سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

رهبر سابق الفتح: "طرح تشکیل سپاه را من نوشتم"


مجید روشن زاده


• انیس النقاش، یکی از رهبران سابق الفتح که به همراه کارلوس درعملیات گروگان گیری وزیران اوپک در سال ۱۹۷۵ شرکت داشت، در کتاب خاطرات خود که اخیراً تحت نام "انیس النقاش ـ اسرار پشت صحنه" به همت صقر ابوفخر، خبرنگار و محقق فلسطینی، تدوین شده، به شرح بعضی رویدادهای سیاسی چند دهه اخیر ایران و خاورمیانه پرداخته است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲ مرداد ۱٣٨۹ -  ۲۴ ژوئيه ۲۰۱۰


انیس النقاش، یکی از رهبران سابق الفتح که به همراه کارلوس درعملیات گروگان گیری وزیران اوپک در سال ۱۹۷۵ شرکت داشت، در کتاب خاطرات خود که اخیراً تحت نام "انیس النقاش ـ اسرار پشت صحنه" به همت صقر ابوفخر، خبرنگار و محقق فلسطینی، تدوین شده، به شرح بعضی رویدادهای سیاسی چند دهه اخیر ایران و خاورمیانه پرداخته است. نقاش در خاطرات خود تاثیر جنبش الفتح بر انقلاب ایران و طرفداران ایت الله خمینی مانند قطب زاده و محمد منتظری، علل و چگونگی ترور نافرجام شاپور بختیار و ایده اولیه تشکیل سپاه پاسداران را بازگو می کند و می گوید: طرح تشکیل سپاه را من نوشتم و برای جلالداین فارسی فرستادم.
انیس النقاش که در جنبش "فتح" به "مازن" و در عملیات گروگان گیری اوپک با نام "خالد" شناخته شده بود، سال ها به جرم فعالیت های تروریستی تحت پیگرد پلیس بین الملل قرار داشت. شهرت وی در جهان بخاطر شرکت در عملیات گروگانگیری اعضای اوپک در وین می باشد. برای ایرانیان اما نام وی قبل از هرچیز با عملیات ترور نافرجام شاپوربختیار عجین است.
صقر ابوفخر در مقدمه این کتاب۲۲۰ صفحه ای با استناد به اظهارات نقاش می‌نویسد که نقاش اگرچه در عملیات متعددی شرکت داشت، اما «عملیاتی که بیشتر از همه او را بر سر زبان‌ها انداخت، عملیات ترور نافرجام شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر شاه بود«. عملیاتی که به گفته مولف "کار مشترک ایرانی ها، فلسطینی ها و لبنانی ها" بود.
نقاش در توضیح علل تلاش برای ترور شاپور بختیار می گوید: " در اویل انقلاب ترس از کودتا در ایران زیاد بود". ما مطلع شدیم که "آمریکایی ها، شاپور بختیار، صدام حسین و بعضی نیروهای دیگر در صدد کودتا در ایران هستند و این جمع به این نتیجه رسیده بود که کودتا امکان پذیر است. حلقه اتصال همه این نیروها شاپور بختیار و عده ای دیگر از مقامات ارشد ارتش بود. وقتی که جدی بودن این اطلاعات برای ما مسجل شد، تصمیم گرفتیم هرچه زودتر برای جلوگیری و به شکست کشاندن کودتا دست به کار شویم".
نقاش می گوید: "پس از صدور حکم قتل بختیار من طرحی تدوین کردم و شروع به فعالیت کردیم. پس از مدتی فعالیت توانستم محل اقامت بختیار را پیدا کنم". "برخلاف تصور ایرانیان بختیار در فرانسه و نه در انگلیس بود". "طرح ما بسیار خوب ودر حال پیش رفت بودیم که متاسفانه قبل از تاریخ اجرا آیه الله خلخالی اعلام کرد که من عده ای را برای قتل شاپور بختیار به فرانسه اعزام کرده ام. تاامروز برایم روشن نیست که چرا خلخالی این کار را کرد. خلخالی گفت که عده ای دیگر را برای اعدام شاه اعزام کرده ام و کارلوس را هم به آمریکای لاتین فرستاده ام. در صورتی که خلخالی در تمام عمرش یک بار هم کارلوس را ندیده بود. در چنین اوضاعی بهتر آن بود که عملیلت را متوقف می کردیم. اما ترس از کودتا و قریب الوقوع بودن آن از ما می طلبید که عواقب بعضی خطرها را بپذیریم و هرچه زودتر سر افعی را از تنش جدا کنیم".
در این عملیات که طراح و مجری آن خود نقاش بود، او به ضربه گلوله مجروح می شود و پس از آن دستگیر و به حبس ابد محکوم می شود. اما پس از ۱۰ سال زندان، در سال ۱۹۹۰، وی در معامله ای میان ایران و فرانسه آزاد می شود.

رابطه با طرفداران آیت الله خمینی: محمد منتظری، صادق قطب زاده و طباطبایی
نقاش در این کتاب بر نقش سازمان الفتح و فلسطینی ها در هدایت و موفقیت انقلاب ایران تاکید می کند و می گوید: "در پژوهش های عمیق خود پیرامون پیمان سنتو و ناتو به اهمیت و نقش مخاطره انگیز ایران و ترکیه پی بردم. پس از رسیدن به این درک گزارشی برای ابوجهاد [خلیل الوزیر از رهبران الفتح]، تدوین کردم و در آن نوشتم: امپریالیسم طرح و برنامه ای جامعی دارد. از این رو، نیروهای انقلابی باید برای مقابله با آن هم برنامه ای جامع تدوین کنند.اگر قرار است که توازن منطقه را تغییر دهیم، باید تلاش کنیم تحولاتی در ایران و ترکیه ایجاد کنیم". نقاش می گوید که ابوجهاد تحلیل مرا پذیرفت و درپاسخ گفت: "برادر پس شروع کنیم".
وی ادامه می دهد: "پس از آن شروع به برقراری رابطه های جداگانه با نیروهای ایرانی و ترک کردم. کانال ارتباطی نیروهای ایرانی مستقیم به خود ابوجهاد وصل می شد. اما بعدها نیروهای ایرانی دیگری به لبنان آمدند. وظیفه من بررسی وضعیت موجود و در میان گذاشتن آخرین تجولات با ابوجهاد بود. علاوه برآن، من و ابوجهاد مشکلات و احتیاجات مادی و سیاسی این نیروها و چگونگی پیش برد گفت وگوهای استراتژیک با آنان را ارزیابی و تحلیل می کردیم. بعد از مدتی ما به این جمع بندی رسیدیم که نیروهای ترک چندان جدی نیستند. نیروهای ترک کوچک و عمدتا مائوئیست و یا تروتسکیست بودند؛ و اگرچه قادر بودند عملیات بزرگی انجام دهند ولی فاقد پایگاه توده ای بودند. در ایران اما اوضاع بسیار متفاوت بود. نیروهای ایرانی نه تنها دارای پایگاه توده ای بودند، بلکه با بعضی جریانات مذهبی پیوند داشتند.
خوب به یاد می آورم یک بار خواستم گزارشی در مورد امکانات تشکیلات ایرانیان برای ابوجهاد تهیه کنم. از جلال الدین فارسی سوال کردم که می توانی به من درمورد پایگاه توده ای تان توضیح دهی؟ طرفداران شما چه کسانی هستند؟ جلال الدین آرام به من نگاه کرد و گفت: همه مردم طرفدار ما هستند. مراجع دینی، دانشگاهیان، جوانان، بزرگسالان. ما در تمام طبقات ریشه داریم. علی رغم این که این موضوع بسیار ساده و بدیهی بود، اما انتقال آن به ابوجهاد برایم مشکل بود."
نقاش در مورد افرادی که به لبنان رفت و آمد می کردند می گوید: جلال الدین فارسی مدت طولانی در بیروت زندگی کرد و با جنبش فتح همکاری داشت. از جمله کسانی که به لبنان رفت و آمد می کردند صادق قطب زاده و طباطبایی بودند. صادق قطب زاده اما در لبنان بطور کامل اقامت نکرد بلکه به لبنان رفت و آمد می کرد و با سید موسی صدر روابطی داشت".
ولی کسی که "بیش از همه در ایجاد ارتباط میان فلسطینی ها و ایرانی ها نقش داشت، شهید محمد صالح حسینی بود. محمد صالح حسینی، یک عراقی ایرانی الاصل بود و در عراق فعالیت داشت و بخاطر این فعالیت ها به زندان افتاد. بعد از فرار از زندان به لبنان آمد و ضمن حفظ گرایشات اسلامی اش به جنبش فلسطین ملحق شد". نقاش از او بعنوان"مهندس رابطه های اولیه امام خمینی و رهبران فلسطین" یاد می کند.

تشکیل سپاه پاسداران

نقاش در پاسخ به این سوال که "آیا درست است که ایده تشکیل سپاه به شما تعلق دارد" می گوید: "طرح تشکیل سپاه پاسداران را من نوشتم. یک بار جلال الدین فارسی پیش از سفر به ایران به منزل من آمد و گفت: ما از تکرار تجربه مصدق می ترسیم. ما به ارتش اعتماد نداریم، زیرا مقامات ارشد آن در آمریکا تعلیم دیده اند و ممکن است کودتا کنند. به او گفتم: ارتشی دیگر به موازات این ارتش درست می کنیم. به من گفت: آیا می توانی برای ما طرحی در این مورد تدوین کنی؟ و من هم طرحی تدوین کردم و نام آن را "سپاه پاسداران" گذاشتم. در این طرح تاکید کردم که سپاه پاسداران باید به سلاح های سبک (مانند کلاشینکف و آر.پی.جی) مجهز شود. افراد سپاه باید در تمام پادگان ها مستقر شوند تا بتوانیم به موقع هرگونه کودتا را خنثی و با شکست مواجه کنیم".
نقاش در ادامه می گوید: آن روز جلال الدین فارسی نتوانست به منزل من بیاید و طرح را دریافت کند، زیرا با برادر ابوعمار (یاسر عرفات) و در همان هواپیمای ابوعمار به ایران سفر کرد. به همین خاطر محمد صالح الحیسنی پیش من امد و می خواست به همراه محمد منتظری از طریق سوریه به ایران برود. طرح را به او دادم و گفتم به جلال الدین برسان. این طرح را به پسشنهاد و تقاضای جلال الدین تدوین کرده ام. محمد صالح الحسینی طرح را برد و از طریق سوریه به ایران رفت".
نقاش سپس این گونه ادامه می دهد: بعد از آن و پس از اعلام موجودیت سپاه به ایران رفتم. برایم روند تشکیل آن را توضیح دادند. به من گفتند که پنج نفر از جوانان، یعنی جلال الدین فارسی، محمد صالح الحسینی، محمد منتظری و بعضی اشخاص دیگر پادگان "هویزه" [در خوزستان] را اشغال و آنجا را به مرکز عملیات سپاه تبدیل کرده اند. پس از این اشفال و روز بعد نام نویسی داوطلبان عضویت در سپاه شروع شد". پس از این مراحل به گفته نقاش طرح "تشکیل سپاه به شورای انقلاب اسلامی وبرای آیت آلله خمینی فرستاده و تایید شد."
البته این روایت تشکیل سپاه تنها روایت موجود نیست و روایت های متعددی در مورد چگونگی شکل گیری و افراد موثر در شکل گیری آن وجود دارد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست