یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٨ مرداد ۱٣٨۹ -  ٣۰ ژوئيه ۲۰۱۰


 منطق اقتصادی ایران در قبال تحریم‌های اروپا عنوان یادداشت روزنامه همشهری است به قلم علاءالدین بروجردی رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس که در آن نوشته است: «روز دوشنبه ۲۷ وزیر خارجه کشورهای اروپایی تصمیمی را علیه ایران گرفتند که پیش از آنکه رویکرد اتحادیه اروپا درباره فعالیت هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران را نشان دهد، از تاثیر پذیری اعضای این اتحادیه از فشارهای آمریکا حکایت دارد؛ به این معنی که تصویب این تحریم‌ها، اتحادیه اروپا را عملاً فاقد استقلال رای و دنباله روی سیاست‌های کاخ سفید در قبال ایران نشان داد.
اروپایی‌ها به‌دلیل ضعف در مقابل آمریکا ناگزیرند از تصمیماتی که کاخ سفید اتخاذ می‌کند، تمکین کنند؛ غافل از آنکه اولاً اعمال این تحریم‌ها، به شرکت‌های خودشان برمی‌گردد و دوم اینکه جمهوری اسلامی ایران دلیلی نمی‌بیند در شرایطی که آنها این اقدام ظالمانه را علیه ایران انجام می‌دهند باعث شود ده‌ها هزار کارگر اروپایی از قبل کار با جمهوری اسلامی ایران در کارخانه‌ها کار کنند. منطق سیاسی و اقتصادی حکم می‌کند که ما این ظرفیت را به کشورهای دیگر منتقل کنیم.
به‌طور قطع جمهوری اسلامی ایران در قبال این تحریم‌ها، منفعل نخواهد نشست و در مورد ده‌ها میلیارد یورو کار اقتصادی و بازرگانی خود با شرکت‌های اروپایی تجدید نظر می‌کند چرا که دلیلی برای استمرار این حجم از فعالیت بازرگانی با اروپا نخواهد ماند.
این تحریم‌ها علاوه بر آنکه باعث تضعیف تلاش‌های مشترک برای حل و فصل سیاسی و دیپلماتیک مسائل مرتبط با برنامه‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران می‌شود، نخستین ضربه را به اروپا و شرکت‌های اروپایی وارد می‌آورد؛ چرا که جمهوری اسلامی ایران ظرف ٣۰ سال گذشته نشان داده است که کاملاً دارای توانمندی در مدیریت تحریم است و از سال ۱۹۷۹ میلادی تا‌کنون که نخستین تحریم‌ها از سوی آمریکا علیه ایران اعمال شد، مفهوم «استقلال» را صورت واقعی داده است.
از این پس هر اقدامی خارج از چارچوب دیپلماسی علیه ایران بی‌پاسخ نخواهد ماند؛ چنانکه چندی پیش مجلس دولت را موظف به مقابله به مثل در بازرسی کشتی‌های ایران و بندهای دیگر قطعنامه چهارم کرد. در مورد این تحریم‌ها هم این پیشنهاد می‌تواند عملی شود که ظرفیت فعالیت اقتصادی و تجاری از اروپا به کشورهای دیگری که جزء مجموعه‌ اتحادیه اروپا نیستند و همان توانمندی‌ها را دارند و در تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران مشارکت ندارند، انتقال یابد.»

تحریم‌های تأثیرناگذار
تحریم‌های تأثیرناگذار عنوان سرمقاله روزنامه شرق است به قلم سعید لیلاز که متن آن در پی آمده است: «آخرین و جدیدترین رشته تحریم‌های اتحادیه اروپا علیه جمهوری اسلامی ایران هم رذیلانه است، هم بی‌فایده. رذیلانه از آن رو که برخلاف هدف ادعایی غرب به جای برنامه اتمی ایران اقتصاد کشور ما را هدف قرار داده است، و بی‌فایده به آن سبب که حتی از طریق اعمال فشار بر اقتصاد ایران در ابعادی گسترده‌تر از همین رشته تحریم‌ها یا تحریم‌های اعمال شده از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد یا ایالات متحده نیز نه اقتصاد ایران و نه برنامه اتمی آن به زانو درنخواهد آمد و بازنخواهد ایستاد. در وهله نخست، هنوز هیچ مورد یا نمونه‌ای در تاریخ دیده نشده که کشوری ولو بر اثر شدیدترین تحریم‌های اعمال شده از سوی بزرگترین قدرت‌های جهانی، فرو پاشیده باشد. در تاریخ معاصر نمونه‌ای جدی‌تر و شدیدتر از مورد کوبا، احتمالاً وجود ندارد. عمر تحریم‌های اقتصادی آمریکا، کانادا و به طور کلی بلوک غرب علیه این جزیره کوچک در ۱۵۰ کیلومتری جنوب شرقی خاک ایالات متحده، به بیش از ۵۰ سال می‌رسد. شدت این تحریم‌ها نیز بی‌سابقه بوده است، به ویژه پس از فروپاشی بلوک شرق و اتحاد جماهیر شوروی در ابتدای دهه ۱۹۹۰ میلادی اغلب ناظران تصور می‌کردند عمر حکومت این جزیره با اقتصاد کمابیش تک‌محصولی بر پایه تولید شکر، به سرآمده است. اما ۲۰ سال پس از فروریختن دیوار برلین، پایه‌های حکومت کوبا اگر محکم‌تر از گذشته نباشد، قطعاً لرزان‌تر نیست. بر این فهرست، از مبارزه اقتصادی بریتانیا و فرانسه در دوران ناپلئون گرفته تا نمونه‌های کره شمالی، عراق، سودان و سرانجام جمهوری اسلامی ایران را می‌توان افزود و یادآوری کرد که اعمال تحریم اقتصادی، گرچه حتماً و قطعاً آثار اقتصادی‌ای نیز در پی دارد، اما هرگز به تنهایی آنچنان تعیین‌کننده نیست که بتواند کشوری یا رژیمی را به زانو درآورد یا از پیشبرد اهداف ژئوپولتیک خود بازدارد. در مورد آثار و پیامدهای اعمال تحریم‌های اقتصادی بر کشورها بعضاً استدلال می‌شود که در همه یا اغلب موارد، اقتصاد کشورهای تحریم شده رو به ضعف و دچار شدن به مشکلات بزرگ گذشته است، غافل از آنکه معمولاً در این مورد خاص، رابطه «همزمانی» با رابطه «علت و معلولی» اشتباه گرفته می‌شود. در همه این نمونه‌ها این طرز اعمال مدیریت داخلی دولت‌ها بر اقتصاد است که مایه و عامل بروز مشکلات یا نقاط قوت اقتصادی می‌شود، نه تحریم‌ها. در همه این کشورها اگر مدیریت اقتصاد به درستی صورت گیرد، تحریم‌ها نه تنها زیان جدی بر اقتصاد ملی وارد نمی‌کند، بلکه موجب شکوفایی آن نیز می‌شود. در وهله دوم، اقتصاد ایران سال‌هاست که از آستانه تأثیرپذیری از تحریم‌های اقتصادی ولو شدیدتر از این‌، عبور کرده است. حجم تولید ناخالص داخلی ایران امسال به ۴۰۰ میلیارد دلار به قیمت‌های اسمی و ۹۰۰ تا هزار میلیارد دلار به قیمت قدرت برابری خرید بالغ می‌شود. ظرفیت‌های صنعتی و کشاورزی و خدماتی نصب شده و بالقوه موجود در این اقتصاد به مراتب بیش از این ارقام است و به محض اعمال تحریم‌ها، قابلیت فعال شدن دارد. حجم تجارت خارجی رسمی این کشور ۲۰۰ میلیارد دلار است و تجارت خارجی غیررسمی آن را هیچ‌کس نمی‌داند. حدود ۱۰ هزار کیلومتر مرز آبی و خاکی با بیش از ۱۵ کشور شامل شیخ‌نشین‌های جنوب خلیج فارس دارد که اغلب آن اساساً کنترل‌ناپذیر است و بلافاصله پس از برقراری هرگونه تحریمی، بی‌آنکه دولتی بخواهد یا حتی بداند شبکه‌ای عظیم از میلیون‌ها مرزنشین در دو سوی آن می‌توانند سالانه تا ۵۰ میلیارد دلار عبور و مرور کالا از دوطرف را سازماندهی کنند. اغلب همسایگان ایران، از ما فقیرترند و بر فعال‌سازی این رودخانه عظیم قاچاق کالا به مراتب علاقه‌مندتر. هما‌ن‌قدر که اسامه‌بن‌لادن برای مجموعه دستگاه‌های اطلاعاتی و نظامی غرب دست‌یافتنی است،‌ این قاچاقچیان نیز برای مقامات همه کشورها رام‌شدنی هستند. در حال حاضر اقتصاد ایران به ویژه در حوزه صنعت، به شدت
بابت واردات انبوه و بی‌رویه کالا و خدمات در زحمت است. علت اصلی این عارضه نیز در قیمت کنترل‌شده دلار توسط دولت از یک‌سو و سود و عوارض گمرکی پایین از سوی دیگر است. همین عارضه، احتمالاً فقط نیمی از ظرفیت تولید صنعتی ایران را فعال نگه داشته است. تشدید تحریم‌ها، اگر در عمل به معنای افزایش قیمت تمام شده واردات باشد، عمدتاً به رشد تولید صنعتی ایران خواهد انجامید چنان‌که صنعتی شدن ایران اساساً در جریان جنگ تحمیلی و گرانی و کمیابی بی‌سابقه منابع ارزی در دهه پس از‌ آن ممکن شد. در وهله سوم، تحریم اقتصادی، حتی اگر سلاحی برای پیشبرد اهداف و مقاصد سیاسی باشد که هست، سلاحی درازمدت است که اثرات آن ـ کم یا زیاد ـ در دوره‌های طولانی ظاهرشدنی است. حال آنکه ماهیت برنامه اتمی ایران اساساً کوتاه مدت یا حداکثر میان‌مدت است و غرب، در این عرصه از تاکتیکی نامناسب و بی‌فایده بهره گرفته است. مجموعه موقعیت و مناسبات ژئوپولتیک ایران، جهان غرب و دیگر قدرت‌ها بر همه طرف‌ها تحمیل می‌کند که جز گفتگو و رسیدن به تفاهم و مصالحه‌ای پایدار و شرافتمندانه برای همه طرف‌ها، راهی برای حل مناقشه هسته‌ای ایران وجود ندارد. جهان غرب نمی‌تواند و نباید انتظار داشته باشد که با زبان تهدید نظامی و اقتصادی بی‌اعطای هیچ‌گونه امتیاز واقعی بتواند با تهران به تفاهمی پایدار بر سر این مسأله برسد. همانند دیگر تجربیات بین‌المللی در نیم قرن اخیر اگر در ایران مدیریت اعمال شده بر اقتصاد ملی به گونه‌ای باشد که بر مشارکت واقعی مردم در اقتصاد، بهره‌وری ملی، سرمایه‌گذاری، دخالت بخش خصوصی واقعی در اقتصاد، کاهش تصدی و دخالت دولت، آزادسازی و خصوصی‌سازی واقعی و رشد اقتصادی بیفزاید هیچ تحریمی حتی به مراتب شدیدتر از اکنون قادر به زانو درآوردن اقتصاد ایران نخواهد بود، وگرنه مطابق سنت همیشگی تاریخ، به هیچ فشار خارجی نیاز نخواهد بود. بی‌هیچ تلنگری این اقتصاد بر اثر سوءمدیریت اعمال شده بر آن فرو خواهد ریخت.»

