ایدئولوژی سنگ بنای دیکتاتوری
سامرند فتوحی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۱ مرداد ۱٣٨۹ -
۱۲ اوت ۲۰۱۰
پس از گفتههای خامنهای رهبر جمهوری اسلامی مبنی بر اینکه نمایندهی خدا بر زمین است، مقالهی با نام (ظهور امام زمان در آزادترین کشور دنیا!) نوشتم. اما بعد فکر کردم که واقعآ او چگونه به این نتیجه رسیده که چنین ادعای عجیبی کند و منشاء این خودباوری کجاست.
بستر این ادعا، یکی اعتقادات مردم جامعه است که باعث می شود اینگونه رهبران به قدرت برسند و دیگری اساس ایدئولوژی و ساختاری است که رهبران مذهبی و سیاسی، بر اساس آن چنین ادعاهایی می کنند.
معضل اصلی وضعیت سیاسی و اجتماعی در ایران مربوط به اعتقاداتیست که به مردم القاء شده اند. اصولآ این اعتقادات از طریق روحانیون مذهبی طی سالیان دراز در اذهان مردم جای گرفته اند. ایدئولوژی اسلامی جایگزین عقل و شعور انسانها شده و تا حدی بنیادین شده که شخص، جرات فکر کردن و آنالیز درست بودن و یا حقیقی یا غیرحقیقی بودن اساس آن و دستوراتش را ندارد و هرچه که علمای آن می گویند قبول کرده و این دستورالعملها را برای زندگی خود تبدیل به اصول و راه و روش زیستن میکند. جالب اینجاست که در ایران مرجع تقلیدی نیز تعریف شده و هر کسی برای اجرای احکام خود مرجع تقلیدی دارد و جالبتر اینکه بعضی از این مراجع یکدیگر را قبول ندارند.
این معضل باعث شده کسانی مانند خامنهای و حکومت مطبوعش بتوانند هر طور و با هر روشی که بخواهند به امپراطوری خود ادامه دهند و با تقدس نمایی از خود بتوانند هر جنایتی را مرتکب شوند و هر آنچه را نیز مرتکب شدند با استدلالات دینی مبرا کنند و چهرهای قانونی و شرعی به آن بخشند.
حال اساس و تعریف ایدئولوژی، دین و حکومت دینی چیست و در مجموع کشورهایی که قوانین آنها بر اساس ایدئولوژی مذهبی بنیان نهاده شدهاند در چه وضعیتی بسر می برند.
ایدیولوژی از ترکیب «ایده» و «لوژی» تشکیل شده، که ایده به معنی عقیده و لوژی به معنی شناسایی است. مانند سوسیولوژی (جامعه شناسی)، سایکولوژی (روانشناسی) و...
در این صورت ایدیولوژی به معنای عقیده شناسی می باشد. اما ایدئولوژی در معنای عام آن، مترادف مکتب و در معنای خاص به رفتار انسان و دستورالعملها (بایدها و نبایدها) مربوط میشود، مانند ایدئولوژی اسلامی که مجموعهای از دستورالعملهای اسلامی را شامل میشود.
میتوان گفت که ایدئولوژی خواه به صورت دینی یا غیردینی، نظامی است مصلحت اندیش و حرکت خیز، که پیش از آنکه دغدغه حقیقت را داشته باشد، دغدغه حرکت و عمل را دارد.
ایدئولوژی همواره خط کشی می کند و افراد را به دو گروه خودی یا غیرخودی و یا در شکل مذهبی آن، به مومن یا کافر به یک مکتب تقسیم کرده و همواره ایجاد تخاصم می کند.
حال تعریفی از دین: دین، مجموعهای از معارف، عقاید، باورها و قوانین است که از طریق آن، (به قول روحانیون) انسان پرورش یافته و به سوی تکامل و رستگاری هدایت می شود.
"پیتر آلستون" از اندیشمندان نامی جهان، مشخصههای دین را اینگونه بر میشمارد:
- اعتقاد به موجودات فوق طبیعی
- تفکیک میان اشیای مقدس و نامقدس
- اعمال و مناسکی که بر امور مقدس تکیه دارند
- قانون اخلاقی که اعتقاد به محسوب بودن آن از ناحیه خدایان وجود داشته باشد
- احساساتی که مشخصه دین دارند (ترس، احساس گناه و پرستش) که به نظر می آید در محضر امور مقدسه و در خلال انجام مراسم سر برمی آورند و به مقررات مربوط به خدایان مرتبط اند
- دعا و صور دیگر ارتباط با خدا
- در نظر گرفتن یک جهان بینی یا یک تصویر عام از جهان و اشاره به اینکه جایگاه فرد در آن چیست
- نظامی کم و بیش کامل در مورد حیات فرد که بر جهان بینی مبتنی است.
پس از تعریف کلی از دین، نوبت به تعریفی کلی از حکومت دینی است. حکومت دینی به نوع خاصی از حکومت گفته میشود که در آن اصالت به قوانین دینی و فرد روحانی داده شده است، و نوعی حکومت است که در آن خدا مبنای سیاسی یک مملکت است و مملکت توسط نمایندگان مدعی خدا در رأس امور اداره میگردد.
واضح و مبرهن است، زمانیکه کسی خود را نایب خدا بر زمین ببیند، قادر است چه بلایی بر سر مردمان آن دیار بیاورد.
تعاریفی که از ایدئولوژی، دین و حکومت دینی به میان آمد خودبخود انسان را به یاد فاشیسم، دیکتاتوری و توتالیتاریسم می اندازد.
موسولینی یکی از دیکتاتورهای قرن گذشته در "دانشنامهی ایتالیا" در سال ۱۹٣۲ اصول فاشیسم را اینگونه برشمرده است:
- عدم اعتقاد به سودمند بودن صلح
- مخالفت با اندیشههای سوسیالیستی
- مخالفت با لیبرالیسم
- تبعیت زندگی همهٔ گروهها از دولت (توتالیتر بودن)
- تقدس پیشوا تا سرحد امکان
- مخالفت با دموکراسی (پیروان فاشیسم دموکراسی را بوالهوسی و خودپرستی مینامند!)
- اعتقاد شدید به قهرمانپرستی
- تبلیغ روح رزمجویی
- نظام تکحزبی.
به نظر «موسولینی»، فاشیسم یک مفهوم مذهبی است که انسان در آن وابسته به قانونی اعلی و ارادهای واقعی است که از فرد تجاوز میکند و به عضویت یک جامعهٔ روحانی ارتقا مییابد.
با مقایسهای ساده بین دو مدل ایدئولوژی سیاسی و دینی و موارد آن که در بالا ذکر شد، می توان دریافت که ایدئولوژی در دنیای مدرن امروزی منسوخ شده و دمکراسی یا مردم سالاری است که باعث رشد و پیشرفت جوامع انسانی می شود.
لازم بذکر است کشورهایی که نام رژیم سیاسی حاکم بر آنها "جمهوری اسلامی" است، کشورهای افغانستان، ایران، پاکستان، موریتانی و لیبریا هستند، که وضعیتشان در دنیای امروزی مشخص است و کسی نیست که نداند مردمان این کشورها در چه بحرانهایی چه به لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بسر می برند.
با این تفاسیر جالب است بدانید که آیت الله عباس کعبی، یکی از اعضای مجلس خبرگان، در یک سخنرانی در قم اظهار داشت که "ما دنبال ایرانی هستیم که فدای اسلام شود، نه اینکه اسلام در خدمت ایران باشد".
در پایان مطلبم میخواهم تاکید کنم که انسان باید از تمام حقوق انسانی خود اعم از حق انتخاب، آزادی بیان، آزادی در انتخاب دین و... بهره مند باشد و حکومت حاکم بر مردم یک جامعه باید حکومتی آزاد، دمکراتیک و با قوانینی قابل اصلاح و پیشرفت باشد.
سامرند فتوحی
|