یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

تبعید سرچشمه یِ آفرینش


جینا یارس بو - مترجم: رباب محب


• در قرن بیستم نویسندگان بسیاری به دلایل مختلف همانند معلوف وطنشان را ترک کرده اند. از آن میان می توان از پُل سِلان، نِلی ساچز، جیمز جویس، ولادیمیر نابوکوف ،ویت اُلد گومبراویچ نام برد. در بعضی موارد زندگی در تبعید آزادانه و به اختیارِ فرد صورت گرفته است ولی در اغلب موارد عوامل دیگری چون جنگ، تعقیب و تهدید و تولیتاریسم دخیل بوده اند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٨ تير ۱٣٨۹ -  ۲۹ ژوئن ۲۰۱۰


 در اواخر قرن بیستم در مصاحبه ای از امین معلوف نویسنده یِ لبنانی ساکن فرانسه درباره یِ تبعید سوال شد. معلوف در پاسخ گفت که او به خود به چشمِ یک تبعیدی که به اجبار جلایِ وطن کرده است نگاه نمی کند، بلکه او وطن اش را برای کشف سرزمینی دیگر ترک کرده است: " واژه یِ تبعید چندان چنگی به دل نمی زند، زیرا که این واژه این پیام را صادر می کند که فرد به سرزمینِ خاصی تعلّق دارد و به یقین پیامدِ آن بی ریشه شدن در سرزمینی دیگر است. نه، ریشه هایِ آدمی در آسمان است."
در قرن بیستم نویسندگان بسیاری به دلایل مختلف همانند معلوف وطنشان را ترک کرده اند. از آن میان می توان از پُل سِلان، نِلی ساچز، جیمز جویس، ولادیمیر نابوکوف ،ویت اُلد گومبراویچ نام برد. در بعضی موارد زندگی در تبعید آزادانه و به اختیارِ فرد صورت گرفته است ولی در اغلب موارد عوامل دیگری چون جنگ، تعقیب و تهدید و تولیتاریسم دخیل بوده اند. کلمه یِ تبعید نزدِ بسیاری از نویسندگانی که جلایِ وطن کرده اند همانندِ برِشت یک کلمه یِ حسّاس بود. ۱۹٣۰ سال برِشت در شعری سال چنین می نویسد: "تبعیدی مائیم- لعنتی/نه یک خانه، یک تبعید فقط یک سرزمین ست، سرزمینی که ما را پذیرفت."
ایوان بونین در شرحِ زندگانی روشنفکرانِ روسی ای که از سال ۱۹۲۰ به بعد به پاریس مهاجرت کردند تأکید می کند که اغلب این نویسندگان تبعیدی نبوده و بسیاری از آن ها به اختیار کشورشان را ترک کرده اند. علیرغمِ این، مسئله بر سرِ مرگ و زندگی بود. آن ها اگر در کشورشان باقی می مانند یا اخراج می شدند یا اعدام.
به تازگی در فرانسه کتابِ مستندی تحت عنوانِ «ماورایِ جهان. نویسندگان و هنرمندان تبعیدی قرن بیستم» در ٣۶٣ صفحه توسطِ نشر پرسِس سوربن نوول به چاپ رسیده است. مهاجرت هایِ صد سال اخیر و پیچیدگی هایِ مهاجرت موضوعِ اصلی این کتاب است که زیرِ نظر آقایان ژان – پیِر مورال، منتقد، مترجم و پرفسور و محققِ ادبیات دانشگاه سوربن و وُلف گان آشُل پرفسورِ زبان رومانیایی دانشگاهِ اُسنابراک و جرج – آرتور گُلداشمیت، نویسنده و مترجم تهیه و تنظیم شده است. کتابِ مذکورحاوی سخنرانی هایِ سمینار سِریسی می باشد. این سمینار در ۱۴/۲۱ ماه اوت ۲۰۰۶ با شرکتِ محققان دانشگاه های فرانسه و سایرِ کشورهای اروپایی و جمع کثیری ازنویسندگان و مترجمان برگزارشد. بخش اعظمی از کتاب شامل شرحِ حالِ نویسندگانِ روسی و آلمانی و تجاربِ گوناگونِ آن ها در تبعید است. علاوه بر این مطالب و موضوع های دیگری مثلِ رابطه یِ تبعید و ادبیات، مفهمومِ تبعیدِ درونی (یک حالت روحی و درونی که به بیگانگی و مالیخولیا می انجامد) مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
ترکِ ناخواسته یِ وطن، زندگی در کشوری بیگانه، پیامدهایِ این زندگی یعنی تنهائی و سرگردانی و امید به بازگشت به وطن آزمونی سخت و طاقت فرساست. معضلات و مشکلاتِ زندگی روزمره قسمتی از این رنج و عذابِ تبعید است که خاصِ کشور فرانسه نیست: آزارِ از جانبِ مقاماتِ دولتی، کنترل پلیس و معضلاتِ اقتصادی که از سالِ۱۹٣۰ و با بروز موج بیکاری دامنه اش وسیع تر شد. زندگی والتر بیجامین نمونه ای صادقی است از فشارها و محرمیت های ناشی از تبعید که بسیاری از نویسندگان آن را تجربه کرده اند. علیرغمِ تلاش روشنفکران بر پنهان سازی معضلاتِ ناشی از تبعید، دردسرهایِ مهاجرت به درونِ گروه ها و دسته هایِ سیاسیِ آلمانی ها و روسی ها راه پیدا کرد. با تمام این تفاسیر می توان گفت که زندگی در تبعید برایِ بسیاری از نویسندگان ساکن پاریس تجارب ارزنده ای نیز به همراه داشت.
اینجا باید تأکید کرد که حتا قبل از انقلاب اکتبر ملاقات روس ها و فرانسوی ها تأثیرات مثبت و دوجانبه ای داشته است. برایِ نمونه می توان از تأثیر سَمبولیسم فرانسه بر ادبیات روس و تأثیر باله یِ روسی بر جهانِ هنر پاریس نام برد. میخائیل تستلین سردبیر یکی از معروف ترین مجلاتِ مهاجرانِ روسی در مورد مهاجرت و تأثیراتش بر ادبیات می گوید: "پس از انقلاب اکتبر پاریس پایتختِ فرهنگی روس ها شد."
جالب توّجه اینجاست که با وجود تمامِ مشکلات ناشی از تبعید وغربت بسیاری از روس ها پاریس را خانه یِ خود تلقی کرده و این شهر را محورِ جهان می دانستند. تعدادی از نویسندگان از جمله مارینا تِسوتایوا و ولادیمیر نابوکوف ترجیح دادند به زبان فرانسوی بنویسند. (داستان «مادمازل O» اثرِ نابوکوف در یک مجله یِ فرانسوی منتشر شد. نابوکوف در دوره هایی از زندگی خود در فرانسه همواره به این می اندیشید که نویسنده ای فرانسوی زبان بشود).
از طرف دیگر تصویری که از شهر پاریس در ذهن اغلب مهاجران روسی بود متغایر با تصویری بود که هموطنانشان در روسیه از این شهر داشتند. پاریس مرکزِ فرهنگ و تکنیک و ترقی های اجتماعی نبود. آن ها از درصدِ بالای بیکاری و نبضِ تند شهر در تعجب بودند. از این ها گذشته کشف می کردند که اروپا بعد از جنگ جهانیِ اوّل به ناباوریِ خود رسیده و بحران هایِ جدّیِ اقتصادی، سیاسی، اخلاقی و هنری این قارّه را تهدید می کند. تجربه هایِ تازه و فرهنگِ غنی ای که این مهاجران با خود به همراه آورده بودند خمیر مایه یِ این اندیشه شد که آن ها قادرند در آن روزگارِ بحرانی و پر تلاطم بحث و گفتگو به راه بیندازند. در بحبوحه یِ آن سال ها به خصوص از سال ۱۹۲۰ به بعد بسیاری از نویسندگانِ فرانسوی به دنبالِ نوآوریِ ادبی، نویسندگانِ روسی زبان الگویِ خود قرار دادند. ایون بونین در سال ۱۹٣٣ به دریافت جایزه یِ نوبل موفق شد، چیزی که بر جهانی شدنِ ادبیات در تبعید دلالت داشت.
شرایطِ فیلمسازان و هنرپیشگانِ روسی کاملأ متفاوت بود. آن ها برایِ ورود به عالمِ هنر مجبور شدند تنِ به یک سری کلیشه درباره یِ "روسی بودن" بدهند. نتیجه یِ حاصله از این تلاش ها متغایر با تلاش نویسندگانِ مهاجر بود. این قبیل کلیشه های فرهنگی در اوایل قرنِ بیستم از جانبِ رومانتیک های آلمانی به روحِ جادویی و غریبِ اسلاو ربط داده شد. فیلم هایِ اِکسپرشونیسمِ آلمانی با الهام از "روحِ پر از تضاد و غیرعقلانیِ روسی" قهرمانانِ یک بعدی؛ انسانی آشفته حال که از نبضِ کورش اطاعت می کرد، ساختند. در کشور آلمان فیلم های زیادی بر اساس داستان های داستایوکی ساخته شد. این در حالی بود که ایالات متحده یِ آمریکا به فیلم سازی از تولستوی گرایش نشان می داد. هنرپیشگانِ ساکنِ فرانسه نیز اغلب نقشِ آدم هایِ بی هویت را بازی می کردند. ایوان موزوکین یکی از معروف ترین این شخصیت هاست که پس از هفت سال زندگی در غربت توانست توّجه مهاجران و فیلم سازان فرانسوی را به خود جلب کند و ستاره ای جهانی شود. موزوکین تقریبأ در همه یِ فیلم هایش نقش یک انسان بی هویت را بازی می کند و می کوشد تا انسان مدرنِ چند بعدی را جسمانی کند. جالب اینجاست که او هرگز در لباس یک روسی در فیلم هایِ فرانسوی اش ظاهر نشد و همیشه نقش یک آرستوکراتِ فرانسوی، شاهزاده یِ تبّتی یا ماجراجویِ ایتالیایی؛ آدمی که همیشه بالاجبار در حالِ مهاجرت بود، را بازی می کرد.
بسیاری از هنرپیشگان تبعیدی ساکن فرانسه از راهِ آلمان به هالیوود مهاجرت کردند و موفق شدند نقش های کوچک و ناچیزبازی کنند. تزار روسیه سوژه یِ اغلبِ فیلم هایِ هالیوودی بود. در این فیلم ها روسی ها وحشی، عجیب و غریب و فرزندِ طبیعت تصویر شده اند. حقیقت این است که بازیگرانِ روسیِ مهاجر هرگز امکان نشان دادنِ تصویرِ واقعیِ زندگی در غرب را نیافتند. آن ها یا مجبور شدند از ورسیونِ هویتِ روسی که فرانسوی و آلمانی ترسیم کرده بود پیروی کنند یا از ورسیون هایِ آمریکایی. امّا به واقع آن ها خود مسببِ پایمال شدنِ هویتشان بودند.
تبعید نزد اریکا و کلاوس مان این دو مهاجر آلمانی که در ۱۹٣۰ به آمریکا مهاجرت کردند به گونه یِ دیگری تعریف شده است. این خواهر و برادر در سال ۱۹٣٨ به پیشنهادِ یک ناشرِ آمریکایی کتابِ «فرار به زندگی. فرهنگِ آلمانی در تبعید» را نوشتند. این کتاب ابتدا به زبان آلمانی نوشته شد و یک سال بعد ترجمه یِ انگلیسیِ آن به بازار کتاب آمریکا عرضه شد. کتاب حاویِ شرحِ حالِ مهاجران آلمانی، خاطرات، نامه ها، اشعار، مصاحبه ها، دفترچه یِ خاطراتِ افراد فرضی بود. هدفِ اریکا و کلاوس مان از نوشتنِ کتاب در وهله یِ اوّل پیداکردن خواننده آمریکایی و آشنا شدنِ آمریکایی ها با فرهنگِ آلمانی بود. آن ها هم چنین به دفاع ازدلایلِ مهاجرت هموطنانِ خود برخاستند. در چشمِ دیگران مهاجرِان آلمانی یا نازیست بودند یا مردمی بودند که به سرزمینِ مادریِ خود پشت کرده اند. تصویری که اریکا و کلاوس مان از آلمان و فردِ آلمانی به دست می دهند، حقیقتِ آلمان و آلمانی را به نمایش آورده است. آن ها از نشان دادن یک اقلیمِ سوم اجتناب ورزیده اند. این دو نویسنده در این کتاب امید و تنهایی، عشق و نفرتِ خود را به آلمانیِ که ترک کرده اند به تصویر می کشند. آن دو کوشیدند تا یک وطن و یک ملت در تبعید، ملتی که ضد فاشیست است را به تصویر بکشند. امّا این با واقعیت چندان همخوانی ندارد. کلاوس مان در سالِ ۱۹۴۹ با انتشار خاطراتِ خود «نقطه عطف» تصویرِ واقعیِ آلمانی در غربت را به نمایش گذاشت، تصویری که با «فرار به زندگی» متغایر بود. جالب توجّه این است که در کتابِ «فرار به زندگی» با ذکر نقل قولی از گوته زندگیِ مهاجرانِ آلمانی با سرگذشتِ یهودیان برابرتلقی می شود. اینجا یهودیِ پیر الگویِ فرهنگِ آلمانِ آینده است. تبعید تهدیدی برایِ بقایِ فرهنگِ آلمان نیست، بلکه برعکس آلمانی بودن را - که طبقِ نظر اریکا و کلاوس مان جهانی و نومادگونه است، تقویت می کند. از این دریچه یِ نگاه تبعید یک تعلّقِ فرهنگی است و فردِ مهاجر نماینده یِ فرهنگِ آلمانی می باشد.
نویسندگانِ مهاجر همواره کوشیده اند در آثارِ خود زندگی در غربت را به تصویر بکشند و تبعید و مهاجرت را معنا کنند. در موردِ امین معلوف نیز چنین است. او به زبان فرانسوی می نویسد. اثرِ بزرگِ او «لئونِ آفریقایی» در سال۱۹۹۱ منتشر شد. معلوف در این اثر ضمنِ تعریفِ خاطراتِ خود می کوشد تا از تجاربِ تازه اش و سفر میانِ فرهنگ هایِ مختلف بهره جسته و اندیشه یِ رسیدن به زندگی مصالحت آمیز را از طریقِ احترام به فرهنگ ها و اختلافاتِ فرهنگی نشان دهد. امین معلوف اخیرأ کتابِ «شاهزاده یِ استرالیایی» را نیز به بازارِ کتاب عرضه کرده است. او در این کتاب فرهنگِ مناطقِ حاشیه یِ دریای مدیترانه را مورد غور و بررسی قرار می دهد و در این باره می نویسد؛ " مناطقِ حاشیه یِ دریای مدیترانه سمبلِ همزیستی و بردباری" است.
گاوُ زینگ جی یان برنده یِ جایزه یِ ادبی نوبل سال ۲۰۰۰ کشورش چین را در سالِ ۱۹٨۷ ترک کرد و ساکنِ فرانسه شد. تبعید و مهاجرت موضوع اصلیِ کتاب های اوست. «انجیلِ یک انسانِ تنها" (عنوان کتاب به زبان سوئدی. سال۲۰۰۰) یک نمونه از آثار اوست. به گفته یِ زینگ جی یان مهاجرت رنسانسِ آفرینش های ادبی او بوده است. به نظرِ او مهاجرت یعنی" ادبیاتِ ابژه مانندِ سردِ" یا ادبیاتی که تنِ به سفر می دهد تا به بقایِ خود برسد و خود را در سطوحِ دیگری نجات دهد.
« ماورایِ جهان» چهره یِ نویسنده یِ در تبعید را درسال هایِ پرهیاهوی قرن بیستم نشان می دهد. این کتاب با پرسش هایِ همه جانبه و ژرف نگری در زمینه یِ مهاجرت و ادبیات مهاجرت به روشنی به ما نشان می دهد که پیامدِ تجاربِ چند بُعدیِ مهاجرت و لمس زندگی چند فرهنگی آزادیِ قلم و آفرینش های ادبیِ ارزنده بوده است.

دوشنبه ۷ تیر ۱٣٨۹ - ۲٨ ژوئن ۲۰۱۰/ استکهلم

پانوشت ها:
-مقاله یِ بالا در تاریخ بیست هفتم ماه ژوئن دوهزار و ده میلادی در روزنامه سونسکاداگ بلادت بخش فرهنگی صفحه 19 منتشر شده است.
-امین معلوف نویسنده لبنانی متولد بیست و پنجم فوریه 1949 در بیروت، از سال ۱۹۷۶ در فرانسه سکنی گزید.

اسامی:
Jeana Jarlsbo - Amin Maalouf – Pual Celan- Nelly Sachs- James Joyce- Vladimir Nabokov- Witold Gombrowicz- Bertolt Brecht- Ivan Bunin- Walter Benjamin- Wolfgang Asholt- Cerisy- Mikjail Tsetlin- Marina Tsvetajeva- Sivan Mozzhukhin- Erika Mann- Klaus Mann- Goethe- Gao Xingjian-
عنوان کتاب ها به زبان اصلی:
Dans le dehors du monde. Exils d, écrivains et d, artistes au XXe siècle. - Escape to life - Léon Afrikanen, Léon L, Africian.
En ensam människas bibl

 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست