یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

تحول و یا ماندگاری روشنفکر ایرانی


سیروس ملکوتی


• شاید بهتر باشد بپذیرم که ما به لجاظ تاریخی نیازمند نیرویی فراجناحی و ایدئولوژیک هستیم تا بتوانیم با ندبیر و یک مدیریت مدرن و انعطاف پذیر شرایط خود را از این هماره گسست به یک همایش ملی تغییر دهیم. بپذیریم که بحران مدیریت سیاسی، ما را در سراشیب گزینه های نازموده و نا اموخته قرار میدهد، و بپذیریم که اندیشه های ازموده ما قادر به برپایی چنین تدبیری نیستند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۲ مرداد ۱٣٨۹ -  ۱٣ اوت ۲۰۱۰


فراشد و چگونگی تغییر و تحولات اجتماعی در ایران رخوت اندیشه ایرانی را از ان ستاند و ذهنیت نسلی را متوجه بود و چگونگی هستی خود نمود. طی سی سال گذشته عنصر ایرانی با فروپاشی باور و منشور شفاهی – روایتی و مکتوب هویتی خود مواجه گردید. گسست در همه عرصه های تاریخی – اجتماعی حادث امد، و روشنفکر ایرانی را از رخوت و تکرار بیدریغ خویش بدر اورد.
هیچ ذهنیتی و هیچ باوری در ایستایی پیشین خود، همسان تکرار نمی گردند بلکه روایت و تفسیر جدیدی را از ایستایی خود بیان میدارند. ذهنیت عمومی اجتماعی ایرانی در چنین فرایند تغییر و گذار با ویژگیهای هراس، امید، یاس، هیجان و.... مواجه میشود.
حوصله افرینش تخیل و اندیشه ایرانی اما بدلیل رخوت قرون در تنگنا قرار دارد، سوسوی نوری بر می فروزد اما در مرتبه عجولانه بعدی یافته اندک و اغازینش را در بند و اسارت نخوت و جاه پاسدار میشود.
فرایند گسست و تغییر تا تحول و یافتن ذهنیتی شفاف و زلال در نیمه راه جا میماند و جوهر هراس و پاسداری از هویت منی اشنا جایگزین میشود.
اینگونه نخبه اجتماعی نیمه دیگر تفکرش را از میان افرینش های برون از خود برمیگزیند و پیکر همزاد و هنجار ناپذیر بود و نابود از خویشتن خویش میتراشد.
اینگونه میرود نا مسیر تغییر را طی کند اما شاخص های انرا تبیین نمی نماید بلکه از انچه پیش رویش قرار گرفته برمیگزیند.
بخش اعظمی از کنشگران سیاست و اندیشه و کاوشگران فردا در هراس از واماندگیهای خود بر فروفتادگی دادخواهی و قناعت ورزی بر ارمغان پوده ایستایی ها بسنده میکنند و به تفسیر تسلیم شدن در برابر حوادث مینشینند. قرائت و روایتی نو از کهنه بر میاورند تا همسانی خویش را با پیشینه مماشات تداعی نکنند و ذهنیت عمومی انزجار را بر نیانگیزانند.
این اندیشه و رفتار هرگز وجود خود را باور نداشته است. ضعف خود را در ارایش اجتماعی خویش به مثابه زایده قدرت، منشور سیاسی نام میدهد و تنها قادر است در سایه قدرت توان خویش را بیازماید. پس تنها بر قدرت ممکن و حادث چشم دارد و با همه وهم و توهم سازیش در مشارکت فردا پاسدار بند و اسارت فرهنگ زمان خود میشود.
نگاه دیگری را میجوییم که از جهل مرکب و هم اوایی با ان به بیرون از دایره فقر معرفت جهیده است.
نگاهی که گمان دارد اسرار جهان پیرامونش را یافته است و در تبیین هستی امروز و فردا نقشی فرادست و اموزگار دارد.
نگاهی که با برامد و تازه یافته هایش از انچه بود و هست، خود را کاشف روشنی میپندارد و میخواهد با سوسوی شمعی ناتوان به تقابل با نور بنشیند.
نگاهی که روایت قصه کهنه خلسه و تمنای هویتی خفته در گور را با امیختگی زبان زندگان عرصه زندگی در هم می امیزد و بدین سان میخواهد تصویر دگربودش را دادخواهان فردای دگرباش پذیرا باشند.
نگاهی که سلطه و کهنه پروری را در جامه ای نو، نوانگاری میخواند.
بپذیریم که هیچیک از این گمشدگان صحنه تاریخ چراغی برای گذار از چنین شب هولی در دست ندارند و بپذیریم روایت حقیقی از بستر اجتماع و چگونگی رفتار و اندیشه ها در ایران امروز گواه بر گوناگونیهای عدیده میدهد، توان گسست بیش از تمنای همایش در این پهنه به چشم میخورد اما بنیادهای همدلی و هماوایی کم نیستند و میتوان تنها با اندکی زدودن منیتی نابود انرا بدست اورد. همایشی که میزبان گوناگونی ها باشد نه انکه با نفع بخواهد مگان را با اندیشه و رفتاری یکرنگ و یکسان بیاراید. ُ
در این میان شاید بهتر باشد بپذیرم که ما به لجاظ تاریخی نیازمند نیرویی فراجناحی و ایدئولوژیک هستیم تا بتوانیم با ندبیر و یک مدیریت مدرن و انعطاف پذیر شرایط خود را از این هماره گسست به یک همایش ملی تغییر دهیم.
بپذیریم که بحران مدیریت سیاسی، ما را در سراشیب گزینه های نازموده و نا اموخته قرار میدهد، و بپذیریم که اندیشه های ازموده ما قادر به برپایی چنین تدبیری نیستند. و بپذیریم که نتوانستیم جز شکست و فروپاشی ازمون دیگری را انبان نماییم. و بپذیریم:
که میتوان از همه این شکست ها اموخت و به جای فرهنگ مداحی و نکوهش و ستایش به نقد یکدیگر نشست. نقد نه در انکار یکدیگر بلکه برای دست یازی به اندیشه ای نو تا بنوانیم رفتار دگرگونه ای را متناسب با نیاز حقیقی و جهان پیرامون خود اغاز نماییم. فردای نوین ایران به یک مدیریت نوین سیاسی نیازمند است به بنیاد اندیشه هایی که چنین تدبیری را فراهم اورند.
ما قادریم در این عرصه گامهای غرور را برگزینیم تنها اگر بخواهیم.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۷)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست