در باره ی نظرخواهی دکتر اسماعیل خویی
و شعر "چکامه ی نگارین بدخوی من"
امیرحسین آمویی
•
دیو بد خلقی معلول سه عامل است: "زمینهی ژنتیک بد"، "آموزش بد" و "نظام سیاسی و حکومتی بد". حکومتی که به درستی مهندسی شده و هدفی جز ایجاد و بازتولید مکرر جامعه ی انسانی سالم و مترقی ندارد، در هر سه زمینه ی مذکور باید فعال و دارای برنامه ی مدون باشد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۴ مرداد ۱٣٨۹ -
۵ اوت ۲۰۱۰
دکتر خویی عزیز، سلام و بوسه بر چشمانتان که هم چراغ مایید و هم چشم ما.
پیش از هر چیز: نمیدانم چرا این "نگارین" موصوف در سرودهی شما مرا به یاد "قدرت خانم" موصوف در "داستان شیخ صنعان" شهید سیرجانی می اندازد که پس از وصلت و هماغوشی با شیخ خیالباف و شوریدهحالِ مشنگ، و دیدن احوال بیمار و احلیل بیحالش، سرانجام قفا را چنان برجسته در اختیار برادران پاسدار و شیخ کنونی ریاکار قرار داد که دمار از روزگار اهل دین و ایمان در آورد و همه را مات و متحیر یکسویه کرد!
اما: غم انگیز است که، ظاهراً، کسی از این خانمهای بالقوه "نگارین" تا کنون به دعوت شما پاسخی نداده و آن دونفر هم که هرکدام یکی دو خط مطلب نوشتهاند، نه تنها به پرسش شما توجهی نکرده اند، بل که توان اظهار نظر نیز ندارند.
بروم بر سر اصل مطالب:
١ - به نظرم میرسد که رفتار آدمی حتی اگر "به تمامی" هم "آموختنی" باشد، باز این آموختن بر زمینهی ویژگیهای به ارث رسیده از نظام ژنتیکی والدین شکل و پروش مییابند، و باید از همین رو باشد که، مثلا در خانوادهای، دو فرزند با داشتن پدر و مادر یگانه و یکسان و فرایند تربیتی همگون گاه به شیوههای تا حد زیادی متفاوت رفتار میکنند. در میان خانوادههای ایرانی، و بویژه در میان حضرات آیات خشم و خیانت و خونخواری و خباثت، فرزندانی به بار آمدهاند که رفتارهای به کلی متفاوت داشتهاند.
٢ - دختران و بانوان جوانان و غیرهی ما: میل دارم پاهای نازنین بحث شما را بگذارم روی زمین یا زمینهی تاریخی- طبقاتی نظام اجتماعی میهن سیه روز و ستمدیدهی خودمان. و نمیخواهم اصلا در بارهی زنان دیگر کشورها بحث کنم. دکتر خویی نازنین اجازه بدهید از دو اصطلاح بسیار کثیف و رکیک استفاده کنم: "خرید" و "فروش"، دو اصطلاح مربوط به نظام سرمایهسالاری و طبقاتی! جانمایهی کار و زندگی، و عشق و همه چیز و هرچیز ما همین دو کلمه است. و در این میان "غالباً" نگارینها، علی الخصوص اگر زیبا روی هم باشند، فروشندهاند و مردان خریدار! و متاعی که گاه متعهوار به فروش میرسد و خریده میشود چیزی نیست جز محبت در درون رختخواب! باقیاش چندان اهمیتی ندارد! دو اصل تعیین کنندهی "درستی" و "بقای" هرروزهی فرایند روابط تجاری بین زن و مرد است: اول: بها و دوم: تداوم و استقامت! در مورد اول شما را ارجاع می دهم به داستان یا نمایشنامهای به نام "آدم عوضی"، احتمالا نوشتهی ناظم حکمت، اگر اشتباه نکرده باشم. شاید آن را خوانده باشید. داستان جالب و غمانگیزی است: دو دوست، دو وکیل دعاوی، یکی شرافتمند و دیگری بیشرف. اولی کم پول و دومی خرپول. اولی دارای زنی زیبا، یعنی نگارین خویش. این "نگارین" عشق صاف و بیآلایش شوهرش را، که آدم عوضی خطابش میکند، "یکشبه" به کناری مینهد و "یکشبه" هم خود را به حریف همسر هدیه می کند. باقیاش را باید بدانید و میدانید: زیباییام و تنم را به کسی "میفروشم" که "خریدار" بهتری است!
٣ - بگذارید همین جا عرض کنم که بسیار بسیار نادرند زنان و مردانی که توانسته باشند این دو زنجیر کریه نظام سوداگری را واقعاً از بیخ و بنیان قطع کرده باشند و توانسته باشند حقیقتا ً در دنیای آرمانی دیگری، بس فراتر از آنچه تجربه میکنیم، سیر و سلوک کنند!
۴ - قاعده همان است که شما به طور غیر مستقیم میگویید: "شدنی (بوده) است آیا که پیوندِ"نگارینِ بد خوی" و"مردِ عاشقِ او" به جدایی نیانجامد؟" در واقع، به طور غیرمستقیم گفتهاید که یا "شدنی نیست" و یا "سخت شدنی" است.
۵ - اما پرسیده اید: "چگونه؟" این گونه به گمان من: زنان باید در تمام عرصههای فعالیت اقتصادی و اجتماعی، بدون هیچگونه تفاوتی با مردان وارد عمل شوند! باید بتوانند درست مثل مردان کار و فعالیت کنند و درست مثل مردان خرج و مخارج خانواده را بپردازند و درست مثل مردان کارهای سخت کنند و درست مثل مردان مسئولیتپذیر باشند و درست مثل مردان فشارهای محیط کار را تحمل و تجربه کنند و درست مثل مردان، در شرایطی که شوهرانشان نمیتوانند کار کنند و بیکارند، تمامی مخارج خانواده را بپردازند و انسانهایی شوند دقیقا مساوی با مردان و مردان نیز دقیقا مساوی شوند با زنان! و آنچه را که مردان در تمام فرایند تحول تاریخی- روانی خویش تجربه کردهاند، آنان نیز تجربه کنند و مردان نیز باید بفهمند و ببینند که زنان به هیچ وجه چیزی از آنان کم ندارند و میتوانند تنها و تنها به عنوان یک انسان مونث در تمام عرصههای کار و فعالیت اقتصادی و اجتماعی در کنار انسانهای مذکر باشند.
۶ – "جنبش دموکراتیک (سبز) ایران" در شرایط کنونی و "کمپین یک میلیون امضا" که در پی تحقق دموکراسی و برابری حقوق شهروندان، زنان و مردان است باید بتواند به ایجاد زمینه برای پایان دادن به "خرید و فروش" عشق و عاطفه و "خودنگارپنداری" و "خریدارجویی" از یک سو، و "نگارسوداگری" و "خریدارنمایی" از سوی دیگر، زمینهی مناسبی برای چنین تحولی ایجاد کند و راه را برای تحقق و تعالی رویکرد و رفتاری انسانی و عاشقانه در زمینهی روابط زنان و مردان و درک بهتر و نزدیک تر این دو از هم و نزدیکتر شدن به حقیقت انسان آماده کند.
۷ - و اما در مورد "بد خلقی": دیو بد خلقی معلول سه عامل است: "زمینهی ژنتیک بد"، "آموزش بد" و "نظام سیاسی و حکومتی بد". حکومتی که به درستی مهندسی شده و هدفی جز ایجاد و بازتولید مکرر جامعهی انسانی سالم و مترقی ندارد، در هر سه زمینهی مذکور باید فعال و دارای برنامهی مدون باشد: باید هم به اصلاح ژن انسانی بپردازد، هم نظام آموزش را بهبود بخشد و هم جامعهای آزاد و امن برای زنان و مردان ایجاد کند تا "عشاق" ما دچار آن بلای "خرید و فروش" کریه نشوند.
۸ - و اما یک پرسش از شما: تا اینجا من "نگارین" شما را به معنی "زن زیبا"یی گرفتم که خلقی زشت دارد- تشبیهات به کار گرفته شده در سرودهی شما چنین القاء میکند. در این مورد باید بیافزایم که: نخست این که مردان بد اخلاق هم فراوان اند و دو دیگر این که اگر حتی "نگارین" سرودهی شما، اشارهای باشد هم به مرد و هم به زن، باز هم آنچه در بالا گفته شده، از نظر من، با اندک تفاوتی ناچیز و صوری، مصداق دارد.
راستی چرا سبا خانم نظری نمیدهند؟
با درود و تقدیم سپاس دوباره
امیرحسین آمویی.
|