یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

جُستارهایی در پیرامون برخی مفاهیم ملی - ۱


مسعود لقمان



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲ خرداد ۱٣٨۵ -  ۲٣ می ۲۰۰۶


جُستارهایی در پیرامون برخی مفاهیم ملی - ۱
مسعود لقمان
 
به گفته ی ویلیام هنوی- ایران شناس و شرق شناس -   « ما تا ندانیم که بوده ایم، نمی توانیم بدانیم که هستیم، یعنی شناخت هستی ما در گرو شناخت تاریخی ماست و تا ندانیم چگونه در جایی که هستیم رسیده ایم، نمی توانیم بدانیم که کجا می رویم» . بنابراین برماست که نگاهی به برخی مفاهیم در حوزه ی ناسیونالیسیم داشته باشیم تا ادامه گفته های ما با یک پیش زمینه روشن ذهنی همراه گردد .
مفهوم میهن‌پرستی یا ناسیونالیسم: این مفهوم چیزی نیست جز هم ذات انگاری (identification) دولت و ملت. به نوشته ی مرتضا ثاقب فر «واژه ایرانی «میهن‌پرستی» به بهترین شکل بیانگر چنین هم‌ذات انگاری است، زیرا مفاهیم ملت و دولت را در مفهوم یگانه ‎ ای چون «میهن» وحدت می‌بخشد. از این رو، مفهوم ناسیونالیسم، چه با واژه‌ی قدیمی درست‌تر ایرانی خود، یعنی میهن‌پرستی و چه با معادل فرنگی آن بیان شود، زاده‌ی نوعی خودآگاهی ملی، و واکنشی است ضروری و پرهیزناپذیر در برابر رویدادهایی درونی و بیرونی که کالبد جامعه را به نحوی مورد تهدید قرار داده‌ است . »
پس هدف نهایی میهن پرستان در واقع همان است که مارکس از آن به عنوان آزادی واقعی یاد می کند آنجا که می گوید: «آزادی واقعی آن است که دولت را از نهادی تحمیل شده بر جامعه، به نهادی تحت تسلط کامل جامعه تبدیل کنیم ».
ملی ‌گرایی مسبوق به وجود ملت و بنابراین مشروط به وجود آگاهی ملی است. ایران از کهن‌ترین تاریخ میهن‌پرستی و خودآگاهی ملی در جهان برخوردار است. از مهم‌ترین نشانه‌های قدمت و استواری این آگاهی آن است که ایرانیان یگانه قوم آریایی هستند که آگاهانه این نام را بر خود نهاده‌اند، خود را آریایی (آئیرئین) و سرزمین خود را ایران نامیده‌اند. در این سرزمین، آگاهی به وجود خویشتن به عنوان یک ملت چنان ریشه کهنی دارد که تاریخ آن به اوستا باز می ‎ گردد. در اوستا از قوم ایرانی، زبان ایرانی و نیز کشور «ایران‌ویج» با شاه ـ پیامبرانی معین نام برده می‌شود که آرمان‌های دینی‌ـ ملی ویژه‌ای را دنبال می ‎ کنند. و در متون دینی زرتشتی و نیز شاهنامه‌ی فردوسی پیوسته با واژه‌ی ایران و ایران‌شهر برخورد می‌کنیم .
اگر خواهان محک زدن قدرت ناسیونالیسم ایرانی و فرهنگ ایران هستیم کافی است به تاریخ، که چراغ راه آینده است، بنگریم و ببینیم که آن قدرت چنان بوده که با وجود این‌که، میهنمان در معرض بزرگ‌ترین یورش‌های تاریخی در سراسر درازای تاریخ جهان قرار داشته است، همه را تاب آورده و از میان نرفته، بلکه فرهنگ‌ها و اقوام مهاجم را در خود تحلیل برده، نامناسب‌ترین عناصر فرهنگی را حذف و مناسب‌ترین عناصر را اخذ کرده و ترکیب نوینی پدید آورده است. سید حسن تقی زاده، چه زیبا تاریخ ما را این گونه بیان می کند: «تاریخ ما، تاریخ رنج و جاودانگی است .»
هویت ملی و فرهنگ ملّی: دکتر علی میرفطروس آن مفاهیم را این گونه تعریف می کنند: «مجموعه درک و دریافت من (بعنوان یک ایرانی) از جهان و جامعه است. مجموعه کردارها، منش ها، احساس ها و آئین هائی است که «شخصیت» مرا (به عنوان یک ایرانی) از سایر ملت ها، مشخص می کند، چیزی که یکی از ایران شناسان برجسته فرانسوی بدرستی آنرا   ( L’âme de l’Iran _ ( جانِ ایران) نامیده است . »
و اما فرهنگ ملی یعنی؛ تاریخ و زبان و آیین هایی که اقوام ایرانی را در زیر یک سقف یگانگی و وحدت ملّی گرد هم آورد و باعث همدلی و همبستگی آنان گردید. این فرهنگ ملّی در واقع، شیشه ی عمر ملّت ما بوده که در توفان های متعدد تاریخی، نسل به نسل حفاظت و نگهداری شده است. این فرهنگ ملّی حلقه ی اصلی یا شیرازه ی محکمی بوده که در میان همه ی آشوب ها و آشفتگی ها و پراکندگی های تاریخی، باعث حفظ و بقای ایران و ایرانی گردید. به عبارت دیگر، این فرهنگ ملّی، چراغ راهنمایی بود که در "شب تاریک و بیم موجِ" تاریخ ایران، جامعه ی ما را به سوی ساحل سلامت و بقا هدایت کرده است .
 
منافع ملی یا منافع طبقاتی
روژه گارودی می گوید: «مارکس تنها فیلسوفی است که هر کس باید تکلیف خود را با او روشن کند.»   مارکس دو جنبه دارد؛ یکی جنبه ی «اوتوریتر» که شاهد بسط یافتن آن در لنین و استالین هستیم و دیگری جنبه «آزادی خواهی» و «انسان دوستی» اوست که تجسم عینی آن در سوسیال دمکراسی است که این خود آیین همه ی میهن پرستان جهان است. پس آنچه در زیر به نقد می آید نگاهی به بخش نخست اندیشه ی مارکس است نه بخش دوم آن .
از لحاط دید تاریخی مارکس، باید بگویم اگر تنها تاریخ را به برداشت جنگ طبقاتی تقلیل دهیم دچار دامی می شویم که ممکن است ما را در تجزیه و تحلیل مسائل دچار مشکل نماید و آن این که سایر شکاف ها، چون شکاف های دولت _    ملت، شکاف های قومییتی، شکاف های جنسیتی و ... به چشم نیاید که آنگاه ما را دچار ساده انگاری عجیبی می نماید، البته کشش مارکسیستی برای بسیاری از روشنفکران وطنی در همین مقوله است که به مثابه ی یک مذهب، پاسخ های دم دستی و یقینی برای هم ه چیز فراهم می بیند و به مانند یک آئینی اعتقادی، استدلال به کمک ایمان می آید و در پناه ایمانی عظیم بر تردیدهای و شک های عقلی فایق می آیند .
خوشبختانه دیگر مفاهیمی چون دیکتاتوری پرولتاریا، جنگ های طبقاتی، فرهنگ متعفن بورژوایی و ... بین روشنفکران ایرانی، طرفدارانی ندارد چرا که آرمان شهرهای عاری از تضاد، تنها در سرزمین های که مردمی ناآگاه دارد بذر می پاشد، خوشبختانه این دیدِ استالینی سیاه و سپیدی، کم کم دارد با ورود اندیشه های جدید به فرهنگ روشنفکران ایرانی به نسبی نگری و گفتمان های نظیر دمکراسی، حقوق بشر، ارج گذاری به منافع ملی و مسایلی از این دست جای خود را می دهد .
همان گونه که جاوید نام دکتر محمد رضا عاملی تهرانی می گفت: ملت عبارت از ارگانیسم زنده ای است که از قوانین حیاتی خاصی پیروی می کند و در یک سامانه ی هماهنگ، می کوشد تا این پیکره را از فساد و تباهی دور نگه دارد، پس به این نکته معتقد خواهیم بود که در این ارگانیسم زنده هیچ گونه کشمکش و مبارزه ای بین عناصر سازنده آن نمی تواند باشد چون وجود تضاد و کشمکش در هر موجود زنده ای به مانند اعلان مرگ آن موجود زنده خواهد بود. یکی از ویژگی های ناسیونالیسم آن است که ملت را به عنوان یک مجموعه یک پارچه و هم بسته به مانند یک ارگانیسم زنده مورد نظر قرار می دهد باز در همین آسیب ناپذیری ملی است که دولت، که در عرف ناسیونالیسم تجسم «اراده ملت» می باشد می کوشد تا در وضع قوانین و شیوه ی اجرای آن طوری عمل کند که کوچکترین لطمه ای به حیات ملت و موجودیت آن وارد نگردد .
افراد و گروه ها مختلف به مانند سلول هایی از پیکر ملت می باشند که هر کدام بنا به مقتضیات خود وظیفه ای در برابر ملت به عهده دارند و وجهه تمایز آنان فقط در چند گونگی وظائف است نه در تضاد منافع آنان .
به عقیده میهن پرستان همه ی گروه های اجتماعی دانشجو، کارگر، دهقان، پیشه ور، کارمند و کارفرما همه بخشی از پیکره ی ملت خویشند و وظیفه آنان این است که در راه حفظ منافع ملی و آرمان های ملت خویش شب و روز در کار ساختن، آباد کردن و آفریدن باشند .
در برابر، آرمانِ اندیشه های ضدملی آن است که این همبستگی افراد و گروه ها را با ملت خود سست نموده و با ایجاد جنگ طبقاتی، نیروهای ملت را که باید در راه پیشبرد هدف ها و آرمان های ملی و نوسازی و نوآوری به کار رود، صرف منازعه و ستیز داخلی میان این نیروهای خلاق می گرداند .
اعتقاد به این نکته که ملت از طبقات گوناگون تشکیل شده و همه این طبقات شب و روز در جهت   منافع خود که از منافع طبقات دیگر جداست و در حال جنگی دائمی و ستیزی مداوم می باشد اولین هدف گروه های مارکسیستی است به این دلیل آنان همواره با میهن پرستان که نگهدارنده قوام فرهنگی و هویت ملی خود هستند با انگ ساخته دسته امپریالیسم بودن میهن پرستی برآنند که با هوچی گری آنان را از میدان بدر کنند در حالی که به دیدِ من سرمایه داری جهانی هیچ پیاده نظامی بهتر از دشمنان اندیشه ی ملی گرایی در کشورهای جهان سوم نمی تواند به دست آورد .
البته برای عدم سوتفاهم باید بیافزایم که من تنهایی تا جایی از میهن پرستی پشتیبانی می کنم که در حوزه ی عمومی و در سطحی بیرون از منابع قدرت باشد و ناسیونالیسم در راه تحمیق توده ها و سوار شدن بر آنان به کار نرود، چرا که به این خطر نیز آگاهم که میهن پرستی به مانند هر مفهوم دیگری به راحتی می تواند به عنوان ابزار سلطه و سرکوب در دست قدرت های حاکم قرار گیرد .
بزرگ و پرشکوه و پیروزگر باد مینوی مهر ایران
 
منتشر شده در شماره اردیبهشت ماه هفته نامه «سحر» دانشکده علوم اجتماعی و ارتباطات دانشگاه علامه تهران
 
یاری نامه ها
۱.   ثاقب فر مرتضا، ناسیونالیسم ایرانی و « مسئله ملیت ها » در ایران، مجله نگاه نو، ۱٣۷۰، برداشت از تارنمای www.shahnamehvairan.com
۲.   میرفطروس علی، گفتگوها، ایرانیان همواره در زیر یک سقف تاریخی- فرهنگی زندگی کرده‌اند،   روزنامه ی کیهان ( لندن)، شماره ی ۴۷٨، ۲۱ اکتبر ۱۹۹٣، برداشت از تارنمای www.mirfetros.com
٣. عاملی تهرانی ( آژیر )، محمد رضا، مباحثی چند از ناسیونالیسم ملت ایران، انتشارات خاک و خون، ۱٣۴۴


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست