محکومیت ۲۰ ساله بهاییان یا انتقام آخوندیسم از بهائیت
کیان ثابتی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۶ مرداد ۱٣٨۹ -
۱۷ اوت ۲۰۱۰
اعلام حکم ۲۰ سال زندان رهبران (یا به زعم سایتهای بهایی، مدیران ) جامعه بهایی ایران تعجب دنیا را برانگیخت. این هفت شهروند بهایی که بیش از دو سال در بازداشت بوده اند پس از ۶ جلسه محاکمه بی آنکه هیچ کدام از اتهاماتشان ثابت شود هر کدام به بیست سال زندان محکوم شدند، محکومیتی که طی این سالها کمتر با آن مواجه بوده ایم. جالب تر آنکه بلافاصله پس از اعلام حکم فوق، این هفت شهروند بهایی به زندان رجایی شهر (تبعیدگاه زندانیان سیاسی عقیدتی)، منتقل شدند تا در آنجا تعدادی از زندانیان که رگهای ایمانیشان برافروخته شده بود شروع به فحاشی و کافر خواندن این اشخاص کنند! البته بهائیان باید بیش از این هم انتظار چنین برخوردهایی را در زندان مزبور داشته باشند چون در این زندان، مسلمانان هفت آتشه و مومنی محبوسند که حاضرند بخاطر یک لول تریاک یا دو روز مرخصی به هر کاری اقدام کنند و دیگر برایشان مهم نیست که فرد مقابلشان پیرمرد هفتاد یا هشتاد ساله بهایی است که می تواند جای پدرشان باشد.
آنچه در اعلان چنین حکمی موثر و در واقع صادرکننده آن بوده است نه اتهاماتی نظیر جاسوسی، چرا که همگان می دانند بهائیان در بیشتر کشورهای دنیا سکونت دارند و فعالیت هایشان هم خیلی گسترده تر از ایران می باشد (حتی در بعضی کشورها نظیر هند معابدی هم دارند) و تا کنون در هیچ کشوری شاهد آن نبوده ایم که فردی بهایی به دلیل بهایی بودن جاسوس شناخته شود و به زندان بیافتد. چه برسد به ایران که بهائیان در آن از حق تحصیل و کار دولتی هم محرومند. لذا نمی توانند حائز سمت مهم یا مقام قابل توجهی در این مملکت شوند تا بخواهند گزارشی هم به دول دیگر بدهند. (با توجه به این امر به نظر نمی آید جاسوسی از بقال و قصاب محل به درد سازمانهای جاسوسی دنیا بخورد البته باید سازمان اطلاعات و امنیت ایران را از این امر مستثنی دانست چرا که فقط ایشانند که علاقه وافری به آگاهی از جزئیات زندگی خصوصی شهروندان دارد و حاضرند هزینه گزافی هم برای کسب اینگونه اطلاعات از جیب ملت ایران بپردازند).
پس چه چیزی می تواند باعث صدور چنین حکمی شود؟ به نظرم این حکم تنها معلول یک علت می تواند باشد و آن کینه تاریخی آخوندیسم – از ولایت مداران فقیه و مراجع گرفته تا ملایان روضه خوان - از بهائیت می باشد و این حکم را می توان فرصتی برای انتقام ایشان از این آئین دانست. این دیانت نوین که زادگاهش ایران می باشد از همان ابتدا با نفی طبقه ای به نام روحانیت و بی واسطه دانستن ارتباط انسانها با معبودشان موجب ایجاد دلخوری و دشمنی طبقه روحانیت اسلام با خود شد. چرا که اقبال ایرانیان به این دین جدید موجب می شود که دیگر کسی برای ارتباط با معبودش به دنبال واسطه ای به نام آخوند (روحانی یا مرجع) نباشد و اینگونه است که کار و کسب مفسرین آیات و توضیح المسائل نویسان تخته می شود. باید توجه داشت طبق دستورات بهائیت همه بهائیان در درگاه "الله" برابرند و می توانند با عقل خود دستورات پیامبرشان را تفسیر و سپس اجراء کنند.
البته این بغض و کینه آخوندیسم از بهائیت را فقط نمی توان منحصر به وجه تاریخی آن دانست بلکه آن در زمان معاصر ایران شدت بیشتری یافته بطوریکه موقعیت باز شدن این دمل قدیمی چرکین را فراهم کرده است چرا که دیگر طبقه روحانیت شیعه طبقه ای همراه و کنار طبقه حکام نمی باشد بلکه خود در ایران کنونی بر مسند حاکمیت جلوس کرده است و انکار چنین جایگاهی در واقع برابر با متزلزل کردن حکومتشان می باشد.
ترس حاکمیت ایران یا طبقه روحانیت از بهائیان را می توان به وضوح در اخبار یک ساله اخیر مشاهده کرد بطوریکه هر روز شهروندی بهایی تحت عنوان تبلیغ، دستگیر و یا ائمه جمعه و روحانیون حاکم در منابر و مواعظشان فریاد وا دینا و واویلا بر می آورند که بهائیت در ایران گسترش یافته و باید به هر وسیله ممکن جلوی نفوذ آن را در بین مسلمانان گرفت تا مبادا موجب گمراهی ایشان شود.(که البته منظور از گمراهی چیزی نیست جز رو گردانی ایرانیان از طبقه روحانیت حاکمه). در واقع صدور چنین حکمی در امتداد تقابل تاریخی آخوندیسم شیعه با بهائیت می باشد که این طبقه به زعم خود خواسته انتقام ۱۷۰ یا ۱٨۰ ساله خود را از بهائیت و بهائیان بگیرد.
|