روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۷ تير ۱٣٨۹ -
۲٨ ژوئن ۲۰۱۰
تصویر سیاست از بالا عنوان سرمقاله روزنامه شرق است به قلم عباس عبدی که متن آن در پی آمده است: «هریک از ما حداقل برای یک بار هم که شده از نزدیک شاهد مجادلات تند یا دعوا و درگیری بودهایم، اما نمیدانم تاکنون چنین رخدادی را از بلندی یا مثلاً طبقات بالای ساختمان دیدهاید یا خیر تا بدانید این دو تصویر تا چه حد متفاوت است؟ تفاوت این دو نگاه در مسابقات ورزشی دستهجمعی به وضوح دیده میشود. تصاویری که از بالاست، جزئیاتی را نشان میدهد که تصویرهای دیگر ندارد. در تصاویری که از کنار و از نزدیک گرفته میشود بیننده کمابیش خود را در موقعیت بازی و جزء آن حس میکند، اما وقتی تصویری را از بالا میبینیم، حس ناظر بودن را داریم. در حالت اول حس قرار داشتن در موقعیت بازی، حس خوبی است و هیجان را به بیننده منتقل میکند، اما درموقعیت ناظر بودن، حس و قوه درک و تحلیل فرد را نسبت به رویداد متفاوت میکند و جزئیات بیشتری را در اختیار او قرار میدهد. تصاویری که از مجادلات سیاسی این مرز و بوم پخش و دیده میشود، عموماً تصاویری است که از نزدیک و از کنار بازیگران گرفته میشود. ببیننده هنگام دیدن آنها، توجهی به سایر وجوه و اجزا ندارد. واقعیت در این تصاویر عموماً به صورت نقطهای نمایش داده میشود. اگر قدری به خود زحمت دهیم و از مجادلات سیاسی موجود فاصله بگیریم و از طبقات بالای ساختمان این اجتماع به عرصه سیاست نگاه کنیم. قطعاً نقاط بیشتری از بازی سیاست را خواهیم دید، نقاطی که چگونگی وصل آنها به یکدیگر را هم متوجه خواهیم شد. اوضاع جاری در ایران تصاویر مختلفی دارد.
یکی از آنها نحوه برخورد با پوشش جوانان و شایعه صدور قبوض عجیب و غریب جریمه برای پوشش افراد است، اما به طور مشخصتر تصویر مجادلاتی را که در روزهای گذشته پیرامون دانشگاه آزاد میان جناحهای مختلف حکومت رخ داد. میتوان از نمای نزدیک و دور مقایسه کرد. شرح نمای نزدیک آن بماند برای کسانی که در این دعوا ذینفع یا طرف دعوا و بازی هستند، اما نمای دور آن جالب است و اینجا به دو ویژگی این نما اشاره میشود.
۱ـ وقتی از دور نگاه میکنیم نوعی مجادله و لشگرکشی را در اردوگاههای سیاسی میبینیم، که در ابتدا هریک از طرفین میکوشند از مجاری عادی و نهادهای شناخته شده مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی یا مجلس سیاست خود را پیش ببرند، اما خیلی زود مشخص می شود که هر دو این مجاری در پیشبرد آنچه وظیفه قانونی خود میدانند، با مشکل مواجه هستند. این مشکل یا ناشی از تشخیص اشتباه در وظیفه و اختیارات است یا ناشی از زیر بار نرفتن مراجع دیگر. بنابراین شیوه قانونی حل مسأله به سرعت تغییر می کند و سایر ابزارهای غیررسمی وارد میدان میشوند. وقتی از بالا نگاه کنیم، جز این نتیجهای گرفته نمیشود که مسأله بسیار مهمتر از موضوع اختلافات و مجادلات، فقدان شیوههای حل اختلاف قانونی و رسمی تضمین یافته و مورد قبول در جامعه است. این مشکل وقتی در سطوح رسمی سیاسی وجود داشته باشد، قطعاً در سطوح غیررسمی شیوع بیشتری خواهد داشت و جامعهای که درباره حل اختلاف خود، شیوه مورد اتفاق و تضمینشدهای نداشته باشد، پیشرفت واقعی را تجربه نخواهد کرد.
۲ـ وجه دیگر این تصویر عجیبتر است. کشمکش و مجادله درباره دانشگاه آزاد به عنوان خبر اول داخل کشور که مجلس، دولت و قوه قضائیه و رسانهها و احتمالاً سایرین با تمام توان درگیر آن هستند، در شرایطی است که هنوز مرکب قطعنامه تحریمی جدید شورای امنیت علیه ایران خشک نشده است و ایالات متحده و اتحادیه اروپا تحریمهای مضاعفی را تصویب کردهاند و سایر کشورهای مهم مثل ژاپن، استرالیا، کره جنوبی و کانادا نیز در صدد همراهی با این تحریمهای اضافی هستند. از سوی دیگر دولت ایران خود را آماده میکند که مقدمات اجرای افزایش قیمت حاملهای انرژی را اجرا کند و از سوی دیگر چالشهای دولت در داخل کشور با منتقدان نه تنها تخفیف نیافته که تشدید هم شده است و فشارهای خارجی نیز فقط محدود به مسائل هستهای نمیشود، بلکه موضوعات دیگر را هم دربرگرفته است. در حوزه اقتصادی، رکود نسبی و توقف رشد اقتصادی و در نتیجه افزایش بیکاری، موضوعاتی است که حکومت باید همّ و غمّ اصلی خود را مصروف آنها کند و تمامی این اتفاقات مهم حول و حوش طرفین دعوایی در حکومت رخ میدهد که با تمام توان بسیج شدهاند که سرنوشت دانشگاه آزاد را به نفع خود یکسره کند و کسی که با مسائل ایران ناآشنا است و این تصویر را از بالا میبیند، باید مواظب باشد که در لبه پشتبام یا بالکن نایستاده باشد، چرا که هر آن ممکن است سرش گیج رود و از آن بالا به پایین پرتاب شود و به همین دلیل برخیها که خیلی معمولی تحلیل میکنند به اشتباه معتقدند تمام اینها سیاهبازی است و برای دور کردن افکار عمومی از مسائل دیگر است زیرا در مخیله یک فرد نمیگنجد که دولتی با این چالشها مواجه باشد و خود را به مسائل فرعی مشغول کند اگر میشد چنین تصویری را از فضای سیاسی ایران گرفت ونشان داد، جزء عجیبترین تصاویر محسوب میشد. اینکه از دیدن این تصاویر تعجب کنیم یا نه، فرق چندانی در نتیجه امر نخواهد کرد، زیرا با وجود چنین رفتاری، سرنوشت مورد انتظار برای آنان کمابیش روشن است و دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد. تحلیل چرایی این رفتار که یا ناشی از بیاطلاعی است یا ناشی از راهبرد فرار به جلو، فرصت دیگری را میطلبد.»
دولت خسته است
دولت خسته است عنوان یادداشت صفحه اول روزنامه جهان صنعت است به قلم حمیدرضا طهماسبیپور که متن آن در پی آمده است: «نبود سیاست اجرایی، عدم کارایی، نداشتن نظام ارزیابی، کمبود واقعگرایی و بیارتباطی میان احکام و ارقام از جمله انتقادهای مجلسنشینان به برنامه پنجم توسعه کشور است که از سوی دولت دهم ارایه شده است.
این برنامه حاصل کار همان دولتی است که با تأخیر در ارایه بودجه ٨۹ باعث شد برنامه چهارم توسعه که به اتمام رسیده بود تمدید زمانی گرفته و در وقت اضافه اندکی بیشتر از ۴۰ درصد تحقق را به ثبت برساند. برنامه پنجم توسعه کشور حاصل کار همان دولتی است که بیشتر زمان کارش را در سفرهای استانی سپری کرده و از مرزهای برزیل و ونزوئلا تا آفریقا و خاور دور یک نگاه کلی دارد. این برنامه دولتی است که با یک تیم کارشناسی محدود و خاص خود کار میکند و همزمان درگیر اجرای قانون هدفمندی یارانهها و طرح بزرگ «تحول اقتصادی» است. این دولت همان دولتی است که با چالشهای سیاسی خارج از مرز ایران و فشار تحریمها مواجه شده و از سویی مقابله با ایدئولوژیهای غرب را به خوبی دنبال میکند و در تمام ابعاد هم میخواهد شعار «ما میتوانیم» را محقق کند بحث بر سر خوب یا بد بودن این رفتارها نیست چون حقیقت تلاش مضاعف دولت را نمیتوان انکار کرد بر این اساس به ذکر یک نکته باید پرداخت که چرا دولت در برنامه پنجم بسیار سرسری به موضوعات پرداخته و اهدافی را که شاید در دوران پس از خودش به منصه بروز و ظهور
می رسد را اینگونه خلاصهپردازی کرده است و ازکل به جزء نرسیده؟
آیا در پاسخ این سوال میتوان گفت دولتی که اینگونه دایره کارشناسی خود را کوچک کرده و تا این حد پرمشغله است، جایی نشان میدهد که خسته شده و توانش تحلیل رفته است!
رد یا پذیرش این فرضیه به معنی انتقاد از دولت نیست با اندکی نکتهسنجی میتوان گفت، برنامه پنجم توسعه برای دولت دهم نقطه نمایش خستگیهایی است که حاصل از تفکر فردگرایی در تصمیمها بوده باید به دولت پرمشغله و فعال خسته نباشید گفت و براین اساس فقط یک خواهش از مجلس داشت. مجلس به کمک منافع ملی بیاید و توان تحلیل رفته دولت را ارتقا دهد تا برنامه پنجم، آن چیزی شود که باید باشد. امیدواریم دولت دهم هم گوش شنوا داشته و کاری کند که این برنامه راهی شود برای توسعه قابل ارزیابی، نه کلیگوییهایی که مجلس معتقد است در آن وجود دارد.»
امارات به دنبال محبوب کردن خود نزد غربیهاست
روزنامه آرمان سرمقاله خود را به مطلبی اختصاص داده است با عنوان امارات به دنبال محبوب کردن خود نزد غربیهاست به قلم دکتر حسین علایی که متن آن بشرح زیر است: «روزنامه گلف نیوز چاپ ابوظبی به نقل از یک منبع رسمی امارات نوشت: این کشور بیش از ۴۰ شرکت را به دلیل نادیده گرفتن تحریمهای بینالمللی علیه ایران، تعطیل کرده است. این شرکتها، کالاهای حساسی را به ایران صادر کردهاند که ممکن است در ساخت سلاح هستهای مورد استفاده قرار بگیرد. این منبع رسمی اماراتی که نام وی اعلام نشد؛ افزود: تعطیلی این شرکتها در چارچوب سختگیری دولت امارات علیه شرکتهایی است که ممکن است ایران را در پشت سر گذاشتن تحریمها، کمک کنند. امارات عربی متحده یکی از کشورهایی است که بیشترین بهره و سود را از اختلافات ایران با شورای امنیت سازمان ملل و کشورهای ۱+۵ میبرد. در طول دوران جنگ صدام با ایران هم این دولت امارات یکی از دولتهایی بود که بیشترین سود را از جنگ بین ایران و عراق میبرد؛ امارات در حالی که به عراق کمک مالی بسیار گستردهای میداد، از فرصت جنگ هم به عنوان بهترین زمان برای صدور کالاهایی که به عنوان واسطه از طریق امارات صورت میگرفت استفاده میکرد. در عین حال در سالهای گذشته دولت امارات به دلیل محدودیتهایی که در حوزه تجارت و بازرگانی بین ایران و کشورهای غرب ایجاد شد، فرصتی را پدید آورد تا هم سرمایههای ایرانی را به داخل کشورش جذب کند هم توانست با تشکیل شرکتهایی به عنوان واسطه بین ایران و کشورهای غربی و آمریکا در مورد واردات کالا به ایران عمل کند و از این ناحیه سود سرشاری نصیبش شد. یعنی تمام محدودیتهایی که به دلیل اختلاف روابط و مشکلات تحریم بین ایران و کشورهای غربی ایجاد شده بود، این فرصت طلایی را برای امارات به وجود آورد. به طوری که دوبی ظرف ۲۰سال گذشته حدود ٣۰۰ میلیارد دلار از سرمایههای ایرانیان را به خودش جلب کرده و توسعه امارات و به خصوص دوبی و بندر جبره الخلیل مرهون سرمایهگذاری ایرانیان از یک طرف و اختلافات بین کشورهای غربی و ایران از طرف دیگر است. با این حال امارات جزو کشورهایی بوده که در زمانهای مختلف تلاش کرده که فشارهای سیاسی را به ایران وارد کند. همیشه در شرایطی که اختلاف بین ایران و غرب شدت میگرفته دولت امارات مسئله جزایر ایرانی را مطرح و تلاش کرده با طرح این موضوع از طریق شورای همکاری خلیج فارس و یا سایر مجامع عربی فشار جدیدی را همسو با غربیها علیه ایران وارد کند. در شرایط کنونی هم که قطعنامه چهارم تحریم شورای امنیت علیه ایران وضع شده باز میبینیم که دولت امارات همسو با
کشورهای ۱+۵ و همسو با خواستههای آمریکا علیه ایران وارد عمل میشود و از این فرصت برای محبوب کردن خودش نزد کشورهای غربی استفاده میکند تا بتواند علاوه بر جلب نظر کشورهای ۱+۵ فرصت بیشتری برای بازرگانی خودش از طریق بازار سیاه در ارتباط با ایران و صادرات مجدد کالا به ایران استفاده کند. البته این نوع حرکات و گفتار هم مورد علاقه خود دولتمردان امارات است و هم فشاری است که آمریکا و اروپاییها به امارات وارد میکنند تا از این مسیر بتوانند فشار مضاعفی را به ایران وارد کنند. در هر صورت ایران باید جاذبه بنادر خودش را افزایش دهد و همینطور در قوانین و مقررات کشور اصلاحاتی را فراهم کند که اولاً سرمایهگذاریهای ایرانیان در بنادر و سواحل ایران صورت گیرد، و ثانیاً بسیاری از کالاها به جای رفتن به امارات مستقیم وارد بنادر ایران شود. از طرف دیگر ایران بایستی که با مشاوره با شرکتهای ایرانی که در دوبی یا سراسر امارات دفاتری را دارند راههای عملی و واقعی را برای برخورد با این مشکل پیدا کنند.»
مسیر همگرایی و وحدت
سرمقاله روزنامه رسالت مطلبی است با عنوان مسیر همگرایی و وحدت به قلم محمدکاظم انبارلویی که درآن نوشته است: «ما در چه دنیایی زندگی میکنیم؟ شگل گیری معادلات قدرت و آخرین تحولات نسبت به تقابل قوا و قدرتهای مطرح جهانی چیست؟ نیاز کنونی ما چیست؟ اینها سوالاتی است که در بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اساتید بسیجی در چهارشنبه گذشته به خوبی به آن پاسخ داده شده است. واقعیت این است که علی رغم نمایشهایی که غرب در خصوص اتحاد و یکپارچگی در قالب
اتحادیه های جهانی و منطقهای در برابر جهانیان ارائه میدهد، اوضاع اینگونه نیست که تصویر میکند.
تئوری اتحادیه اروپا روی تقسیم سود با عنایت به به رسمیت شناختن سهم هریک از قدرتها شکل گرفت. شرط اتحاد این بود که کسری بودجه هریک از دولتها بیش از یک درصد نباشد. مفهوم این شرط این بود که کسی حق ندارد از جیب دیگری بخورد. شرافت «یورو» بستگی به رعایت این اصل دارد. اما اکنون معلوم شده که برخی از دولتها کسریهایی پیدا و پنهان دارند و دارند از جیب رقبا میخورند. این مهم در آمریکا به شکل دیگری ظهور دارد. دستکاری در صورت سود و زیان شرکتها و پنهانسازی ورشکستگی بنگاههای پولی و مالی اوضاعی را به وجود آورده است که با تزریق میلیاردها دلار قادر به جبران ورشکستگیها نیستند. این تنها در حوزه اقتصاد است. در حوزه سیاست و فرهنگ غرب با بحران هویت روبروست. فیلسوفان سیاسی آنها قادر به حل این بحران نیستند.
لیبرالیسم به مثابه یک دین اکنون همان مشکلاتی را دارد که فیلسوفان سوسیالیسم به مثابه یک دین داشتند آنها قادر به باز تولید و ترمیم و پاسخ به سوالات زیادی که درباره مشروعیت این تفکر وجود دارد، نیستند.
تعمیر و نگهداری مخاطبان اصلی آنها مشکلات بغرنجی شده که تاکنون در حل آن توفیقی نداشتهاند. اینکه مقام معظم رهبری دعوت به درک حساسیت شرایط کنونی میکنند ناظر به این امر مهم است که غربیها «زمام امور را از دست دادهاند و نوعی از هم گسیختگی و دستپاچگی در رفتار» آنان دیده میشود.
شاهد مثال این واقعیت همان است که معظم له در دیدار با بسیج اساتید به آن اشاره کردند: «کمربندی که نظام استکباری به دور مسائل جهانی بویژه منطقه حساس خاورمیانه کشیده بود، پاره شد و بسیاری از شگردهای تبلیغاتی قدیمی آنها برای مردم دنیا آشکار شده است.»
امروز هالیوود قادر نیست فکری برای سرپوش نهادن به خشم و نفرتی که از آمریکا و رژیم صهیونیستی در افکار عمومی جهان حاکم است، بکند.
به همین دلیل هر دولت و کشوری که مرزبندی با آمریکا و رژیم صهیونیستی بکند رهبران آن به همان میزان مشروعیت مردمی تحصیل خواهند کرد. علت محبوبیت امام (ره)، رهبری و دولتمردان ما طی سه دهه گذشته در میان ملتهای مسلمان و حتی دیگر ملتهای جهان همین واقعیت است.
اگر ما از این درک تاریخی غفلت کنیم آسیب جدی برای تاریخ اسلام و ایران به وجود خواهد آمد. به همین دلیل است که مقام معظم رهبری تأکید می کنند؛ «مهمترین نیاز کشور اتحاد و یکپارچگی است» غرب امروز برای دفاع از خود و صیانت از اتحاد خود احتیاج دارد اسلام و ایران را متشتت و متفرق نشان دهد. لذا با تردستی در انتخابات دهم یک ضلع رقابت را به ضدانقلاب و مخالفان اسلام و نظام سنجاق کرد تا کشور را دچار مشکل کند. آنها پس از یک سال توطئه و دسیسه فهمیدند انقلاب و نظام مستحکمتر از آن است که تصور میکردند. هرکس که در برابر اسلام و انقلاب و ایران بایستد مشروعیت خود را از دست میدهد کما اینکه غرب و بویژه آمریکا اکنون در این سراشیبی به سر میبرند. استکبار ستیزی، ایستادگی در برابر حرکتهای کفرآمیز و نفاق آلود در سطح جهان و مرزبندی شفاف با دشمنان انقلاب و دین شاخصهای اصلی هستند. این اصول کهنگیبردار نیستند کسانی که برخلاف این اصول گام برمیدارند خیلی سریع در دام سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا گرفتار میآیند و حیثیت و آبروی خود را بر باد میدهند.
بدون شک مخاطب اصلی بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با بسیج اساتید اصولگرایان هستند. اصولگرایان باید از محکمات مطرح شده در میان رهبری معظم انقلاب یک فرمول ماندنی برای اتحاد و همبستگی خود استخراج کنند. دیوارکشیهایی که سرویسهای جاسوسی دشمن با نفوذ در برخی ذهنها و نیز بوقهای استعماری خود در میان ملت مشغول آن هستند باید با تدبیر اصولگرایان ویران شود و هنر انقلاب در دستیابی به اتحاد و یکپارچگی بیش از پیش به نمایش گذاشته شود.
خوشبختانه شاخصها، مبانی و خطوط اصلی حرکت رو به جلوی انقلاب در کشور نهادینه شده است با تمسک به این اصول ما قطعاً به اتحاد بیشتر اصولگرایان میتوانیم امیدوار باشیم.
رمز ورود به فرایند اتحاد، طهارت دل و عمل و نیز انصاف و عدالت است. باید به این صفات متصف شد، تا این فرایند را طی کرد و الا رسیدن به سرچشمه اتحاد و یکپارچگی سرابی بیش نخواهد بود آن هنگام که ما در اوج تفرقه و تشتت هستیم و از آتش جاه طلبی، غرور، حسد و کینه از درون میسوزیم، آتش دشمن از بیرون و نبرد سخت برای نابودی انقلاب و نظام اجتنابناپذیر خواهد بود.»
سوکالیسم
روزنامه شرق در صفحه اول خود یادداشتی دارد از احمد غلامی سردبیر این روزنامه با عنوان سوکالیسم که در آن نوشته است: «وقتی رفتم خانه مادرجون داشت گریه میکرد. فکر کردم باز با دخترش سر حمام رفتن دعوایشان شده. آخر زنم هر وقت مادرش را می برد حمام بیایید و ببینید توی خانه ما چه قشقرقی به پا میشود. مادرجون ناله و نفرین میکند که چرا باید هر روز برود حمام و تا زنم شیر آب گرم را باز میکند، میگوید: «آی سوختم، سوختم.» شیر آب گرم را که کم میکند فقط لحنش عوض میشود و میگوید: «اوی اوی سرده.» اما بالاخره با گریه و زاری کار تمام میشود. گفتم: «مادرجون چی شده، باز باید بری حموم؟» گفت: «نه اینا چیه نوشتی؟» گفتم: «چی مادرجون نوشتم؟» گفت: «این آشغالا» اشارهاش به روزنامه شرق و ستونی بود که بالایش خورده بود: «عجب اوضاعیه!»
وقتی عکس خودم را دیدم که دست گذاشتهام زیر چانه با کله کچل زل زدهام به مادرجون، فهمیدم قیافهام خیلی مضحک شده و از خودم خندهام گرفت. مادرجون گفت: «میخندی؟ گریه داره والله.» گفتم: «چرا مادرجون مگه چی نوشتم؟» گفت: «چرا مثه بچهها مینویسی؟» گفتم: «یعنی چی؟» گفت: «آقای دکتر میگفت.» آقای دکتر همسایه ما در طبقه بالاست. دامپزشک است اما به سیاست و فرهنگ خیلی علاقه دارد. گفتم: «چی گفت؟» گفت: «گفت مثه بچهها مینویسی.» گفتم: «چرا؟» مادرجون گفت: «دکتر میگه موضوع مهم کشور الان سوکالیسمه.» گفتم: «مادرجون سکولاریسم» گفت: «تو که اینقدر کتاب میخونی چرا درباره سوکالیسم نمینویسی؟» گفتم: «آخه...» گفت« «آخه نداره. سخت سخت بنویس کسی نفهمه.» گفتم: «آخه چرا مادر بزرگ مگه مریضم؟» گفت: «مردم نفهمن چی نوشتی فکر میکنن آدم مهمی هستی.» گفتم: «چشم مادرجون دقعه بعد سخت سخت مینویسم.» بحث فایدهای نداشت. اگر من آقای دکترحبیباللهی را ببینم چنان زوزهای سرش میکشم که دیگر سکولاریسم را فراموش کند. توی خانه نشسته بودم که تلفن زنگ زد. گوشی را برداشتم. از شهرستان بود. دایی جان بود. تا دانست گوشی را من برداشتم بدون معطلی وارد بحث سیاسی شد و گفت: «آقا اوضاع خیلی خرابه چه خبره توی مجلس؟ حالا دیگه نوبت اصولگراها با اصولگراهاس، اصلاحطلبا رو که فرستادین توی باقالیا.» گفتم: «والله طبیعیه. بالاخره عالم سیاست همینه» گفت: «آقا جان کجاش طبیعیه؟ این آقای کوچکزاده با پسر مرحوم مطهری درگیر بشه، طبیعیه؟» گفتم: «بالاخره سیاست توش دعوا داره» گفت: «ما هم نگفتیم دعوا نداره ولی چرا یه طرف همش میزنه، یه طرف همش میخوره؟» میخواستم بگویم طبیعیه، ترسیدم فحش را بکشد به جانم. گفتم: «والله نمیدونم.» گفت: «معلومه نمیدونی اون چه یادداشتی بود دیروز نوشتی حرف نزنی، ننویسی، خناق میگیری؟» گفتم: «دایی جان ستون سرمقاله صادق زیباکلام که درباره هاشمی رفسنجانی بود، خیلی تند بود حذفش کردن جاش خالی بود، ناچار شدم من یه چیزی جاش بنویسم تا پر شود، و روزنامه برود چاپخونه.» گفت: «ما که نفهمیدیم این زیباکلام کدوم طرفیه!» گفتم: «مگه باید کدوم طرفی باشه. نویسندهس، کارشناس سیاسیه.» گفت: «آخه حرفهای روشنفکرانه میزنه ادعا میکنه روشنفکره ولی از هاشمی دفاع میکنه. آخه مرد مومن این دو تا باهم جمع نمیشن مثل آب و روغناند.» گفتم: «بله درسته.» البته غلط میگفت، ولی آدم زنده که وکیل و وصی نمیخواست. با مادرجون کار داشت. گوشی را دادم به او و خودم را خلاص کردم. خواستم ماهواره نگاه کنم که زنگ در خانه به صدا درآمد. دکتر حبیباللهی بود. گفت: «واقعاً از یادداشت شما لذت بردم چقدر شما ساده و صمیمی مینویسین. البته خدمت مادرجون عرض کردم. ببخشید. دو تا تخممرغ دارین، قرض بدین خانم میخوان کتلت درست کنن.» رفتم از توی یخچال تخم مرغ بیاورم که قیافه خودم و دکتر حبیباللهی دامپزشک را توی آینه دیدم وقتی مطمئن شدم پشت گوشهایم مخملی نیست لبخندی به آقای دکتر تحویل دادم و رفت. موبایلم زنگ زد سعید لیلاز بود. گفتم: «سلام آقا سعید.» گفت: «این چه جوکیه پشت سرت ساختن.» گفتم: «کدوم؟» گفت: «نشنیدی؟» گفتم: «نه آقا سعید» گفت: «من نمیگم دیگرون مگن پس بشنو. یارو میره طوطی بخره، سه تا طوطی بوده اولی دو میلیون بوده. خریدار میگه آخه چرا دو میلیون؟ فروشنده میگه این دیوان حافظ رو حفظه. دومیرو قیمت میکنه، فروشنده میگه چهار میلیون، خریدار میگه آخه چرا؟ میگه این هم حافظ رو حفظه، هم شاهنامه رو. هم سعدی. مرد میره سراغ سومی میبینیه قیمت طوطی سوم ۲۰ میلیونه میگه چرا اینقدر زیاد؟ فروشنده میگه این نه حافظ رو حفظه، نه سعدی رو، نه شاهنامه رو، اصلاً حرف هم نمیزنه. خریدار میگه پس چرا اینقدر گرونه؟ فروشنده میگه ولی بقیه طوطیها به این میگن استاد» صدای خنده سعید لیلاز به خندهام میاندازد. عجب اوضاعیه، آدم جرأت نمیکنه چیزی واسه دل خودش بنویسد، انگار سعید لیلاز فکرم را میخواند. میگوید: «خوب بود بابا، بیخیال، بنویس ناراحت نشدی که» گفتم: «نه اتفاقاً حال کردم.» عجب اوضاعیه واقعاً.»
رپرتاژ آگهی در اخبار سیما
یادداشت صفحه اول روزنامه همشهری مطلبی است با عنوان رپرتاژ آگهی در اخبار سیما به قلم علیاصغر محکی مدیر مسئول این روزنامه که متن آن در زیر آمده است: «اعتماد مردم، بزرگترین سرمایه یک رسانه محسوب میشود. این سرمایه حیاتی آنچنان مهم است که هر رسانهای در هر نقطهای از جهان به شیوههای مختلف سعی دارد سهم بیشتری از اعتماد مردم را بهسوی خود جلب کند.
دقت در تنظیم اخبار، صحت و درستی اخبار منتشرشده، درنظر داشتن منافع عمومی و نیازهای مردمی، انتشار جامع و کامل اخبار مهم، از جمله شیوههایی است که رسانهها برای جلب اعتماد مردم دنبال میکنند.
یکی از مواردی که میتواند موجب سلباعتماد مردم به یک رسانه شود، انتشار آگهی تجاری بهجای اخبار است. این کار در واقع نوعی سوءاستفاده از اعتماد مردم به اخبار است. وقتی مخاطبان میدانند آنچه از رسانه پخش میشود، آگهی بازرگانی است، با وقوف به رابطه مالی و اقتصادی که بین سفارشدهنده آگهی و رسانه وجود دارد، دربرابر این نوع پیمانهای تبلیغی با هشیاری بیشتری روبهرو میشوند اما آنگاه که رسانه مطالبی را تحتعنوان اخبار منتشر میکند، مخاطبان با آگاهی از اینکه این نوع پیام از حیطه تبلیغ تجاری خارج است با خوشبینی و آمادگی بیشتر پذیرای پیام میشوند. حال اگر یک رسانه، آگهی بازرگانی را بهشکل خبر تنظیم کند و انتشار دهد در واقع از اعتماد مردم سوءاستفاده کرده و طبیعی است که این شیوه، نوعی بهرهبرداری نادرست از اعتماد مردم است که در درازمدت به سلب اعتماد عمومی از آن رسانه منتهی میشود.
متأسفانه در برنامه اخبار پنجشنبه ٣تیرماه جاری یکی از بخشهای پربیننده خبری شبکه ۲ سیمای جمهوری اسلامی ایران، آگهی بازرگانی پیشفروش یکخودرو در قالب خبر تنظیم و انتشار یافت.
مسلماً ضربهای که انتشار آگهی در قالب خبر به اعتماد مخاطبان یک شبکه تلویزیونی و رسانه وارد میکند، بسیار زیانبارتر از نفع مادی است که احیاناً آن شبکه یا رسانه به آن نائل میشود؛ لذا توصیه میشود دستاندرکاران حوزه پخش سیمای جمهوری اسلامی ایران، با احساس مسئولیت و هوشمندی بیشتر نسبت به انتشار اخباری که رنگ و بوی اقتصادی و تجاری دارد اقدام کنند تا خدایناکرده اعتماد مردم که بزرگترین سرمایه رسانه ملی است، تحتالشعاع این نوع کژکارکردیها قرار نگیرد.»
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|