هاشمی و ایلغار فرهنگی
همن سیدی
•
ایلغار فرهنگی همان تهاجم وحشیانهای بود که با نام انقلاب فرهنگی صورت گرفت و امروز اقای رفسنجانی میگوید علیرغم میل باطنی او اتفاق افتاد! پس نیاز به بازبینی دارد، هرچند تا کنون کم به تعطیلی و سرکوب دانشگاهها در اوائل انقلاب پرداخته نشده اما این بار از زاویه "علیرغم میل باطنی اقای رفسنجانی" باید بررسی شود
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۴ مرداد ۱٣٨۹ -
۵ اوت ۲۰۱۰
ایلغار فرهنگی همان تهاجم وحشیانهای بود که با نام انقلاب فرهنگی صورت گرفت و امروز اقای رفسنجانی میگوید علیرغم میل باطنی او اتفاق افتاد! پس نیاز به بازبینی دارد، هرچند تا کنون کم به تعطیلی و سرکوب دانشگاهها در اوائل انقلاب پرداخته نشده اما این بار از زاویه "علیرغم میل باطنی اقای رفسنجانی" باید بررسی شود. وی به بهانه روز جهاد دانشگاهی (۱۶ مرداد) در دیدار با نمایندگان جهاد دانشگاهی، یکی از دغدغه های اصلی مسئولین در اوائل انقلاب را "نفوذ اختاپوس گونه دشمنان در میان دانشجویان" نامید. چرا دانشگاه از همان گام نخست مکان نفوذ دشمنان شد؟ انجا که تا شب ۲۲ بهمن از موتورهای انقلاب بود! به شاهدی تاریخ، دانشجویان پیش از روحانیون مبارزه را علنی کرده بودند. حتی اگر به مبارزات دهه ٣۰ و ۴۰ نیز نپردازیم باز در همان سال ۵۶ که مقدمات انقلاب ۵۷ ریخته شد، دانشجویان مبارزه علنی را از ابان ماه با یک شهید و دهها مجروح و صدها بازداشت شروع کرده بودند، یعنی پیش از انتشار ان مقاله کذائی و اعتراضات قم! در کوران انقلاب هم که دانشگاه از همه توان خود مایه گذاشته بود. پس چرا فردای انقلاب مرکز نفوذ دشمان شد؟ ان هم نفوذ اختاپوس گونه! درک و شعورشان از سایر مردم پائینتر بود؟ کمتر از بازاریان اهل مطالعه و مناقشه بودند؟ در انقلاب از بسازبفروشها نقش کمتری به عهده گرفته بودند؟ از زمینداران کمتر ارمانگرا بودند یا از روحانیون کمتر پرسشگر؟ اقای رفسنجانی پاسخ این سوالات را داده است، ایشان که قبلاها به هوش و ذکاوت درمیان اخوندها شهره بود این بار خود جواب معما را لو داده است: روح جستجو گر دانشجوئی نمیتوانست شکلگیری دیکتاتوری دینی را ببیند و سکوت اختیار کند. این متن سخنان اقای رفسنجانی است: "در کوران انواع و اقسام توطئهها علیه انقلاب اسلامی یکی از دغدغه های اصلی مسئولین در جلسات، نفوذ اختاپوس گونه دشمنان در میان دانشجویان بود که با سواستفاده از روح جستجوگر دانشجوئی، تا اندازهای هم موفق شده بودند." این تا اندازهای هم، خود اعترافی است که دانشگاهیان از روز اول با سیستم جدید مشکل داشتند.
اما اقای رفسنجانی در ادامه همین سخنان مغلطهای در مورد مسلح بودن دانشجویان انجام داده است که ممکن است برای نسل جدید این سوال را ایجاد کند که واقعا چرا باید کلاسهای درس انبار اسلحه شود؟ ایشان میگوید: "دانشگاه تهران که نماد هر حرکت دانشجوئی در کشور بود در ان روزها به جای تحصیل و تدریس، میدان نزاع گروهکها شده بود به گونهای که هر یک از انها اتاق جنگی مملو از سلاحهای مختلف برای خود داشتند". در شرایطی که هنوز جو انقلابی بر همه جا حاکم بود و ارتش و پلیسی به معنای رایج وجود نداشت، نه فقط دانشجویان که همه اقشار مسلح شده بودند. مگر مسجدها به وسیله روحانیون پر از سلاح نشده بود، مگر در کارخانهها و ادارات هم همین شرایط نبود؟ در چنین حال و هوائی که بخشی از میتینگ ها و مناقشات سیاسی در دانشگاهها صورت میگرفت (حتی نماز جمعه را هم به دانشگاه اورده بودند) طبیعی است که شماری از دانشجویان نیز مسلح باشند. مهم ان است که از درون دانشگاه هیچگاه حملهای به خارج صورت نگرفته بود اما بارها از خارج از دانشگاه به انها حمله شده بود و این همان مقدمات انقلاب فرهنگی بود. فاجعهای که در اردیبهشت ۱٣۵۹ به اوج خود رسید.
اقای رفسنجانی با دانشجویان مشکل جدی داشت. بر خلاف حوزهها که در انجا هاشمی بر و بیائی پیدا کرده بود، برخلاف شورای انقلاب و مدرسه رفاه که در ان محور تاثیرگذاری بر ایتالله خمینی شده بود، در دانشگاهها حرفی برای گفتن نداشت. خود صحنهای از نحوه استقبال از او در دانشگاه تبریز را تصویر میکند: "وقتی وارد فضای دانشگاه شدم در و دیوار دانشگاه را سرشار از انواع پارچه نوشتهها و اعلامیهها دیدم که هاشمی با فلان مقدار پول فلان مقدار هکتار زمین قلان تعداد حلقه چاه عمیق و... امده است." خوب دانشجویان میدانستند که رفسنجانی همان اخوند بساز بفروشی است که به گفته خودش قبل از انقلاب، در ده سال، ده تا منزل و چندین مرکز تجاری ساخته بود و فروخته بود، منبر هم میرفت! و حالا در پی انقلاب مدافع مستضعفان شده بود، معلوم است که چنین از او استقبال میکنند. تنفر او از دانشگاه و اینکه رقیب او بنیصدر و چپها دارای چه نفوذی هستند مقدمه کشتار و اخراج و بازداشت هزاران استاد و دانشجو شد تا به نام انقلاب فرهنگی تمرینی را برای کارزار بزرگتر یعنی برانداختن بنیصدر انجام داده باشد، نگران بستن در دانشگاهها برای ٣ سال و عواقب علمی و فرهنگی ان هم نبود، از چند ماه قبل پسرش را به دانشگاههای اروپا فرستاده بود اهمیتی هم نداشت که با نام فرهنگ، اوج بیفرهنگی نمایش شود! چسپاندن تعهد به تخصص، تنازل دانشگاه تا حد حوزه، اسلامی کردن متون درسی. اما اینها کار سادهای نبود و هنوز هم عملی نشده است. در یادداشت های سال ۶۰ خود به دیداری با نمایندگان جهاد دانشگاهی اشاره میکند (همان جهاد دانشگاهی که امروز پس از ۲۹ سال باز در دیدارش از کاستیها مینالند و هنوز نگران و ناراحتند!) که گوشهای از ناکامیها را نشان میدهد. این یادداشت مربوط به بیستم فروردین ۱٣۶۰ است: بعدازظهر نمایندگان جهاد دانشگاهی امدند. از خبر بازشدن دانشگاهها در این سال نگران بودند میگفتند هنوز برنامه درسی برای دانشگاهها تنظیم نشده، از کمکاری ستاد انقلاب فرهنگی ناراحت بودند.
اما ۲ سال پس از این تاریخ نیز دانشگاهها باز نشد و حالا ۲۹ سال پس از ان نیز مشکل انها با دانشگاه و متون درسی حل نشد. خامنهای علوم انسانی را تهدیدی میداند و لاریجانی روانشناسی و جامعهشناسی را غیرلازم، احمدی نژاد میخواهد انها را از پایتخت خارج کند و شاید فردا کل دانشگاهها را لوکس و تشریفاتی بنامند! ٣۲ سال از انقلاب میگذرد، هنوز دانشگاه مکان نفوذ اختاپوس گونه دشمنان است.
مطالب داخل گیومه از خبر شماره ۱۰۴۷۶۲ افتابنیوز نقل شده است.
همن سیدی
|