حاتم قادری:
دولت اصلاحطلب از شعارهای مدنی برخاسته نبود
•
دولت اصلاحات مانند بچهای بود که از خانه بیرون آمده ولی تا حدی از خانه دور میشود که در دیدرس پدر باشد و جرأت بیش از این ندارد. اصلاحات جرأت برپا کردن نهادهای مناسب را ندارد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۹ ارديبهشت ۱٣٨۵ -
۱۹ می ۲۰۰۶
ایسنا: نشست «بررسی فراز و فرود دموکراسی» در دفتر سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت) با سخنرانی حاتم قادری، استاد علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس با تحلیل «چرایی برخاستن دولت از میان محافظهکاران» برگزار شد.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) قادری در بخشی از سخنانش در تحلیل آنچه آن را ایجاد دولت راست از درون دولت اصلاحطلب مینامید، گفت: «ابتدا باید ببینیم نوع واژگانی که به کار میبریم تا چه حدودی است. آیا اول یک دولت اصلاحطلبی بوده و الان یک دولت راست است و این دو جایگزین هم شدهاند؟»
قادری با تاکید بر اینکه نمیخواهد این برداشت را داشته باشد که دولت اصلاحطلب و راست یکی است، خاطرنشان کرد: «پرسش اساسی که از قدیم هم در جامعه ایران وجود داشت این است که آیا جمهوری اسلامی توانایی تبدیل شدن به نظام توتالیتررا دارد یا نظام توتالیتر هست. به نظر میآید در جمهوری اسلامی استعداد تبدیل شدن به یک نظام توتالیتر وجود ندارد. یک نظام توتالیتر باید قادر باشد تک صدایی را در جامعه محقق کند. وقتی این امکان وجود نداشته باشد نمیتوان شعارها و پیامهای ایدئولوژیک گونه خود را به فرض یکدست بودن به جامعه منتقل کرد. امروز آشکار است که امکان تکنیکی تکصدایی نیست. اگر سایتها و وبلاگها را نگاه کنید و شبکههای متعدد رادیو و تلویزیون راببینید این فضا را توصیف میکند.»
به گزارش ایسنا، حاتم قادری ابراز عقیده کرد: «ساختار سیاسی ایران مانع ایجاد یک نظام توتالیتر است. اصولا به دلایل زیرساخت آموزشی، اعتقادی و توزیع و تولید قدرت و ساختی که استوار است، در عین حال از یک نظام عمودی ایدئولوژیک دفاع میشود.»
وی ابراز عقیده کرد: «کافی است به نحوه آموزش فقها و یا روحانیون توجه کنیم و نوع دیدگاههای اعتقادی و باورهای سیاسی آنها را مد نظر قرار دهیم. کافی است به مفهومی به اسم تکلیف در نظام فقاهت بنگریم. یعنی در عین حال که نظام جمهوری اسلامی به جهت ایدئولوژیک بودن و شعارهای رسمی و سیاسی، نظامی با ساخت قدرت عمودی است، ولی درونش آکنده از جزایری است که همواره امکان مخالفتاندیشی یا معارض رفتار کردن را در دل خود دارد.»
این استاد دانشگاه در ادامه سخنانش گفت: «مثلا در انتخابات ریاستجمهوری، آقای هاشمی رفسنجانی پیمانهای محکم و وثیقی با مردم بست ولی جالب اینجاست که وقتی ایشان دور اول انتخاب شدند و به دور دوم رفتند. به رغم اطلاعات و دادهها و صحبتهای بسیار زیادی که دور اول با برخی از ابهامات آکنده بود، میبینیم آقای هاشمی رفسنجانی حتی حاضر نیستند لحظات یا روزهایی پس از این پیمان بزرگشان با مردم برای حفظ حقوق مردم بایستند و بگویند این انتخابات به رغم اینکه من به دور دوم رفتم انتخاباتی دارای ابهام است.»
وی ادامه داد: «نه تنها آقای هاشمی این کار را نکرد، بلکه دولت اصلاحات و جبهه مشارکت و آن مجموعه و همینطور بخشی از روشنفکران نیز حاضر نیستند اصالت و درستی انتخابات را پایه روابط سیاسی قرار دهند. اگر آقای هاشمی مشاوران عمیقتری داشت و به او میگفتند که اعتراض کنید و به دور دوم نروید چه بسا میتوانست بخشی از پرونده خود را بازسازی کند و احیای خود را به شکل عمیقتر انجام دهد.»
قادری گفت: «از زمانی که شعار سیاسی میدهیم تا زمانی که میخواهیم اقدام سیاسی و تعهدات خود را انجام دهیم فاصله سرابگونهای وجود دارد؛ یعنی به جای اینکه رفتار سیاسی بر ما حاکم باشد شعارهای سیاسی بر ما حاکم است.»
وی ساخت اجتماعی ایران را از دیگر عوامل عدم تحقق یک نظام توتالیتر دانست.
این پژوهشگر در ادامه با اشاره به آنچه آن را ریشهدوانیدن برخی از گروههای رانتخوار میخواند، گفت: اینها منافع اقتصادیشان را که به وسیله رانتها به دست آوردهاند در نهایت به استراتژی سیاسی و اعتقادی نظام ترجیح میدهند.
قادری افزود در بدنه نیروهایی هستند که فرصتطلبانه توانستهاند به امکانات اقتصادی کشور دست پیدا کنند و به راحتی حاضر نیستند آنها را در خدمت اعتقادات سیاسی قرار دهند و این تعارض تعارضی جدی است.
این استاد دانشگاه در بخش دیگر سخنانش در بیان مشابهت راست با اصلاحات، گفت: در کشورهای شرقی از جمله فلات وسیع ایران به خاطر نیروهایی که پشت شهرها جمع میشوند و آمادهی هجوم به شهرها هستند امکان شکلگیری شهر در یک دولت مدنی فراهم نبوده است. بارها دیدهایم که در درون تمدن اسلامی و یا قبل از آن شهرها مورد هجوم نیروهای کوچنده و نیروهایی که عمدتا از آسیای مرکزی برمیخاستند بوده است و شهرها مرتب دستخوش قتل و غارتهای زیادی میشدهاند. این یکی از مشکلات است. به عبارت دیگر حکومتگران در سرزمین ایران از کشورهای همسایهی ما معمولا به جهت سطح فکری، فرهنگی و سیاسی نازلتر از سطح شهرنشینی بودهاند. به بیان دیگر نظامهای مدنی امکان تاسیس نظامهای سیاسی که بتوانند از منافع سیاسی و امنیت خود دفاع کنند بیبهره بودهاند.
حاتم قادری با بیان اینکه در ایران سیاست یا قدرت برای کسانی است که بر خیابانها مسلط هستند، گفت: «این امر دلیل جامعهشناسی و تاریخی دارد و امروز هم همینطور است. همین گروهها هستند که تعارضات سیاسی، ایدئولوژیک و اقتصادی را به بدنه نظام تزریق میکنند.»
قادری با اشاره به حرکتهای دانشجویی در فرانسه و اروپا، گفت: «در آنجا وقتی دانشجویان طغیان میکنند، بلافاصله آمادگی دارند با کندن آسفالت برای خود سنگر بسازند و با نیروهای امنیتی و نظامی درگیر شوند ولی در ایران به خاطر اینکه طبقه متوسط ما برخاسته از برخی روابط رانتی است و تذبذب سیاسی در آن وجود دارد، جنبش دانشجویی بلافاصله به جنبشی تبدیل میشود که امکان حضور و مبارزه با نیروهایی که خیابانها را در اختیار دارند، ندارد.»
این استاد دانشگاه تربیت مدرس تأکید کرد: «دولت اصلاحطلب، دولت برخاسته از شعارهای مدنی نیست؛ بلکه بخشی از همان مجموعه اولیه است که به دلایلی از بقیه فاصله میگیرد و شعارهایی را عنوان میکند.»
وی با بیان اینکه اگر به ساخت دولت اصلاحطلب نگاه کنیم روحانیون و روحانیت را داریم که از هم فاصله میگیرند و با هم رقابت میکنند، گفت:مثلا آقای کروبی چقدر میتواند یک شخص قوی و وفادار به شعارهای مدنی باشد؟ اگر اعتراض سیاسی میکند به خاطر عشیرهای بودنش است، به خاطر شعارهای مدنی نیست. همچنین سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت کسانی بودند که برخاسته از شعارهای مدنی نبودند.»
قادری ادامه داد: «دولت اصلاحات شعارهایی میداد که منطبق با خاستگاه اجتماعیاش نبود ولی نیروهای اجتماعی را جذب خود کرد که امکان بسیج و سازماندهی آنها را نداشت. اصلاحطلبان به ظاهر از بدنه سنتی فاصله گرفتهاند اما فاصله آنقدر کم است که نمیتواند برآوردی برای نیروهایی که جذب این شعارها شدند باشد.»
وی گفت: «اصلاحات شعارهایی داد، بعد عضوگیری از لایههایی انجام شد که لزوما با شعارها منطبق نیستند. شعارهایی که دولت اصلاحات میداد، نه خودش به آن وفادار بود، چون امکان وفاداریاش نبود و نه میتوانست اقشاری را که جذب خود میکند وفادار نگه دارد. دولت اصلاحات میخواست دولت شفاف و انتقادپذیر باشد و نوعی گردش نخبگان داشته باشد و حتی قانونمند عمل کند در حالی که اصلا چنین نبود. همان روزها یا ماههای اولی که دو نفر از وزیران دولت اصلاحطلب در مراسم نماز جمعه کتک خوردند فاتحه دولت اصلاحطلب خوانده شده بود و نشان داده میشد که آخر کار کجاست، آنجاست که به تیر ۷٨ و جاهای دیگر ختم میشود.»
وی ادامه داد: «دولت اصلاحات نمیتوانست مدیریت کند، چرا که در مدیریت به نگرش و ذهنهایی نیاز است که مدرن باشند. در دولت اصلاحات امکان مدیریت نبود. مدیر باید برخاسته از لایههای اجتماعی مناسبی باشد که با مسائل و مشکلات شهری و جامعه مدنی و نظام سیاسی کاملا آشنا باشد.»
قادری تأکید کرد: «اصلاحات حاضر نبود یک مقاومت مدنی را سازماندهی کند، چون از آن برنمیآمد. دولت اصلاحات مانند بچهای بود که از خانه بیرون آمده ولی تا حدی از خانه دور میشود که در دیدرس پدر باشد و جرأت بیش از این ندارد. اصلاحات جرأت برپا کردن نهادهای مناسب را ندارد.»
قادری با بیان اینکه خوی ما اشعریگرانه است، گفت: چپ حتی اگر این امکان را داشت که با یک خوی انتقادی جدی و برنامه شفاف عمل میکرد میتوانست صدها هزار دانشجو را بسیج کند و انتخابات را ببرد ولی امکانش نبود. حفظ خیابانها بر عهده کسان دیگری بود. حتی دولت اصلاحات آنجایی که حس میکرد چقدر نیاز به آرا دارد راجع به برخی از مسائل موضع مستقیم و صریح نمیگرفت مثل انرژی هستهای.»
وی افزود: «دولت اصلاحات در عین حال که میخواهد از حضور مردم دفاع کند، در سطح مدیریت هشت سالهاش حتی نتوانست ریاست دانشگاههایش را انتخابی برگزار کند، چون باورش نبود. یک اربابگونگی را بر سر دانشگاه گذاشت که تنها شعارهای نوتری میداد در حالی که اگر میخواهیم جامعه مدنی تقویت شود باید این نهادها قانونمند میشدند. چنانکه در سال آخر بخشنامهای مبنی بر برگزاری انتخابات دادند که به هیچوجه در هیچ نهاد قانونی تصویب نشده بود.»
قادری در پایان با بیان اینکه اگر اصلاحات به راست منتهی شد چیز عجیبی نیست، ابراز عقیده کرد: ولی آیا این دو میتوانند جامعه را اداره کنند؟ به جد تردید دارم، آنها نمیتوانند جامعه را اداره کنند.»
حاتم قادری در آغاز سخنان خود انجمنهای اسلامی و فعالان دانشجویی را مورد انتقاد قرار داد و گفت: «سه انگیزه را برای علت حضور خود در این مکان میتوانم از هم تفکیک کنم. به نظر میآید طرح برخی نظریات و دیدگاهها یا مخاطبان خاص و جامعه اهمیت دارد. همین طور به عنوان یک عضو جامعه میخواهیم انرژی خود را برای یک فعالیت خاص صرف کنیم. برخی از جریانهای سیاسی و اجتماعی وقتی نیازمند کمک هستند شاید دور از منش انسان باشد که درخواست کمک آنها را پاسخگو نباشیم.»
وی افزود: «وقتی به جنبش دانشجویی و دفتر تحکیم وحدت طیف علامه که تا حدی یکهتاز جنبش دانشجویی است نگاه میکنم، بعضی اوقات دچار ناامیدی و سرخوردگی بسیار زیادی میشوم. به نظر میآید که یا من در زبانم مقداری ناتوان هستم و یا دوستان نگاهشان تا حدی متفاوت است. به رغم دیدارها و صحبتها گویی همواره این صحبتها گفتوگوی کر و لال است. بحث نظری گفتوگو میطلبد، گفتوگویی صورت نمیگیرد. این محمل نگرانی است. بدتر از آن انجمنهای اسلامی و حتی سخنرانی را نمیتوانند حفظ کنند و این به فاجعه بیشتر شبیه است.»
این استاد دانشگاه ادامه داد: «این پرسش از مخاطبان دانشجویی برایم جدی است که در هشت یا ۱۰ سال گذشته مجموعه کتابهای جدی فلسفی، ادبی و سیاسی که خواندهاند چه میزان است؟ آیا این فعالیت بدون تامل و مطالعه پشتوانه نظری معنی دارد؟ آیا این دعوتها نوعی دکوراسیون است؟ میخواهیم نیازهای دیگر خود را برآورده کنیم یا اینکه دعوت به پرسشگری برای ما کاملا امر جدی و اساسی است؟ به نظرم مطالعات فعالان دانشجویی عمدتا به مطالعات ژورنالیستی و یا خواندن وبلاگها منحصر میشود.»
قادری توضیح داد: «اگر ما به بحث و گفتوگو نیاز داریم مباحثی که در این نشستها و یا همایشها مطرح میشود کجا منعکس میشود؟ اگر نیاز نداریم به چه علت است؟ گاه حتی بعد از بحث نظری و تئوریک اعلامیهای منتشر میشود که انسان دچار این فکر میشود که واقعا رشد و غنای جنبش دانشجویی ما در چه حد است.»
وی در ادامه با بیان اینکه محدودیتهای سایتهای خبری و روزنامهها را هم میفهمد گفت: گرچه در بعضی از جلسهها هم بحث تئوریک جدید و مهمی صورت گرفته، ولی باز خودش به پرسش سیاسی نخنما تبدیل میشود. به نظرم میآید که ما حداقل به جهت توجه به جنبههای زیبایی شناختی نباید این اسامی را به کار ببریم. چرا دانشجو نسبت به جهات زیبایی و فلسفی و ظرافتها بیتفاوت است؟»
|