سرمشق روشنفکری امروز توسعه و دموکراسی است
اظهارات علیرضا علوی تبار در نشست جبهه ی مشارکت
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱ خرداد ۱٣٨۵ -
۲۲ می ۲۰۰۶
دکتر علویتبار و دکتر بیگدلی طی نشستس در جبهه مشارکت به بررسی جریان روشنفکری از مشروطه تا به امروز پرداخته شد.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، علویتبار با اشاره به دورههای مختلف روشنفکری در ایران اظهار داشت:« تاکنون ما چهار دوره روشنفکری مختلف را پشت سرگذاشتهایم. دورهی روشنفکری مشروطه، دورهی روشنفکری تجربه، دورهی غربستیزی و دوران بازنگری.»
وی ادامه داد:« هرکدام از این دوران از جهاتی با یکدیگر قابل مقایسه هستند.به عنوان مثال در هر دوره یک سرمشق غالب وجود داشته است یا جهت نقادی و کانون حملهی مشخصی داشتهاند. عوامل تحول شیوهی تحول خاصی را مطرح میکردهاند و همچنین دارای یک دیدگاه جهانی بودند. این عناصر شش گانه در روشنفکری دورهی مشروطه نیز بدیهی است.سرمشق غالب این دوران ایدهی جامعهی مدرن است که ابزارش اندیشهی مترقی، علم جدید و تمدن اروپایی است.»
علویتبار با اشاره به جهت نقادی و عامل تحول این دورهی روشنفکری، گفت:« روابط سنتی جامعه کانون حملهی این دوران است و علاوه بر آن عامل تحول منورالفکرها به حساب میآمدند که در ضمن متوجهی اصلاحطلبان درون حکومت هم مانند شاهزادهها بودند. شیوهی تحول در این دوران روشنگری است. دیدگاه جهانی اخذ تمدن اروپایی است و نقطه عطف این دوران خود انقلاب مشروطه است؛ تا شهریور ۱٣۲۰ که ما افول روشنفکری را داریم. بعد از آن روشنفکری دوران تجربه آغاز میشود.»
علویتبار در ادامه به بررسی عناصر شش گانهی روشنفکری دوران تجربه پرداخت و افزود:« سرمشق قالب این دوره روشنفکری، حاکمیت مردم است. جهت نقادی آن امپریالیسم انگلیس و ارتجاع دربار به حساب میآید. عوامل تحول هم مردم هستند اعم از روشنفکران، کارمندان و بعضا زحمتکشان. شیوهی تحول نیز سیاستورزی است از طریق مبارزهی حقوقی و پارلمانی و ارتقاء فرهنگ سیاسی. دیدگاه جهانی آنها استقلالطلبی است که نقطه عطف این دوره از روشنفکری کودتای ۲٨ مرداد است.»
وی در مورد روشنفکری دوران غربستیزی، گفت:« سرمشق غالب این دوران ضدیت باور، احیای ارزشهای بومی و خصومت با الگوی زندگی غربی است. جهت نقادی تجددخواهی و غربزدگی است. عامل تحول خلق است یعنی همان مردم تهیدست شهری و روستایی. دیدگاه جهانی آنان ضدیت با غرب و تاکید عمدهای خصوصا در ایران بر روی فلسطین است و نقطه عطف این دوران هم انقلاب ایران سال ۵۷ است.» علویتبار در ادامه خاطر نشان کرد:« از سال ۶۷ دورهی جدیدی از روشنفکری شروع شده،ولی کامل شکل نگرفته است. سرمشق غالب آن توسعه و دموکراسی است. جهت نقادی استبداد تاریخی ایران و عامل تحولش نهادها و انجمنهای متشکل مدنی هستند. شیوهی تحول نیز اصلاحات بنیادین است.»
وی تصریح کرد:« روشنفکر این دوره برخلاف روشنفکر دورهی قبل اعتقاد به مبارزهی چریکی ندارد و برخلاف روشنفکر دورهی قبل که عمر متوسط فعالیتهایش شش ماه است روشنفکر این دوران خواستار اصلاحات بنیادین است بدون آنکه اتوی شلوارش هم به هم بخورد و من فکر میکنم ما نیز از این جهت اصلاحطلب شدیم که دیگر تن انقلاب نداریم.»
علویتبار در صحبتهایش به خصوصیات یک روشنفکر پرداخت و گفت:« از نظر من روشنفکر باید چهار خصوصیت داشته باشد. ۱- ورود به گفتمان مدرن، ۲- انتقاد و به نقد کشیدن ٣- التفات به وضعیت انسانی و ۴- دارای رسالت و پیام بودن.»
وی در پایان به مشکل اصلی جریان روشنفکری در جامعهی ایران پرداخت و گفت:« روشنفکر با یک واسطه میتواند در سیاست تاثیرگذار باشد، اما این اتفاق در ایران هیچگاه نمیافتد و همین حلقهی مفقود روشنفکری در ایران است. به عنوان مثال هابرمارس بزرگترین روشنفکر آلمان نظریاتش از طریق حزب سوسیالدموکرات آن کشور پیگیری میشود.»
در ادامهی این برنامه دکتر بیگدلی نیز از یک نگاه تاریخی به جریان روشنفکری پرداخت و اظهار داشت:« در جریان مشروطه آغاز آن به عهدهی روحانیت بود. چرا که این قشر همواره قدرت بسیجکنندگی دارد اما سطح روحانیت آن زمان از مشروطه پایینتر بود و دولت هم به راحتی خواستهی آنان را برآورده کرد. از این رو مرحلهی دوم مشروطه را روشنفکران برعهده گرفتند.»
وی افزود:« در همین دوران است که مفاهیم جدیدی وارد ادبیات سیاسی کشور میشوند و نهادی چون پارلمان خواستهی آنان میشود و مرحلهی سوم مشروطه مرحلهای است که به سطح تودهها میرسد که در مجموع به نظر من هر جنبش اجتماعی وقتی به سطح تودهها رسید شکست میخورد. چون سطح انتظار تودهها غیر قابل کنترل است.»
وی با اشاره به قشر نازک جنبش روشنفکری در دوران مشروطه، گفت:« ما در دوران مشروطه ۹ میلیون جمعیت داشتیم که کمتر از ۵/۱ درصد آن باسواد بودند و کمتر از نیم درصد آن دارای سواد مدرن بودند و این نیم درصد نیز یک منظومهی واحد نبودند.»
دکتر بیگدلی در پایان به انواع روشنفکری در ایران اشاره داشت و گفت:« یک جریان روشنفکری جریان سکولاریستی است که در زمان مشروطه افرادی چون طالبوف و آخوندزاده از این نوع روشنفکران به حساب میآمدند. عدهای دیگر قائل به دخالت دین در امور سیاسی بودند مانند میرزا ملکمخان و مستشارالدوله و جریان سوم روحانیت است که سید جمال و طباطبایی نیز از سران این جریان در دورهی مشروطه هستند. این مجموعه نشان میدهد روشنفکری ما هیچگاه منسجم نبوده است و در ضمن آنکه روشنفکر ما نه جامعهی غرب را شناخته است نه ایران را.»
|