دیدار مادران عزادار با مادر مجید توکلی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۶ تير ۱٣٨۹ -
۷ ژوئيه ۲۰۱۰
فعالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران: جمعی ازمادران عزادار در آستانه ۱٨ تیر، سالروز حمله به کوی دانشگاه توسط نیروهای انتظامی و لباس شخصی ها به دیدار خانواده مجید توکلی، شرف جنبش دانشجویی ایران رفتند تا همدردی مادران را با مادر مجید که این روزها یکبار دیگر سخت نگران سلامتی اوست اعلام نمایند.
در مسیر سفر خود به شیراز مادران عزادار به مناسبت سالروز درگذشت کوروش کبیر، از اولین بنیان گذاران حقوق بشر در جهان به پاسارگاد رفتند تا ضمن زیارت آرامگاهش با او درددل کرده و از حال و روز فرزندانش بگویند، با او بگویند پس از گذشت ۲۵۰۰ سال از ثبت اولین منشور حقوق بشر توسط او ایران در حسرت تحقق ابتدایی ترین فرمانهای حقوق بشریش شاهد تحمل چه ظلم ها و جنایاتی علیه بهترین فرزندان این تمدن کهن است. در دادخواستی که مادران برای کوروش نوشتند آمده است:
کوروش آسوده نخواب زیرا ما مادران داغدار برای دادخواهی به پیش آمدیم، چرا که:
بعد از گذشت ۲۵۰۰ سال از فرمان حقوق بشر توسط تو، در کشورت به اسیران دربند تجاوز و شکنجه روا می دارند، زنان کشورت را وحشیانه به بند می کشند و آنها را به اسارت می گیرند.
مادران عزادار (پارک لاله)
همچنین در ادامه شعر بزرگ بانوی شعر ایران، سیمین بهبهانی، توسط یکی از مادران خوانده شد:
هرگز نخواب کوروش
دارا جهان ندارد سارا زبان ندارد
رستم در این هیاهو گرز گران ندارد
روز وداع خورشید زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان نقش جهان ندارد
بر نام پارس دریا نامی دگر نهادند
گویی که آرش ما تیر و کمان ندارد
دریای مازنی ها بر کام دیگران شد
دارا کجای کاری؟!
دزدان سرزمینت بر بیستون نویسند
اینجا خدا ندارد!
هرگز نخواب کوروش ای مهر آریایی
بی نام تو وطن نیز نام و نشان ندارد
پس از آن مادران سفر خود را ادامه داده و به دیدار خانواده مجید رفتند و با استقبال صمیمانه خانواده او روبرو شدند.
در این دیدار مادران به مادر مجید گفتند چقدر آرزوی این دیدار را داشتند و در طول این ده ماه به ازای هر خبری که از دردها و رنج های مجید به گوششان رسید همراه با خانواده او دلشان به درد آمد و با شنیدن اندک خبر خوش از حال مجید مثل توقف اعتصاب غذای او یا انتقال به بند عمومی کمی نفس راحت کشیدند. مادران گفتند مجید به درستی شرف جنبش دانشجویی لقب گرفت ولی علاوه بر آن او مایه افتخار و سربلندی تمامی مادران و پدران ایران است و ما به داشتن فرزندانی چون مجید چقدر به خود می بالیم. به او گفتند وقتی نامه مجید را پس از اعدام فرزاد کمانگر و ... می خواندند احساسی توام با غم سنگین و سرمستی داشتند، غم و دردی سنگین برای از دست دادن فرزند و معلمی چون فرزاد و سرمست از غرور داشتن فرزندی شجاع و اندیشمند چون مجید.
مادر مجید از دردهایش گفت، از دوران سخت و طولانی انفرادی مجید که بیش از ۴ ماه طول کشید و در طول این مدت مجید هیچ تماسی با خانواده نداشت و از فرزاد گفت که در طول این مدت چند بار با خانواده مجید تماس گرفت، از اولین باری که خود را معرفی کرد و گفت مجید در بند انفرادی است و من هر خبری که از او بگیرم به شما اطلاع می دهم و از دفعات بعدی که هر بار خبری از مجید به او میداد و دیگر خود را معرفی نمی کرد ولی او را از صدایش می شناخت و اینکه از شنیدن خبر اعدام فرزاد برای ۲۴ ساعت مات و مبهوت بود و حتی مجید را از یاد برده بود و هنوز هم نمی تواند آن را باور کند.
بعد از گذشت بیش از ۴ ماه مجید اولین تماس را با مادرش گرفت و او چقدر بی تاب شنیدن صدایش بود و اینکه هیچ وقت دلش نمی خواهد منزل را ترک کند، نکند مجید زنگ بزند و او نباشد، از گریه های دلتنگیش گفت، از تن بیمار و رنجورش گفت که اجازه مسافرت ندارد از این رو نمی تواند حتی به ملاقات مجید برود. از سختی مسافرت ۱٣ تا ۱۵ ساعته برای داشتن ملاقات ۱۰ دقیقه ای و آن هم کابینی توسط پدر و یا برادر مجید با مجید گفت.
از مکالمات خود با مجید می گوید که یکبار به مجید گفت: خدایا آخه ۴ ماه انفرادی و جواب مجید که به طنز می گوید: مادر خدا را هم در انفرادی به بند کشیدند و صدای تو را نمی تواند بشنود، از روحیه بالای مجید گفت و اینکه مجید هیچگاه از دردهای خود نمی گوید و همیشه می گوید که خوب است و جای نگرانی نیست ولی مادر دردها و بیماری هایش را از صدایش می شناسد.
مادر از تلاش خستگی ناپذیر مجید برای ورود به دانشگاه می گوید، از بی خوابی های شبانه و اینکه گاهی وقتی پدرش ساعت سه یا چهار نیمه شب به مجید سر میزد می دید او درحالی که کتابش بر روی سینه اش قرار گرفته به خواب رفته است.
مادر می گوید مجید ۶ سال پیش برای ثبت نام در دانشگاه امیرکبیر به تهران آمد اما انگار اسمش را در زندان اوین نوشته باشیم چون از این ۶ سال، چهار سال را در اوین بسر برده و ما یاد شعار پر مغز مردم افتادیم که: ایران شده بازداشتگاه، اوین شده دانشگاه.
می گوید از دادستانی زنگ زدند که چرا با رسانه های خارجی صحبت می کنی و من گفتم: چه کنم؟ من چطور باید صدایم را به شما برسانم؟ چطور باید دردهایم را بگویم، مجید ۴ ماه انفرادی بود و من به اندازه ۴۰ ماه حرف دارم اگر گوش کنید الان همه آنها را به شما هم می گویم.
مادر از نگرانی فعلیش می گوید از بیماری مجید و اینکه پزشکان زندان می گویند امکانات و تخصص درمان مجید را ندارند. از مسئولان می خواهد تا اجازه دهند مجید زیر نظر پزشکان متخصص درمان شود و شماره حسابی بدهند که هزینه درمان او را واریز کنند تا مجید درمان شود. او می گوید وقتی بچه ام را دستگیر کردند او کاملا سالم بود پس آنها مسئول سلامتش هستند.
او می گوید ما که به هر صورت این همه درد و غم را تحمل می کنیم ولی آنها بیشتر لطمه می خورند. آنها چه خواهند کرد؟ چه دارند تا جواب خدا و ملت را بدهند؟
مادران در پایان دیدارشان از مادر مجید خواستند تا سلام گرم همه مادران را به مجید برسانند و آرزو کردند تا هرچه زودتر شاهد آزادی مجید باشند و به استقبال آزادیش بروند.
مادران عزادار ضمن آرزوی سلامتی هرچه سریعتر برای مجید، آزادی بی قید و شرط مجید و مجیدها را خواستارند.
مادران عزادار
تیر ۱٣٨۹
|