یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روستای زرده، ۲۲ سال بعد از بمباران شیمایی


سوسن محمدخانی غیاثوند


• ۲۳ تیر ماه برای تهیه ی گزارشی از وضعیت مصدومان شیمیائی روستای زرده واقع در استان کرمانشاه از کرج راهی این روستا شدم. هدف من انتشار گزارش در یکی از نشریات داخل کشور بود اما متاسفانه مردادماه را هم کم کم داریم پشت سر می گذاریم و من هنوز نتوانسته ام نشریه ای برای انتشار این گزارش پیدا کنم... پس از یکماه تلاش گزارش را جهت انتشار در اختیار سایت اخبار روز قرار داده ام ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲٣ مرداد ۱٣٨۹ -  ۱۴ اوت ۲۰۱۰


۲٣ تیر ماه برای تهیه ی گزارشی از وضعیت مصدومان شیمیائی روستای زرده واقع در استان کرمانشاه از کرج راهی این روستا شدم. هدف من انتشار گزارش در یکی از نشریات داخل کشور بود اما متاسفانه مردادماه را هم کم کم داریم پشت سر می گذاریم و من هنوز نتوانسته ام نشریه ای برای انتشار این گزارش پیدا کنم.
گویا همچنان دستهایی درکارند تا مسائل و مشکلات مردم مناطق کردنشین و اقلیتهای قومی و مذهبی در کشور ایران رسانه ای نشود.
پس از یکماه تلاش گزارش را جهت انتشار در اختیار سایت اخبار روز قرار می دهم.
فرماندار و رئیس بنیاد شهید شهرستان دالاهو، اعضای شورا و مردم روستای زرده با تصور اینکه گزارش در یکی از جراید داخلی منتشر می شود حاضر به گفتگو با بنده شدند.
خانم گلعنبر نیز به عنوان همکار بنده در تهیه ی این گزارش هیچ نقشی در انتشار آن ندارد و مسئولیت مستقیم این کار متوجه شخص بنده (سوسن محمدخانی غیاثوند) خواهد بود.
امید که روزی دیگر چنین نباشد.


اکثر مردم زرده از عوارض ناشی از سلاحهای شیمیائی در رنج هستند
تهیه: سوسن محمدخانی غیاثوند- ژیلا گلعنبر
تنظیم: سوسن محمدخانی غیاثوند
Unews4@gmail.com


روستای زرده از توابع شهرستان دالاهو در استان کرمانشاه که مابین کرند غرب و سرپل ذهاب قرار دارد در صبحگاه ٣۱ تیر ماه سال ۶۷ مصادف با عید قربان توسط چند فروند از هواپیماهای عراقی هدف بمباران شیمیائی قرار گرفت و طی آن شمار زیادی از هموطنانمان کشته و زخمی شدند.
علاوه بر روستای زرده، نسار دیره از توابع شهرستان گیلانغرب و چشمه کلبعلی نیز در سال ۶۷ مورد حمله و بمباران شیمیائی قرار گرفتند. همچنین در روزهای پایانی اسفند ۶۶ شهر نودشه از توابع شهرستان پاوه توسط رژیم بعثی عراق بمباران شیمیایی شد.
روز ٣۱ تیر سال ۶۷ در روستای زرده ۲۷۵ نفر شهید شدند که اکثر کشته شدگان را زنان و کودکان تشکیل می دادند.
در بمباران شیمیایی روستای زرده از هواپیماها ۴ بمب رها می شود که بر اساس اظهارات مردم روستا وزن هر کدام حدود ۲۵۰ کیلوگرم بوده است.
دود ناشی از انفجار بمب ها به رنگ سبز، زرد، سفید، قرمز و سیاه بود. برخی از مردم آن را به رنگین کمان و عده ای دیگر به پرده ای رنگین تشبیه می کنند.
صدای حاصل از انفجارها بسیار خفیف بوده و هیچ کس حدس نمی زده که قرار است چه فاجعه ای به بار بیاورد.
مردم بعد از انفجارها ابتدا بوی تعفن و بویی شبیه ادویه گندیده احساس می کنند. سپس پرنده ها از روی درختها بر زمین می افتند.
یکی از بمب ها به چشمه اصلی تأمین کننده آب روستا اصابت کرده بود. برخی از مردم روستای زرده بعد از بمباران برای شستشوی مواد روی سر و صورت و بدنشان به سمت آب فرار می کنند اما آب که قبلاً با اصابت یکی از بمبها آلوده شده بود تنها بر شدت جراحات آنان می افزاید. کسانی که از آب استفاده کرده بودند می گفتند که آب در آن لحظه بسیار داغ بوده است. ساکنان روستای زرده در ابتدا نمی دانستند که بمباران شیمیائی است. تعدادی از مردم پاوه در آن روز در زرده حضور داشتند و چون قبلاً بمباران شیمیائی را تجربه کرده بودند بنابراین مردم را در جریان شیمیائی بودن بمباران قرار می دهند.

٣۱ تیر سال ۶۷ مصادف با عید قربان بود. مردم زیادی از شهرها و روستاهای اطراف زرده برای انجام مراسم مذهبی خاص آن روز به مقبره بابایادگار در بالای روستای زرده آمده بودند. همچنین به علت فوت یکی از مردم روستا و برگزاری مراسم ختم وی تعداد زیادی از مردم روستای زرده در مقبره داوود واقع در خود روستا ی زرده جمع شده بودند.
دو مراسم فوق بر تعداد جانباختگان بمباران شیمیائی روستای زرده افزود. مردم مثل پرنده ها نقش بر زمین شدند.
مردم از روستاهای اطراف به کمک مجروحین و مصدومان شیمیائی آمدند تا آنها را به نزدیک ترین بیمارستان انتقال بدهند. مصدومین به کرند، کرمانشاه، اسلام آباد و بیمارستانهای فارابی، چهارمین شهید محراب و امام حسین انتقال داده شدند. برخی نیز چند روزی توسط بنیاد مهاجرین مورد حمایت قرار گرفتند و سپس به بیمارستان اعزام شدند.
فقط تعداد کمی توانستند از گردنه ی چهار زبر که هم اکنون تنگه مرصاد نامیده می شود عبور کنند. چون کمی بعد از بمباران شیمیائی، گردنه چهار زبر به تصرف نیروهای سازمان مجاهدین درآمد و توسط این نیروها مسدود شد. لذا کسانی که دیرتر حرکت کرده بودند نتوانستند از گردنه عبور کنند و خودشان را به بیمارستان برسانند.
برخی از آنها هم به خاطر کشته شدن اعضای خانواده و عزیزانشان و شرایط سخت روحی که داشتند و همچنین به خاطر دامهایشان به بیمارستان مراجعه نکردند. این مسئله علاوه بر اینکه بر آمار شهداء افزود همچنین باعث شد سالها بعد وقتی مردم می خواستند توسط کمیسیون پزشکی تعیین درصد بشوند به دلیل نداشتن پرونده بالینی و صورت صانحه تحت پوشش بنیاد جانبازان قرار نگیرند.
هر چند امروز برخی مردم زرده گلایه دارند از اینکه تعدادی از بیمارستانهای کرمانشاه، مدارک بالینی و پرونده آنها را گم کرده اند.
در آن سال آمار ساکنان روستای زرده طبق اظهارات آقای شیرمحمد کرمی، رئیس شورای این روستا ۱۰۴۶ نفر بوده که ۴۲ نفر از آنها شهید می شوند. مابقی کشته شدگان کسانی بودند که از شهرها و روستاهای اطراف برای زیارت و اجرای مراسم خاص عید قربان به مقبره بابایادگار در روستای زرده آمده بودند.
در بمباران شیمیایی روستای زرده از بمب های شیمیائی سیانور، خردل و گاز اعصاب استفاده شده است.
۲۲ سال از بمباران شیمیائی روستای زرده می گذرد اما هنوز هم کسی نمی داند که آثار زیست محیطی این بمباران چقدر است و چه عواقبی می تواند داشته باشد.
بعد از بمباران هیچ ستاد بحرانی تشکیل نمی شود و از سوی دولت کسی برای کمک به مردم زرده، به آنجا نمی رود. تنها ٣ روز بعد از بمباران تعدادی از نیروهای امداد به روستای زرده می روند اما بر اساس گفته های مردم این نیروها فقط روستا را ضدعفونی می کنند و برای ساکنان روستا هیچ کار خاصی انجام نمی دهند. همچنین پائیز همان سال گروهی دیگر از نیروهای امدادی به روستای زرده می روند و تمام میوه های این روستا را می سوزانند. مردم نسبت به این مسئله اعتراض داشتند و می گفتند؛ «آنها قائدتاً از قبل باید به ما اطلاع می دادند که نباید از میوه ها استفاده کنیم. تا آن روز ما میوه ی خیلی از درختها را مصرف کرده بودیم.»
تا سال ٨۰ کسی به روستای زرده توجهی نشان نمی دهد و مسئله شیمیائی شدن این روستا در جایی مطرح نمی گردد بنابراین هیچ پرونده ای هم برای کسی تا آن سال تشکیل نمی شود. سال ٨۰ یک اکیپ پزشکی و دکتر خاطری به روستای زرده می روند. مردم روستا را حدود ۶ پزشک متخصص پوست، ریه و چشم معاینه می کنند. بعد از معاینه فقط حدود ۲۰۰ نفر تحت پوشش بنیاد جانبازان قرار می گیرند در حالیکه طبق آمار خانه ی بهداشت روستای زرده تعداد ساکنان این روستا حدود ۱۰۴۶ نفر بوده است و براساس اظهارات شیرمحمدکرمی، رئیس شورای زرده اکثر مردم این روستا که به «دهکده شیمیائی» مشهور شده از عوارض ناشی از سلاحهای شیمیائی در رنج هستند.
آنطور که مردم روستا می گویند زمینهای کشاورزی بعد از بمباران دیگر قابل استفاده و کشت نیستند. بعد از بمباران تمام دامها به تدریج می میرند. تا ۴ سال پیش در روستا دامپروری انجام نمی شد اما از ۴ سال پیش تعداد معدودی از مردم به خرید و نگهداری گاو و گوسفند روی آوردند. دامها نمی توانند از گیاهان مناطق سیمیائی شده و کنگر این مناطق استفاده کنند چون پوستشان براثر مصرف گیاههای مناطق فوق تاول می زند، زخم می شود و به تدریج می میرند. اگر مردم هم از گوشت یا شیر آن گوسفندها استفاده کنند، سیاه زخم می گیرند.
اکثر مردم روستای زرده از ناراحتی های پوستی، عصبی، چشم و ریه رنج می برند. آمار سرطان و سقط جنین در روستا به شدت افزایش یافته است. تا زمان بمباران حتی یک مورد سقط جنین در روستای زرده وجود نداشته اما شیرمحمد کرمی، رئیس شورای این روستا می گوید: «بعد از بمباران تا کنون ۴۰ مورد سقط جنین داشتیم. بعضی خانمها هم بعد از سقط اولین بچه شان دیگر هیچ وقت باردار نشدند. همچنین ٣۰ مورد سرطان بعد از بمباران در میان مردم روستا مشاهده شده که اغلب سرطان ریه، حنجره و خون بوده است. چند مورد هم تومور مغزی داشتیم.»
برخی از مصدومان شیمیائی روستای زرده به دلیل نداشتن صورت صانحه و پرونده بالینی تحت پوشش بنیاد جانبازان قرار نگرفته اند. اکثر مردم روستا از عوارض ناشی از سلاح های شیمیائی در رنج هستند اما فقط ۲۰۰ نفر آنها تحت پوشش بنیاد جانبازان قراردارند.
عده ی زیادی از مصدومان این روستا به درصد جانبازی شان اعتراض دارند. آنها می گویند که دقیق معاینه نشده اند. این عده زمانیکه برای احراز درصد جانبازی شان مراجعه می کنند ظاهراً در لیست، نام افراد زیادی از مناطق دیگر نیز گنجانده شده است. تعداد محدودی پزشک در طول یک روز حدود ۱۷۰۰ نفر را برای تشخیص و تعیین درصد جانبازی معاینه می کنند.
جانبازانی که درصدشان پائین است حقوق دریافت نمی کنند. تنها خدماتی که به آنها ارائه می شود یک دفترچه درمانی است که براساس گفته های خودشان فقط برای بیماریهای ساده می توانند از آن استفاده کنند.
داروی مصدومان شیمیائی گران است و با این دفترچه خدمات درمانی برخی از آنها را نمی توان تهیه کرد.
همچنین تعدادی از این جانبازان با هزینه شخصی خود تحت جراحی چشم و یا ریه قرار گرفته و هیچ کمک هزینه ای از طریق دفترچه دریافت نکرده اند.
مشکلات جسمی برخی از این افراد بسیار زیاد است و توانایی انجام کار ندارند اما چون حقوق دریافت نمی کنند ناگزیر به انجام کار می باشند همین مسئله منجر به تشدید مشکلات جسمی آنها شده است.
افرادی که مدعی مصدومیت شیمیائی هستند برای تعیین درصد جانبازی باید آزمایشهای اسپرومتری و HRCT انجام بدهند که هزینه بالایی دارد. مردم روستای زرده با توجه به استضعاف شدید مالی قادر به تامین هزینه آزمایشهای فوق نیستند. همچنین آزمایشهای اسپرومتری و HRCT تنها مصدومیت ناشی از گاز خردل را نشان می دهد در حالیکه علیه مردم زرده از انواع سلاح شیمیائی استفاده شده است. بنابراین برای احراز درصد جانبازی مردم این روستا انجام آزمایشهای تکمیلی ضروری به نظر می رسد.


براساس تحقیقات انجام شده سلاح های شیمیائی تا سه نسل در آدمها و تا صد سال در خاک عوارض خود را نشان می دهند.
بچه هایی که در روستای زرده متولد می شوند اغلب از ناراحتی های پوستی، عصبی و چشم رنج می برند.
هوا، آب و خاک روستای زرده آلوده است. کنگر این روستا بعد از ۱۷ سال که مورد استفاده قرار می گیرد سبب بروز سرطان می گردد.
تماس با خاک مناطق شیمیائی شده روستای زرده باعث ایجاد خارش و تاول در افراد می شود.
اما بنیاد جانبازان فقط کسانی را تحت پوشش قرار می دهد که هنگام بمباران در روستا حضور داشته اند.
جانبازان شیمیائی باید هر ۴ سال یک بار به کمیسیون پزشکی اعزام و مجدداً تعیین درصد بشوند اما برخی از مردم روستای زرده اظهار می دارند که فقط در سال ٨۰ به کمیسیون معرفی شده اند. بنیاد جانبازان در پاسخ به اعتراض آنها فقط می گوید: «به دکتر بروید.»
نکته آخر اینکه تخصص کمیسیون پزشکی جهت احراز درصد جانبازی مصدومان شیمیائی به دلیل نداشتن تجربه در زمینه سلاح های شیمیائی همچنان مورد تردید است.
برای تهیه ی گزارشی از روستای زرده و مصدومان شیمیائی این روستا از کرج راهی کرمانشاه می شوم تا از آنجا همراه خانم ژیلا گلعنبر یکی از روزنامه نگاران مناطق کردنشین ایران به سمت زرده حرکت کنیم اما متاسفانه به محض ورود به روستای زرده، اعضای شورای زرده اعلام می کنند که قبلاً توسط فرماندار شهرستان دالاهو احضار و به آنها اخطار داده شده که مردم و شورای زرده با هیچ خبرنگاری حتی خبرنگارهای داخلی هم حق مصاحبه در خصوص بمباران شیمیائی روستای زرده و مسائل و مشکلات مصدومان شیمیائی این روستا را ندارند مگر به شرط دریافت مجور از فرمانداری. لذا شیرمحمد کرمی، رئیس شورای روستای زرده ما را به فرمانداری می برد تا با دریافت مجوز از فرماندار شهرستان دالاهو بتوانیم با اعضای شورا و مردم روستای زرده مصاحبه ا ی داشته باشیم.
حضور در فرمانداری فرصت غنیمتی بود تا با آقای محسن مجد، فرماندار شهرستان دالاهو نیز مصاحبه ای در همین رابطه داشته باشیم. چون مطمئن نبودیم که بقیه ی مسئولان حاضر به پاسخگویی باشند بنابراین سوالهایی را هم که در حوزه ی کاری آقای محسن مجد نبود از ایشان پرسیدیم.
مصاحبه در پی می آید:


محسن مجد، فرماندار شهرستان دالاهو:
روستای زرده کرمانشاه سند جنایت کشورهایی است که امروز داعیه ی دفاع از حقوق بشر را دارند.

سوسن محمدخانی غیاثوند: تشخیص جانبازی و تعیین درصد جانبازی مردم روستای زرده با مشکلاتی مواجه شده است. لطفاً از این مشکلات و علل به وجود آمدن آن صحبت بفرمائید.

فرماندار شهرستان دالاهو: جمعیت روستای زرده در زمان بمباران حدود ۷۰۰ نفر بوده است که ۴۲ نفر آنها بر اثر بمباران شیمیایی شهید می شوند. مابقی شهداء مهاجرین و یا افراد غیربومی بودند که آن زمان در منطقه حضور داشتند. آمار دقیقی هم در دست نیست که واقعاً آنجا ۲۲۰ یا ۲٣۰ نفر شهید باشد. الان هم حدود ۲۷۰ نفر از مردم روستا پرونده ی جانبازی دارند. در سال ۱٣٨۷ نیز حدود ۱۵۰۰ نفر به کمیسیون پزشکی می روند. از این ۱۵۰۰ نفر تنها ده (۱۰) نفر درصد می گیرند و ۱۴۹۰ نفر رد می شوند. سوال اینجاست که این ۱۴۹۰ نفر توی بمباران شیمیایی که نبودند و قطعاً این افراد با توجه به شرایط سنی شان، کسانی بودند که بعد از بمباران متولد نشدند. شرایط خاص شیمیایی هم خودتان بهتر می دانید نوع گازهایی که می زنند گاهاً سرایت می کند و گاهاً نیز سرایت نمی کند. با این حال مباحث خونی، پوستی، چشمی و عصبی را داریم. اینها خب گاهاً بعضی هایشان به صورت ارثی منتقل می شوند. اینکه ابهاماتی برای بنیاد جانبازان و سیستمهای قانونی وجود دارد همین مباحث است و الا سیستمهای بنیاد جانبازان و بنیاد شهید با تمام توانشان پیگیر قضایا هستند و پرونده ها را بررسی می کنند. ولی یکسری مدارک باید در این قضیه وجود داشته باشد. مثلاً اگر در آن تاریخ مجروح شدم، گاز مرا گرفته و احساس خفگی به من دست داده کدام بیمارستان رفتم؟ به عنوان اولین مدرک باید یک صورت صانحه و صورتجلسه ای وجود داشته باشد.

سوسن محمدخانی غیاثوند: مردم روستای زرده می گویند آن زمان برای اینکه بتوانند خودشان را به بیمارستان برسانند باید از گردنه ی چهار زبر که هم اکنون تنگه ی مرصاد نامیده می شود عبور می کردند که این تنگه هم توسط نیروهای مجاهدین بسته شده و آنها امکان عبور نداشتند؟

فرماندار شهرستان دالاهو: ببینید خواهر من! گردنه بسته بوده اصلاً در این شکی نیست. خب فردایش که می توانستند مراجعه کنند.

سوسن محمدخانی غیاثوند: من فکر نمی کنم گردنه فقط برای یک ساعت یا یکروز بسته شده باشد احتمالاً این اتفاق برای مدتی تداوم داشته است.

فرماندار شهرستان دالاهو: ببینید خواهر من! من به همراه دوستانم در عملیات مرصاد ۶٣ نفر بودیم که ۶۰ نفر از ما شهید شدند و فقط ٣ نفر توانستیم فرار کنیم. با تمام مشکلات و موانع خودمان را به جایی رساندیم. اسلام آباد غرب را گرفتند بعد ما را منتقل کردند. به هر درمانگاهی که می رفتیم آمار و صورت صانحه را داشتند. یعنی در اسلام آباد، در کرمانشاه هر جا که وارد چادر می شدی سریع اسمت را می نوشتند. مثلا الان بسیجیانی هستند که اگر هیچ مدرکی برای اثبات رزمنده بودنشان نداشته باشند همان حقوقی که در اداری- مالی شهرستانها به آنها پرداخت شده می تواند ثابت کند که رزمنده هستند یا نه. ابهاماتی که وجود دارد همین نبود صورت صانحه یا مدارک پزشکی است. به هر حال وقتی ما مدعی و شاکی هستیم باید یک مدرکی داشته باشیم تا قاضی به شکایت ما رسیدگی کند. با این وجود دولت آمده کمیسیونهای ماده ۲ و ماده ی ٣ را در تامین مطرح کرده است. پرونده ها را تشکیل و به کمیسیونهای پزشکی می فرستد. در نهایت کمیسیون پزشکی که متخصص این کار است نظر می دهد. چنانچه کمیسیون پزشکی رأی به جانباز بودن فردی بر اثر مواد شیمیایی بدهد قطعاً قانون و بنیاد جانبازان هم می پذیرد. اما تا زمانیکه کمیسیون پزشکی برای فردی چنین رأیی صادر نکرده باشد کسی نمی تواند مسئولیتی به عهده بگیرد.

ژیلا گلعنبر: آیا اعضای کمیسیون پزشکی صددرصد پزشک هستند یا مثلاً فرماندار، نیروهای نظامی و افراد دیگری در آن عضو هستند؟

فرماندار شهرستان دالاهو: نه صددرصد پزشک هستند.

سوسن محمدخانی غیاثوند: کمیسیون پزشکی به عنوان یک مرجع برای تشخیص جانبازی و تعیین درصد آن زیر نظر کدام نهاد فعالیت می کند؟

فرماندار شهرستان دالاهو: بنیاد جانبازان استان زمانیکه پرونده ها جمع شدند از کمیسیونی متشکل از پزشکان متخصص که گاهاً از تهران می آیند، شناخت فردی ندارند اما شناخت علمی دارند، دعوت می کند. آنها یکجا جمع شده و یکی یکی نظر می دهند. متخصص چشم، متخصص ریه، متخصص پوست، همه متخصصین نظرشان را می دهند و سپس نظر نهایی جمع بندی و اعلام می شود. بنده هم چون شیمیایی شده ام به این کمیسیون مراجعه کردم. هیچ کس توان دخل و تصرف در این قضیه را ندارد چون سیستمهای پیشرفته ای دارند. مثلاً برای ریه دستگاهی دارند که اگر فردی بخواهد وانمود کند که مشکل دارد و یا تعمداً نفسش را قطع کند، آن دستگاه سریع این را نشان می دهد. به همین دلیل می گویم دولت و بنیاد جانبازان در این قضیه مقصر نیست.
شیر محمد کرمی،رئیس شورای روستای زرده: روستای زرده در سال ۶۷ بمباران شیمیایی شد. تا سال ٨۰ هیچ کس به زرده به عنوان روستایی که هدف بمباران شیمیایی قرار گرفته، توجهی نشان نداده است. دکترهایی که در سال ٨۰ به روستای زرده آمده بودند، تشخیص دادند که در این روستا بمباران شیمیایی انجام شده است. آن ۲۷۰ نفری هم که فرمودید تحت پوشش بنیاد جانبازان قرارگرفته اند تا سال ٨۰ هیچکدامشان حتی به عنوان جانباز شناسایی نشده بودند و تحت پوشش بنیاد هم نبودند. آمار مردم روستا در زمان بمباران ۱۰۴۶ نفر بود اما تعداد ۱۷۴۶ نفر را برای تشخیص جانبازی و تعیین درصد جانبازی به کمیسیون معرفی کردند. همین کار مردم را ضایع کرد.
فرماندار شهرستان دالاهو: خب یکی از ابهاماتی که وجود دارد همین مسئله است. آن زمان اعلام کردند کسانی که مدعی هستند مراجعه کنند. هر کس از هر جا آمد برایش نوشتند. در خواستها به کمیسیون رفت. متخصصین و پزشکان آن زمان تک تک درخواستها را مورد رسیدگی قراردادند. در مورد هر کدام از آن درخواستها هر نظری که اعلام شده مربوط به پزشکان و متخصصین می شود و بحث مسئولین نیست. درسته متخصص هم مسئول در رشته ی تخصصی خودش است اما اینکه مثلا از میان خواستها یکسری رد می شوند و تنها ۱۰ نفر مورد تایید قرار می گیرند، تشخیصش با متخصصین و پزشکان بوده. اگر دست ماهاست تا ما بگیم جانباز هستند اما آیا از ما می پذیرن؟ قانون قطعاً این را نمی پذیرد. قانون می گوید باید یک چارچوبی از متخصصین و پزشکان در کمیسیون جمع شوند و پس از بررسی درخواستها، نظر نهایی خود را در خصوص هر یک از آنها اعلام نمایند.

سوسن محمدخانی غیاثوند: در حال حاضر مرجعی که تشخیص دهنده ی جانباز بودن یا نبودن یک فرد و تعیین کننده ی درصدجانبازی است زیر نظر نهادی دارد فعالیت می کند که متولی ارائه خدمات به همان جانبازهاست. فکر نمی کنید بروز برخی از مشکلات به خاطر همین مسئله است؟

فرماندار شهرستان دالاهو: ببینید این مدرک قانونی نمی شود. درصد را نهاد تعیین نمی کند. بلکه پزشکان متخصص تعیین می کنند. شما وقتی به کمیسیون مراجعه می کنید در آنجا معاینه می شوید. هر پزشک متخصصی درصدی را اعلام می کند. مثلاً متخصص چشم می گوید چنددرصد. متخصص پوست می گوید چند در صد. تمام اینها را جمع می کنند و نظر نهایی را متخصصین پزشکی می دهند. نظر نهایی کمیسیون پزشکی توسط بنیاد جانبازان به عنوان متولی به هر یک از افراد اعلام می شود. مثلا می گوید طبق نظر کمیسیون پزشکی شما ۵ درصد و یا مثلا شما ۵۰ در صد جانباز هستید. خودش نمی تواند این کار را انجام بدهد.

سوسن محمدخانی غیاثوند: برای تشخیص اینکه فردی مصدوم شیمیایی هست یا نه و برای تعیین درصد جانبازی اش باید آزمایشهای اسپرومتری و HRCT انجام بدهد که گویا هزینه اش هم بالاست. مردم روستای زرده کار کشاورزی انجام نمی دهند. زمینها و باغ و درختهای آنها از بین رفته است. تا ۴ سال پیش هم می دانم که دامپروری در روستا وجود نداشته است. از ۴ سال پیش تعداد معدودی از خانواده ها به خرید و نگهداری دام روی آوردند که تازه برای چرای آنها هم مشکل دارند چون از گیاه محلهای بمباران شده نمی توانند استفاده کنند. برخی از مردم این روستا با کندن پوست گردو خرج زندگی شان را در می آورند. زنانی در روستا هستند که خودشان مشکل جسمی دارند، مصدوم شیمیایی اند ولی برای تامین معاششان در خانه های مردم کار می کنند. خانواده هایی هستند که حتی پول کرایه ماشین برای رفتن به شهر را ندارند. پس قائدتاً یکسری از افراد این روستا آزمایشهای فوق را به خاطر هزینه ی بالایشان نتوانستند انجام بدهند. آنوقت چطوری این افراد تعیین درصد شدند؟

فرماندار شهرستان دالاهو: اصلاً اینطوری نیست. ۱۵۰۰ نفر مدعی بودند که شیمیائی شدند و درخواست دادند. سپس به همان کمیسیون رفتند. کمیسیون تمام تجهیزات آزمایشگاهی در اختیارش هست. حتی به خاطر اینکه حق کسی تضییع نشود، نمی پذیرد که هر کس برود یه معاینه از جایی ببرد و بگوید من جانباز هستم. متخصصینی که به هر حال خودشان انتخاب کردند در کمیسیون جمع هستند و نظر نهایی را می دهند. والا اگر این طور نبود که خیلی از افراد می توانستند با جعل گواهی سوء استفاده بکنند.

سوسن محمدخانی غیاثوند: یعنی شما مطمئن هستید که این افراد تمام آزمایشهایی را که لازم بوده برای تعیین درصدشان انجام دادند و کسی هم باقی نمونده که به خاطر فقر مالی این آزمایشهارو انجام نداده باشد؟
فرماندار شهرستان دالاهو: این را از کمیسیون باید بپرسید. قطعاً بر اساس مدارکی که وجود دارد این کار را انجام دادند.

ژیلا گلعنبر: آیا این کمیسیون سراسری است؟ یعنی در ایران تعداد خاصی هستند؟ مثلاً در کل ایران چند نفر هستند؟

فرماندار شهرستان دالاهو: کمیسیون های پزشکی براساس پرونده هایی که وجود دارد، متخصصین را دعوت میکنند حالا از استان و یا گاهاً از مرکز کشور می آیند. پرونده ها را مورد بررسی قرار می دهند و نظرشان را اعلام می کنند.

ژیلا گلعنبر: می دانم که تعداد متخصصین کمیسیون پزشکی خیلی کم است. متخصصین پزشک هستند اما متخصص مسائل شیمیایی نیستند. این متخصصین باید آموزش ببینند. آیا در زمینه سلاحهای شیمیایی آموزش دیده هستند؟

فرماندار شهرستان دالاهو: قطعاً شما یقین داشته باشید کسانی که در کمیسیون شرکت می کنند، متخصص هستند و تجربه کافی دارند.

ژیلا گلعنبر: اگر کسی به درصد جانبازی اش اعتراض داشته باشد چه؟

فرماندار شهرستان دالاهو: کسانی که اعتراض داشته باشند می توانند مراجعه کنند. اعتراضشان را می نویسند سپس در مرحله بعد مورد رسیدگی قرار خواهد گرفت.

سوسن محمدخانی غیاثوند: آقای شیرمحمد کرمی، رئیس شورای روستای زرده طی مصاحبه ای به خبرگزاری ایسنا گفته است: «حدود دوسال پیش یک تیم پزشکی برای بررسی وضعیت افراد مدعی مصدومیت شیمیایی به روستای زرده می آیند. اما گویا در لیست افراد مدعی نام افراد زیادی از مناطق دیگر گنجانده شده است. این تیم نتوانسته بررسی دقیقی داشته باشد و هیچ کس به عنوان جانباز شناخته نمی شود.»، سوالهایی که مطرح می شود این است؛ تیم پزشکی فوق در طول یک روز چیزی حدود ۱۷۰۰ نفر را باید معاینه می کرد. پزشک برای یک بیماری ساده مثل سرماخوردگی حداقل ۵ دقیقه وقت می گذارد. خب برای معاینه این تعداد فرد مدعی مصدومیت شیمیایی چقدر وقت گذاشته شده؟ نظری که براساس چنین معاینه ی غیردقیقی اعلام می شود چقدر می تواند قابل اعتماد باشد؟ اصلا چطور می شود تعداد محدودی پزشک در یک روز این همه آدم را معاینه و تعیین درصد بکنند؟
فرماندار شهرستان دالاهو: ببینید از طریق مدارکی که همراه خودشان هست، صورت صانحه و مدارک پزشکی که وجود دارد این کار امکان پذیر است. درست است که می گویند شیمیایی بعد از بیست سال آثار مخرب خودش را نشان می دهد ولی در همان روزهای اول که شیمیایی زده می شود یکسری عوارض دارد. بعد این عوارض در بدن انسان می خوابد و آرام آرام خودش را به شکل سخت نشان می دهد. به همین دلیل است که باید آن مدارک اولیه در پرونده باشد. اگر آن مدارک اولیه در پرونده هم نباشد در کمیسیونهای ماده ۲ و ماده ٣ مطرح می شود و در نهایت به زیر دست پزشک می رود. پزشک این مدارک را بررسی می کند و بالاخره اگر لازم باشد، تخصص و دستگاههایی که خودشان آنجا دارند این کارها را انجام می دهند.

ژیلا گلعنبر: زنانی که طی این سالها سقط جنین کردند آیا جزو مصدومان شیمیایی محسوب می شوند یا نه؟ چون سقط جنین در زنان اینجا سابقه نداشته است؟

فرماندار شهرستان دالاهو: این را باید از یک متخصص پرسید. چون یک مسئله تخصصی است و من هم اطلاعی ندارم.

سوسن محمدخانی غیاثوند: بر اساس اظهارات یکی از اعضای شورای زرده که الان هم اینجا حضور دارند تعداد سقط جنین بعد از بمباران شیمیایی به ۴۰ مورد رسیده است. تا قبل از بمباران حتی یک مورد سقط در زنان این روستا دیده نشده است؟

فرماندار شهرستان دالاهو: نمی شود گفت مثلاً حتماً شیمیائیه. احتمال دارد یک عارضه خاصی در یک منطقه اتفاق افتاده باشد که این مسائل و مشکلات گریبانگیرشان شده باشد.

ژیلا گلعنبر: چه عارضه ای؟ غیر از شیمیایی که ما اینجا چیزی نداشتیم؟

سوسن محمدخانی غیاثوند: چرا در روستاهای اطراف زرده این اتفاق نمی افتد؟

فرماندار شهرستان دالاهو: ببینید من یک سوالی دارم از شما. این را من خواهش می کنم حذف نکنید. ما باید بگردیم و ببینیم چه کسی شیمیایی را زده؟ چه کسی این بلا را سر مردم آورده؟ روستای زرده کرمانشاه سند جنایت کشورهایی است که امروز داعیه ی دفاع از حقوق بشر را دارند.

ژیلا گلعنبر: ببینید الان ما با مقصر کاری نداریم.

سوسن محمدخانی غیاثوند: مردم زرده یکسری حقوق در داخل کشور خودشان دارند و یک سری حقوق هم در عرصه بین الملل. در آن عرصه حتماً باید کشورهایی که خودشان و یا اتباع آنها سلاح شیمیایی برای استفاده علیه ایران در اختیار عراق گذاشتند و خود کشور عراق تحت فشار قرار بگیرند جهت پرداخت خسارت و غرامت به دولت و ملت ایران. اما الان ما در سازمانهای بین المللی نیستیم. در فرمانداری شهرستان دالاهو هستیم و مقابل ما هم فرماندار این شهر نشسته است. اینجا سوالی که ما می توانیم بپرسیم این است که دولت ایران که شما نماینده ی سیاسی اش در این شهر هستید برای مردم زرده چه کار کرده؟

فرماندار شهرستان دالاهو: دولت تا جائیکه توان داشته باشد این کار را انجام می دهد. یعنی دولت دارد به کسانی که توان ندارند و جانباز هستند دفترچه بیمه و حقوق می دهد. از زمانی هم که دولت این شرایط را فراهم کرده یک مقدار متقاضی اضافه شده است. خب دولت می خواهد آنهایی که حقشان است بر اساس چارچوبهای قانونی و مدارکی که وجود دارد به حقوقشان برسند. و آنهایی هم که حقشان نیست باعث تضییع حقوق دیگران نشوند. به هر حال ما باید بگردیم و ببینیم چه کسانی این بلا را بر سر مردم آوردند؟ ما باید بگردیم و ببینیم آنهایی که بمب اتم را مورد استفاده قرار می دهند که یک چیز غیرمتعارف است و در نظام بین الملل مورد قبول نیست چرا از آن استفاده می کنند؟ در حقیقت ما باید مردم را تحریک کنیم که یقه ی آنها را بگیرند. اگر نه آنهایی که اینجا نشسته اند دارند بر اساس چارچوبهای قانونی که وجود دارد به نحو احسن کار مردم را انجام می دهند. دارند به روز تلاش می کنند تا حق کسی تضییع نشود. الان جانبازهای ۵ درصد ما اگر به پزشک و آزمایشگاه مراجعه کنند، همه چیز برایشان مجانی است. خودشان می دانند که آزمایشگاه یک رالآ پول از آنها نمی گیرد. این تعهدی است که بنیاد جانبازان داده ولی اینکه ثابت شود چه کسی جانباز هست و چه کسی نیست، این کاری است که متخصصین پزشکی و بنیاد جانبازان دارند انجام می دهند. تا آنجائی هم که بوده انجام دادند. حالا اونهایی هم که نیستند و مدعی اند و اعتراض دارند، پرونده هایشان در کمیسیونها مطرح می شود. آنها با ادله وارد می شوند. اگر حقشان باشد حتماً به آنها می دهند و اگر نباشد به هر حال به آنها نمی دهند.

سوسن محمدخانی غیاثوند: یک سوال دارم درمورد اینکه می فرمائید مردم برن مقصر رو پیدا کنند و به آنها اعتراض کنند. اولین بار آمریکا قبل از جنگ جهانی از سلاح شیمیایی علیه سرخپوستان استفاده کرد. درسال ۱۹۱۵ نیز کشور آلمان در جنگ جهانی اول سلاح شیمیایی را به کار برد. یعنی چیزی حدود یک قرن است که سلاحهای شیمیایی مورد استفاده قرار می گیرند اما کنوانسیون منع سلاحهای شیمیایی حدوداً ۱۲ سال است که اجرایی شده است. و اگر اشتباه نکنم تازه سال گذشته آنهم با وجود مخالفت اکثر کشورهای غربی، موضوع قربانیان سلاح های شیمیائی در دستور کار دوازدهمین کنفرانس کشورهای عضو کنوانسیون قرار گرفت. جائی که کشورها و سازمانهای بین المللی با تمام قدرت و امکاناتشان هنوز نتوانستند قانونی برای حمایت از مصدومان شیمیایی به تصویب برسانند که به مرحله اجرایی شدن هم رسیده باشد و کاری برای آنها انجام بدهند شما از مردم و مصدومان شیمیایی که دستشان هم به جایی بند نیست چه توقعی دارید؟ آنها چه کار می توانند بکنند؟ پس نهایتش این است که از دولت خودشان انتظار داشته باشند مشکلات فعلی شان را حل کند؟

فرماندار شهرستان دالاهو: دولت انتظاراتشان را برآورده کرده است. دولت تا جائیکه در توانش است دارد کار انجام می دهد. بالاخره کمیسیون و دارو و درمان هست. ولی افکار عمومی هم باید اشرافیت نسبت به این قضیه داشته باشند. کسانی که این جنایتها را علیه مردم انجام دادند باید بیایند به کمک مردم مظلومی که اینگونه آماج حملات قرار گرفتند. مردم کشورهایی که این جنایتها را مرتکب شدند باید دولتمردان خود را متقاعد کنند به پرداخت خسارت و حق این مظلومین را از آنها بگیرند. آن خسارتهای بین المللی که برای عراق، صدام و حامیان صدام نوشته شده به دولت و ملت ایران پرداخت شود. این مسائل و مشکلات را می شود حل کرد. مردم هیچ نیازی نیست بروند مقصر را پیدا کنند. مردم خودشان می دانند مقصر کیست. قدرتمندان هیچ وقت زیر بار عدالت نمی روند. چه کار می شود کرد؟ آنهایی که ظلم می کنند، آنهایی که تحریم می کنند، آنهایی که بمباران می کنند، اتم می زنند، اورانیوم غنی شده و ضعیف شده می زنند، مقصر اصلی آنها هستند. دولت تا جائیکه توان دارد و با استفاده از تشکیلاتی که در اختیارش است، کار خودش را انجام می دهد. همه ی ما خودمان را خادم خانواده ی شهدا و جانبازان می دانیم در حالیکه جدا از آنها نیستیم. یکسری از مسئولان ما خودشان جانباز و یا از خانواده ی شهداء هستند و جانبازان و خانواده ی شهداء را چشم و چراغ خود می دانند اما خب یک چارچوبهایی وجود دارد که باید در آن چارچوبها حرکت کرد تا عدالت نسبی که وجود دارد رعایت شود.

سوسن محمدخانی غیاثوند: کشور ایران تا کنون نتوانسته در دادگاههای بین المللی برای مصدومان شیمیایی حتی یک پرونده باز کند. زمزمه هایی هست مبنی بر اینکه دولت ایران می توانسته اما نخواسته این کار را انجام بدهد. چون اکثر مصدومان شیمیایی غیرنظامی در ایران، کورد و سنی هستند که جزو اقلیتهای قومی و مذهبی محسوب می شوند و دولت ایران هم چندان میانه ی خوبی با آنها ندارد. دولت ایران می ترسد با باز شدن پرونده برای مصدومان شیمیایی کورد در دادگاههای بین المللی، مسائل دیگری نیز در این دادگاهها مطرح و بین المللی شوند؟

فرماندار شهرستان دالاهو: این صحبتی است که من فکر می کنم کاملا مغرضانه است. من خودم توی سردشت بودم و شیمیایی شدم.

ژیلا گلعنبر: خب شما نظامی بودید. بحث ما در مورد مردم و ساکنین اونجاست. غیر نظامی ها.

فرماندار شهرستان دالاهو: تمام اینها هیچ فرقی برای دولت نمی کند. الان اکثر جانبازان و مجروحین ما کسانی هستند که در خطوط مرزی می باشند. این حرفها به نظر من کاملاً مغرضانه است. اگر این حرف را می زنید پس جنوب را چی کار می کنید؟! این همه شیمیایی در مناطق جنوبی زدند.

ژیلا گلعنبر: مناطق نظامی فرق داره با مناطق شهری. چون اینها غیر نظامی بودند.

فرماندار شهرستان دالاهو: در جنوب که همه نظامی نبودند؟! ایلام کجاش نظامی بوده بوده؟! زرده کجاش نظامی بوده؟! متاسفانه دشمن دارد از این بحث فرقه گرایی سوء استفاده می کند. چه کسی این بحثها را می گوید؟! دشمن فقط آمده بحث شیعه و سنی و اهل حق را مطرح کرده. شما خودتان بهتر می دانید در همان اوایل جنگ راههای ترددی برای عزیزان کردنشین ما وجود نداشت. ما خودمان آنجا حضور داشتیم. خدماتی که الان دولت دارد ارائه می دهد اصلا قابل مقایسه نیست. شما نودشه را قطعاً رفته اید. بنده هم رفتم. نوسود را رفتید؟ اینها در زمان جنگ یا قبل از انقلاب آیا راه تردد داشتند؟

ژیلا گلعنبر: بله تونلهای نودشه در سال ۵۲ ساخته شد.

فرماندار شهرستان دالاهو: بنده آنجا بودم. عذرخواهی می کنم ما با قاطر تردد می کردیم. به علت اینکه تردد خودرو در آنجا واقعاً مشکل بود.

ژیلا گلعنبر: ببینید چند وقت پیش رفتم آنجا. گفتند قبل از انقلاب آنجا یک شهر بوده.

فرماندار شهرستان دالاهو: گفتن با دیدن فرق می کند. بنده ۱۶ سالم بود که آنجا امتحان دادم. زمان جنگ یعنی توی خود نودشه امتحان درسی ام را دادم. این است که می گویم گفتن با دیدن فرق می کند.

ژیلا گلعنبر: ما نمی دانیم شما کی ۱۶ سالتان بوده است ولی به هر حال نودشه در زمان قبل از انقلاب یکی از شهرهای شاخص بوده است.

فرماندار شهرستان دالاهو: الان هم هست. همین امسال توی قسمت اهل حق نشین که بالاخره شاخه ای از شیعه است و توی خود دالاهو دولت ۶۰ کیلومتر آسفالت انجام داده. خیلی جالبه. در طول انقلاب و در طول زمانهای گذشته ما ۶۰ کیلومتر آسفالت نداشتیم. درست سال گذشته ۵۰ میلیار تومان توی این منطقه هزینه کرده است. بنده خودم که حالا شاید به نوعی به خود استان کرمانشاه و به شرق استان تعلق دارم می گویم چرا این خدمات به آن سمت داده نمی شود. الان بازارهای اقتصادی ایران، توی جوانرود، ثلاث و پاوه است. این را دیگر شما خودتان باید اعتراف کنید که دوست دارید کردی هم صحبت کنید.

ژیلا گلعنبر: توی پاوه که هنوز رسمی نشده. یک بار اعلام می کنند رسمیه، یک بار اعلام می کنند غیر رسمی است اما اجازه بدهید برگردیم به صحبت اصلی خودمان. ایران تجربه کمی در مورد سلاح های شیمیایی دارد. بنده در سال ٨۶ با یک هیات ژاپنی به زرده آمدم. آنها فوق تخصص ریه داشتند. می دانستند که سلاح های شیمیایی تا چند نسل روی آدمها اثر می گذارد. ممکن است یک بچه ی ۶ ساله ظاهراً هیچیش نباشد و پرونده ای هم نداشته باشد اما ۲۰ سال بعد علائمی از خود نشان بدهد که مشخص شود از تأثیر مواد شیمیایی یا خاک آلوده به این مواد است. من پیشنهاد دارم که کمیسیون پزشکی را تخصصی تر و از دوستان ژاپنی برای اینکار استفاده کنند. چون آنها در جنگ دوم جهانی یعنی حدود شصت سال پیش چنین مسئله ای را تجربه کرده اند.من با پزشکهای خودمان در بیمارستان امام صحبت کردم. آنها می گفتند ما چنین تجربه ای نداریم.

فرماندار شهرستان دالاهو: شما خودتان بهتر می دانید که پزشکان ایرانی در سطح دنیا حرف اول را می زنند.

ژیلا گلعنبر: ببینید مسئله سلاحهای شیمیایی فرق می کند. پزشکان برای این مورد آموزش ندیده اند و تجربه ای ندارند. این را خود پزشکان به بنده گفتند.

فرماندار شهرستان دالاهو: ما الان اینقدر پزشک متخصص داریم که واقعاً دیگر در این قضیه اشباع شده ایم. حالا اگر چهارتا پزشک به شما گفته اند که ما تخصص نداریم این دیگر ایراد از خودشان است.

ژیلا گلعنبر: آیا ما در مورد تخصص در زمنیه سلاح های شیمیایی هم به مرحله اشباع رسیده ایم؟

فرماندار شهرستان دالاهو: این را باید از متخصصین علوم پزشکی پرسید.

ژیلا گلعنبر: بنده سال ٨۵ در سمینار سلاحهای شیمیایی حضور داشتم. همه ی آنها پزشک بودند. آقای حداد عادل هم حضور داشتند. من فکر می کنم حالا که ما آن تخصص را در زمینه سلاحهای شیمیایی نداریم خب این راه پیشنهادی وجود دارد که از تخصص و تجربه ی دیگران استفاده کنیم.

فرماندار شهرستان دالاهو: خانم این تخصص چیه که ما نداریم؟ً

ژیلا گلعنبر: سلاح های شیمیایی واقعاً مخرب هستند. قبلاً هم گفتم باز هم متذکر می شوم اینها عوارض خود را تا سه نسل بعد هم می توانند نشان بدهند. و تا صد سال هم می تواند روی خاک عوارض داشته باشد.

فرماندار شهرستان دالاهو: بله. اینها را که صدا و سیما بارها درباره اش صحبت کرده و فیلم در موردش نمایش داده.

سوسن محمدخانی غیاثوند: اینکه می گویند از تجربه و تخصص دیگران استفاده کنیم چون آنها تجربه دارند و ما نداریم. آنها این سه نسل را به خودشان دیده اند و بیش از نیم قرن آثار زیست محیطی سلاح های شیمیایی را تجربه کرده اند.

فرماندار شهرستان دالاهو: یعنی شما می گویید ژاپنی ها بیایند مشکلات ما را حل کنند؟!

ژیلا گلعنبر: نخیر فقط بیایند و به پزشکان ما آموزش بدهند.

سوسن محمدخانی غیاثوند: از تجربیات چندین دهه شان استفاده کنیم.

فرماندار شهرستان دالاهو: این را دیگر خودشان باید بروند پیگیر شوند. پزشکها بروند و تخصصشان را بگیرند. یقیناً اینکارها در دانشسراها و پژوهشکده های ما دارد انجام می شود. ژیلا گلعنبر: مثلا همین که می خواهند تعیین درصد بکنند خب کمیسیون پزشکی می تواند با قاطعیت بگوید ما تخصصش را نداریم. حالا فرض کنیم از این ۱۷۰۰ نفر ۵۰ نفرش دریوزگی کنند، دروغ بگویند، گدایی کنند. مال همین مملکت هستند. آن هم از لحاظ جامعه شناسی ریشه دارد و باید بررسی و ریشه یابی شود اما آیا می توانیم با قاطعیت بگوییم تمام ۱۷۰۰ نفر دروغ می گویند؟
فرماندار شهرستان دالاهو: اگر مسئولین و متخصصین ما حتی به اندازه ی یک درصد تشخیص بدهند عارضه، عارضه ی جنگی است یقیناً اینها را تحت پوشش قرار می دهند. علوم پزشکی برای همین است دیگر. وقتی می زنه ۵۰ درصد جانبازه یعنی چی؟ وقتی می گوید یک درصد جانبازه یعنی چی؟ یعنی ۱ درصد احتمال جانبازی اش وجود دارد و این کار را برایش انجام بدهند.

ژیلا گلعنبر: و امکان ندارد خطا کنند؟

فرماندار شهرستان دالاهو: هر انسانی جایزالخطاست.مگر می شود اصلا خطا نکند؟!

ژیلا گلعنبر: خیلی خب من هم همین را می گویم. آن بدبختی که تعیین درصد نمی شود و در عین حال عوارض شیمیایی هم در بدنش وجود دارد پس حقوق او چه می شود؟

فرماندار شهرستان دالاهو: قطعاً چارچوبهای قانونی وجود دارد. حقوقهای انسانی هم در قابل همین چارچوبها ی قانونی داده می شود که حق کسی تضییع نشود. دولت و نظام هم یقیناً خودش را خادم خانواده ی شهداء و جانبازان که جدا از اینها نیستند می دانند. مسئولین خودشان جانباز هستند و اینها را دیده اند. پرونده هایی که می آید، بررسی می کنند و به کمیسیونهای دیگر می دهند. مطمئن باشید که نگاهشان یک نگاه مردمی است و می خواهند کاری برای مردم انجام بدهند. اما ببینید شما توی مدرسه وقتی که می گویند معدلت ۱۲ است دیگر ۹۹/۱۱ شاملش نمی شود. بخاطر اینکه قانون یک چیز بسته است. و چارچوبهای خاصی دارد. در کمیسیون باید چارچوبهای خاصی را رعایت کنند. ما نمی توانیم ادعا کنیم آن چیزی که ما می گوییم درست است.چون انسان به قول خودمان جایزالخطاست. تفکر و تعقل انسان درست است که جا دارد اما همیشه کامل نیست. ما یک چارچوبهایی داریم که باید بر اساس آن چار چوبها حرکت کنیم. مسائل و مشکلات هم اینگونه حل می شوند. بله توی این چارچوبها احتمال دارد کسانی که مدرک و شاخصها را ندارند، متضرر شوند.

ژیلا گلعنبر: و یا پرونده نداشته باشند. مثالش را زدم خدمتتان مثل آن بچه خردسالی که ابتدا ظاهراً چیزیش نیست اما بعد از ۱۶ سال عوارض شیمیایی را در بدن خود نشان می دهد. ما نمی توانیم پرونده ی این بچه ی ۶ ساله را امروز مختومه کنیم. اتفاقاً پرونده های شیمیایی نباید هرگز مختومه شوند.

فرماندار شهرستان دالاهو: امور ایثارگران هیچ موقع مختومه نمی شوند. یعنی اینها به مرور معاینه می شوند. نظام پزشکی و علوم پزشکی اینها را معاینه میکند. دارو و درمان ارائه می دهند. اگر شدت داشته باشد به کمیسیون معرفی می شوند.

ژیلا گلعنبر: خب ببینید آمار اینها ممکن است افزایش پیدا کند. اگر در ابتدا مثلاً ۱۰۴۶ نفر بوده سال ٨۹ تعداد به ۲۰۰۰ نفر برسد به دلیل همان آثار زیست محیطی و عوارضی که چند نسل بعد هم می تواند به جا بگذارد.

فرماندار شهرستان دالاهو:جمعیت روستای زرده ۷۰۰ نفر بوده وتازه این ۷۰۰ نفرهم به خاطرجنگی که بوده حالا نمی دانم اگر صحت داشته باشدخیلی هایشان مهاجرت کرده بودند. همه که در زرده نبودند. در آن بحبوحه ی جنگ که عراقیها حمله کرده بودند، همه روستاها را تخلیه می کردند. بنده روستاهایی که بودم شاید دو تا سه تا پیرزن بیشتر نمی دیدم. آنها هم به خاطر کهولت سن توان گریختن از معرکه را نداشتند. قطعاً آن زمان ۷۰۰ نفری هم که اعلام شده در زرده نبودند که خیلی هایشان هم اعتراف می کردند. در جلسه ای که ما بودیم خودشان می گفتند که مثلاً هنگام بمباران شیمیایی من نبودم و آمدم و دیدم زن و بچه ام شهید شده اند. عارضه های شیمیایی هم بسته به نوع موادی که دارند اثرگذار هستندیا نیستند. به هر حال ما، سیستمهای استان و کشور پیگیر هستیم که حق این مظلومین را از ظالمین بگیریم. بحث پزشکی شان دارد انجام می شود به هر نوعی که در توان مسئولان باشد. حقوق این مردم درسطح داخلی که جای خودش دارد. مسئولان حتی به دنبال احقاق حقوق این مظلومین در سطح بین المللی هستند. ولی خیلی جالبه برام که ما هی می آییم و دنبال خودمان چرخ می خوریم. یعنی می خواهیم خودمان را مقصر بدانیم.

ژیلا گلعنبر: نه نه بحث بین المللی اش هم برای ما مهم است.در بحث بین المللی خب قطعاً باید پرسیده شود چه کسی سلاحهای شیمیایی را در اختیار عراق قرار داد؟

فرماندار شهرستان دالاهو: وقتی در حلبچه بمباران شد بنده با چشم خودم دیدم که دختربچه های ۴ – ۵ ساله کورد، زنها وبچه ها پای برهنه توی کوهها گریه می کردند و می گریختند. خیلی هایشان را حتماً دیدید به چه شکلی اتفاق افتاد. خب اینها واقعاً چه کسی مقصر است؟ چه کسی این سلاحها را داد؟ چه کسی این سلاحها را زد؟ حالا چه کسی اینها را پناه داد؟ چرا باید آن بحث مطرح شود که ما نمی خواهیم کوردها به حقوقشان برسند؟

ژیلا گلعنبر: آن بحثی است جدا اما ما الان صحبتمان روی کمیسیون پزشکی بود.

فرماندار شهرستان دالاهو: توی ضرب المثلهایمان می گویند کاسه داغتر از آش، الان کمیسیون پزشکی و متولیان امور ایثارگران ما قلباً می گویم همین طوری هستند. آقای نظری، رئیس بنیاد جانبازان اینجا واقعاً خودشان را وقف خانواده ی شهداء و جانبازان کرده اند. این را قلباً می گویم. یعنی آقای نظری تا آنجایی که توان داشته باشد خانه به خانه می گردد. ولی یکجایی قانون وجود داره که باید این قانون درها رو ببنده و حق را در چارچوب همین قانون بده. بالاخره یک چارچوبهایی باید باشد. نگران نباشید و یقین داشته باشید آنقدر که ما و دوستانمان در بنیاد دلمان می سوزد در خارج از این کشور یا دیگرانی که نبودند دلشان نمی سوزد. ماها دیدیم استکبار چه بلایی به سر این مردم واقعاً مظلوم آورد.

ژیلا گلعنبر: دل سوختن کافیه؟

فرماندار شهرستان دالاهو: نخیر باید اقدام کرد. دولت این اقدام را هم دارد انجام می دهد. وقتی دولت برای جانبازان ردیف حقوقی قرار داده، به آنها دارو و درمان مجانی می دهد و آنها را تحت پوشش خودش می برد، این یعنی چه؟ الان خانواده شهداء و جانبازان جزو الویتهای سیستم استخدامات کشورمان هستند و درصدشان حفظ می شود. اینها کارهایی است که دولت دارد انجام می دهد و متاسفانه مورد اعتراض خیلی ها هم قرار می گیرد که نه توی جنگ و انقلاب بودن و نه این مسائل را واقعاً درک کردند. به شما هم می گویم اصلاً نگران این قضایا و مسائل و مشکلات نباشید اما اگر راهکاری در این قضیه دارید به ما ارائه بدهید. مطمئن باشید برای چندمین بار در کمیسیون پزشکی پیگیری خواهیم کرد.

ژیلا گلعنبر: راهکار گفتیم که استفاده از تجربیات پزشکان متخصص ژاپنی.

فرماندار شهرستان دالاهو: ببینید ژاپنی ها اگر بلد بودند که مشکل خودشان را حل می کردند و نمی گذاشتند سلاحهای شیمیایی، عوارض خود را در سه نسل بعد آنها نشان بدهد.

ژیلا گلعنبر: من نگفتم آنها عقل کل هستند. اما آنها به هر حال یک تجربه ای دارند. ما هم استفاده کنیم از تجربیاتشان.

فرماندار شهرستان دالاهو: الان خودتان هم می گویید که اینها تا سه نسل بعدشان هم دارد ناقص الخلقه متولد می شوند. یعنی تجربه ی آنها هنوز نتوانسته کاری برایشان انجام بدهد.

ژیلا گلعنبر: ببینید من ممکن است پرونده نداشته باشم و بیایم ادعا کنم آن زمان در زرده یا نسار دیره بودم. ظاهراً هیچ اتفاقی نیفتاد اما حالا بعد از ۲۰ سال دارد عوارضش را نشان می دهد. خب این باید اعتماد بشود.

فرماندار شهرستان دالاهو: عزیزی را می شناسم که در یکی از عملیاتهای بدر یا خیبر شیمیایی شده است. آشنا هم هست. ایشان شدیدترین جانباز شیمیایی حداقل در آن منطقه و شهرستان ما هستند. الان معلمند و در همین پست فعالیت می کنند. تحت پوشش بنیاد جانبازان هم قرار دارند و امتیازات قانونی در نظر گرفته شده را هم دریافت کرده اند. حال و روزش هم مشخص است. آثارش را هم دارد. این چیزهایی که بعضی ها می آیند مطرح و بزرگش می کنند خب مشکلات واقعاً هست. ولی اینکه بعضی ها به صورت انفرادی مطرح می کنند که مشکل ما به این صورت است یقیناً نظام پزشکی، علوم پزشکی و بنیاد جانبازان همه ی اینها را بررسی می کنند.

ژیلا گلعنبر: در کمیسیون پزشکی ما یک مشاور روانی هم می خواهیم. جامعه شناس، روانشناس و پزشک باید به هم کمک کنند تا مشخص شود که یک نفر مشکل روانی دارد یا اقتصادی که می آید چنین ادعایی را مطرح می کند.

فرماندار شهرستان دالاهو: ببینید بر شما پوشیده نیست که برای رفع نیازهای معیشتی و اقتصادی افرادی که مشکل دارند نهادهای مردمی مثل کمیته امداد و بهزیستی ایجاد شده است و مسئله ی مشاور روانی را که مطرح کردید اتفاقاً خیلی جالب است. همین امروز مشاور روانی ما در شهرستان مستقر است. اما حضور این مشاور در کمیسیون پزشکی بعید می دانم مقدور باشد. کمیسیون پزشکی به قول شما در یک روز باید ۱۵۰۰ نفر را معاینه و پرونده شان را مورد بررسی قرار بدهد. یک روانپزشک دو ساعت باید با یک نفر حرف بزند که بتواند دردش را درک کند و علت عارضه و مشکلش را بیابد.

ژیلا گلعنبر: پس این مشکل از کمیسیون است و باید وقت بیشتری بگذارد؟

فرماندار شهرستان دالاهو: همین را دارم می گویم. ما دائماً این مشاوره را توی سازمانهای خودمان داریم. یعنی بنده که ادعا می کنم شیمیایی ام می توانم بروم پیش مشاور خودمان. اصلاً مستقر است. هر کس می تواند برود و مشاوره اش را انجام بدهد. یعنی اینها هست. حالا شما اگر خواستید با مسئولان بنیاد صحبت کنید می توانم پیش آقای نظری، رئیس بنیاد جانبازان بفرستمتان.
آقای محسن مجد، فرماندار شهرستان دالاهو، هماهنگی های لازم را تلفنی انجام می دهد و ما را به ریاست بنیاد جانبازان معرفی کند.
راهی بنیاد جانبازان می شویم تا با ریاست این بنیاد نیز مصاحبه ای داشته باشیم اما متاسفانه به محض ورود، ایشان می گویند قصد انجام مصاحبه ندارند و از ما می خواهند که واکمنمان را خاموش کنیم.
گودرز نظری، رئیس بنیاد جانبازان شهرستان دالاهو فقط به صورت کاملاً مختصر و شفاهی، اطلاعات و آمار زیر را به ما ارائه می دهند.


گودرز نظری، رئیس بنیاد شهید دالاهو:
هزینه آزمایشها در صورت اثبات جانبازی پرداخت می شود
گودرز نظری، رئیس بنیاد شهید دالاهو طی سخنان کوتاهی گفت: روستای زرده در ٣۱ تیر ماه سال ۶۷ به دلیل داشتن موقعیت سوق الجیشی هدف بمباران شیمیایی رژیم عراق قرار گرفت.
ما در حال حاضر با اسم و سندیت تعداد ۲۷۵ نفر جانباز داریم که ۲۲۰ نفر از آنها ساکن روستای زرده و ۵۵ نفر نیز از اهالی سرمیل هستند. ۴۷ نفر از شهدای شیمیایی ما ساکن زرده بودند و ۱۲ نفر نیز از اهالی چشمه کلبعلی که جزو سرمیل محسوب می شود. در زرده خانواده ای را داریم که ۶ نفر از اعضای آن شهید شده اند.
کسانی که می گویند آن روز گردنه بسته بوده و نتوانستند به بیمارستان مراجعه کنند لذا صورت صانحه و پرونده بالینی ندارند الان می توانند با تهیه نوار اسپرومتری از مرکز بقیه الله و انجام آزمایش HRCT و تأیید و تعیین در صد جانبازی شان تحت پوشش بنیاد قرار بگیرند. این افراد در صورتیکه ثابت شود ۵ درصد جانبازی دارند هزینه آزمایشهای آنها پرداخت خواهد شد. ما در سال ۱٣٨۵ تعداد ۱٨۲۰ نفر را گروه گروه با ماشینهای خودمان به کمیسیون پزشکی معرفی و اعزام کردیم که از این تعداد ۱۰ نفر درصد و تحت پوشش بنیاد جانبازان قرار گرفتند. لازم به توضیح است که این ۱٨۲۰ نفر هیچ کدامشان پرونده بالینی نداشتند.
در مورد خانمی که گفته می شود ۶ نفر از اعضای خانواده اش شهید شده اند و خودش سال گذشته بر اثر سرطان ریه فوت نمود اما تحت پوشش بنیاد جانبازان قرار نداشته است خب قطعاً ابتدا باید ثابت می شد که ایشان بر اثر مصدومیت ناشی از سلاحهای شیمیایی به سرطان ریه مبتلا شده اند تا ما وی را تحت پوشش بنیاد قرار می دادیم. این مسئله تا الان برای ما محرز نشده است که این خانم به چه دلیل مبتلا به سرطان شده اند.
بعد از شنیدن سخنان کوتاه ریاست بنیاد جانبازان دالاهو مجدداً راهی روستای زرده شدیم تا گفتگوی کوتاهی داشته باشیم با اعضای شورای این روستا و تعدادی از اهالی آن.



شیرمحمدکرمی، رئیس شورای روستای بان زرده:
آزمایشهای اسپرومتری و HRCT فقط مصدومیت ناشی از گاز خردل را نشان می دهند .

شیر محمد کرمی، رئیس شورای روستای بان زرده در خصوص حوادث روز بمباران و مشکلات مردم روستا طی سخنانی گفت: در روز ٣۱ تیر ماه سال ۶۷ که مصادف با عید قربان بود حمله مرصاد شروع شد. هنگام بمباران ۱۹ ساله بودم. ساعت ۵ / ۶ صبح روستای زرده توسط ۴ فروند هواپیمای رژیم بعث مورد حمله شیمیایی قرار گرفت. بمب ها به سه نقطه از روستا اصابت کرد. ما چیزی از بمبهای شیمیایی نمی دانستیم. بعضی از سربازهای مجرب به ما گفتند که «این بمبها شیمیایی است. به جاهای بلند پناه ببرید و با دست خیس به صورتتان نزنید.» همه مردم بی حال بودند و داد می زدند. هنگام بمباران ۲۷۵ نفر در دم شهید و ٨۰۰ نفر هم زخمی شدند.
باید به بیمارستان کرمانشاه می رفتیم. جاده ها بسته بودند. خانواده ی ۴ نفری ما به علت مسدود بودن جاده ها نتوانستیم به بیمارستان مراجعه کنیم.
زمان بمباران اینجا هیچ ستاد بحرانی تشکیل نشد. از آن زمان تا سال ٨۰ کسی به روستای زرده توجهی نشان نداد و برای هیچ یکی از مردم این روستا پرونده ای تشکیل نشد. سال ٨۰ یک اکیپ پزشکی به همراه دکتر خاطری به روستا آمدند و با مردم صحبت کردند. ۶ پزشک متخصص پوست، ریه و چشم مردم را معاینه کردند. آن هنگام حدود ۲۰۰ نفر از مردم روستای زرده تحت پوشش بنیاد جانبازان قرار گرفتند. در حالیکه طبق آمار خانه بهداشت، جمعیت روستا ۱۰۷۶ نفر بوده است. نیمی از کسانی که به بیمارستان مراجعه کردند و مدارک بالینی داشتند در سال ٨۰ تحت پوشش قرار گرفتند. البته همه کسانی که به بیمارستان مراجعه کرده بودند تحت پوشش قرار نگرفتند. در حال حاضر ۲۰۰ نفر در این روستا دفترچه جانبازی و مابقی بیمه روستایی دارند.
از زمان بمباران تا به حال ۴۰ مورد سقط جنین داشتیم. دهها نفر به علت سرطان ریه و پوست و ... از بین رفتند. عده ای هم کور شدند. زنانی هستند که با سقط اول دیگر باردار نمی شوند.
پس از ۱۷ سال کنگری که در این روستا خورده می شود سبب بروز سرطان می گردد. همسرم یک بار کنگر خورد و حالا سرطان دارد.
در این روستا کشاورزی خیلی کم انجام می شود. درختها بعد از بمباران به تدریج خشک شدند و از بین رفتند. تا ۴ سال قبل هم اصلاً امکان دامپروری در روستا وجود نداشت. از ۴ سال پیش تعدادی از مردم روستا شروع کردند به خرید و نگهداری دام. البته دامهای برای چرا مشکل دارند زیرا از گیاهان مناطق بمباران شده نمی توانند استفاده کنند. تقاضای ما از مسئولان این است که ؛ «کمیسیون های پزشکی در شهرستان برگزار شوند و از اعزام مصدومان شیمیایی به مراکز استان برای احراز درصد جانبازی پرهیز شود. باور کنید تردد برای برخی از مردم و مصدومان شیمیایی واقعاً مشکل است. زمان کافی به معاینه مصدومان شیمیایی اختصاص داده شود. اکثر مردم این روستا به درصد جانبازی شان معترض هستند. برای معاینه زنان مصدوم از پزشک متخصص و مجرب زن استفاده شود چون خانمها هنگام معاینه معذب هستند و نمی توانند به راحتی از مشکلات جسمی خود حرف بزنند. به استضعاف شدید مالی مردم زرده توجه شود. هزینه آزمایش هایی که انجامشان برای تشخیص مصدومیت و احراز درصد جانبازی لازم است، تأمین شود. امکانات درمانی مناسب برای منطقه در نظر گرفته شود. ما در اینجا حتی یکی پزشک متخصص نداریم. آمار مصدومان شیمیایی روستای زرده خیلی بالاست اما برای این تعداد حتی یک وسیله نقلیه وجود ندارد. آزمایشهای اسپرومتری و HRCT فقط مصدومیت ناشی از گاز خردل را نشان می دهند و از آنجائیکه در مناطق مختلف استان کرمانشاه خصوصاً زرده از انواع سلاحهای شیمیائی کشتار جمعی استفاده شده است لذا انجام آزمایشهای تکمیلی در این زمینه ضروری می نماید.
همه بمباران سردشت را می دانند اما عده ی کمی از مصدومان شیمیائی زرده اطلاع دارند. من از مسئولان خواهش می کنم مصدومان شیمیائی روستای زرده کرمانشاه را فراموش نکنند.



زنان روستای زرده هم از مشکلات خود و خاطراتشان درباره ی روز بمباران گفتند.
پرونده داریم ولی درصد نداریم

یکی از زنان روستای زرده اظهار داشت: ۲۷۵ نفر در روز بمباران کشته شدند که فکر کنم ۵۵ نفر از آنها از اهالی زرده و بقیه زوار بودند. ما ٨ سال زیر توپخانه ارتش عراق بودیم. دامهای ما هنگام بمباران تلف شدند. مردم پس از ۱۰ سال سیاه زخم گرفتند. سیاه زخم به مدت ۲ سال در میان مردم شایع بود.
سال ٨۰ مراجعه کردیم برای تشکیل پرونده. الان پرونده داریم اما درصد نداریم. ماده ۱۶ تأیید کرده که ما بمباران شیمیائی شدیم. از ما مدرک بالینی خواستند. هنگام بمباران راهها بسته بودند. عزیزانمان را از دست داده بودیم و روحیه مان خراب بود بنابراین به بیمارستان نرفتیم و لذا مدرک بالینی نداریم.


هوا، خاک و آب روستای زرده آلوده است
هما مرادی میر عصاری نیز یکی دیگر از زنان روستای زرده بود که گفت: الان ۴۵ سال سن دارم. موقع بمباران در روستای زرده نبودم. سال ۱٣۷۶ یعنی ۹ سال پس از بمباران کنگر خوردم. کنگر در محل بمباران روئیده بود. زخمی کوچک (جوش عفونتی) در صورتم ایجاد شد. شاید بیست روز بعد از خوردن کنگر صورتم این طوری شد. به دکتر مراجعه کردم، گفت ما نمی توانیم کاری انجام بدهیم. سپس به بیمارستان دکتر اعلم در تهران رفتم. در آنجا به من گفتند مشکل صورتم ناشی از سلاحهای شیمیائی است. ۴ بار در بیمارستان امیر اعلم بستری شدم. ۱۲ جلسه شیمی درمانی شدم. صورتم را جراحی کردند اما چشم راستم را در اثر جراحی صورت از دست دادم. حالا جانبازی ام درصد ندارد.
در حقیقت خاک، آب و هوای روستای زرده آلوده است و امنیت ندارد.

در کرمانشاه به ما می گویند: پرونده تان گم شده
جهان رستمی هم درباره خاطرات و مشکلاتش گفت: روز بمباران اینجا بودم. الان حدود ۵۰ سال سن دارم. اصلاً نفهمیدم چطور شد. مرا به بیمارستان بردند. پرونده داریم اما درصد نداریم. در کرمانشاه می گویند پرونده تان گم شده. حالا چشم راستم نمی بیند. تنگی نفس دارم. پوستم تاول دارد. دستهایم می لرزند. عصبی هستم و سه بچه دارم.
سال ٨۷ یک هیاتی آمدند اینجا و گفتند می خواهیم تکه هایی از ترکش بمب های سیمیائی را برای آزمایش ببریم تا ببینیم از چه نوعی است. ۴ نفر از اهالی روستا رفتند تا یک تکه از ترکش را از زیر خاک در آورند اما متاسفانه در اثر تماس با ترکش هر چهار نفر راهی بیمارستان شدند.

ناراحتی های جسمی ام زیاد است اما درصد جانبازی ندارم
نزاکت خانی نیز گفت: دختر ۱٣ ساله ام شهید شد. شوهرم هم دو سال بعد از بمباران فوت کرد. موقع بمباران آبادی پایین بودم. ۴ نفر از اعضای خانواده ام را به بیمارستان بردند. ما رو حیه نداشتیم. پرونده دارم اما درصد جانبازی ندارم. به بچه ها یم گفته اند پرونده تان گم شده. ناراحتی های جسمی ام زیاد است اما درصد جانبازی ندارم. پاهایم تاول دارد. مدام سرگیجه دارم. ریه و هر دو چشمم ناراحت است. دو توده در سینه دارم. بچه هایم نیز تاول دارند.

میوه ها را وقتی آتش زدند که ما خیلی از آنها را مصرف کرده بودیم
نصرت حیدری هم اظهار داشت: ۴٨ ساله هستم و بی سوادم. زمان بمباران در اینجا نبودم. سه روز بعد به روستا آمدم. پائیز آن سال تمام میوه ها را در داخل باغ خودمان آتش زدند اما قبلاً از آنها مصرف کرده بودیم. یعنی میوه ها را وقتی آتش زدند که ما خیلی از آنها را مصرف کرده بودیم. چون نمی دانستیم آلوده هستند. کلر هم آوردند و گفتند باید با آن میوه ها را شست و شو بدهیم ولی ما جدی نگرفتیم. سه روز بعد از بمباران شیمیائی مریض شدیم. تنگی نفس دارم. چشم، ریه و روده ام مشکل دارد. دکتر گفته مال بمباران شیمیائی است. پرونده دارم اما درصد ندارم. اسپرومتری دادند. سه تا از بچه هایم (سیامک، شبنم و شهین خانی قرار است سه تا عمل داشته باشند.

در شورا پرونده دارم اما در بیمارستان نه
جیران فرهادی یکی دیگر از زنان روستا بود که بر اساس اظهاراتش هنگام بمباران در روستا ی زرده بوده است. وی در سخنان کوتاهی گفت: هنگام بمباران بوی سبزی خورشتی و بوی سیب می آمد. فضولات حیوانی دود دادیم. روی زمین افتادم اما به بیمارستان نرفتم چون جاده بسته بود. در بیمارستان پرونده ندارم اما در شورا پرونده دارم.




در ادمه پای صحبت مردان روستای زرده ی کرمانشاه نشستیم.

اکثر مردم از افسردگی و ناراحتی های عصبی، چشم و ریه رنج می برند
شاهمار کرم ویسی درباره ی تیرماه سال ۶۷ و مشکلاتش چنین گفت: الان ۴۰ ساله هستم. روز ٣۱ تیر ماه ساعت ۵ / ۶ صبح چند فروند هواپیما برای بمباران آمدند. سه نقطه ی بابایادگار، محله راست و چپ روستا مورد اصابت قرار گرفت. ما اول خیال کردیم بمبهای جنگی است. به دره فرار کردیم. دود غلیظی آمد. شبیه رنگین کمان بود. آسمان را یک پرده ی رنگی پوشانده بود. پرنده ها از روی درختها بر زمین می افتادند. برادر بزرگم که در جنگ تحمیلی خدمت کرده بود فهمید بمباران شیمیائی است. آتش روشن کرد و ما دور آن جمع شدیم. یکی از بمب ها به چشمه ای که تأمین کننده ی اصلی آب روستا بود اصابت کرد. بعضی از مردم به سمت آب فرار کردند تا صورتشان را که می سوخت بشویند اما تماس آب با صورت آنها فقط بر شدت جراحاتشان اضافه کرد. مصدوم شده بودیم. بعد از چند ساعت توسط مردم به بیمارستانهای کرمانشاه انتقال یافتیم. آنجا مدت یک ماه بستری بودم و تحت درمان قرار داشتم. الان جانباز ۵ در صد هستم. پرونده بالینی در بیمارستانهای کرمانشاه داشتم. برخی از مردم به خاطر از دست دادن عزیزانشان و یا به خاطر دامهایشان در روستا ماندند و به بیمارستان مراجعه نکردند. ما بقی هم قبل از اینکه منافقین به مرز وارد شوند به بیمارستان انتقال یافتند. کسانی که ماندند اصلاً تحت پوشش قرار نگرفتند. تنها یک خواهر داشتم که در همان روز شهید شد و در آرامگاه مقبره داوود دفن شد. بیشتر شهداء زن و بچه بودند. بعضی ها هم خانوادگی شهید شدند.

من و همسر و ۴ برادرم تحت پوشش بنیاد و جانباز زیر ۲۰ درصد هستیم. هیچگونه امکاناتی به ما نمی دهند. حتی برای مداوا با مشکل مواجه هستیم. با این درصد پایین هیچگونه پول و حقوقی دریافت نمی کنیم. من فقط ۵۰۰ هزار تومان خرج چشمهایم کردم و از جایی حمایت نشدم.
دفترچه خدمات درمانی داریم اما بی ارزش است. فقط برای بیماریهای ساده و عمومی مورد استفاده قرار می گیرد.
ناراحتی ریوی، چشمی و ضعف اعصاب دارم. از طرف بنیاد هیچگونه توجهی به ما نمی شود. بارها مشکلاتمان را به بنیاد گفته ایم اما فایده ای نداشت. همسرم جانباز ۱۵ درصد است. او ناراحتی عصبی و ریوی دارد. ایشان هم فقط همان دفترچه را دارند.
هر ۴ برادرم جانباز زیر ۲۰ در صد هستند و فقط دفترچه دارند. آنها هم مثل ما ناراحتی دارند. حتی یکی از آنها در بیمارستان شهدای شهر کرمانشاه جراحی ریه انجام داده است. هزینه جراحی را خودش داد.
۲ پسر و ۱ دختر دارم. هر دو پسرم در حال حاضر عصبی هستند. یکی از آنها ۱۲ ساله و آن دیگری ٨ ساله است. زمان بمباران ۱۰ گاو داشتیم که از بین رفت. الان نیز حیوانهایی که در محلهای شیمیایی شده چرا می کنند، پوستشان تاول می زند و حالت زخم پیدا می کند. سپس به تدریج می میرند. بچه ها و بزرگترها بعد از مصرف گوشت یا شیر این حیوانها، سیاه زخم می گیرند.
یک بار اکیپی از بنیاد جانبازان به اینجا آمد و مداوایی یک روزه انجام دادند اما فایده ای نداشت. هیچ جوابی هم به ما ندادند. بعد از بمباران تا حالا سی مورد سرطان داشتیم. اغلب سرطانهای ریه، حنجره و خون بوده است. چند مورد هم تومور مغزی مشاهده شده است.
اکثر مردم ناراحتی های عصبی، ریه و چشم و افسردگی دارند. مشکلات عصبی بیشتر از همه در بین مردم شایع است.
باور کنید حلبچه مثل اینجا نبود. ما اینجا ٨ سال زیر آتش توپخانه ارتش عراق بودیم. اما روستا را برای دشمن خالی نگذاشتیم. با توپهای شلیک شده از سمت عراق فقط ٨ نفر از اهالی شهید شدند. ۷ نفر از شهداء مرد و یک نفر زن بود. یک زن هم در اثر اصابت توپ پایش قطع شده که الان نزدیک ۷۰ سال سن دارد.

بعد از بمباران کسی برای کمک به مردم اینجا نیامد
اردشیر عزیزی یکی دیگر از اهالی روستای زرده بود که اظهار داشت: زمان بمباران ۲۱ ساله بودم. آن روز یکی از اهالی فوت کرده بود و اکثر مردم روستای زرده برای شرکت در مراسم ختم وی در مقبره داوود جمع شده بودیم. یک مرتبه چند فروند هواپیمای عراقی در آسمان روستا پیدا شدند و فوری اینجا را مورد حمله قرار دادند. دودی رنگی روی آسمان را گرفته بود.
۴ بمب انداختند که به اطراف روستا اصابت کرد و موجب کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از مردم روستا گردید. مردم مثل پرنده ها نقش بر زمین می شدند. با دیدن آن همه جنازه و شهید کارمان تا امروز فقط ناراحتی و افسردگی است.
مجروحین را به بیمارستانها ی فارابی و چهارمین شهید محراب در کرمانشاه انتقال دادند. خود بنده هم یکی از مجروحین بودم. با ماشین شخصی تا کرند رفتیم. سپس از آنجا با آمبولانس به اسلام آباد و بعد هم به کرمانشاه منتقل شدم.
بعد از سه روز عده ای به روستا آمدند و آنجا را ضد عفونی کردند اما برای مردم هیچ کاری انجام ندادند. یعنی اصلاً به مردم کاری نداشتند. بعد از بمباران هیچ کس برای کمک به مردم اینجا نیامد. مجروحین هم با کمک مردم روستای زرده و یا روستاهای اطراف به بیمارستان منتقل شدند.
هیچ امکاناتی به ما نمی دهند. هر ۴ سال یک بار باید ما را مجدداً به کمیسیون معرفی کنند اما من فقط سال ٨۰ به آنجا معرفی و اعزام شده ام. اعتراض هم که به بنیاد جانبازان می کنیم آنها به ما می گویند: «خب بروید دکتر.»
جانباز ۵ در صد هستم اما از مشکلات عصبی بسیار رنج می برم. چشمهایم ضعیف شده. حنجره ام ناراحتی دارد. تنگی نفس دارم.

بمباران شیمیایی روستای زرده تا کنون در صدا و سیمای ایران بازتابی نداشته است
بهمن کرمی نیز روز ٣۱ تیر سال ۶۷ در روستای زرده بوده است. او در حال حاضر ٣۶ ساله است و ٣ بچه دارد. وی با اشاره به روز بمباران گفت: بمباران که شد به طرف غارها رفتیم. فکر کردیم مثل بمبارانهای همیشگی است. بعد از انفجارها بوی تعفن و بویی شبیه ادویه گندیده احساس کردیم. انگار رنگین کمان تمام آسمان را پوشانده بود. بعد از بمباران به زیارتگاه آمدیم. جمع زیادی از مردم آنجا شهید شده بودند. مردم مثل برگ درختها روی زمین ریخته بودند. به کمک مجروحان رفتم که خودم نا بینا شدم. نفس کشیدن برایم مشکل شده بود. رانندگان روستاهای همجوار به کمکمان آمدند. با کمک آنها به کرند و سپس به کرمانشاه منتقل شدیم. در بیمارستان فارابی بستری شدم. قطره داخل چشمهایم ریختند و یکسری آمپول هم به من تزریق شد. کم کم بینایی خود را بازیافتم و تنگی نفسم خوب شد. بنیاد مهاجرین هم حدود ۱۰ روز از ما نگهداری و حمایت کردند. اما متاسفانه بنیاد مهاجرین کارهای خودش را انجام نداد. زخمیها را ابتدا به بیمارستان فارابی بعد چهارمین شهید محراب سپس به بیمارستان امام حسین انتقال دادند. حتی یکسری را هم به تهران انتقال دادند.
آنهایی که پرونده بالینی گرفته اند یا در بیمارستان چهارمین شهید محراب بستری شده اند و یا نامه از بنیاد مهاجرین داشته اند.
من خودم از بنیاد مهاجرین نامه داشتم و الان جانباز ۱۵ در صد هستم. ناراحتی اعصاب، قلبی و مشکل تنفسی دارم. دستهایم می لرزند. تمام جانبازان اینجا از سال ٨۰ تحت پوشش بنیاد قرار گرفته اند. تا قبل از آن هیچ کس به ما توجهی نشان نداده است. حتی به عنوان جانباز هم شناخته نمی شدیم. هر چند الان اکثر مردم به درصد جانبازی شان اعتراض دارند.
روزی که برای معاینه جهت احراز درصد جانبازی رفتیم نام تعداد زیادی از مردم مناطق دیگر در لیست گنجانده شده بود. پزشکها هم تعداد محدودی بودند. آن روز چیزی حدود ۱۷۰۰ نفر باید معاینه می شدند. قبول کنید معاینه ها نمی توانست دقیق باشد. فکر نمی کنم برای هر نفر ۱ دقیقه هم وقت گذاشته باشند. به خاطر همین مردم به درصد جانبازی شان معترض هستند چون از مشکلات روحی و جسمی خود بهتر خبر دارند.

دختر عموی بنده در روز بمباران شهید شد.
همسر بنده تنگی نفس و ناراحتی اعصاب دارد. شبهای زیادی او را به دلیل بروز ناراحتی به بیمارستانی در سرپل ذهاب برده ام. او جانباز ۲۵ در صد است.
اینجا بچه هایی که متولد می شوند، مشکل دارند. دختر خودم به گفته پزشک ۵ در صد ناراحتی اعصاب دارد.
تنها کمک به ما دفترچه درمانی است.
همسرم حقوق می گیرد اما خودم نه. ما یکبار به درصدهایمان اعتراض کردیم که متاسفانه به جای افزایش از میزان آن کم کردند یعنی من که ۱۵ در صد بودم پس از اعتراض شدم ۱۰ درصد که البته با شکایت آقای فلاحت پیشه، نماینده مجلس شورای اسلامی و اعضای شورای روستا مجدداً درصد ها را به جای قبلی بازگرداندند.
ما هم بعد از آن دیگر هیچ اعتراضی نکردیم. اینجا خانواده ای هستند که ۷ نفر از اعضایشان شهید شدند. بقیه برای دفن شهدا در روستا ماندند و به بیمارستان نرفتند. لذا الان پرونده بالینی ندارند و جزو جانبازان درصددار نیستند.
ما اینجا شهید داشتیم که جنازه اش خوراک جانورها شده است. چون متعلق به جای دیگری بود و از اهالی اینجا نبود. مردم با قی مانده جنازه اش را بعد از یک ماه دفن کردند. اگر از نیروهای بیمارستان و امداد برای کمک به مردم می آمدند خب می توانستند جنازه این بنده خدا را به سرخانه بیمارستان انتقال دهند تا خانواده اش پیدا شود اما کسی برای کمک به ما نیامد.
سال ٨۷ آقای دکتر خاطری و یک هیات همراه به اینجا آمدند. خواستند ترکش بمبها را ببینند. من رفتم و تکه های ترکش را بیاورم که بدنم بعد از تماس با آن دچار خارش گردید و به بیمارستان شهدای سرپل ذهاب منتقل شدم.
از مسئولان فقط آقای دکتر خاطری و آقای فلاحت پیشه که نماینده مردم کرند و اسلام آباد در مجلس هستند به اینجا آمده اند.
کسانی دیگر هم مثل فرانسیس هریسون، خبرنگار بی بی سی برای تهیه گزارش به اینجا آمده اند. او یک هفته در روستای ما مهمان بود.
بقیه را من نمی شناسم. این گزارش تهیه کردن آنها هیچ تأثیری به حال ما نداشت.
یک فیلم مستند هم از وضعیت مردم روستا و مصدومان شیمیایی آن ساخته شده که فقط یکبار در سیمای مرکز کرمانشاه آن را نمایش دادند. من خودم ندیدم فقط شنیدم.
هنوز خیلی ها از جمله بسیاری از مسئولان نمی دانند که روستای زرده کرمانشاه شیمیایی شده است.
در صدا و سیمای ایران فقط چند سالی است که به بمباران شیمیایی سردشت اشاره می شود. تازه آنهم با همت مردم خود این شهر مسئله بمباران شیمیائی آنجا مورد توجه قرار گرفت. هر چند در گزارشها اصلاً به مشکلات مصدومان شیمیائی اشاره ای نمی شود.
بمباران شیمیائی روستای زرده که اکثر ساکنان آن مصدوم هستند و از ناراحتی های ناشی از سلاح های کشتار جمعی رنج می برند در صدا و سیمای ایران تا کنون بازتابی نداشته است.
هیچ کس از مشکلاتمان و آنچه که بر ما رفته است چیزی نمی داند. ما اینجا دونفر را به دادگاه لاهه اعزام کردیم در حالیکه سردشت فقط یک نفر را اعزام کرد.
آن دو نفر یکی نابینا است و آن یکی هم مجروح و ناراحتی پوستی دارد. ۵ برادر و پدر او در همان روز ٣۱ تیر بر اثر بمباران شهید شدند. آن دو نفر با کمکهای موسسه مرصاد (موسسه حمایت از قربانیان سلاح های شیمیائی) که یک موسسه مردمی و خصوصی بود به دادگاه لاهه اعزام شدند.
این موسسه الان هم فعالیت دارد و مسئولش آقای افشین مرادی است. با طرح شکایت دو نفری که به دادگاه لاهه اعزام کردیم، دو شرکت هلندی و آلمانی که به عراق سلاح های کشتار جمعی فروخته بودند، محکوم شدند.

مشکلات جسمی ام زیاد و درصدم پایین است
قباد ولی پناه نیز مشکلات و خاطراتش را اینگونه بازگو کرد: الان ۲۹ ساله و مجرد هستم. هنگام بمباران کلاس چهارم بودم. روز ٣۱ تیر سال ۶۷ با پدر و مادرم برای زیارت به مقبره داوود آمده بودم. ساعت ۵/۶ صبح اینجا بودیم. مراسم هفتمین روز درگذشت یکی از اقواممان بود. بعد از انفجار گنجشکها روی زمین ریختند. ما نفهمیدیم که شیمیایی است. یک سری از اهالی پاوه اینجا حضور داشتند. آنها قبلاً از بمبارانهای شیمیائی تجربه داشتند. به ما گفتند که شیمیائی است. پرده ای رنگی آسمان را پوشانده بود. مادربزرگم در همان روز شهید شد. یک بمب به چشمه اصلی روستا اصابت کرده بود. من از آب روستا خوردم اما حالم به قدری بد شد که اصلاً متوجه نشدم چه کسی مرا به بیمارستان منتقل کرد. موقعی که به هوش آمدم در بیمارستان چهارمین شهید محراب کرمانشاه بودم. ۲۷ روز آنجا بستری و سپس به بیمارستان فارابی منتقل شدم.
تازه در بیمارستان به من اطلاع دادند که چه اتفاقی افتاده است. مادر و دو خواهرم در بیمارستان بستری شدند اما تحت پوشش بنیاد جانبازان نیستند چون پرونده بالینی ندارند. در حالیکه همه ی آنها ناراحتی اعصاب، ریه و پوستی دارند.
پدرم مستمری می گیرد و دفترچه خدمات درمانی دارد. من هم فقط دفترچه خدمات درمانی دارم.
پارسال حدود ۱۵ روز در بیمارستان بقیه الله بستری شدم. در آنجا گفتند هر دو ریه هایت غیر طبیعی هستند و مشکل دارند. به همین دلیل در تاریخ ۲۱ اسفند سال گذشته به کمیسیون پزشکی رفتم اما متاسفانه باز هم همان درصد قبلی را برایم تعیین کردند. تا کنون ۴ بار در بیمارستان بستری شده ام اما همان درصد قبلی را دارم.
من آب هم که می خورم استفراغ می کنم. اعصابم ناراحت است. دو پله که بالا می روم به سرفه می افتم و قفسه های سینه ام درد می کند.
توانایی کار کردن ندارم. می گویند باید سنم به ۵۵ سال برسد تا بتوانم از بنیاد جانبازان حقوق دریافت کنم.
درست است که جوانم اما توانایی انجام کار ندارم و مسئولان متاسفانه به اعتراضها و مشکلات جسمی من هیچ توجهی ندارند.
تا حالا فقط ۲۴ دفترچه درمانی عوض کرده ام. دلیل تمام مراجعاتم به پزشک، ناراحتیهای ریه، اعصاب، پوست و چشم بوده است.
من سال ٨۱ تحت پوشش بنیاد جانبازان قرار گرفتم و هر چه برای افزایش درصدم اعتراض کردم قبول نمی کنند. مشکلات جسمی ام زیاد و درصدم پائین است.


گفتنی است روز پنج شنبه ٣۱ تیرماه سالجاری برنامه ای به مناسبت بیست و دومین سالگرد بمباران شیمیائی زرده به میزبانی سپاه پاسداران کرند غرب و با حضور فرمانده سپاه استان کرمانشاه، فرماندار دالاهو، بخشدار، رئیس جهاد کشاورزی و تعدادی از خبرنگاران سیمای مرکز کرمانشاه برگزار شد.
مسئولان طی این مراسم به مردم روستای زرده قول دادند کسانی که صورت صانحه و پرونده بالینی ندارند مجدداً برای احراز درصد جانبازی به کمیسیون پزشکی معرفی و اعزام شوند.

روستای زرده را جا می گذاریم و به سمت کرمانشاه حرکت می کنیم. در حالیکه هنوز نمی دانیم آیا اعضای کمیسیون پزشکی می توانند بگویند تخصصشان برای احراز درصد جانبازی مصدومان شیمیائی کافی است یا خیر؟
با توجه به اینکه بیش از بیست سال از اولین بمباران شیمیائی در ایران می گذرد یعنی بیش از بیست سال است که ما در ایران جانباز شیمیائی داریم، آیا از اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی و یا نمایندگان مجلس، کسی حاضر است بگوید طی این مدت برای حمایت از مصدومان شیمیائی و پیگیری حقوق جانبازان و قربانیان سلاح های کشتار جمعی که اکثر آنها ساکن مناطق غربی کشور هستند در محاکم داخلی و بین المللی چه اقداماتی انجام داده اند؟
آیا در وزارت امور خارجه کسی می تواند پاسخ بدهد برای پیگیری حقوق مصدومان شیمیائی در محاکم بین المللی توسط آن وزارتخانه چه تلاشهایی صورت گرفته است؟
و در آخر یک سوال خیلی ذهنمان را مشغول می کند. رحیم کریمی واحد، نایب رئیس انجمن دفاع از حقوق مصدومان شیمیائی سردشت طی مصاحبه ای اظهار داشته است که این انجمن شکایت خود را در خصوص بمباران شیمیائی سردشت به دادگاه رژیم عراق تحویل داده است اما به انجمن اعلام می شود که باید از طریق وزارت امور خارجه این مسئله پیگیری شود ولی متاسفانه وزارت امور خارجه مدارکی را که انجمن برای مورد اتهام قراردادن بعثی ها نیاز دارد به آنها نمی دهد. آیا وزارت امورخارجه می تواند دلیل قانع کننده ی خود را برای این عدم همکاری ارائه دهد؟


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست