روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۱ تير ۱٣٨۹ -
۱۲ ژوئيه ۲۰۱۰
گروههای حذف نشدنی عنوان سرمقاله روزنامه شرق است به قلم عباس عبدی که در آن نوشته است: «برخی از دوستان که در ماههای گذشته در زندان یا از طریق احضاریه قضایی بازجویی را تجربه کردهاند، در مواردی فرصت داشتهاند که فارغ از بازجویی وارد گفتگوی غیررسمی و تحلیل وضع موجود شوند، و اتفاقاً این بخش از گفتگوها برای آنان و برای ما که از آنها اطلاع پیدا میکنیم، جذابتر است. در این میان یک مضمون که در موارد متعددی و به شکلهای متفاوتی بیان شده جالب است. طرف مقابل در برابر این استدلال که نگاه بخشی از مردم به وضعیت سیاسی منتقدانه و از سر مخالفت است، چنین پاسخ میدادند که فقط سه دهک بالای جامعه چنین موضعی دارند، یا میگفتند طبقه متوسط و بالای جامعه شامل این قاعده میشوند، یا اینکه فقط طبقات بالا و میانی شهرهای بزرگ مثل تهران چنیناند، و سپس به نحوی استدلال میکردند که گویی با خط کشیدن دور این جماعت غیرقابل جذب و هدایت نیافتنی میتوانند امور جامعه را تمشیت و اداره کنند. در این یادداشت میکوشم نشان دهم که چنین برداشتی اشتباه است و باید چارهای اندیشید. ابتدا اینکه نارضایتی را محدود به طبقه متوسط یا سه دهک بالای جامعه یا مناطق خاص شهری کنیم، یک اشتباه است. اما بخشهای دیگر جامعه هم کم و بیش با مسائل خاص خود مواجه هستند. هر جامعهای را میتوان از دو جهت افقی یا عمودی تقسیمبندی کرد. تقسیمبندی افقی مثل نژاد، دین، قومیت، زبان و موارد مشابه است. در تقسیمبندی عمودی هم میتوانیم جامعه را فارغ از تقسیمات افقی به لحاظ اقتصادی یا سیاسی به طبقات مختلف تقسیم کنیم. مثلاً دهکهای اقتصادی یکی از تقسیمات مشهور است. یا طبقهبندی براساس سرمایهدار، طبقه متوسط، کارگر، کشاورز و... نیز نوع دیگری از تقسیمبندی است. این دو تقسیمبندی با یکدیگر تفاوت بنیادی دارند. تقسیمبندی افقی را میتوان در مواردی (و نه همه موارد) بلاموضوع کرد یا نادیده گرفت یا بخشی را حذف کرد. مثلاً جامعهای مثل ژاپن را از حیث نژاد، قومیت و زبان نمیتوان تقسیمبندی کرد، چون همه آنان جزء یک گروه نژادی، قومی، زبانی و شاید مذهبی هستند و تعداد اندکی خارج از این مقولات قرار میگیرند که چندان مهم نیست. اما در ایالات متحده وضع کاملاً فرق دارد و این تقسیمبندی موضوعیت و اهمیت دارد.
اما در هر دو جامعه طبقهبندی عمودی وجود دارد و کم و بیش هم ممکن است مشابه باشد. به عبارت دیگر اگر تمایزات افقی مذکور ذاتی یک جامعه محسوب نشوند، تمایزات عمودی مرتبط با ساخت اجتماعی و اقتصادی است. برای مثال اگر در یک کشور تصمیم بگیرند تمامی اعضای یک طبقه افقی را از کشور اخراج کنند، این کار منطقاً امکانپذیر است، هر چند عملی به غایت ناعادلانه است، همچنان که در برخی از کشورها این اتفاق رخ داده است.تغییر ترکیب جمعیتی ارامنه در ترکیه عثمانی حدود یک قرن پیش، از این جمله است، اما هیچ جامعهای نمیتواند یک قشر و گروه عمودی را بدون تغییر در ساختارها از جامعه خود حذف کند و اگر هم به هر دلیل چنین کند، پس از مدتی که چندان زیاد نیست، مجدداً آن قشر و گروه بازتولید میشوند. چون جامعه به وجود و بقای آن قشر نیازمند است و آن را به نحوی که مناسب باشد احیا میکند.
این اقشار و گروهها، عضوی از پیکر اجتماعاند و کارکرد خاص خود را دارند و قابل حذف شدن یا نادیده انگاشتن نیستند، حتی قابلیت مستحیل شدن در طبقات و اقشار دیگر را ندارند. اگر شرایطی فراهم شود که آنان نادیده گرفته یا حذف شوند، دو اتفاق رخ میدهد، اول اینکه کارکرد جامعه با حذف یا نادیدهانگاری آنان دچار اختلال میشود و سایر اقشار و گروهها هم از این وضع متضرر میشوند.
اتفاق دوم این است که جامعه برای جبران این خلأ و کاستی، به طور عادی از میان سایر گروههای باقیمانده، عدهای را برای ایفای نقش به زمین مانده ناشی از حذف این گروهها، در موقعیت طبقات محذوف قرار میدهد. بنابراین اداره امور هر جامعهای نمیتواند به گونهای باشد که یک یا چند گروه از طبقات عمودی را به صورت ساختاری و جدی با خود مخالف کند و به جای کوشش برای حذف یا نادیدهانگاری آنان باید وضعیت موجود را مطابق با خواستها و آرمانهای همه طبقات شکل داد.
از سوی دیگر باید توجه داشت که سه دهک بالای جامعه یا هر تعبیری که از آنان شود، فقط ٣۰درصد مردم نیستند، گرچه اگر هم فقط ٣۰درصد بودند، نادیده انگاشتن آنان غیرممکن بود، اما این ٣۰ درصد شاید بیش از ٨۰درصد اقتصاد غیردولتی را در اختیار دارند و شاید ۹۰درصد کارآفرینان و نخبگان جامعه را شامل میشوند و احتمالاً بالای ۷۰درصد آموزش دانشگاهی را در خود جای دادهاند، و وزن آنان در شهرهای اصلی کشور نیز بیش از ۵۰ درصد است و تأثیرگذاری آنان بر امور جامعه چند برابر بیش از سایرین است. و به همین دلایل باید توجه داشت که اگر هم در کوتاهمدت بتوان آنان را نادیده گرفت، در میان مدت نتایج سوء چنین وضعی مشهود خواهد شد و در بلندمدت عواقب آن جبرانناپذیر خواهد بود.»
بر باد رفتن فرصتها
روزنامه دنیای اقتصاد در سرمقاله خود مطلبی دارد با عنوان بر باد رفتن فرصتها به قلم دکتر سیداحمد میرمطهری که متن آن در پی آمده است: «صندوق بینالمللی پول در گزارشی اعلام کرده است که تا پایان سال ۲۰۰٨ فقط سیزده اقتصاد در سطح جهان رشدی حدود ۷ درصد به طور متوسط در سال و برای ۲۵ سال یا بیشتر داشتهاند که در این سیزده کشور، ۹کشور آسیایی بودهاند؛ چین، هنگکنگ، اندونزی، ژاپن، کرهجنوبی، مالزی، سنگاپور، تایوان و تایلند. کشورهای هند و ویتنام نیز بهزودی به این فهرست اضافه خواهند شد. دلایل مشترک در موفقیت اقتصادیاین کشورها در این خلاصه میشود که استراتژی اقتصادی آنها متمرکز برایجاد ساختاری رقابتی در بخش صنعت بوده است و در کنار آن، سیاستهایی را در پیش گرفتهاند که بیثباتیهای اقتصادی و بیاطمینانی را از اقتصادهای خود دور کنند.
نگاهی به فهرست این کشورها یادآور فراز و نشیبهای زیادی است که هر یک با آن روبهرو بودهاند. از ویتنام گرفته که سابقه جنگی بزرگ را در تاریخ خود دارد تا چین و هند که نیمی از جمعیت کره زمین را در خود جای دادهاند یا مالزی و تایلند که بحران بزرگ مالی سقوط ببرهای آسیای جنوب شرقی به مثابه توفانی سهمگین یک بار آنها را در هم نوردید و له کرد؛ ولی به هر حال امروز در این فهرست هستند.تردید نکنیم که کشور ما به رشدی بالای ۶ درصد برای غلبه بر مشکلات خود و دستیابی به توسعهای پایدار نیاز دارد، آن هم رشدی متوازن در همه بخشهای اقتصادی کشور، بنابراین جای برنامه توسعه مصوب با هدفهایی در چارچوب اقتصاد ملی واقعا خالی است و برنامهای که راهکارهایی برای رفع اختلالات احتمالی ناشی از تحریم، بازسازی ظرفیت تولید نفت و گاز، افزایش توانایی اقتصاد در بالا بردن سطح اشتغال، تجهیز پساندازها با هدف تامین منابع مالی برای سرمایهگذاری در حوزه نفت و گاز و اصلاحات ساختاری در بخش مالی کشور ارائه دهد.سالهایی که بیبرنامه در اقتصاد ایران سپری میشود، فقط سپردن فرصتها به باد است. این جا روی سخن با مجلس شورای اسلامی است و این انتظار از مجلس هست که هرچه زودتر کشور را مجهز به برنامه کند.»
چند نکته در مورد تعطیلات اخیر
روزنامه آفتاب یزد در یادداشت صفحه اول خود مطلبی دارد با عنوان چند نکته در مورد تعطیلات اخیر که متن آن در پی آمده است: «هیأت دولت روزهای یکشنبه و دوشنبه هفته جاری را در استان تهران و ۱۹ استان دیگر تعطیل اعلام کرد. بهانه دولت برای این تعطیلی، گرمای شدید و بیسابقه هوا بوده است و این تصمیم به منظور رفاه حال مردم و صرفهجویی در مصرف انرژی اتخاذ شده است. اگرچه نیت دولت محترم، رفاه حال هممیهنان بوده، اما در خصوص این تصمیم ذکر چند نکته ضروری است.
۱ـ هوای تهران در بالاترین دما از بسیاری از شهرهای جنوبی کشور کمتر است. این در حالی است که مردم در این شهرها در دمای بالاتر از این نیز کار و فعالیت میکردند و در سطح هوای تهران هیچگاه تعطیل نشدند.
۲ـ تعطیل کردن کارمندان دولت در حالی است که بسیاری دیگر از کارخانجات خصوصی و یا سازمانهای غیروابسته به دولت تعطیل نیستند. تعطیل کردن کارمندانی که عمده آنها اداری و زیر کولر کار میکنند، در حالی که تعداد زیادی از کارگران باید به سر کار روند، چه توجیهی دارد؟ آیا فقط کارمندان هممیهن محسوب میشوند که باید به فکر رفاه حال آنها بود؟
٣ـ این گرما بنا بر گزارش سازمانهای مرتبط تا چند روز آینده در برخی شهرها که تعطیل شدهاند ادامه خواهد داشت و ممکن است بیش از این نیز افزایش یابد؛ دولت برای روزهای باقی مانده چه تدبیری دارد؟
۴ـ یکی از اهداف دولت از تعطیلیهای فوق، کاهش مصرف انرژی است. در این رابطه طی چند روز گذشته نیز بارها مسئولان دولتی نسبت به بالا رفتن مصرف برق در کشور هشدار دادهاند. با این وجود آیا بهتر نبود دولت به جای تعطیلات ۲ روزه، با مردم رو در رو صحبت میکرد و وضعیت هشدارآمیز نیروگاهها و رعایت مصرف برق را با مردم در میان میگذاشت؟ به هر جهت تدبیر دولت باید همیشه کارساز باشد که انشاءالله همین طور خواهد بود.»
باید تعطیلی را تعطیل کنیم
باید تعطیلی را تعطیل کنیم عنوان سرمقاله روزنامه آرمان است به قلم محمدرضا خباز عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس که در آن نوشته است: «دین اسلام دین کار است و در فرهنگ دینی ما جوهره مرد، کار عنوان شد، بنابراین باید تعطیلی را تعطیل کنیم، چرا که در غیر این صورت فاصله بین ما و کشورهای پیشرفته صنعتی روز به روز بیشتر خواهد شد. هر جا به عزت و سربلندی رسیدیم از کار بوده، دولت نهم و مجلس هفتم به مردم قول دادند که ایران را تبدیل به ژاپن اسلامی کنند، در ژاپن بچهها ۲۲۰ روز به مدرسه میروند و در آمریکا ۲۰۰ روز سرکلاس میروند و در ایران، فرزندان ما ۱۶۰ روز به کلاس میروند و اینگونه است که فاصله علمی ما با این کشورها همچنان حفظ میشود. تعطیلیهای ناگهانی در کشور آثار سوء فراوان بر فضای کسب وکار دارد. به طور مثال این تعطیلیها ضرر هنگفتی را متوجه تجار و بازرگان میکنند، با توجه به اینکه یکشنبه در اکثر کشورهای خارجی تعطیل است، تجار میبایست کارهای اداری اول هفته خود را شنبه و دوشنبه انجام دهند، شنبه که به مناسبت عید مبعث تعطیل بود و یکشنبه و دوشنبه را هم که دولت تعطیل اعلام کرده بنابراین این تجار نمیتوانند با خارج از کشور ارتباط برقرار کنند، استعلامهایشان را اخذ کنند و در مناقصهها و مزایدهها شرکت کنند و در نتیجه دچار ضرر و زیان هنگفت
میشوند. چندی پیش جمعی از تجار و بازرگانان در جلسهای با بنده با اشاره به نمونهای از این تعطیلیهای ناگهانی و بدون اطلاع قبلی، ضررهای هنگفتی که براثر اینگونه تعطیل کردن کشور متوجه آنها شده را اعلام کردند که رقمهای بزرگی بود. علاوه بر تجار بسیاری از مردم در این روزها کار اداری دارند، پرونده دارند و هزار و یک مشکل دیگر که با این تعطیلیها کار مردم لنگ میماند. باید تعطیلی را تعطیل کرد، یکدفعه همه ادارات دولتی و نهادها را تعطیل کردن از نظر اقتصادی به ضرر کشور و نظام و به ضرر مردم هست، ما نباید اجازه بدهیم این ضرر بدون محاسبه قبلی به وجود بیاید. وقتی تصمیمات کارشناسی نشده باشد آثار بسیار نامناسبی بر کشور میگذارد، نمونه آن تصمیمی که در ماه رمضان سال گذشته گرفت شد که ناگهان ساعات اداری را برخلاف نص صریح قانون در مورد ساعات کار کارمندان کاهش دادند، در آن زمان مجلس در نامهای با امضای رئیس مجلس اعتراض خود را به این تصمیم اعلام کرد اما آنقدر قضیه را کش دادند که ماه رمضان تمام شد و امسال و در آستانه ماه مبارک رمضان بیم آن داریم که مبادا باز همان آش باشد و همان کاسه!»
فیتیله باز هم تعطیله!
یادداشت صفحه اول روزنامه جهان صنعت مطلبی است با عنوان فیتیله باز هم تعطیله! به قلم مریم بابایی که در آن آمده است: «در حالی هیات دولت روزهای یکشنبه و دوشنبه را تعطیل اعلام کرد که دو روز پیش از آن (جمعه و شنبه) نیز تعطیل رسمی بود و با این حساب، فعلاً تعداد روزهای تعطیل به چهار روز رسیده است. این تعطیلی در حالی به بهانه گرمای هوا شکل گرفت که یک هفته قبل هم، هوا خنکتر از روزهای پیشرو نبود اما روال کارها عادی بود.درست دوشنبه قبل بود که کارشناسان و مسئولان هواشناسی در جدال تعیین دما بودند که هوای تهران بین ۴٣ تا ۴۷ درجه سانتیگراد است و خشکی هوا، فقدان رطوبت و آلودگی زیستمحیطی تهران میتواند بلاخیز و حتی حادثهآفرین شود. با این وجود کارمندان، کارگران و بسیاری از هموطنان بر سر کار خود حاضر شدند تا اینکه دیروز هیات دولت دو روز را به دلیل گرما تعطیل کرد.این موضوع در حالی است که سازمان مدیریت بحران هنوز هم اعتقاد دارد در حالت بحران نیستیم و در عین حال هم هواشناسی مژده میدهد که از روز سهشنبه دمای هوا رو به کاهش خواهد گذارد. حال با این شرایط تعطیلی رسمی دو روزه از چند زاویه حایز اهمیت است که باید به آن توجه داشت.
- مجلس در گام نخست واکنش خود به این تصمیم را با قوت اعلام میکند و میگوید نمایندگان مردم در جلسه علنی روز یکشنبه حضور مییابند اما ساعتی بعد اعلام میکند یکشنبه را تعطیل میکنند!
- در تصمیم تعطیلی دو روزه، کارگران و کارمندان مجزا شدند و کارگران مکلف به سر کار رفتن هستند چون کارمندان دولتی تعطیل خواهند بود تا بخشخصوصی و عمومی برای به سر کار رفتن مختار شوند!حال با این شرایط این سوال جدی مطرح است؛ چطور میشود که زیر بام آسمان یک شهر، عدهای مکلف هستند کار کنند و عدهای تعطیل میشوند. آیا فرقی بین کارگر و کارمند است، جز آن است که شرایط کارگران سختتر است؟
- همچنین همه شعب بانکها باز هستند و ۱٨ استان تعطیل دیگر زیرنظر استانداری مجاز به ادامه تعطیلی هستند! در نهایت با توجه به موضوعات ذکر شده این موضوع را میتوان برداشت کرد که دولت به موضوع گرما توجه نداشته چراکه این مشکل در هفته قبل هم مطرح بوده و این تعطیلی به خاطر رفع مشکل تامین برق کشور است.به هر حال باید پذیرفت که مهمترین برنامه دولت برای رفع مشکلات کشور تعطیلی است چون مشکل تامین انرژی کشور به صورت بلندمدت حل نشده و مدیریت انرژی طی سالهای گذشته مورد غفلت و کمتوجهی- اگر که نگوییم بیتوجهی- قرار گرفته است چراکه دو سال قبل هم مشابه همین بحران را در تامین برق کشور داشتیم و به قولی مدیریت کمآورد و کشور را تعطیل کرد. آن روزها هم هیچکس جوابگوی آن نبود که این تعطیلیها چقدر برای کشور هزینه در بر داشته است. اما امروز باید بپرسیم در سالی که مزین به نام همت مضاعف و کار مضاعف است، این تعطیلیها که در بینالتعطیلیها و موارد مشابه باب شده است چه میزان است و به چه دلیلی پدید میآید. انگار که تعطیلی و اتراق زیرکولر بیشتر از کار میچسبد که کسی اعتراضی ندارد!»
استمرار اصولگرایی در گرو پرهیز از انحراف
یادداشت اول روزنامه تهران امروز اختصاص به مطلبی دارد با عنوان استمرار اصولگرایی در گرو پرهیز از انحراف به قلم عمادالدین پارسا که متن آن بشرح زیر است: خط انحراف یکشبه پررنگ نمیشود. تاریخ شاهد خوبی بر این ادعاست، جریانهای انحرافی به آرامی ظهور مییابند و در صورتی که با مقاومت مصلحانه مواجه نشوند یا توان خودترمیمی نداشته باشند، پررنگ شده و در مقطعی از زمان به شکل یک معضل خودنمایی میکنند و در نهایت هم یا با هزینههای گزاف حذف میشوند یا به قدرت میرسند و دورهای سیاه از تاریخ را بر ملت و جوامع تحمیل میکنند. جریانهای انحرافی مثل خوارج، امویان و عباسیان که در برابر خط روشن و حیاتبخش علوی و اهل بیت(ع) ایستادند در صدر اسلام از این دست بودند و جریانهایی مثل انجمن حجتیه، فرقان و مجاهدین خلق(منافقین) نیز از نمونههای مربوط به تاریخ انقلاب اسلامی هستند که شواهد در اختیار نشان میدهد یکشبه ظهور نیافتند بلکه به آرامی در ذهنها و قلبهای ساده یا بیمار رسوخ کرده و در مقطعی همچون خوره به جان جامعه اسلامی افتادند. وجه اشتراک همه این جریانهای انحرافی، انحراف و حتی تقابل آنها با ولایت و امامت است که در دوران غیبت کبری در روحانیت عادل، عالم، با تقوی و شجاع تجلی مییابد. به عبارت دیگر اگر متغیرها و عوامل موثر در استمرار جنبشهای اصیل اسلامی را در ۱۴ سده اخیر که به انقلاب اسلامی ختم شد احصا کنیم یکی از مهمترین آنها و به نظر بسیاری مهمترین آنها، مسأله حضور پررنگ و محوری روحانیت آگاه، عادل، عالم و باتقواست که در نهضت اسلامی ملت ایران در شخصیت امام خمینی(ره) بهعنوان ولی فقیه مشروع و مقبول زمان تجلی یافت. چنین تاریخ روشن و تجارب ارزشمند و گرانسنگی سرمایه جریان اصولگرایی در حرکت و فعالیت در فضای سیاسی ایران است...
و اتفاقاً یکی از موضوعات محل اختلاف اصولگرایان با دیگر گروههای سیاسی همین نگرش است که البته در سالهای اخیر با اقبال و تایید افکار عمومی نیز مواجه شده است. اما آنچه که باعث نگرانی و اخیراً در سخنان آقای لاریجانی ریاست محترم مجلس شورای اسلامی و برادر ارجمند مرتضی نبوی ظهور یافته، شکلگیری جریانی انحرافی در میان بخشی از اصولگرایان که تحت پوشش موعودگرایی اصطلاحاً روحانیت و ولایت را دور زده و این ستون مستحکم جامعه اسلامی را نادیده میگیرد. چنانچه در مسأله حجاب شاهد این انحراف هستیم.
در این نوشتار مجال پرداختن به باورهای این جریان وجود ندارد و مصلحتی هم در ترویج این تفکرات انحرافی نمیبینیم ولی ارائه این هشدار را لازم میدانیم که هیچ فرد و گروه و جریانی بدون پایبندی به اصل محوری و کلیدی ولایت، روحانیت و رهبری نه تنها در دایره اصولگرایی قرار نمیگیرد بلکه از دایره نظام اسلامی نیز خارج شده و مورد طرد ملت نیز قرار خواهد گرفت چنانچه در گذشته نیز چنین بوده است. این جریان در حال حاضر کوچک، محدود و کم تاثیر است و انشاالله با هوشیاری نخبگان فکری و سیاسی اصولگرا به مسیر مستقیم انقلاب باز خواهد گشت اما اگر این جریان به حال خود رها شود و مورد نقد و توجه جدی قرار نگیرد مستعد ظهور جریانی معضلساز در آیندهای نه چندان دور برای نظام خواهد بود. معنای هشدار این نوشته به هیچ وجه یکسانسازی فکری و سیاسی گروههای مختلف اصولگرا نیست بلکه ما باور داریم همه سلیقهها و باورها در درون جریان اصولگرایی ضمن احترامی که دارند هویت خود را مدیون برخی آموزههای انکارناپذیر هستند که مهمترین آنها همراهی و همدلی با روحانیت اصیل، متقی و آگاه به زمان و شجاع است و هرگونه خدشه به این باور در عمل و نظر در واقع خروج از خط اصیل اصولگرایی است.
این انحراف نه تنها در جریان اصولگرایی قابل پذیرش نیست بلکه خطر آنجاست که شنیده میشود این جریان برای تصدی مسئولیتهای کشور نیز برنامه دارد. بهنظر میرسد نخبگان اصولگرا چنانچه برادر گرامی مرتضی نبوی هشدار دادهاند باید نسبت به موعظه و هشدار برای اصلاح این جریان کوچک انحرافی اقدام لازم را به عمل آورند تا انشاءالله جریان اصولگرایی با حفظ اعتماد مردم همچنان در مسیر خدمت ملت و سربلندی نظام جمهوری اسلامی قدم بردارد.
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|