"جنبش سبز" در اولین سالی که پشت سر گذاشت
مقاله ی منتشره در مطبوعات ترکیه
سئودا زنجانلی
•
در حال حاضر جنبش با سازه های پراکنده و بسیار ناهمگن خود تنها می تواند با ادغام خواستهای گروههای فمینیست، سوسیالیست، ائتنیک های غیرفارس و اقلیت های مذهبی قدرت قبلی خود را بازیافته و به نتیجه برسد. این ادغام در عین حال با کاهش نفوذ و تاثیر میرحسین موسوی در حرکت و بجای آن با نامی دیگر که تغییرات واقعی و خواستهای گروههای مختلف را تامین می کند معنا خواهد داشت
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲ مرداد ۱٣٨۹ -
۲۴ ژوئيه ۲۰۱۰
نوشته فوق ترجمه فارسی مقاله ای است که همزمان با اولین سالگرد اعتراضات مربوط به انتخابات ریاست جمهوری ایران در مطبوعات ترکیه از جمله روزنامه"بیرگون" و مجله اینترنتی "بیانت" درج شده بود.
در اولین سالگرد انتخابات ریاست جمهوری در ایران آنچه که ما شاهد بودیم تظاهرات و پیاده روی های کوچکی بود که از طرف دانشجویان دانشگاه تهران برپا شد. این انتخابات، با انتخاب مجدد احمدی نژاد به اختلاف و سوء ظن به تقلب منجر شد و پس از به خیابان آمدن طرفداران میرحسین موسوی نامزد مخالفان، به زد و خوردهای مختلفی منجر شد. در طی این درگیریهای خیابانی ندا آقا سلطان که به ضرب گلوله کشته شد و سهراب اعربی دانشجویی که بازداشت و در زندان زیر شکنجه جان سپرد به نماد جنبش تبدیل شدند.
جنبش با اینکه توانست دقت جهانیان را از موضوع مباحثه برانگیز هسته ای ایران بیشتر به اطراف حرکت مدنی مردم ناراضی ایران بکشد اما با تکیه بر این مورد موفق قلمداد کردن این حرکت سخت است. زیرا با وجود تلفات زیاد همچون شرایط مشابه با قبل از انقلاب سال ۱۳۵۷، در حکومت از هم گسستگی هایی آنچنانی بوجود نیامد و سیستم بدون اختلال به راه خود ادامه داد.
یکی از دلایل اصلی این ناکار آمدی عدم زیرساخت نظری حرکت است. آیا این یک جنبش اصلاح طلب، یا انقلابی است که در این مورد دیدگاه های ضد و نقیضی وجود دارد. در کنار این مباحثات گروههایی چون سوسیالیستها نیز هستند که رهبر جنبش را در واقع نه با نامزد مخالف میرحسین موسوی بلکه خلق دانسته و این جنبش را حرکتی خودجوش و برخواسته از درون مردم می دانند.
اما در نگاه کلی به پوسترهای حمل شده در دست میر حسین موسوی و شعارهای "یا حسین، میر حسین" که امام سوم شیعیان حضرت حسین را با موسوی مقایسه می کند و یا فاکتور بارز در نام جنبش و استفاده از رنگ سبز در مبارزات انتخاباتی می باشد که این جنبش را جدای از موسوی غیر ممکن می سازد.
در نخست وزیری میرحسین موسوی در دوران آیت اله خمینی هزاران (برخی منابع می گویند بیش از ۳۰،۰۰۰) زندانی سیاسی اکثرا" چپ اعدام شده و بدون تحویل جنازه هایشان به خانواده ها در قطعه زمین بایری بنام "خاوران" دفن شدند. اگر اعدام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ همزمان با دوران نخست وزیری وی در نظر گرفته شود، البته که قبول وی بعنوان رهبر مخالفت از طرف سوسیالیست ها و سایر گروه های انقلابی انتظار نمی رود.
در کنار داشتن چنین سابقه سیاسی، با نگاه به گفتمان او در دوران مبارزات انتخاباتی اش و پس از آن تا چه اندازه تعلق وی به سیستم حاکم ایران را می توان به وضوح دید: موسوی که همواره با ستایش از "میراث امام خمینی"، یاد می کند در هقته های اول اعتراضات در اطلاعیه ای علیه شعار داده شده "مرگ بر بسیجی" از لزوم "نگاه مردم به بسیجیها بعنوان برادرانشان" سخن گفته بود. با این حال کسانی که این جنبش را برخواسته از درون مردم می دانند کسی دیگر را بعنوان رهبر جایگزین ندارند. از طرفی دیگر اگر حرکت به هدف خود می رسید در نتیجه با احتمال زیاد شاهد به قدرت آمدن موسوی بودیم و خواسته های این گروهها را برآورده نمی کرد.
از دلایل دیگر دست نیافتن حرکت به نتایج قابل توجه محدود ماندن تظاهرات بزرگ در تهران، اصفهان، شیراز و دیگر مناطق مرکزی می باشد. به خصوص آذربایجان که در تاریخ ایران هر زمان نقش موتور انقلاب ها را بازی کرده اینبار علیرغم داشتن منشاء آذربایجانی موسوی سکوت بسیار معناداری داشت. در عین حال از مناطق بیشتر ناراضی کشور چون کردستان و بلوچستان که در سال ۱۳۵۸ شاهد بالاترین تحریم رفراندوم در آنها بودیم اینبار سکوت حاکم بود.
در رسانه های اپوزیسیون ایران برای این سکوت اقدامات سختگیرانه و نگاه همواره امنیتی به این مناطق مسبب اصلی نشان داده می شود. اما در ماههای گذشته بدنبال اعدام ۵ زندانی سیاسی اعتراضات و اعتصابات گسترده در کردستان برگزار شد و یا بدنبال چاپ کاریکاتور و متن نژاد پرستانه در روزنامه دولتی علیه ترکها در سال ۱۳۸۵، قیام های وسیع در تمام شهرهای آذربایجان درگرفت که در واقع عدم توجه زیاد به این اقدامات امنیتی در این استانها را نشان می دهد. در این زمینه، از عوامل اصلی مرزبندی ائتنیک های غیرفارس در مشارکت در "جنبش سبز" خواستهایی چون حق آموزش به زبان مادری ، فدرالیسم و غیره می باشد. نادیده گرفته شدن این مسائل از طرف جبهه میرحسین موسوی و قتل عام چپی ها و تاسیس 'نظام اسلامی' بدنبال انقلاب ۱۳۵۷ آذربایجانیها و کردها را که بزرگترین پشتیبانی را از خواستهای دموکراسی خواهانه داشته و همچنان دارای خواستهای در حوزه حقوق ائتنیکی هستندد بیشتر از هر گروهی سرخورده کرد.
به همین دلیل رویه سکوت این مردم به حرکتی که خواسته های آنها در آن قطعی نیست طبیعی است. چشم پوشی از انتظارات آذربایجانیها، کردها، بلوچ ها، عرب ها و دیگر اقلیت های ائتنیکی، که بیش از نیمی از جمعیت ایران را تشکیل می دهند از بزرگترین عوامل و موانع موفقیت جنبش سبز در سال گذشته بود.
در حال حاضر جنبش با سازه های پراکنده و بسیار ناهمگن خود تنها می تواند با ادغام خواستهای گروههای فمینیست، سوسیالیست، ائتنیک های غیرفارس و اقلیت های مذهبی قدرت قبلی خود را بازیافته و به نتیجه برسد. این ادغام در عین حال با کاهش نفوذ و تاثیر میرحسین موسوی در حرکت و بجای آن با نامی دیگر که تغییرات واقعی و خواستهای گروههای مختلف را تامین می کند معنا خواهد داشت. زیرا ایرانی آزاد که در رویاهای "ندا" و "سهراب" ها و ده ها تن دیگر از جوانان کشته شده در خیابان ها وجود داشت نه با قرار گرفتن در زیر نام لکه دار موسوی بلکه با قدرت گرفتن کسانی که از طرف همین سیستم به خاطر مبارزه در راه عدالت و برابری اعدام شدند ممکن خواهد شد.
لینک اصلی:
1. www.birgun.net
2. bianet.org
|