یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

"همایش تهران" و تلاش برای بازسازی لابی "ضد جنگ"


حسن داعی


• بایستی در نظر داشت که پس از جنبش مردمی در ایران، بخش قابل توجهی از چپ آمریکا نسبت به سیاست های چند سال گذشته اش نسبت به جمهوری اسلامی تجدید نظر کرده و به این درک رسیده است که نمی توان با توجیه مبارزات ضد امپریالیستی یا صلح طلبی، در کنار حکومتی قرار گرفت که دشمن صلح و ترقیخواهی است. اما متاسفانه این تمام داستان نیست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۶ مرداد ۱٣٨۹ -  ۱۷ اوت ۲۰۱۰


سرانجام پس از ماهها تلاش و صرف دهها میلیون دلار از سرمایه های کشور، شوی تبلیغاتی "همایش ایرانیان خارج از کشور" در تهران برگزار شد. در این نمایش شرم آور، عده ای از هواداران خارجه نشین حکومت گردهم آمدند تا ضمن مجیزگوئی از احمدی نژاد و توهین به شعور و احساسات مردم ایران، منافع مادی یا سیاسی خویش را پیگیری کنند.
هدف اصلی رژیم ایران از برگزاری این همایش کسب اعتبار، نمایش قدرت و پاشیدن خاک در چشم مردم بود و از همین رو، با عکس العمل منفی گسترده ای از جانب هموطنان روبرو شد که با چاپ مقالات و گزارشات اعتراضی در وبسایت ها و صحفات فیس بوک، انزجار خود را نشان دادند. شاید تنها استثناء در این زمینه سایت جرس میباشد که با چاپ یک مقاله سعی نمود تا حضور در این همایش را توجیه نماید.
اما آنچه باندازه کافی مورد توجه هموطنان قرار نگرفته است حضور دسته جمعی مسئولان لابی ضد جنگ و تحریم رژیم در این همایش بود. رستم پورزال، الهه رستمی و فیل ویلایتو از سازمان "کاسمی"، آزیتا شفازند و کاظم آذین از "کمیته دوستی ایران و آمریکا" و همچنین لیلا زند مسئول سازمان آمریکائی "رهپویان صلح" در تهران حضور داشتند و با برگزاری کنفرانس و میزگرد، به یارگیری از میهمانان حاضر در همایش اقدام نمودند. گذشته از این نشست ها، رستم پورزال و فیل ویلایتو (از مدیران سازمان کاسمی) از سخنرانان اصلی همایش بودند.
اطلاعیه های مربوط به نشست های بالا که در سایت رسمی "شورایعالی ایرانیان خارج از کشور" چاپ شده، یعنی نهادی که مستقیما زیر نظر احمدی نژاد فعالیت میکند، بخوبی نشان میدهد که افراد یاد شده، میهمان این همایش نبوده، بلکه در همکاری و هماهنگی با رحیم مشائی، در نقش میزبان و برگزار کننده نشست های جانبی فعالیت کرده اند و این نشان آشکار دیگری از رابطه تنگاتنگ بین این صلح طلبان دروغین و رژیم حاکم بر کشورمان میباشد.
در شرایطی که دست نشاندگان ولی فقیه و سپاه پاسداران، بدون دنده و ترمز به ماجراجویی های هسته ای و منطقه ای خود ادامه میدهند و احتمال بروز جنگ افزایش مییابد، رژیم ایران سعی در بازسازی لابی ضد جنگ و تحریم خودش را دارد تا بدینوسیله، گرایشات صلح طلبانه هموطنان را در جهت منافع خویش هدایت کند. نبایستی فراموش کرد که این لابی با شعار صلح طلبی، هدفی بجز برداشتن فشار از روی حکومت و خرید وقت برای برنامه اتمی آن نداشته است. بهیمن دلیل با صلح طلبی واقعی که خواست همه ایرانیان است تفاوت بنیادین دارد. صلح طلبان دروغین با تقویت رژیم ایران به عمر این حکومت اضافه میکنند، نفوذ آن در منطقه را افزایش میدهند و در نتیجه، زمینه های یک جنگ خانمانسوز را هرچه بیشتر فراهم مینمایند.
این لابی در زمان جرج بوش به اوج کارآئی و نفوذ خود رسید و توانست با تآثیر گذاری روی افکار عمومی، سیاست های آمریکا در رابطه با کشورمان را به میزانی تغییر داده و فشار غرب روی حکومت ایران را کاهش دهد. با آغاز جنبش مردمی در ایران، این لابی بشدت ضعیف شد و اعتبار آن نزد افکار عمومی آمریکا بشدت کاهش یافت. بنابراین، هدف از تلاش های کنونی رژیم ایران و شرکت دسته جمعی رهبران "کاسمی" در همایش تهران، بازسازی این لابی و بازیابی نفوذ گذشته آن است.
گفتگو های مورد بحث در نشست های جانبی همایش تهران نیز روی همین موضوع یعنی چگونگی جذب ایرانیان برای همکاری با این لابی متمرکز گشته بود. طبق اطلاعیه رسمی همایش، موضوعات مورد بحث بدینقرار بود: «برخورد ایرانیان خارج از کشور با تحریم و فشار غرب علیه ایران، فعالیتهای ایرانیان در کشورهای مختلف در برابر تحریم ها و فشارهای غرب ، موانع و راهکارهای شرکت ایرانیان خارج از کشور در دفاع از ایران در برابر غرب.»
جالب اینجاست که در اطلاعیه رسمی این دو نشست، تاکید شده که این جلسات کاملا محرمانه است و خبرنگاران و رسانه ها در آن حضور ندارند. اطلاعیه میگوید: «این دو میز گرد بدون حضور رسانه ها انجام می گیرد تا همه شرکت کنندگان بتوانند با خیال آسوده نقطه نظرات خود را مطرح کنند.» بنظر میرسد که لابی رژیم آنقدر بی آبرو و بی اعتبار است که حتی شرکت کنندگان در همایش رژیم که خود از کاسه لیسان حکومتند نیز حاضر به ظاهر شدن علنی در کنار سازمان کاسمی نمی باشند.

دشواریهای رژیم برای بازسازی یک لابی ضعیف شده و رو به افول
قبل از ورود به بحث اصلی یعنی شانس موفقیت رژیم در بازسازی این لابی، بایستی بیاد داشت که این فعالیت ها در سال ۲۰۰۵ و در آغاز ریاست جمهوری احمدی نژاد در انگلستان و آمریکا براه افتاد و در پنج سال گذشته، دو سازمان عمده "نایاک" به رهبری تریتا پارسی و "کاسمی" به رهبری عباس عدالت، در یک همکاری مشترک آنرا هدایت میکردند. من در گزارشات متعدد فعالیت این لابی را مورد بحث قرار داده ام که بعنوان نمونه میتوانید این دو گزارش را مطالعه فرمائید: گزارش اول – گزارش دوم.
لابی رژیم در یکسال و نیم اخیر دچار تحول بسیار عمده ای گردید و به شدت ضعیف شد. دلیل اصلی آن نیز بدینقرار است:
• جرج بوش دیگر در کاخ سفید نیست و نمی توان گناه بن بست در روابط بین ایران و آمریکا و تشدید تنش و خصومت بین دو کشور را روی دوش اوباما انداخت. به سختی میتوان اوباما را نئوکان، جنگ طلب و نوکر اسرائیل معرفی نمود. بنابراین، مهمترین پایه تبلیغی لابی رژیم یعنی گناهکار جلوه دادن آمریکا و بیگناه نشان دادن جمهوری اسلامی از میان رفت.
• سیاست اوباما برای کنار آمدن با رژیم ایران شکست خورد و تحریم و فشار علیه ایران مشروعیت بین المللی پیدا کرد.
• جنبش مردمی در ایران و سرکوب وحشیانه آن توسط باندهای افسار گریخته سپاه و بسیج، تصویر غلطی را که لابی رژیم از این حکومت ساخته بود از بین برد. برای چند سال متوالی، لابی رژیم مدعی بود که کاخ سفید و رسانه های جنگ طلب آمریکا، با شیطان سازی از حکومت ایران در صدد آماده ساختن زمینه های حمله به کشورمان میباشند. کاسمی در اطلاعیه های رسمی خود میگفت که اخبار نقض حقوق بشر در ایران یا دروغ است و یا گزافه گوئی رسانه های امپریالیست میباشد. با انتشار جنایات رژیم در یکسال اخیر توسط خود مردم و از طریق توئیتر و یوتیوب و دیگر ابزارهای ارتباطی مدرن، تبلیغات دروغین لابی رژیم مانند حبابی توخالی ترکید.
• یکی از نتایج جنبش مردمی در ایران، آشکار شدن ضعف های حکومت و بی آیندگی آن است. حکومتی که به دهها جناح متخاصم تقسیم شده و قدرت تصمیم گیری ندارد، مورد نفرت اکثریت جامعه قرار دارد و با اقتصادی ویران و ورشکسته، شتابان بسوی سقوط میرود. در نتیجه، راهبرد تبلیغی لابی مماشات یعنی همزیستی درازمدت با رژیم ایران (همانطور که آمریکا با چین به همزیستی رسید) بی اعتبار گشته است.
با توجه به فاکتورهای بالا، زمینه های فعالیت لابی بشدت کاهش یافت و با تصویب تحریم های جدید در کنگره، متحدان آمریکائی رژیم ایران (که آنرا محافل طرفدار مماشات می نامیم)، به میزان زیادی قدرت تآثیر گذاری خود روی سیاست های آمریکا را از دست دادند. من در چند گزارشی که در ماه گذشته منتشر نمودم، دلائل این ضعف و جایگاه کنونی لابی طرفدار مماشات در آمریکا را مورد بحث قرار دادم.

چشم طمع رژیم به گروههای چپ آمریکا
اما بنظر میرسد که در شرائط کنونی، رژیم ایران برای بازسازی لابی ضد جنگ خود، بیش از بیش روی متحد چند سال گذشته اش یعنی برخی از گروههای صلح طلب آمریکائی و اروپائی حساب باز کرده است. این دسته از گروهها همواره سعی نموده اند تا تنش بین جمهوری اسلامی با آمریکا را در دستگاه واژگونه ضد امپریالیستی خویش مورد ارزیابی قرار دهند و معمولا به این نتیجه میرسند که بایستی در این منازعه در کنار حکومت ایران قرار گرفت. من در سه گزارش، ارتباط بین لابی رژیم با جنبش صلح در آمریکا را مورد بررسی قرار داده ام.
اما از آنجا که رابطه رژیم ایران با گروههای چپ آمریکائی به محلل های ایرانی و دلالان "ضد امپریالیست" وطنی احتیاج دارد، و از آنجا که بسیاری از هموطنان با تجربه ای که کسب کرده اند، برای این قبیل شگردهای آخوندی و جیغ های ضد آمریکائی تره هم خرد نمی کنند، روزنامه های حکومتی با تبلیغ روی حمایت برخی از گروههای چپ آمریکائی از مواضع جمهوری اسلامی، سعی میکنند تا نظر مساعد برخی از چپگرایان ایرانی را جلب کنند. بعنوان مثال، روزنامه حکومتی "تهران امروز" در مقاله ای که چند روز پیش تحت عنوان: "فراز و فرود یک کمپین حامی ایران، گزارشی از فعالیت‌های پنج ساله یک پویش ضد جنگ و تحریم" به چاپ رساند، ضمن تعریف و تمجید علنی از لابی "کاسمی"، به ستایش از مواضع "ضد امپریالیستی" آنان پرداخت و حمایت چپگرایان آمریکائی از این لابی را برای هموطنان داخل خرج نمود. تهران امروز می نویسد:
«یکی از کمپین‌های بسیار فعالی که علیه هر نوع تحریم و جنگ فعال است کمپینی است به نام «کمپین علیه تحریم‌ها و مداخله نظامی در ایران» موسوم به CASMII که از اول دسامبر ۲۰۰۵ فعالیت خود را آغاز کرده است. اعضای این کمپین جمعی از دانشجویان و آکادمیسین‌ها ی ایرانی و غیر ایرانی‌اند که در لندن کار خود را همزمان با روی کار آمدن دولت نهم در ایران و زمزمه‌های صدور اولین قطعنامه علیه برنامه هسته‌ای کشورمان آغاز کردند...
با نگاهی به گستره فعالیت‌ها و گزارش‌های منتشره در سایت خبری این کمپین متوجه می‌شویم که این سایت و منادیان آن گرایش‌های عمدتا ضد امپریالیستی و ضد جهانی سازی دارند. برای مثال درآخرین مطالب ارسالی به این سایت فهرست مطالب و گزارش‌هایی با عناوینی چون: «آمریکا می‌خواهد ایران به حوزه نفوذ امپریالیستی‌اش بازگردد»، «به سوی جنگ جهانی سوم؟»، «جنگ علیه ایران به مثابه روشی برای گسترش جهانی شدن»، «موجه جلوه دادن تجاوز»، «چه کسی می‌گوید ایران در خاور میانه منزوی شده است؟»، «توهم جنگ محدود با ایران»، «آیا آمریکا به سمت یک هولوکاست هسته‌ای می‌رود؟» مشاهده می‌شود که نشان دهنده رویکرد گردانندگان این کمپین که عمدتا رویکرد ضد امپریالیستی و ضد اسرائیلی دارند است.در این سایت اما آخرین نوشته استفن والت درخصوص بحث هسته‌ای ایران و رویکرد آمریکا به آن نیز مشاهده می‌شود که این استاد برجسته سیاست بین‌الملل و از نقادان برجسته نفوذ لابی اسرائیل در سیاست خارجی آمریکا در مقاله‌ای با عنوان«جنگ عمده با ایران» همان تز سابق خود که ایران برای آمریکا خطری عمده نیست را تکرار می‌کند و به نقد یکی از مقالات جنگ طلبانه علیه ایران می‌پردازد.»
در پایان مقاله، تهران امروز ابراز امیدواری میکند که این لابی دوباره فعال شده و بتواند روی افکار عمومی غرب تآثیر گذارد: «با گذشت حدود پنج سال از فعالیت این کمپین ضد جنگ و تحریم به نظر می‌رسد که این روزها نیاز به فعالیت بیشتری برای شکستن فضای سیاسی و رسانه‌ای یکجانبه موجود احساس می‌شود چراکه غرب کوشیده است به اتکای این فضای رسانه‌ای، مانع از شنیده شدن منطق ایران و مخالفان موضع‌گیری ضدایرانی در غرب شود.»
البته بایستی در نظر داشت که پس از جنبش مردمی در ایران، بخش قابل توجهی از چپ آمریکا نسبت به سیاست های چند سال گذشته اش نسبت به جمهوری اسلامی تجدید نظر کرده و به این درک رسیده است که نمی توان با توجیه مبارزات ضد امپریالیستی یا صلح طلبی، در کنار حکومتی قرار گرفت که دشمن صلح و ترقیخواهی است. اما متاسفانه این تمام داستان نیست و هنوز بخشی از گروههای چپگرای آمریکا با عینک ضد آمریکائی به روابط ایران و آمریکا نگاه میکنند و ناخواسته به متحدان رژیم ایران تبدیل گشته اند.