روس‌ها به تهران نیاز دارند
روزنامه آرمان سرمقاله خود را اختصاص به مطلبی داده است با عنوان روس‌ها به تهران نیاز دارند به قلم حسن بهشتی‌پور که در آن نوشته است: «در حوزه نظامی، ایران به روسیه نیاز ندارد، بنابراین لغو اس ٣۰۰ هیچ مسئله‌ای را در ارتباط با قدرت دفاعی کشور به وجود نمی‌آورد. روس‌ها به غیر از ایران بازاری را برای اس ٣۰۰ ندارند، چون سایر کشورها به دنبال این سامانه دفاعی نیستند. باید این موضوع را پذیرفت که روسیه بر اساس منافع ملی خودش عمل می‌کند، روسیه برنامه‌ای را برای چند سال آینده خودش ترسیم کرده که این برنامه افزایش جایگاه بین‌المللی مسکو و همچنین حل مسائل اقتصادی در حوزه سرمایه‌گذاری و فناوری است. بنابراین روسیه در این حوزه‌ها رفتار خود را به ایران ترجیح می‌دهد و اگر تهران به این واقعیت نگاه کند، مسکو را در حد خود می‌بیند، زیرا روسیه در حال حاضر ابرقدرت نیست، این کشور همسایه ایران است و تهران نیاز دارد تا روابط متوازنی را با مسکو در مسائل خود در حوزه دریای خزر، مسائل مربوط به انرژی و در حوزه رفتارهای بین‌المللی در رقابت با آمریکا ایجاد کند. ایران باید یک رابطه منطقی با روسیه به عنوان یک کشور همسایه داشته باشد. باید دیپلماسی را فعال کنیم، در نوع نگرش خود با روسها تغییری ایجاد کنیم و نباید مسکو را به سوی همسویی و نزدیک شدن به غرب سوق دهیم. دوم اینکه ایران باید وزن سیاسی خود را با روسیه در دو جهت افزایش دهد. یکی اینکه باید به روسها نشان داد که نمی‌تواند ایران را به دلیل منافع خود نادیده بگیرد و دیگر اینکه تهران باید نشان دهد در عین حال که می‌خواهد با روسیه رابطه داشته باشد باید یک بازنگری را در روابط خود با اتحادیه اروپا، آمریکا، چین، هند، ژاپن و تمام دنیا انجام دهد. همچنین ایران می‌تواند به روسیه نشان دهد در مواردی که در سیاست‌های روسیه تاثیرگذار است، می‌تواند از اهرم فشار استفاده کند، چنانچه در حال حاضر مناسبات جمهوری اسلامی ایران با گرجستان می‌تواند بر مناسبات تهران با مسکو تاثیرگذار باشد. یکی از شرایط رقابت، همکاری است؛ اما زمانی همکاری صورت می‌گیرد که ایران بتواند در فضای همکاری قرار بگیرد و این فضای همکاری در صورت تمایل مسکو به گسترش مناسبات با تهران ایجاد می‌شود اما در شرایط فعلی روسیه در پی تعامل با ایران نیست.اگر روابط کشورهای اروپایی و ایران بهبود یابد، بلافاصله فناوری تولید گاز وارد این کشور می‌شود و برای ارتقای ظرفیت خود باید با اروپایی‌ها، آمریکایی‌ها و غربی‌ها رابطه متوازن برقرار کنیم.روسیه همیشه مایل به نقش آفرینی در خاورمیانه بوده، اما تاکتیک‌های این کشور در مناطق مختلف متفاوت بوده است.در چهار یا پنج سال گذشته روس‌ها مرتب با مسئولان ایرانی در ارتباط بودند تا از طریق این کشور همکاریهای مشترکی را در مسائل لبنان، عراق و افغانستان انجام دهند. اگر سیاست روسیه را در ارتباط با خاورمیانه یک کلیت در نظر بگیریم، نگاه روابط تهران با مسکو زیرمجموعه‌ای از سیاست روسیه در ارتباط با خاورمیانه است که در آن هم همکاری تعریف شده است و هم تعارضاتی وجود دارد، یعنی اینکه تهران یکسری منافع و مسکو منافع دیگری را دنبال می‌کند. اما نقاط اشتراک آنها بسیار نزدیک به هم است. بحث‌ها و تعارضاتی که میان واشنگتن و تل‌آویو وجود دارد، بحث‌های واقعی است نه صوری.روسیه اخیرا نگاه بین‌المللی و منطقه‌ای خود را به خصوص در ارتباط با ایران تغییر داده است. در عین حال روسیه به دنبال برقراری روابط نزدیک با سوریه، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر است.»

چند نکته
سرمقاله روزنامه رسالت مطلبی است با عنوان چند نکته به قلم محمدکاظم انبارلویی که در آن آمده است: «۱ - اتحادیه اروپا ۴ مرداد ماه رسما تحریم‌هایی فراتر از قطعنامه شماره۱۹۲۹ بر علیه ایران به تصویب رساند. تحریم‌ها در حوزه انرژی، بیمه، تجارت و حمل و نقل می‌باشد.۶۶ شرکت ایرانی در تشدید تحریم‌ها مورد غضب اتحادیه اروپاست. چندی پیش نیز کنگره آمریکا گام اولیه را برای تشدید تحریم‌ها برداشت. اینکه اروپا و آمریکا تصمیم گرفته‌اند فراتر از مصوبه شورای امنیت اقداماتی انجام دهند خود مجوزی به ایران است که اصلا اعتنایی نه به قطعنامه۱۹۲۹ و نه به تصمیمات آمریکا و اروپا در تشدید تحریم‌ها داشته باشد.
وقتی حریم تصمیم شورای امنیت توسط اعضای دائمی شکسته می‌شود نشان دهنده آن است که قطعنامه حتی روی کاغذ ارزش وجودی ندارد.
۲- لحن اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها هر روز خشن‌تر می‌شود. تهدید نظامی هم به صورت چاشنی این لحن حکایت از یک جنگ روانی علیه ایران دارد. حمله نظامی از صورت یک گزینه خارج شده و خود به صورت یک گزینه روانی و رسانه‌ای رخ نمایی می‌کند.
به نظر می‌رسد سیلی‌ای که رژیم صهیونیستی در جنگ ٣٣روزه حزب‌الله و جنگ۲۲ روزه حماس از دو شاخه مقاومت در دو کشور لبنان و سرزمین‌های اشغالی دریافت کرد آنها را در نوع تهدیدات محتاط کرده است.
همچنین پذیرایی که ناتو و بویژه آمریکا اکنون در عراق و افغانستان می‌شوند، به آنها این درس را داده است که هزینه دست روی ماشه بردن به مراتب بیشتر از تن دادن به یک گفتگوی عادلانه است. اگر عقلانیت، مدار تصمیم‌گیری آنها باشد باید از عربده کشی که تنها تارهای صوتی گلوی آنها را آزار می‌دهد پرهیز کنند.
٣- تجربه نشان داده است هر وقت حجم بگومگوهای سیاسی در داخل یک عدد مشخصی را نشان نمی‌دهد، برخی در آن سوی آب‌ها به طمع می‌افتند. سر و صداهای پس از انتخابات ممکن است برخی را به اشتباه اندازد و فکر کنند بوی کباب می‌آید. اما باید بدانند از بوی کباب خبری نیست. ایران بر آمده از ناآرامی‌های سال گذشته یک ایران مقتدرتر و نیرومندتر است. اراده زوال‌ناپذیر ملت ایران بویژه نسل سوم انقلاب، جمهوری اسلامی را از هر نظر بیمه کرده است.
اگر کسی به فکر حمله به ایران بیفتد حتما پاسخ پشیمان کننده دریافت خواهد کرد آن هم قبل از آنکه این نیت خود را عملی سازد.
انقلاب قرار نیست از یک سوراخ دوبار گزیده شود. قطعاً روزی چون روز٣۱شهریور سال۵۹ تکرار شدنی نیست.
۴- مهمترین عامل بازدارندگی، وحدت ملی و انسجام اسلامی است این نکته‌ای است که تمامی احزاب و گروه‌ها و رجال سیاسی آن را مد نظر دارند ملت ایران امروز در اوج اقتدار ملی است.
غرب باید بداند در ایران از یک مشت واحد ضربه خواهد خورد.
این مشت پولادین از میان اتحاد بین قومیت‌های ایران، مذاهب، حاکمیت، احزاب و گروه‌ها بلند و بر دهان متجاوزین کوبیده می‌شود.»

حکایت ما
حکایت ما عنوان یادداشت صفحه اول روزنامه شرق است به قلم دکتر احمد نقیب‌زاده که در آن نوشته است: «هیچ‌گاه نمی‌توان و نباید جامعه بین‌المللی را که در سیمای چند قدرت بزرگ خلاصه می‌شود، دست‌کم گرفت، هرچند در سال‌های اخیر قدرت‌های جدیدی هم پا به صحنه گذاشته‌اند که خود تحولی در جهت منافع درازمدت ما و سایر قدرت‌های منطقه‌ای و نوپاست. اما حکایت ایران متفاوت است. قریب به ۱۵۰ سال است که به قاجاریه و پهلوی فحش می‌دهیم که چرا در برابر بیگانگان مقاومت نکردند و حالا که نوبت خودمان شده است، می‌خواهیم ثابت کنیم که فحش‌های ما بحق و بجا بوده و اراده اگر اراده باشد، می‌تواند جلوی هر قدرتی مقاومت کند. این نقطه قوت رهبران ماست. ما شک نداریم که مقابله غربی‌ها با ایران به دلیل پیشرفت‌های ما در پاره‌ای عرصه‌هاست و به انرژی هسته‌ای هم محدود نمی‌شود اما در این کارزار باید به سنجش نیروها هم بپردازیم. یکی از نقاط قوت ما همبستگی در داخل و همسویی ملت و دولت بوده است. در عرصه بین‌المللی دوستانی داشته‌ایم که هریک از زاویه‌ای با ما دوست بودند. آیا هنوز هستند؟ از ویژگی‌های عرصه بین‌المللی این است که بازیگرانش آزادند و هر لحظه ممکن است تصمیم خود را عوض کنند. منافع ملی سال‌هاست به عنوان شاخص سیاست‌های خارجی همه کشورها مطرح است اما مصادیق منافع ملی پیوسته در حال دگرگونی است و عقل که شاخص سنجش منافع ملی است، خیلی ثابت نیست. برای مثال از دید من منافع درازمدت روس‌ها در این است که پایگاه‌های خود را در منطقه تقویت کنند و سپس با تکیه بر نقاط قوت منطقه‌ای خود وارد مذاکره با سایر قدرت‌ها شوند. در این صورت دوستی آنها با ایران می‌توانست جنبه استراتژیک به خود بگیرد. ظاهراً آنها این طور فکر نکرده و در صدد استفاده موردی از ایران بوده‌اند تا از کارت ایران در موقعیت مناسب استفاده کنند. در کنار این عناصر تحلیلی کوشش شب و روز آمریکا را هم نباید از یاد برد. هنوز هم جغرافیا نقش اساسی ایفا می‌کند. متحدان و همسایگان ما هر کدام نقطه ضعفی دارند که می‌تواند مورد بهره‌برداری دشمنان ایران باشد. روسیه خواهان ایفای نقش در جهان و تحکیم مواضع خود در جمهوری‌های سابق است. ترکیه مسائل مالی و مسأله کردها را دارد. پاکستان در دست ارتشیان است و ارتشیان با بازی‌های خود به دنبال پول هستند. عربستان از قدرت گرفتن ایران واهمه دارد. وقتی همه اینها را کنار هم می‌گذاریم، می‌بینیم به هیچ کس نمی‌توانیم تکیه کنیم. راه چاره ایجاد دگرگونی در سه چهار حوزه است؛ در داخل رعایت حقوق مردمی که خیلی هم ادعا ندارند، مذاکره مستقیم با آمریکا، همکاری در بازرسی‌های اتمی با آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای.»

مالیات یا نفت
سرمقاله روزنامه مردم‌سالاری مطلبی است با عنوان مالیات یا نفت به قلم کوروش شرفشاهی که متن آن بشرح زیر است: «هر مدیریتی هزینه‌هایی دارد که لازمه پاسخگویی به آنها، تعریف منابع مالی آن است. این منابع مالی برای دولت‌ها در قالب قانون بودجه تعریف می‌شود و در ایران می‌بایست بودجه‌ها براساس سند چشم‌انداز ۲۰ ساله و قوانین برنامه توسعه ۵ ساله به مجلس ارایه شود. بر مبنای این قوانین دولت موظف شده به مرور زمان وابستگی خود را به درآمدهای نفتی کاهش داده و تا پایان چشم انداز ۱۴۰۴ هزینه‌های کشور را از محل دریافت مالیات تامین کند. البته آنچه که تاکنون شاهد بوده‌ایم وابستگی بیش از پیش به درآمدهای نفتی است که ناشی از بالا رفتن قیمت نفت و کسب درآمدهای بادآورده بوده است. اما در بودجه ٨۹ که قیمت نفت از بالا ی ۱۰۰ دلار به ۶۵ دلار کاهش یافت دولت به صرافت افتاد تادرآمدهایش را مالیاتی کند و چون اقشار حقوق بگیر سالم‌ترین پرداخت کنندگان مالیات بودند به سراغ کسبه رفت و ناگهان مالیات‌ها را افزایش داد که با واکنش جدی بازار مواجه و مجبور به عقب نشینی شد. اما در این بین چند نکته ناگفته باقی مانده است:
اول این که دولت گمان می‌کرد افزایش مالیات‌ها همچون سهمیه بندی بنزین است که یک شبه از لیتری ۱۰۰ تومان به ۴۰۰ تومان افزایش یابد و آب از آب تکان نخورد (البته کمی تکان خورد و پمپ بنزین‌ها قدری شلوغ شد) که با واکنش بازار، متوجه شد بازار با بخش‌های دیگر تفاوت دارد. از سوی دیگر بحث هدفمند کردن یارانه‌هاست که در قالب آن دولت سعی دارد درآمدهایش را افزایش چشمگیری بدهد و این افزایش در قالب افزایش ۴۰ درصدی قیمت‌ها تعریف شده است و چون دولت در قالب این گران کردن باید یارانه نقدی به مردم بپردازد و هزینه کردن از پول نفت و صندوق ذخیره ارزی- که نمی‌دانیم پر است یا از آن چیزی نمانده- به پاسخگویی دولت به مجلس نیاز داشت، بحث افزایش مالیات‌ها مطرح شد که مشاهده کردیم این راهکار هم موفقیت‌آمیز نبود. نکته دیگر اظهارات رئیس دولت در توجیه عملکردهای مالیاتی بود که از ایران به عنوان پیشگام استفاده از مالیات نام برد و با صراحت اعلا م کرد که کشورهای غربی از مالیات درآمد قابل توجهی ندارند. این در حالی است که عمده منبع درآمد کشورهای غربی از دریافت مالیات تأمین می‌شود زیرا همچون ایران از منابع زیرزمینی و ثروت‌هایی همچون نفت برخوردار نیستند. به هر حال اکنون وضع مالیات کشور به خود اظهاری رسیده و این اتفاقی است که سالها در سطح کشور می‌افتاد بدین معنا که کسبه میزان درآمد و مالیاتی که توان پرداخت آن را دارند به دارایی اعلا م می‌کنند و با قدری چانه زنی همان را می‌پردازند. به عبارت بهتر چون کسبه مبلغ اعلام شده را خودشان اعلا م کرده و به زور از سوی ممیز مالیاتی تعیین نشده است، پرداخت مالیات افزایش یافته بود کاری که امروز نیز دوباره اتفاق می‌افتد و دولت توانست پس از کش و قوس‌های فراوان ۱۵ درصد بر میزان مالیات بیفزاید. بی‌شک درآمد کشور باید به سوی مالیات حرکت کند اما این که چقدر دولتمردان بتوانند برنامه‌هایی همچون هدفمند کردن یارانه‌ها را که به افزایش یکباره قیمت‌ها منجر می‌شود و بار مضاعفی بر دوش تولیدکنندگان و کسبه خواهد بود با افزایش مالیات‌ها هماهنگ کنند و چقدر می‌توان شاهد افزایش اتکای بودجه کشور به مالیات و کاهش اتکای آن به درآمدهای نفتی بود سوالی است که تنها آینده می‌تواند به آن پاسخ دهد.»

دیکته‌های پرغلط
یادداشت روز روزنامه کیهان اختصاص به مطلبی دارد با عنوان دیکته‌های پرغلط به قلم حمید امیدی که متن آن بشرح زیر است: «اتحادیه اروپا و کانادا چند روز پیش تحریم‌های جدیدی را علیه ایران تصویب کردند که شامل ممنوعیت سرمایه‌گذاری در بخش نفت و گاز و همچنین اعمال محدودیت‌های بیشتر در کشتیرانی و بانکداری است. علاوه بر آن به موجب این تحریم‌های غیرقانونی، ۴۱ نفر از مقامات جمهوری اسلامی، ۵۷ شرکت و زیرمجموعه‌های آن و همچنین ۱۵شرکت وابسته به سپاه نیز در فهرست تحریم‌های خصمانه اتحادیه اروپا قرار گرفتند.
آمریکا در جریان تصویب آخرین قطعنامه اعمال تحریم علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل، تلاش زیادی کرد تا اجماع اعضای این شورا و همینطور کشورهای غربی را بر ضد جمهوری اسلامی به دست آورد، اما این خواسته برآورده نشد و ابتکار بیانیه ٣جانبه تهران تلاشهای آمریکا را بی ثمر گذاشت. پس از آن کاخ سفید دست به اقداماتی فراقطعنامه‌ای زد و در همین راستا اتحادیه اروپا و کانادا را وادار کرد تا فراتر از قطعنامه شورای امنیت، تحریم‌های جدید دیگری علیه ایران به تصویب برسانند.
اتحادیه اروپا علیرغم آنکه ۲۷ عضو داشته و قاعدتاً بایستی در تصمیم‌گیریهای خود مستقل عمل نمایند، اما عملاً دیکته خود را از روی دست آمریکا می‌نویسند، آن هم دیکته‌های پرغلط و نسخه‌های بی اثری که بارها ناکارآمدی خود را در برابر عزم و اراده ملت ایران نشان داده است. اتحادیه اروپا پیش از این نیز در مسایل جهانی و واکنش در قبال آنها، نشان داده که چشم و گوش بسته دنباله رو سیاست‌ها و تصمیم‌گیریهای آمریکاست.
جنگ عراق و افغانستان در منطقه، نمونه‌های بارز و انکارناپذیری از این تقلید کورکورانه است. در ماجرای تصویب قطعنامه اخیر تحریم در شورای امنیت نیز این اتحادیه اروپا بود که افسار خود را به دست سران واشنگتن داد و بدون آنکه به عاقبت تصمیم خود بیندیشد، رای به محکومیت ایران داد.
در حال حاضر گردش مالی و تجاری جمهوری اسلامی با اتحادیه اروپا بیش از صدها میلیارد یورو است. این حجم از تبادلات اقتصادی، در شرایط بحرانی اروپا و اقتصادی که هر روز صدای خرد شدن استخوانهایش به گوش می‌رسد و موج بیکاری و فقر آنها را فلج کرده، به خودی خود، گردش حیات در رگهای فرسوده اقتصاد رو به زوال آنهاست.
اتحادیه اروپا در تصمیم گیری اخیر خود، جمهوری اسلامی را تحریم نکرده بلکه در واقع تحریم علیه شرکت‌های اروپایی به تصویب رسانده است چرا که عملاً این شرکت‌ها از کار با ایران محروم شده و از دایره امور تجارت و بازرگانی ما خارج می‌شوند. بنابراین اولین ضربه اعمال این تحریم‌ها قبل از آنکه به ایران وارد شود بر سر خود اروپایی‌ها خواهد نشست. آنها مطمئن باشند که دنیای تجارت و اقتصاد آن قدر راه گریز دارد که کشورمان علاوه بر تکیه بر توانمندی و ظرفیت‌های داخلی، راهی برای طرف شدن با شریک تجاری خارجی خود پیدا نماید.
رکود اقتصادی و بحران مالی در غرب، شرکت‌های اروپایی را به آستانه تعطیلی و ورشکستگی کشانده است. قطعاً پیش از آنکه ما به فکر چاره جویی بیفتیم، آنها خودشان راه آنکه چگونه امکانات خود را در اختیار کشورمان قرار دهند، جلوی پایمان خواهند گشود. تجربه ٣۰ سال انقلاب و تحریم‌های شدید اقتصادی و نظامی سال‌های دفاع مقدس این مساله را کراراً ثابت کرده است.
ایران تصویب قطعنامه‌های تحریم علیه خود را در سازمان ملل غیرقانونی می‌داند، چه برسد به تحریم‌های فراقطعنامه‌ای! بهتر آن بود که کشورهای اروپایی و کانادا برای حفظ ظاهر هم که شده سعی می‌کردند به همان قطعنامه شورای امنیت بسنده کرده و سیاست‌های- البته خصمانه- خود را از همان مجرا پیش ببرند.
از سوی دیگر، هرچند سالهاست با اعمال نفوذ آمریکا و غرب و تحت فشارهای دولت‌های سلطه جو، سازمان ملل خاصیت خود را از دست داده و دیگر در مسیر برقراری صلح و امنیت جهانی کارایی ندارد، اما قاعدتاً این سازمان باید بخاطر حفظ ظاهر هم که شده در قبال اتحادیه اروپا به خاطر تصمیم اخیرشان، موضع می‌گرفت و از موازی‌کاری‌های برخی نهادهای بین‌المللی جلوگیری می‌کرد.
اتحادیه اروپا ظاهراً حافظه تاریخی خود را هم از دست داده است. اگر یکی دو فصل تاریخ را به عقب ورق بزنند، می‌بینند که همین چند سال پیش چگونه با غرور و نخوت سفرای خود را از تهران فراخواندند و وقتی با قاطعیت توام با بی‌اعتنایی جمهوری اسلامی مواجه شدند، بعد از مدت کوتاهی چگونه سرافکنده و ملتمسانه بازگشتند. آیا ماجرای آن روز نباید عبرتی برای تصمیم‌گیریهای امروزشان باشد؟
اصولاً اروپایی‌ها آدم‌های باهوشی نیستند! چرا که برای چندمین بار «مسیر تحریم» را که مسیری کهنه، آزموده شده، غیرکارآمد که اتفاقاً دارای تاثیر معکوسی هم می‌باشد، انتخاب کرده اند. تصویب این تحریم‌ها اگر برای اعمال فشاربر ایران به منظور توقف فعالیت‌های هسته‌ای و دستیابی به فناوری اتمی است که رسماً بارها ایران اعلام کرده و در عمل نشان داده که هرگز در این باره کوتاه نیامده و ذره‌ای در مسیر تحقق اهداف صلح‌آمیز هسته‌ای خود خلل وارد نمی‌کند. اگر هم این تحریم‌ها برای تحریک بیشتر ایران با هدف تن دادن به مذاکرات هسته‌ای است که ایران مکرر آمادگی خود را برای از سرگیری مذاکرات اعلام کرده و البته برای انجام آن شرایط منطقی و عزتمندانه‌ای نیز قائل شده است. سیاست چماق و هویج دیگر نخ‌نما شده و تار و پود آن از هم گسسته شده است. استفاده چند باره اروپایی‌ها از این شیوه را، باز هم بگذارید به پای ضریب هوشی آنان!
به نظر می‌رسد آمریکا در رویارویی ایران با اتحادیه اروپا فقط منافع خود را در نظر گرفته و اروپا را قربانی مطامع خود کرده است. اقتصاد رو به زوال و تعطیلی آمریکا، بحران‌های دامنگیر داخلی و سیاست‌های غلط این کشور در جنگ عراق و افغانستان، باعث شده تا کاخ سفید برای انحراف افکار مردم کشورش و ملت‌های دیگر به برنامه‌های فرعی با سایر کشورها بیندیشد تا شاید سرپوشی بر ضعف‌های عمده خود بگذارد. ماجرای افشای ۹۰ هزار سند جنگ افغانستان هم در همین راستا ارزیابی می‌شود.
روسیه نیز در راستای سیاست‌های «یکی به نعل، یکی به میخ» چند ماه اخیر خود در حالی تحریم‌های کینه توزانه جدید اتحادیه اروپا علیه ایران را غیرقابل قبول خوانده که خود از حامیان اصلی قطعنامه ضد ایرانی اخیر در شورای امنیت است.
مسلما تحریم‌ها مشکلاتی برای بخش‌های اقتصادی کشورمان ایجاد خواهد کرد اما می‌توان با اعمال مدیریت و استفاده از روش‌های اقتصادی موثر با اتکا به اراده بلند ملت ایران، تبعات آن را به حداقل رساند. مردم بارها ثابت کرده‌اند که تا آخر پای کار ایستاده اند.
این دوره هم خواهد گذشت. تحریم‌ها بسان سابق هیچ تأثیری در اراده ملت بزرگ ایران در دستیابی به قله‌های رفیع پیشرفت و سرافرازی نخواهد داشت و با اتکاء به توانمندیها و ظرفیت‌های قابل خود، از این «پیچ» هم به سلامت عبور خواهیم کرد.
آنچه از تصمیم اخیر اتحادیه اروپا و کانادا بر جای می‌ماند، دیوار بلند بی‌اعتمادی به آنان است. کشورهایی که امروز خودشان را در صف دشمنان ما قرار می‌دهند، نباید در آینده انتظاری جز مقابله به مثل از سوی جمهوری اسلامی ایران را داشته باشند.»

تنش‌زدایی در درون، ایستادگی در بیرون
روزنامه تهران امروز در یادداشت اول خود مطلبی دارد با عنوان تنش‌زدایی در درون، ایستادگی در بیرون به قلم حسام‌الدین کاوه که متن آن در پی آمده است: «در اوضاع و احوال کنونی و شرایطی که در آن به سر می‌بریم، حفظ هوشیاری، بصیرت و وحدت نه یک ضرورت که تکلیف نیز هست. افزایش دامنه تحریم‌ها علیه ایران و تحت فشار قرار دادن کشورهایی که با ایران اسلامی ارتباط سیاسی و اقتصادی دارند و نیز وضع تحریم‌هایی بیش از آنچه که در قطعنامه سازمان ملل پیش‌بینی شده است، نشان از یک اراده سلطه‌جویانه دارد که درصدد است تا در یک جنگ روانی ـ اقتصادی، خواست‌های خود را در برابر جمهوری اسلامی ایران بر کرسی بنشاند.
از نظام سلطه و استکبار، جز خدعه و نیرنگ و تحمیل و ستیزه‌جویی انتظار دیگری نمی‌رود. ایران اسلامی طی سه دهه گذشته بارها در برابر تهدیدهای سیاسی‌ـ نظامی و تحدیدها و تحریم‌های اقتصادی، قرار داشته است و تقریبا در تمامی این سال‌ها به‌گونه‌ای از سوی قدرت‌های استکباری تحریم شده است، در نتیجه تحریم‌های تازه، نمی‌تواند آثار و نتایجی را که نظام سلطه از آن انتظار دارد، در پی داشته باشد. اما صرف‌نظر از نتایج تحریم‌ها و تشدید جنگ روانی ـ تبلیغاتی دشمنان و با توجه بدین مهم که نیروهای خصم دائما بر طبل جنگ می‌کوبند، نیروهای وفادار به نظام جمهوری اسلامی ایران وظایف و تکالیفی دارند که باید بدان‌ها توجه خاص داشت.
در وضعیت کنونی وحدت تمامی نیروها ذیل ظل ممدود ولایت فقیه ضروری است اما گاه دیده می‌شود که برخی از مسئولان و مدیران دستگاه‌های اجرایی، فارغ از امواج تهدیدها و تحریم‌هایی که به‌سوی کرانه امن ایران اسلامی سر بر کشیده‌اند، خود را دچار مناقشاتی ساخته‌اند که نتیجه آن تضعیف نیروهای وفادار به نظام جمهوری اسلامی است.
به نظر می‌رسد در شرایط موجود، دولت می‌باید برای حل و رفع مناقشات پیش آمده پیشقدم شود. برخی از اختلافات میان دولت و مجلس، دولت و دیوان محاسبات، دولت و شهرداری، دولت و مجمع تشخیص مصلحت نظام، دولت و شورای نگهبان و دولت و نیروهای اصیل اصولگرا، به سادگی قابل حل است. در وضعیت کنونی تاکید بر اختلافات قابل حل و بزرگنمایی آنها، نه‌تنها سودی برای دستگاه‌های اجرایی، قوه مجریه، قوه مقننه و سایر موسسات عمومی و خدماتی نخواهد داشت که دشمنان کشور را در پافشاری بر خواست‌های ناحقشان جری‌تر و جسورتر خواهد ساخت.
وحدت هیچ‌گاه دور از دسترس نبوده و نیست. کافی است تحلیل دقیقی از شرایط ویژه کنونی داشته باشیم. عمده‌ترین امید طراحان جنگ روانی - تبلیغاتی نظام سلطه، بر بزرگنمایی همین اختلافات است، در واقع در سناریوهایی که طراحان نظام سلطه می‌نویسند، موضوع اختلافات داخلی میان نیروهای وفادار به نظام جمهوری اسلامی، جایگاه ویژه‌ای دارد.
تهدیدها و تحریم‌های دشمن، فرصتی مطلوب برای وحدت نیروهای اصولگرا در جایگاه‌ها و نقش‌های گوناگون نیز به‌شمار می‌رود. تجربه نشان داده است که هر چه فشارها بر نظام جمهوری اسلامی ایران بیشتر شده، نیروهای وفادار به نظام متمرکزتر، همدل‌تر و موثرتر شده‌‌اند. البته همچنان که مقام معظم رهبری در توصیف و تحلیل شرایط امروز ایران و جهان فرموده‌اند، شرایط کنونی با آنچه که طی سه دهه گذشته تجربه کرده‌ایم، بسیار متفاوت است، با تحلیل دقیق شرایط پیش‌آمده و تأکید بر تفاوت‌ها و ویژگی‌های اوضاع کنونی، می‌باید راهبردها و رویکردها چه در عرصه بین‌الملل و چه در عرصه داخلی تعیین و تبیین شوند. مبادا با دامن‌زدن بر اختلافات و فرصت‌سوزی‌ها، وضعیتی پیش آید که خدای ناخواسته، دشمن شاد شویم.
عرصه سیاست، عرصه تبادل و تعامل است و منظور از سیاست در اینجا سیاست‌ورزی در عرصه داخلی است، پافشاری بر نقاط افتراق و دوری جستن از فصل مشترک‌ها، همچون زهر هلاهل است، زهری که هیچ پادزهری ندارد. اگر قرار است در عرصه سیاست جهانی در برابر نظام سلطه و استکبار مقاوم، استوار و سربلند، ایستادگی کنیم - که چنین است - لازمه آن، معیارهایی است که بتوان با آن معیارها به کنش و تعامل حداکثری با دیگر نیروهای وفادار به نظام جمهوری اسلامی پرداخت.
مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، این معیار را به خوبی تعریف و تبیین فرموده‌‌اند؛ «جذب حداکثری و دفع حداقلی» بی‌گمان اگر مبنا را در تعامل با نیروهای درون نظام، معیار «جذب حداکثری و دفع حداقلی» بگیریم، آنگاه بسیاری از مناقشات بلاموضوع خواهند شد. در این میان نقش دولت و دولتمردان بسیار حائز اهمیت است. سکان مدیریت اجرایی کشور در دست رئیس دولت قرار دارد و اگر دولت بخواهد نیرو و انرژی خود را به جای یافتن راهکار برای برون رفت از چالش‌های خارجی، معطوف دفع نیروهای داخلی و پرداختن به چالش‌های داخلی کند چه بسا که بسیاری از فرصت‌ها را از دست خواهد داد. به نظر می‌رسد که دولت به حمایت تمامی نیروهای درون نظام و دستگاه‌ها و سازمان‌های مختلف نیاز دارد و نادیده انگاشتن نیروهای وفادار و نقش‌های موثری که می‌توانند به هنگام بحران یا نیاز ایفا کنند، محروم ساختن قوه مجریه از توان‌های بالفعل و بالقوه‌ای است که می‌توانند به جای آنکه نقش «در برابر» دولت را ایفا کنند، نقش «درکنار» دولت را برعهده گیرند.»

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست