چرا اتحاد جمهوری خواهان بیانیه ی ۲۲ خرداد را امضا نکرد
گفتگوی اخبار روز با مهدی فتاپور
•
روز ۲۲ خرداد، در اولین سالگرد کودتای انتخاباتی در ایران، هفت حزب و سازمان اپوزیسیون، بیانیه ی مشترکی را منتشر کردند. نام اتحاد جمهوری خواهان ایران، که پیشتر بیانیه ای را با این احزاب در اعتراض به اعدام های ۱۹ اردیبهشت امضا کرده بود، در پای این بیانیه به چشم نمی خورد. با مهدی فتاپور، مسئول هیات سیاسی - اجرایی اتحاد جمهوری خواهان ایران در این مورد گفتگو کرده ایم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۴ تير ۱٣٨۹ -
۲۵ ژوئن ۲۰۱۰
اخبار روز: روز ۲۲ خرداد، در اولین سالگرد کودتای انتخاباتی در ایران، هفت حزب و سازمان اپوزیسیون، بیانیه ی مشترکی را منتشر کردند. نام اتحاد جمهوری خواهان ایران، که پیشتر بیانیه ای را با این احزاب در اعتراض به اعدام های ۱۹ اردیبهشت امضا کرده بود، در پای این بیانیه به چشم نمی خورد. با مهدی فتاپور، مسئول هیات سیاسی - اجرایی اتحاد جمهوری خواهان ایران در این مورد گفتگو کرده ایم:
اخبار روز: آقای فتاپور، در آستانهی سالگرد انتخابات اعلامیهای تحت عنوان «۲۲ خرداد، ما همه با هم هستیم» منتشر شد که امضای ۷ حزب و سازمان اپوزیسیون را زیر خود داشت. به دنبال اعدام های ۱۹ اردیبهشت، اعلامیهی با امضای این احزاب منتشر شده بود که اتحاد جمهوری خواهان ایران نیز از جمله امضاکنندگان آن بود. چرا اتحاد جمهوریخواهان این اطلاعیه را امضا نکرد؟
فتاپور: لازمه صدور هر بیانیه مشترک تصمیم گیری در این رابطه است که بیانیه برای تحقق چه هدفی صادر میشود، قصد امضا کنندگان بیانیه تقویت کدام سمت گیری است و عمل آنان چه تاثیرات عملی بر جای می گذارد.
اطلاعیه مشترک ۹ سازمان در رابطه با اعدامها که ما فعالانه برای حل مشکلات و انتشار آن کوشیده و یکی از امضا کنندگان آن بودیم پس از اعدام ۵ نفر از فعالین سیاسی در اردیبهشت ماه انتشار یافت. چهار تن از اعدام شدگان به اتهام عضویت در سازمان پژاک محکوم شده بودند. قبل از آن دو نفر به اتهام رابطه با مجاهدین و سلطنت طلبان محکوم شده بودند. هدف از این اعدامها علاوه بر ایجاد رعب، بهره برداری از تفاوتهای سیاسی-نظری نیروهای اپوزیسیون بود. مسئولان رژیم تصور میکردند که بدلیل مخالفت بخشی از نیروها با سیاست سازمانهای ذکر شده، آنان در موضع گیری با دشواری و تردید مواجه خواهند شد و این تردید میتواند پیشبرد سیاست سرکوب را تسهیل کند. یکی از اهداف ما در تلاش برای موضع گیری مشترک نیروهایی با سیاست های متفاوت به نمایش گذاشتن این امر بود که سازمانهای ذکر شده همگی با اعدام و احکام سنگین دادگاهها مخالفند. ما میخواستیم اعلام کنیم که برای ما اعتراض به اعدام فرزاد کمانگر جمهوریخواه دمکرات با شیرین علم الهدی عضو پژاک با هوادار مجاهد و یا سلطنت هیچ تفاوتی ندارد. اعتراض به احکام سنگین علیه بهزاد نبوی، تاجزاده، زیدآبادی، امید منتظری، بهاره هدایت و ... برای ما از وزن یکسانی برخوردار است.
سازمانهای امضا کننده آن بیانیه در محکومیت اعدامها موضع یکسانی داشته و این امکان وجود داشت که موضع مشترک آنان با اقدامات عملی مشخص همراه شود. ما در آن اطلاعیه خواستار اعتراض به احکام دادگاهها شدیم و باین وسیله نیروهای ۹ سازمان مزبور با مشارکت در این اعتراضات در تقویت هماهنگی آنان و اجرای آن در یک روز و در همه شهرهای بزرگ اروپا و آمریکا تاثیر گذار بودند. هدف این اطلاعیه و دو اطلاعیه بعدی که با امضای فردی فعالان سیاسی اجتماعی انتشار یافت، تاثیر گذاری در راستاهای ذکر شده بود که به اهداف خود نیز دست یافت. به همین دلیل نیز مورد توجه همه فعالین سیاسی اجتماعی قرار گرفت.
سمت گیریهای ذکر شده به ۹ سازمان مزبور محدود نیست. به نظر من نگرانیهای قابل درک سازمانهای جبهه ملی در خارج از کشور و مجامع اسلامی ایرانیان نباید مانع امضا بیانیه مزبور از طرف آنان میشد و همچنین به نظر من طیف امضا کنندگان میتوانست گسترده تر باشد و گرایشهای دیگری را هم در برگیرد.
اخبار روز: چرا به جای این که این طیف گسترده تر شود، از دامنه ی آن کاسته شد و اطلاعیهی بعدی را ۷ سازمان امضا کردند و اتحاد جمهوریخواهان از امضای آن خودداری کرد؟
فناپور: اطلاعیه ای که شما به آن اشاره کردید، در برخورد با سالگرد بیست و دوم خرداد تنظیم گردیده است. صدور این اطلاعیه به این مناسبت یا اعلام تصمیم سازمانهای امضا کننده در تلاش برای شکل دهی یک بلوک یا ائتلاف سیاسی است و یا یک اعلام موضع مشترک موضعی با هدف تقویت سمت گیریهای معینی در جنبش در آن عرصه مشخص.
از آنجا که به نظر ما آنچه در بیست و دوم خرداد و پس از آن گذشت یکی از مهمترین و یا حتی مهمترین واقعه سیاسی سی سال اخیر ایران بوده است، موضع گیری در قبال این روز بمعنای اعلام موضع در قبال مهمترین تحول دوره اخیر ایران است و لازمه این امر وجود حداقلی از مواضع مشترک در این امر است و ترکیب امضا کنندگان فاقد این هم سویی بودند. برای مثال حزب دمکراتیک مردم ایران یکی از امضا کنندگان است. این حزب از چند ماه قبل از انتخابات ریاست جمهور حمایت خود را از آقایان موسوی و کروبی اعلام کرده در انتخابات شرکت نمود و پس از انتخابات هم خود را یکی از نیروهای جنبش سبز میداند. در حالیکه شورای موقت سوسیالیستها که یکی دیگر از امضا کنندگان بیانیه است در یک سال اخیر مواضعی کاملا متضاد با مواضع ذکر شده اتخاذ نمود. شکلدهی یک اراده مشترک بین سازمانهایی که در رابطه با موضوع مشخص سیاسی مطرح در اطلاعیه مواضعی متضاد اتخاد نمودهاند، امکان پذیر نیست. همانطور که متن اطلاعیه منتشر شده نشان میدهد چنین اطلاعیهای تنها میتواند بر کلیات عمومی متوقف بماند و امکان برخورد معین و تاثیر گذاری بر حوادث سیاسی را نخواهد داشت.
البته میتواند موضع گیری مشترک با هدف شکل دهی یک بلوک و یا ائتلاف سیاسی انجام شود. شکل دهی یک بلوک سیاسی یعنی تعریف "مایی" که از "دیگران" متفاوت است و این نیازمند گامهای مقدماتی و حداقلی از توافق در سمت گیریهای سیاسی است و در این رابطه چنین پروسهای طی نشده و همان طور که توضیح دادم چنین همسویی سیاسی وجود ندارد.
به این دلیل ما امضای این اطلاعیه را مفید ندانسته و با صدور آن توافق نداشتیم.
اخبار روز: آیا این به این معناست که اتحاد جمهوری خواهان ایران مواردی را برای فعالیت مشترک سیاسی با ۷ حزب و جریان امضا کننده ی این بیانیه ندارد؟
فتاپور: من راجع به برداشت خودم و اتحاد جمهوریخواهان صحبت کردم. سازمانهای امضا کننده میتوانند با توجه به موقعیت و سمت گیریهای سیاسیشان اولویتهای دیگری را مورد نظر داشته باشند.
با توجه به آنچه گفته شد در موقعیت کنونی تقویت مبارزه در راه حقوق بشر و بطور مشخص تقویت اعتراض به سرکوب نیروهای سیاسی اجتماعی را محوری میدانم که اجا میتواند با سازمانهای مزبور همکاری داشته باشد. فعلا همکاری گسترده تر سیاسی این جریانات عملی نیست و اصرار برای برآمد مشترک نیروهایی که مواضع سیاسی دور از هم دارند، موجب ابهام در مواضع شده وحتی میتواند به همین امکان موجود نیز لطمه وارد آورد
اخبار روز: جدا از بحثهای نظری و راهبردی که در مورد همکاریها مطرح میشود و در سالهای گذشته – متاسفانه با دست آوردهای بسیار کم – مطرح بوده است، اتحاد جمهوری خواهان ایران امروز، چه شروطی برای همکاری با سایر نیروهای سیاسی دارد. دایره ی این همکاری ها تا کجاست؟
فتاپور: همکاری، سطوح مختلف داشته، قانونمندیهای متفاوتی در هر سطح بر آن حاکم است. متاسفانه این سطوح متفاوت در جامعه ما و در میان نیروهای سیاسی کمتر مورد توجه قرار میگیرد. همکاری برای اعتراض به سرکوب هیچ نیازی به دیدگاه های برنامهای و خط مشی سیاسی واحدی ندارد، به شرط آنکه همه قانونمندیهای این همکاری را مورد توجه قرار دهند.
چند سال قبل زمانی که خطر حمله نظامی به کشور ما جدی بود، اتحاد جمهوریخواهان، جمهوریخواهان لاییک دمکرات، اکثریت و جبهه ملی اطلاعیه مشترکی منتشر کرده و نظر خود را در انتقاد از سیاست های مسئولان رژیم و نقش آنان در خطری که ایران را تهدید میکند و مخالفت با حمله نظامی به ایران را طرح کرده و دراین راستا، با نیروهای سیاسی کشور و هم بخصوص در روابط بین المللی فعالیت کردند. این همکاری نیز نمونه یک همکاری معین موضعی سیاسی است.
یک ائتلاف سیاسی حد دیگری از نزدیکی را میطلبد و به راستاهای مشترکی در برنامه و خط مشی سیاسی نیازمند است. ائتلاف سیاسی تصمیم یک یا چند جریان به صدور اطلاعیه مشترک نیست. ائتلاف در صورتی واقعی است که نزدیکی چند نیرو به یک دیگر ما به ازای عملی و اجتماعی داشته، به کار مشترک و یا همسویی نیروهای معینی در کشور یاری رسانده، بتواند در روندهای سیاسی در حد خود موثر واقع شود.
اخبار روز: میتوانید مثالی از نحوه ی همکاریهای مورد نظر اتحاد جمهوری خواهان بیاورید؟
فتاپور: خود اتحاد جمهوریخواهان ایران بر اساس اتحاد نیروهایی با سابقه و گرایشهای متفاوت که در بیانیه هشت مادهای مصوب همایش اول وحدت داشتند تشکیل شد. این بیانیه اشتراکات برنامهای و حداقلی از همسویی سیاسی را منعکس میکرد و به همین دلیل این سازمان تشکیل شد و توانست به حیات خود ادامه دهد.
سال گذشته مجموعهای از نیروهای سیاسی که در راستاهای برنامهای خود برای آینده کشور همسویی دارند، به این نتیجه رسیدند که میبایست در روند انتخابات شرکت فعال کرده، با چهره و برنامه خود به عرصه انتخابات پا نهند. جریانهایی مثل ادوار تحکیم وحدت، نیروهای ملی مذهبی، جنبش مسلمانان مبارز، جبهه ملی، اکثریت ، .. و بخش بزرگی از فعالین سیاسی اجتماعی با سابقه چپ و ملی در داخل و خارج از کشور چنین سمتگیری را برگزیدند. تشکلهای مدنی دفاع از حقوق ملی، قومی و بخصوص تشکلهای زنان (کمپین یک ملیون امضا، همگرایی) در چارچوبی دیگر در همین راستا فعالیت کردند. این مجموعه نیروها موفق شدند برنامه پیشنهادی خود را در رابطه با انتخابات حول محور انتخابات آزاد (با امضای فردی) در داخل کشور انتشار دهند و با عنوان نیروهای مطالبه محور فعالیتهای خود را حول این برنامه متمرکز نمودند. اجا هم همین راستا را برگزیده و برنامه خود را که در اساس همان برنامه بود، ارائه داد. ما بر این نظر بودیم که درست آنست که این نیروها کاندیدای خود را برای اجرای این برنامه معرفی کنند. هر چند پیشاپیش روشن بود که کاندیدای ما در انتخابات رد خواهد شد. این پیشنهاد مورد پذیرش مچموعه نیروها قرار نگرفت. اکثریت قریب باتفاق این نیروها پس از اعلام نظر شورای نگهبان با حفظ موضع خود در دفاع از انتخابات آزاد، نقد شرایط حاکم بر انتخابات و دفاع از برنامههای مطرح شده تصمیم گرفتند که در انتخابات شرکت کرده به آقای موسوی و یا کروبی رای دهند و پس از آن نیز در همان چارچوب بعنوان بخشی از جنبش سبز به فعالیت خود ادامه دادند.
در اینجا هیچ اعلامیه مشترک سازمانی بدلیل شرایط حاکم بر کشور انتشار نیافت. حتی رابطه نیروهای داخل و خارج از کشور عمدتا از طریق طرح ایدهها و نظرات پیش رفت. ما تصورمان بر آن است که اگر میتوانستیم کاندیدای واحدی معرفی نماییم، کمیتههای اجرایی برای تبلیغ این کاندیدا و برنامه ارائه شده وی در داخل و خارج از کشور، سطح کار و رابطه را کیفیتا ارتقا میداد. ولی در همان حدی که عمل شد، یک بلوک بندی سیاسی واقعی شکل گرفت و این بلوک همسو کننده بخشی از نیروهای اجتماعی جامعه بوده و در حد خود بر روند های سیاسی تاثیر گذار بود و هست. این بلوک خود را با انتخابات آزاد و برنامه مطالباتی منتشر شده معرفی کرده و راستاهای مشترکی را برای فعالیت سیاسی برگزید. فکر میکنم این مثال بعنوان یک نمونه موفق از یک همکاری و همسویی سیاسی با توجه به شرایط داخل کشور که مانع از اقدامات رسمی و یا تماس های رودر روی نیروهاست، بتواند نظر ما را در رابطه با ائتلافهای سیاسی منعکس نماید. این حرکت همه پایه های یک ائتلاف سیاسی را با خود داشت و اگر شرایط سیاسی کشور اجازه میداد، به سادگی میتوانست رسمیت یابد.
اخبار روز: اتحاد جمهوری خواهان ایران امروز حول چه شعارهای سیاسی با کدام نیروهای سیاسی حاضر در صحنه ی سیاسی کشور حاضر به امضای بیانیه ی مشترک و یا اقدامات مشترک دیگر است؟
فتاپور: با دو مثالی که زدم پاسخ سوال شما را دادم. مثال اولم همکاری با جمهوریخواهان لاییک دمکرات، اکثریت و جبهه ملی در رابطه با خطر حمله نظامی به ایران چند سال قبل بود و مثال دوم حرکت مشترک نیروهایی بود که قبل از انتخابات، نیروهای مطالبه محور و خواهان انتخابات آزاد نامیده میشدند، در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری و مشارکت در جنبش کنونی. البته امروز تغییراتی در آن ترکیب شکل گرفته و نیروهای جدیدی آن سمت گیری را پذیرفته اند. بخشی از نیروها تحت فشار قرار گرفته، دستگیر شده و یا مجبور به مهاجرت شدهاند و دشواریهای ارتباط نیروها تشدید شده، ولی سمت گیریهای مشترک آن مجموعه زیر سوال نرفته. البته با توجه به شرایط جدید این مجموعه باید باز تعریف شود.
اخبار روز: جهت گیری مشترک همیشه بین نیروهای مختلف سیاسی کشور وجود داشته است و یکی از پرسش ها این است که چرا این جهت گیری های مشترک به همکاری های مشترک تبدیل نمیشود. صحبت بر سر اقدامات مشترک بین نیروهای سیاسی مشترک است.
فتاپور: می توانم با این برداشت شما بطور مشروط موافق باشم. در داخل کشور سمت گیری های مشترک به اقدامات مشترک انجامیده و ما در موارد متعدد در سالهای اخیر شاهد اقدام مشترک نیروها بودهایم.
در خارج از کشور همکاری و اقدام مشترک نیروها با دشواری بیشتری مواجه است و من سوال شما را در این رابطه وارد میدانم و فکر میکنم بررسی این امر نیاز به یک بحث مستقل دارد. من تنها به چند محور اشاره می کنم.
دوران طولانی مهاجرت شرایطی پدید آورده که بسیاری ازسازمانها و احزاب ارتباط سستی با پایههای اجتماعی خویش دارند ویا بطور کلی فاقد پایه اجتماعی بوده و تنها به یک جمع کوچک فعالین سیاسی بدل گردیدهاند. در چنین شرایطی همکاری با مفهمومی که من در ابتدای بحث توضیح دادم دشوار شکل میگیرد. همراهی چند سازمان علاوه بر اعضای آنان که در اغلب موارد محدودند حداکثر به لایه کوچکی از نیروهای اطراف آنان گسترش مییابد.
صدور بیانیه، پلاتفرم و یا اعلامیههای مشترک که جزء کوچکی از همکاری دو یا چند جریان سیاسی است، در چنین شرایطی به شکل عمده و یا تنها شکل برآمد مشترک بدل میگردد. شما در نظر بگیرید که سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مشارکت سالهاست که همکاری تنگاتنگی با یکدیگر دارند. شما به سختی میتوانید در تمام ده دوازده سال همکاری شانه به شانه این دوسازمان، اعلامیه یا بیانیه مشترکی بین این دو سازمان را بیاد آورید. این دو سازمان نیازی به چهرهنمایی مشترک ندارند. آنها این همراهی را در زندگی روزمره سیاسی عمل میکنند. همین رابطه را میتوانید بین نهضت آزادی و جنبش مسلمانان مبارز مشاهده کنید. حال آنکه میتوان مثالهای متعدد از برآمد مشترک سازمان و یا سازمانهای سیاسی خارج از کشور ذکر کرد که همکاری مشترک در حد صدور اعلامیههای مشترک متعدد متوقف مانده است.
چهره نمایی مشترک یعنی تعریف مایی که متفاوت از دیگران است و همیشه با موانعی مواجه است. مثلا سازمانهایی که فعالیت علنی یا نیمه علنی آنها در ایران تحمل میشود و اعضای آنان در ایران بسر میبرند یا میتوانند به ایران سفر کنند، در هر فعالیت خود مجبورند به این فکر کنند که فردا در بازجویی چه خواهند گفت و یا در دادگاه چگونه از فعالیت های خود دفاع حقوقی خواهند کرد. طبیعی است که چنین جریانهایی چهره نمایی با سازمانهایی که سیاست خود را براندازی رژیم اعلام کرده و یا حتی یک قدم بالاتر نیروی مسلح دارند، به زیان خود بدانند. یا مثلا سازمانهایی هستند که به رابطه با دول خارجی حساسند، طبیعی است که برای این سازمانها چهرهنمایی مشترک با جریانهایی که در این زمینه چنین حساسیتی ندارند یا از کمک های خارجی استفاده می کنند، دشوار باشد. میتوان موارد متعدد از این محذورات واقعی سیاسی که این یا آن سازمان را به این نتیجه میرساند که زیان برآمد مشترک بیش از نتایج آن است ذکر کرد، صرف نظر از آنکه من یا شما با این یا آن محذورات موافق یا مخالف باشیم.
جدا از عوامل منفی که در ادامه بحث به آن خواهم پرداخت، چهره نمایی مشترک با یک سلسله موانع سیاسی واقعی مواجه است و زمانی که همکاری دو یا چند سازمان نه از حرکت عملی در پراتیک مبارزه سیاسی بلکه با صدور بیانیه مشترک آغاز میگردد، این موانع به سدهای غیرقابل عبور بدل میگردد.
علاوه بر مشکلات واقعی ذکر شده، رهبران سازمانهای سیاسی خارج از کشور همگی از فعالینی هستند که شکست دوره انقلاب را پشت سر گذاشته اند. تاثیر این شکست سنگین هنوز بر روانشناسی و عمل ما سنگینی میکند. مخفی شدن در سنگری از گروه بندی نزدیکان خود و ستیز با دیگران، بی اعتمادی به دیگران، تلاش برای یافتن کسانی که مسبب شکست بوده اند و خشم فروخفته را نثار آنان کردن، درگیر شدن در بحث هایی انتزاعی و بی پایان و فرار از رو در رو شدن با واقعیات و... عواملی که همه کم تر یا بیش تر از آن رنج میبرند و مانع یافتن زبان مشترک و همراهی پایدار و همکاری عملی است. نتیجه آنکه بخش بزرگی از دوریها و حتی احساسات منفی بسیاری از سازمانها و فعالین بیک دیگر فاقد مضامین قابل توضیح در پیشبرد سیاست در شرایط کنونی است.
جدا از عوامل عینی که برخی از آنان را برشمردم، به نظر من برخی عوامل نظری هم در این زمینه موثرند که کم اهمیت تر از عوامل ذکر شده نیستند. به نظر من بخش بزرگی از فعالین سیاسی ما کماکان از مطلق گرایی در برخورد سیاسی بازمانده از دوران انقلاب رنج میبرند. متد برخوردی که من آنرا مونیسم در سیاست نام نهادم. متدی که تحول را محصول یک عامل (عمده) میداند و همه نیروها را بر اساس آن عامل بدو گروه بندی سیاه و سفید و میانهای که تصمیم نگرفته تقسیم میکند. در بحث ما در این نحوه برخورد مرزی میان همراهی و یا همکاری موضعی با یک ائتلاف سیاسی وجود ندارد. اگر نه سازمان اطلاعیه ای صادر میکنند و بر ضرورت مبارزه علیه اعدام تاکید می کنند پس میتوانند با یکدیگر ائتلاف سیاسی تشکیل دهند و یا برعکس اگر ائتلاف سیاسی مابین آنان بهر دلیل غیرعملی یا غیر مفید است پس همراهی آنها در این یا آن مورد هم خطاست.
متاسفانه این نوع تلقی تنها برداشت ناظران و یا نیروهای دور از صحنه نیست. خود سازمان هایی که منطقا پایههای این تلاشند نیز همین گونه فکر ویا عمل میکنند. اگر اطلاعیه ای در محکومیت اعدام صادر شد باید فورا کوشید آنرا بیک همراهی سیاسی فرارویاند و یا بحث ائتلاف سیاسی را در دستور قرار داد. طبیعتا چنین برداشتی که ممکنست انگیزه آن خواست نزدیکی باشد، نیروها را وادار میکند که در هر گام ملاحظات بیشتری را مورد توجه قرار دهند و همراهی ها و همکاریهای مشخص که هموار کننده راه نزدیکی است دشوارتر شود.
اخبار روز: شما بر همکاری های موردی و موضوعی تکیه کردید. یک بیانیه در مخالفت با اعدام ها به طور مشترک منتشر شده است. گام بعدی چه باید باشد؟
فناپور: اقدامات عملی که در این دوره صورت گرفت، مباحثی را موجب شد که به نظر من پراهمیت و طرح آنان مثبت بود. اگر قرار است علیه اعدام و برای آزادی زندانیان سیاسی مبارزه شود، ظرف این مبارزه چیست و با کدام شعارها و متدها میتوان چنین مبارزهای را سازمان داد. هنگام تهیه اطلاعیه ۹ سازمان ما بر این نظر بودیم که درست است در همان اطلاعیه نه تنها همه را به شرکت در تظاهرات اعتراضی در یک روز واحد فراخوانیم بلکه ارگان سازمانده این تظاهرات یعنی تشکل های دمکراتیک و مدافع حقوق بشر و یا کانونهای زندانیان سیاسی محلی قید شود. این پیشنهاد مورد پذیرش قرار نگرفت با این استدلال که در برخی شهرها کمیتههای محلی سازمانهای سیاسی قصد دارند خود راسا دعوت به تظاهرات کرده و آنرا سازمان دهند و درست نیست که در این زمینه با ذکر قید سازمانهای حقوق بشر و مبارزه با سرکوب محدودیت بوجود آورد. ولی بحثهای بعدی نشان داد که این تفاوت نظر کوچک می تواند منعکس کننده یک بحث جدی باشد. به نظر من مباحثی که در این دوره مطرح شد (مثلا نوشته آقای اعظمی و خانم سطوت در رابطه با اعلامیه با امضاهای فردی ویا مباحث طرح شده در رابطه با مشکلات پیش آمده در شهر پاریس) به موضوعی میپردازد که عدم توافق نظر در رابطه با آن می تواند حرکت مشترک مابین جریانهای سیاسی را در رابطه با اعتراض به سرکوب دشوار سازد.
چگونگی مشارکت در مبارزه علیه سرکوب را میتوان در سه چارچوب گروهبندی کرد.
در دوران انقلاب برای اکثر سازمانهای سیاسی این امری پذیرفته شده بود که آنان با مشارکت در تشکل های دمکراتیک و حقوق بشری میکوشند، هژمونی خود را اعمال کرده و این تشکلها و مبارزات را در جهت اهداف سیاسی خود سمت دهند. در این تفکر مبارزه موضوعی وسیله ای بود برای پیشبرد مبارزه سیاسی و اعمال هژمونی در این مبارزه.
امروز بخش بزرگی از فعالین و جریانهای سیاسی از همکاری و مشارکت در مبارزه موضوعی و حقوق بشری، ائتلافی از گرایشهای سیاسی در این مبارزه را مدنظر دارند. در این تفکر از آنجا که نیروهای سیاسی اهداف و خط مشی های متفاوتی دارند، با مسکوت گذاردن موارد اختلاف خود میتوانند در مبارزات حقوق بشری که نقطه مشترک آنان است، شرکت کنند. در این نوع تفکر، قوانین یک ائتلاف یا جبهه سیاسی بر این همکاری حاکم است. نیروهای سیاسی حاضرند از شعارهای مشترک در این اعتراضات حمایت نمایند و حق دارند نشانه های حضور خود را به نمایش بگذارند. جریانهای سیاسی میکوشند با این نشانهها و طرح مشارکت خود، از این حضور برای تبلیغ سیاسی گرایش یا حزب خود بهره گیرند.
بخش دیگری از نیروها، معتقدند این مبارزات اساسا از قانونمندی های دیگری تبعیت میکند. مشارکت فعالین سیاسی در این مبارزات تنها در صورتی سودمند است که آنها بپذیرند از قانونمندیهای حاکم براین مبارزات که از اساس با مبارزه سیاسی متفاوت است تبعیت نمایند. مبارزه سیاسی نمی تواند با قدرت سیاسی و خط مشی نیروها در قبال قدرت و یکدیگر رابطه نگیرد و مبارزه علیه سرکوب چنین وظایفی را بر عهده ندارد. فعالین سیاسی که در این مبارزات شرکت می کنند، در صورتی حضورشان مثبت است که نه بعنوان نماینده یک گرایش سیاسی بلکه بعنوان یک مبارز حقوق بشری با پذیرش قانونمندیهای این مبارزه عمل کنند.
امروز اکثر فعالین سیاسی به نوع تفکر دوم (و یا با بازماندههای تفکر اول) تعلق دارند. نتیجه آن به نظر من شکل گیری دهها تشکل دمکراتیک و حقوق بشری و انتقال انواع و اقسام مناقشات گرایش های سیاسی به این تشکل هاست. در شهر کلن در آلمان که من زندگی میکنم اخیرا ۱۷ سازمان حقوق بشری و دفاع از زندانیان سیاسی فعال در این منطقه موفق شدند با مشارکت یکدیگر اعتراضات را سازمان دهند. اقدام آنان در غلبه بر مناقشات بینتیجه این تشکلها مسئولانه و مثبت بود ولی چرا باید در یک منطقه ۱۷سازمان حقوق بشری وجود داشته باشد. در همین شهر برای غلبه بر مشکلات گرایشهای سیاسی آنان اجازه یافتند با پرچم خود در تظاهرات شرکت نمایند. برخی با پرچم کردستان حضور یافتند برخی با پرچم شیر و خورشید و برخی با پرچم سبز. حضور گرایشهای سیاسی گوناگون در این اعتراضات مثبت است ولی اصرار نیروها در حضور در تظاهرات بگونهای که چهره آنان محو نشده و به نمایش گذارده شود، خود تفکر حاکم بر این نیروها را منعکس میکند. در پاریس و سال گذشته در نیویورک همین موضوع به درگیری و ماه ها کشاکش منجر شد.
به نظر من اولین وظیفه سازمان های سیاسی که قصد دارند در این مبارزات مشارکت نمایند روشن کردن چگونگی مشارکت آنان است. من به آن گروه از افرادی تعلق دارم که معتقدند مبارزه حقوق بشری از قانونمندیهایی از پایه متفاوت با مبارزه سیاسی تبعیت میکند. در چنین حالتی وظیفه این سازمانها توضیح همین نظر در سطح جامعه و به نیروهای خود و تلاش برای تغییر فضای ذهنی کنونی است. اگر این سازمانها بتوانند در این زمینه به توافق نظر برسند و نظر مشترک خود را اعلام کرده و فعالین آنان از آن تبعیت نمایند نقش مثبتی در تقویت این مبارزات خواهند داشت و در صورت عدم توافق درست است که همین بحث موضوع مرکزی مباحث مابین آنان برای دست یابی به نظر مشترک باشد.
|