متحدان ثابت و وفادار رژیم ایران
ریس الریک (Reese Erlich) یکی از شخصیت های معروف ضد جنگ در آمریکاست که به دفعات گوناگون به ایران سفر کرده و حتی کتابی نیز در مخالفت با جنگ و تحریم علیه ایران به چاپ رسانده است. وی در میان گروههای صلح طلب آمریکا از اعتبار و نفوذ زیادی برخوردار است و از اینرو در جایگاه مناسبی قرار دارد تا قضاوت درست و منصفانه ای در مورد این گروهها و طرز تلقی شان از رژیم ایران در اختیارمان قرار دهد. "الریک" در سال گذشته و در ایام انتخابات قلابی ریاست جمهوری در تهران بود و شاهد عینی جنبش مردمی و همچنین سرکوب وحشیانه آن توسط سپاه و بسیج بود. وی در بازگشت از ایران یادداشتی تحت عنوان " ایران و سردرگمی نیروهای چپ آمریکا " به چاپ رساند و از موضعگیری برخی از این گروهها در حمایت از احمدی نژاد بشدت انتقاد کرد. الریک با اشاره به مقالات و نوشته های چاپ شده توسط نویسندگان چپ در مجله معروف Monthly Review می نویسد:
«من هنگام انتخابات ریاست جمهوری اخیر و اعتراضاتی که پس از آن به وقوع پیوست در ایران بودم. پس از بازگشت به آمریکا، با شگفتی مشاهده کردم که ایمیل من پر از مطالبی است که توسط نویسندگان چپ مترقی و شخصیت های آکادمیک و وبلاگ نویسان نوشته شده و همگی در مورد حوادث ایران بحث میکنند. این نویسندگان با تکیه بر تاریخچه دخالت های آمریکا در ایران نتیجه گرفته بودند که ناآرامی های کنونی دست پخت جدید امپراطوری آمریکاست. طبیعی است که این اظهارات برای ایرانیانی که در کشورشان برای آزادی می جنگند تاسف بار و باور نکردنی است.»
"الریک" در ادامه مقاله خود ضمن ابراز تاسف از مواضع این گروههای چپ می نویسد:
«انتقاد این دسته از گروههای چپ آمریکائی نسبت به جنبش مردمی در ایران روی سه موضوع استوار شده است:
• آمریکا یک سابقه طولانی از دخالت در امور ایران دارد و بنابراین، ناآرامی های کنونی نیز دست پخت آمریکاست.
• احمدی نژاد یک ناسیونالیست مردمگراست که با امپریالیسم آمریکا مبارزه میکند و بنابراین تلاش برای ساقط کردن احمدی نژاد کمک به امپریالیسم آمریکا خواهد بود.
احمدی نژاد برنده واقعی انتخابات ریاست جمهوری بود یا اینکه مخالفان وی قادر به اثبات تقلب در انتخابات نبوده اند.»
طبیعی است که ما نیز همچون "الریک" از مواضع نادرست این گروههای چپ حیرت زده ومتاسف میشویم. اما این میزان دوری از واقعیت و تئوری بافی سیاسی آنهم از جانب گروههای ظاهرا مترقی آمریکائی، چگونه و با چه مکانیزمی به وقوع پیوسته است؟ بدون تردید، فاکتور تعیین کننده در این میان، بخشی از فعالین ایرانی خارج از کشورند که با تآثیرگذاری روی این نیروها توانسته اند آنانرا درجهت منافع و اهداف سیاسی خویش بکار گیرند.
اگر مجموعه اظهارات و موضعگیریهای مهم رهبران چپ آمریکا را جمع بندی کنیم، مشاهده خواهیم کرد که به نوعی برگردان و بازتابی از حرفها و نوشته هائی است که برخی از فعالین ایرانی طی سالهای گذشته ابراز کرده اند. کسانیکه از اعتبار فراوانی در غرب برخوردارند و بیشترین نفوذ و تاثیر را بر گروههای آمریکائی داشته اند. ازاینرو، در سلسه گزارشاتی که خدمتتان تقدیم میشود با نگاهی به چند مقوله اساسی، مشاهده خواهیم کرد که مواضع نادرست گروههای چپ آمریکائی تنها زائیده تخیلات و پریشانی افکار آنان نیست و قبل از هرچیز ریشه ایرانی و وطنی دارد. چند مقوله ایکه مورد بحث قرار میدهیم بقرار زیرند:
• دخالت آمریکا در امور ایران
• برنامه اتمی جمهوری اسلامی
• مواضع ضد اسرائیلی و مرزهای نامرئی یهود ستیزی
بررسی این مقولات از آن جهت ضروری است که ابهام آفرینی در مورد آنها، زمینه ساز اصلی درک نادرست از شرائط ایران و در نتیجه رابطه نادرست گروههای صلح طلب آمریکائی با رژیم ایران است.

ادامه دارد

www.iranianlobby.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست