشته کرد. اوایل هفته جاری نیز وزیر نفت در پاسخ به یکی از نمایندگان مجلس پیرامون قرارداد صادرات گاز به پاکستان، یکی از پایههای توجیهات خود را بر این اساس قرار داد که آغاز عملیات اجرایی این قرارداد در زمان دولتی بوده که از «هم حزبیهای» خود نماینده سوالکننده تشکیل شده بود. و لابد نظر وزیر نفت بر این است که نه نمایندگان اصلاحطلب تا ابد حق دارند که سرانجام طرحهایی که توسط دولت اصلاحات پایه گذاری شده را پیگیری کنند، و نه نمایندگان اصولگرا خواهند توانست از تصمیمات دولت نهم و دهم رفع ابهام نمایند.
البته این رویکرد دولت به هیچ عنوان چیز جدیدی نیست. همین یکسال پیش بود که احمدی نژاد در مقابل دوربین سیما و بوسیله نمودارها، قیاس آماری عملکرد خویش را در برابر کارنامه دولتهای قبلی به رخ بینندگان میکشید.اگر هم مایل نیستید خاطرات گذشته را مرور کنید، کافیست که چند روزی را منتظر بمانید تا در «هفته دولت» و هنگام افتتاح پروژههای مختلف، نمونههایی از این رویکرد را به عینه ببینید.این را هم باید گفت که این رویه در دولتهای پیشین نیز وجود داشته است.
با این تفاوت که قیاس دستاوردهای هر دولت با دوران قبل از انقلاب صورت میگرفت تا مردم پی به پیشرفتهای کمی و کیفی «جمهوری اسلامی» ببرند و اهتمام مسئولین نظام را به خدمترسانی دریابند.
در مجموع باید گفت بیم آن میرود که گرایش حاکم مبنی بر منقطع ساختن و جداسازی عملکردها و رو در رو قرار دادن دورههای مختلف مدیریتی، انسجام و همدلی مسئولین کشور جهت اعتلای فرایندهای پـیـشبرنده امور را تحت تاثیر قرار دهد. کافیست در ذهنمان تجسم کنیم که دولتهای آینده نیز روی چنین رویهای تاکید داشته باشند و مبدأ و منشأ نقاط قوت را مربوط به خود بدانند، ولی در مورد ضعفها آدرس گذشتگان را بدهند و بهانه جویی کنند. در اینکه هر دولت باید به گونهای اقدامات خود را تنظیم کند که شرایط تامین منافع بلندمدت
ایجاد شود تردیدی نیست، لیکن این ذهنیت باید وجود داشته باشد که عیار توفیقات را در ترمیم نقایص فعلی و پیشگیری از زایش نقایص جدید و انتقال آنها به آینده نیز بدانیم.این قاعده در فوتبال نیز وجود دارد که اگر تیمی گل بزند، تمامی اعضا در آن موثرند و اگر گلی بخورد، تمامی اعضا مقصرند. شاید هم مشکلاتی از این دست را باید در فرهنگمان ریشهیابی کنیم که بیش از حد نتیجهگرا هستیم.»
چرا حرمتشکنی؟!
چرا حرمتشکنی؟! عنوال سرمقاله روزنامه آرمان است که متن آن در پی آمده است: «تجمع روز سهشنبه در مقابل مجلس شورای اسلامی متضمن کم سابقهترین اهانتها به نمایندگان مجلس و به ویژه رئیس قوه مقننه بود.تاسف بارتر از همه اینکه برخی با دفاع بد،خود را مدعی پیروی از ولایت هم معرفی میکنند!نکات قابل اشاره اینکه:۱- تجمع کنندگان چنین میگفتند که علی لاریجانی، دستور رهبر معظم انقلاب را نقض کرده و ما اینجا آمدهایم تا به این امر اعتراض کنیم.قضیه از این قرار بوده که در روز رای گیری راجع به موضوع مراکز آموزش عالی غیردولتی که مساله وقف دانشگاه آزاد اسلامی نیز در آن دیده شده بود، یکی از نمایندگان اخطار قانون اساسی میدهد که «این طرح، در تضاد با فرمان رهبر معظم انقلاب است.» لاریجانی هم این اخطار را وارد میداند. طبق قانون، اگر رئیس مجلس اخطاری را وارد بداند، باید آن را به رای نمایندگان بگذارد تا آنها نیز درباره وارد بودن یا وارد نبودن اخطار مذکور، رای بدهند و هر آنچه مجلس بدان رای داد، ملاک عمل قرار میگیرد. لاریجانی هم که شخصا اعتقاد داشت اخطار وارد است طبق قانون، آن را به رای عمومی گذاشت و اکثریت نمایندگان اعلام داشتند که اخطار وارد نیست و ارائه طرح مورد بحث در مجلس، تضادی با اوامر رهبر معظم انقلاب ندارد.فارغ از اینکه رای نمایندگان مقرون به صحت بوده یا خیر، سخن بر سر این است که آیا لاریجانی عملی غیرقانونی انجام داده که مستوجب چنان شعارهای توهینآمیز در مقابل خانه ملت باشد؟ اگر کسانی مشکلات سیاسی و جناحی با لاریجانی دارند، بهتر است در میدان رقابت سیاسی با رقیب خود روبهرو شوند. ولایتمداری یعنی این که مدعی تبعیت، از خود هزینه کند نه اینکه شأن و اعتبار این جایگاه رفیع را در بازیهای جناحی و تسویه حسابهای شخصی و گروهی در میان آورد. که البته مردم ما هوشیارتر از آنند و متوجه قضایا هستند. ۲- مدعیان به سوالات زیر پاسخ دهند: الف- آیا تجمع آنها در مقابل مجلس شورای اسلامی مجوز قانونی از وزارت کشور داشت؟ اگر نداشت که خود مرتکب خلاف قانون جمهوری اسلامی شدهاند و اگر مدعیاند مجوز داشتند توضیح دهند که مگر طبق قانون نباید تقاضای تجمع، دستکم یک هفته پیش تقدیم وزارت کشور شود؟ آیا اصلاً بین تصویب طرح مذکور در مجلس و تجمع آنها یک هفته فاصله بود؟ ب- کسانی که مدعی رعایت قانون هستند، چرا برخلاف اصول قانونی مبنی بر لزوم حفظ حرمت مسئولان نظام و عدم توهین به آنها، عمل میکنند؟ آیا رئیس قوه مقننه، از مسئولان نظام تلقی نمیشود؟! که بعضیها در روز روشن اهانت آمیزترین شعارها را نثار او میکنند؟ ج- رهبر معظم انقلاب بارها و بارها بر لزوم قانونگرایی تاکید داشتهاند و همگان را با صریحترین و بلیغترین کلمات و جملات ممکنه به خودداری از اقدامات غیرقانونی دعوت کردهاند. حال از مدعیان میپرسیم که وجدان خود را قاضی کنند و پاسخ دهند که نحوه نقد «قانونی» مصوبات مجلس شورای اسلامی چگونه است؟ آیا تجمع در برابر مجلس و توهین گفتن به نمایندگان و رئیس قوه مقننه است یا آنکه قانون اساسی، نهادی به نام شورای نگهبان را برای بررسی مصوبات مجلس و انطباق آنها با شرع و قانون اساسی مقرر داشته است؟آنهایی که روز سهشنبه در مقابل مجلس شعار میدادند عمدتا متفقالقول بودند که وقف دانشگاه آزاد اسلامی شرعا جایز نیست و مجلس نباید به یک امر غیرشرعی رای میداد! باید بهتر بدانند اینکه مصوبه مذکور منطبق با شرع بوده یا نبوده، قضاوتش نه با معترضان است نه با حامیان طرح و نه با نویسندگانی چون صاحب این قلم؛ چه آنکه هیچ کدام دارای وجاهت فقهی برای اعلام نظر در موضوعات شرعی که پیچیدگیهای خاص خود را دارد، نیستند. این مصوبه به شورای نگهبان خواهد رفت و اگر اعضای محترم شورا از جمله فقهای منصوب رهبر معظم انقلاب آن را خلاف شرع یا قانون اساسی تشخیص دهند، حتما آن را رد میکنند. پس نیازی به اقدامات تند و عجولانه نیست.در این زمینه ذکر چند نکته ضرورت دارد: اولاً از کجا معلوم که در صورت رد مصوبه، مجلس نظر شورای نگهبان را تامین نکند. ثانیا به فرض ارجاع به مجمع تشخیص نیز،هاشمی درباره آن تصمیم نخواهد گرفت. او نیز مانند بقیه اعضا تنها یک رای دارد. اعضای مجمع هم که منصوب رهبر معظم انقلاب هستند.بنابراین طرح مذکور یا در شورای نگهبان رد یا قبول میشود یا توسط مجمع تشخیص، که در هر دو حالت، منصوبان رهبر معظم انقلاب تصمیم نهایی را خواهند گرفت نه جاسبی،هاشمی، لاریجانی و... حال وقتی قرار است در هر دو وضعیت متصوره، نمایندگان رهبر معظم انقلاب نظر نهایی را بدهند، چه نیازی هست به حرمتشکنی؟! وانگهی اگر ماجرا آنقدر حساس بود و شرع مقدس و نظام با این مصوبه به خطر میافتاد، رهبر معظم انقلاب اقدام لازم را انجام میدادند؛ چه آنکه ایشان ثابت کردهاند در این مسیر با هیچ کس تعارف ندارند و عنداللزوم قاطعانه وارد عمل میشوند و تصمیم مقتضی را اتخاذ میکنند. ٣- نباید گذاشت اینگونه برخوردهای عجولانه متداول شود؛ چرا که قانون همه چیز را مشخص کرده و نیاز به اقدامات دیگری نیست. مخلص کلام آنکه قانونمداری، حفظ حرمت اشخاص و پیش نیفتادن از رهبری، از جمله شرایط و لوازم ولایتمداری است.»
هرکه گوش دارد بشنود
سرمقاله روزنامه رسالت سخنی است با اصولگرایان دولت و مجلس با عنوان هرکه گوش دارد بشنود به قلم دکتر امیر محبیان که متن آن بشرح زیر است: « تاریخ به ما میآموزاند که یکی از مهمترین عواملی که زمینه را برای فتنههای بزرگ آماده میکند؛ گسترش شبهه در میان مردم است ودر میان عوامل موثر در گسترش شبهه، بدون تردید نقش نخبگان و خواص برجستگی ویژهای دارد. مردم به رهبران سیاسی و اجتماعی خویش مینگرند؛ تردید و شبهه یا هراس آنان بر تودههای مردم تاثیری انکار ناپذیر دارد؛ همچنان که ثبات رأی و قدم و شجاعت آنان بر روحیه مردم میافزاید. هر چند مردم ما نشان دادهاند بلوغی گاه فراتر از نخبگان سیاسی خویش دارنداما این امر به هیچ وجه توجیهی برای غفلت این خواص و نخبگان نیست. چندی است چهرههای شاخص اصولگرا در دولت و مجلس بدلایلی که در پی واکاوی صحت یا عدم صحت آن نیستیم شرایط ویژه جامعه خویش در داخل و خارج را به فراموشی سپردهاند و هرگاه که فرصتی دست میدهد بر یکدیگر هجوم برده و به بهانههای عمدتا واهی و حداقل غیر قابل توجیه همدیگر را به گمان خویش درنزد مردم رسوا میسازند و حتی مردمان را علیه هم برمی آشوبند.
دلایل این رفتار چیست؟
۱. شاید گروهی گمان بردهاند؛ حال که رقیب اصلاحطلب از صحنه خارج شده است میتوان بدون دغدغه رقیب درونی را از پیش پای برداشت و در انتخابهای آتی صحنه را برای قدرتنمایی خویش بدون هراس از مزاحمتهای طیفی از اصولگرایان ناهمسو آراست و با یکپارچه کردن مجلس با خود زمینه را برای روی کار آمدن دولت محلل یا پیگیر برنامههای نیمه کاره آماده ساخت.
۲. شاید هم گروهی برآنند که باید از فرصت تبلیغاتی حاصل از نبرد دولت کنونی و رقبایش در انتخابات دهم که جمعی از جامعه را کین ورز دولتیان ساخت؛ بهره برد و خود را در مقام رقیب آتی، از هم اکنون میراث خوار رای نفرت آنان ساخت و از کینشان نردبانی برای قدرت پدید آورد.
٣. شاید هم این نبردها و کف به لب آوردنها که گاه با جملاتی خشمگینانه علیه رفقای پیشین و رقبای کنونی همراه میشود؛ هدفی سیاسی برای کسب قدرت ندارد؛ فقط بغضها و حسرتهای فرو خوردهای است که اکنون مجال خودنمایی البته با توجیهات به ظاهر قانونی و عقلانی یافته است.
۴. و البته شاید همه این حملاتی که گمان میکنیم از سر غفلت است و برخاسته از عقدههای درون یا به زبان اهل دین «نفس»؛ فقط ناشی از خداخواهی و احساس تکلیف باشد و ناظران قیاس به نفس میکنند و بس.
***
نگارنده هنوز توفیق کسب کرامت اشراف بر ضمایر نیافته و نمیتواند نیتکاوی کند ولی میداند که: الف- بر اساس حکم عقل، در حالی که راس جریانی که پس ازانتخابات؛ نتایج را برنتافت هنوز هرچند ضعیف ولی بر مدعای خویش به نحوی پیگیر است و بدنه آنان نیز هر چند به ظاهر خاموش شده و از تعداد فعالانشان کاسته شده است؛ اما رضایت نپذیرفته و سکوت خویش را نشان رضا نمیدانند؛ شرایط نمیتواند اصولگرایان را آنچنان آسایش خاطر دهد که بر یکدیگر بپردازند و حتی برصف هم بتازند.
ب- شرایط خارجی کشور به گونهای است که هر گونه اختلاف درونی پیام شادباش برای دشمنان ایران دارد. آنان مسلماً با هم خواهند گفت که اختلافات میان سران ناشی از فشارها ی سیاسی و اقتصادی است؛ پس بر فشارها بیفزاییم و عرصه تنگتر سازیم. آیا آنان که اختلافات را به رسانه و معرض عام میکشانند؛ به اثرات مستقیم و غیر مستقیم رفتارهای خود توجه داشته و مسئولیت رفتار خویش میپذیرند؟
ج- خصلت تودهها اینست که به هنگام درگیری شدید دو گروه با هم که از حدودخردپذیر خارج شود؛ هر دو دسته را نابخرد خواهد شناخت. قاعده «النقیضان یاالدلیلان اذا تعارضا تساقطا»در سیاست هم کاربردهایی دارد.
د- عقل اجازه نمیدهد که سیاستمداران لاییک در شرایط خاص بر هم بتازند چه رسد به سیاستمداران دینگرا که علاوه برکار دنیا بر عقبی هم نگاهیدارند.کدامین تحلیل شرایط را برای سیاستمداران اصولگرا بسیار عادی نموده است؟
ه- تعصبات و درگیریهای بیبهانه یا با بهانه راه را بر خرد بسته و مهار نفس رارها میسازد؛ در این صورت تلاشهای مجلس و دولت نادیده انگاشته میشود وصرفاً ضعفها بزرگنمایی میشود؛ در آن صورت هر دو طرف ناخودآگاه اسیر ظلم پنهانسازی حق میگردند که شایسته هیچ انسان شریف و منصفی نیست.
و- خشمهای غیر قابل کنترل بدون شک برخاسته از نفسانیت است و نشان از عدم تهذیب این نخبگان خواهد داشت. انتظار نداریم نخبگان ما همگی سلمان و اباذر باشند ولی تمایلی هم نداریم که اسیران نفس و بازیچههای تمایلات صحنهگردان باشند. اینان در صورت ادامه این رفتارها از منظر مردم از خود سلب کفایت و لیاقت کردهاند.
ز- محیط شبهه و فتنه؛ گردشگاهی مفرح برای آتش افروزان فرصتطلب و بیریشه است که نان به قیمت روز میخورند و از هر سو که آاید بادش میدهند. اینان در تنور افروخته نان خویش میپزند و آبروی سیاستمداران شناخته شده ولی اسیر خشم را به کمترین بها به سود خویش فرو میریزند. نابخردان را یاران و مشاورانی اینچنین شایسته!
***
زمان سریعتر از آن که تصور کنیم میگذرد ؛ نه خدا و نه خلق خدا پیمانی جاودانی مگر بر سر حق با کسی نبستهاند؛ اصولگرایی نیز مهری جاودان برپیشانی هیچکس نیست. پیمان بر سر عقل و عدل و آزادگی در مسیر سعادت دنیوی و اخروی مردمان است؛ ازاین راه هر که خارج شود سریعتر از آن که گمان کند از صحنه ناپدید خواهد شد و برای او فقط حسرت خواهد ماند و برای دیگراناگر چشم باز کنند؛ عبرت! این سنت الهی است اگر باور دارید!»
عجب اوضاعیه
یادداشت صفحه اول روزنامه شرق مطلبی است با عنوان عجب اوضاعیه به قلم احمد غلامی که در آن نوشته است: «همانطور که انتظار داشتم یادداشت دیروز به مزاج بچهمحلهایمان که از قضا بازیکنان تیم فوتبالمان هم هستند، خوش نیامد و زنگ زدند و زبان به انتقاد گشودند کهای بابا، خدا رحمت کند همه مردهها را دست از سرشان بردار و زندهها را بچسب. یکی دیگر از آنها که کمی غیرتیتر بود، گفت: «برای ما افت داره، یه زن سرمقاله سیاسی بنویسه و رفیق ما از این چیزای سوسولی» میدانستم اشارهاش به سرمقاله فرزانه روستایی بود. گفتم: «بابا من توی مسائل جهان تخصص ندارم. اون تخصص این کار رو داره.» به رگ غیرتش برخورد و گفت: «بیا با موتور ببرمت از نزدیک خط لوله گازو ببین تا یه چیزی بنویسی که اون ندونه.» گفتم: «بابا دست بردار. کوتاه بیا توی گرما، تخصص من چیز دیگهاییه.» گفت: «وقتی توپ رو از دو متری دروازه میزنی تو اوت، میگی تخصص من روزنامهنگاریه، وقتی میگیم درباره اوضاع مملکت و اهمیت خط لوله گاز سرمایههای کشورمان بنویس میگی من ورزشکارم.» گفتم: «قربونت، کار تو کفاشیه، میشه بگی با خط لوله گاز چی کار داری؟» گفت: «آدم باید همه چی بدونه.» گفتم: «بیخیال ما شو.» و برای اینکه حرف رو عوض کنم، گفتم: «راستی جمعه مسابقه داریم؟» بالاخره پیچاندمش. اما چای خورده و نخورده گوشیام زنگ زد. یکی از رفقا بود که از بچههای مسجد محلمان بود. ریا نشود، چون توی تیم فوتبالمان بود زنگ زد و گفت: «آقا دیروز جلوی مجلس بودیم، کاش درباره مسجد محله خودمون هم مینوشتی.» گفتم: «بابا این یه خبر سراسریه، نمیشه محلیش کرد.» گفت: «انگار فراموش کردی ما هر چی داریم از همین مسجد محله.» گفتم: «نه والله ولی هر چیز جایی داره.» گفت: «خداییش حال کردی حال جاسبی رو گرفتیم؟» بعد انگار که یه چیری نگرانش کرده باشد، گفت: «نکنه بری پشت این آدمها!» گفتم: «والله من سیاسی نیستم. از اولم پشت جاسبی نبودم و نیستم.» گفت: «ولی تیتر روزنامهتون خیلی شل بود. باید فک جاسبی رو پایین میآوردین.» گفتم: «حالا دیدمت با هم حرف میزنیم.» گوشی موبایل را گذاشتم روی سایلنت که خودم را خلاص کنم. اگر ترس از آقای خدابخش نبود به کل خاموشش میکردم ولی ترسیدم خاموش کنم. فکر کند رفتهام استخر و سونا. توی همین فکرها بودم که یکی از دوستهای اصلاح طلبم زنگ زد و گفت: «ناپرهیزی کردی؟» گفتم: «چطورمگه؟» گفت: «بالاخره دست از حال دادن به دیگران برداشتی و یه بار هم شده، عکس سیدحسنرو چاپ کردی؟» گفتم: «خیلی نامردی. هفته قبل عکس سیدحسن خمینی رو چاپ کرده بودیم.» گفت: «خالی نبند، یادمه، همون روز با خودت حرف زدم. قرار بود عکس آقاتهرانی همون معلم اخلاق دولت رو کار کنی، عکس کیفیت
خوبی نداشت، سیدحسن رو زدی.» راست میگفت، اصلاً یادم نبود. عکس آقاتهرانی معلم اخلاق دولت را گذاشته بودم ولی چون عکس کیفیت نداشت عوضش کردم. گفتم: «بابا روزنامه تریبون همه است.» گفت: «خب منم همینو میگم. حرف را درز گرفتم. گفتم: «راستی از اخوی چه خبر؟» گفت: «از دانشگاه بیرونش کردن.» گفتم: «واسه چی؟»گفت: «واسه دفاع از حجاب» گفتم: «بابا اون که اهل این حرفا نبود.» گفت: «بابا خیلی شوتی، تو رو چه جوری سردبیر کردن.» بهتزده سکوت کردم. خیلی بهم برخورد. میخواستم چندتا فحش بدهم. خودم را کنترل کردم. گفتم: «کاری نداری؟» بالاخره گوشی را خاموش کردم.»
قصه خصولتیسازی
روزنامه جهان صنعت در صفحه اول یادداشتی دارد با عنوان قصه خصولتیسازی به قلم مهدی احمری که در آن نوشته است: «چندی است که در ادبیات رسانههای اقتصاد کشور، اصطلاحی برای خصوصیسازی رایج شده که به آن خصولتیسازی میگویند. مراد از آن واگذاری سهام شرکتها و بنگاههای دولتی به شرکتهای شبهدولتی و نهادهای عمومی با هدف خصوصیسازی است.
نحوه واگذاری مهم نیست چه مزایده باشد یا مذاکره و یا بورس، مهم این است که خریداران بخش خصوصی واقعی نیستند. این روزها که اعتراضها به خصولتی شدن بسیار است اصطلاح خصولتیسازی بسیار شنیده میشود.
اعتراضها به این شیوه خصوصیسازی البته تاکنون بیپاسخ نمانده و رئیس سازمان خصوصیسازی در واکنش به اعتراضها گفته است که بخش خصوصی گوشت راسته تازه ارزانقیمت میخواهد.
ادبیات سازمان خصوصیسازی و منتقدانش دیگر مثل روزهای استقبال از خصوصیسازی نیست چه آنکه بوی قهر میدهد و شاید هم خداحافظی!.
پاسخ به این قهر و تهدید بخش خصوصی تاکنون این بوده که میزان خصوصیسازی چند برابر شده و دولت هم مرحبا گفته است. اما این تمام ماجرا نیست باید که پرده برافتد تا آشکار شود خصوصیسازی در کار نبوده است.این موضوع حکایتی را تداعی میکند که از قدیم گفتهاند کلوخ انداز را پاداش سنگ است. نقل است که سهام عدالت را بیفرجام توزیع کردن، به صلاح نباشد و باقی سهام را کس نخرد.
مخالفت پنداشتند و اکنون واقف شدند که باید برای سهام عدالت تدبیری دیگر اندیشیده شود. نقل است که برخیها هم در این گیرودار انتقادها درخواست کردند که سهام واقعی واگذار کنید، شفاف واگذارکنید و از همه مهمتر سهامی که افسار آن به دست دولتیها باشد، عرضه نکنید. به سرعت بخش خصوصی خاضعانه عرض کرد که سرمایه بخش خصوصی کفایت نمیکند و ابزار میخواهد از بانک سرمایهگذاری و شریک خارجی و شاید هم سرمایه خارجی تا بتواند سرمایههای راکد دولتی را بخرد و به کار اندازد. اما پاسخ از سازمان خصوصیسازی رسید که این تقاضاها تاخیر میآورد و ما تعجیل داریم. خصوصیها چه نالهها که سر ندادند که قیمت سهامگران است و هدف از فروش سهام باید دل کندن دولتیها باشد از داشتههاشان. اما نهیب زدند که در پی رانت نباشید که ما مفت نمیفروشیم و قیمت را ما تعیین میکنیم.
مشکل کجاست؟ هر دو به خطا افتادهاند؛ آن یکی خصوصیسازی میکند بی آنکه خریدار بیابد و آن دیگری نمیتواند بخرد و میگوید میخرم. در این میانه هم شعبدهبازی تند و تند سهام را از این جیب به آن جیب میکند!. پایان این قصه به کجا میرسد، ما ندانیم، اما این روزها خصولتیها سرخوش شدهاند.»
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|