یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲ شهريور ۱٣٨۹ -  ۲۴ اوت ۲۰۱۰


 
روزنامه شرق در یادداشت صفحه اول خود مطلبی دارد با عنوان اسلام‌هراسی در آمریکا به قلم سیدمحمدصادق خرازی که در آن نوشته است: «پدیده اسلام‌هراسی آغازی دوباره را در ایالات متحده تجربه می‌کند. نئوکان‌های جمهوریخواه در آستانه انتخابات میان‌دوره‌ای، واقعه تلخ ۱۱ سپتامبر را بهانه ساخته و داستان‌ها پرداخته‌اند تا با انحراف افکار عمومی و برانگیختن احساسات مردم به احیای عوامل هژمونیک که در باورها و آموزه‌های ایدئولوژیک جمهوریخواهان نئوکان تجلی پیداکرده است، دامن زنند و برخلاف سنت قانون اساسی ایالات متحده آمریکا، آزادی مذهبی، آزادی گردهمایی، آزادی بیان، آزادی تفکر و آزادی وجدان را با تحریف و خطر و انحراف روبه‌رو سازند. یأس به دلیل انحراف ارباب کلیسا، عمیقاً مردم آمریکا را با بحران معنوی روبه‌رو ساخته است. جنجال‌ها و تأثیر افکار عمومی در انتخابات مجلس در آینده نزدیک و در همین رابطه مورد دقت و تحلیل واقع می‌شود. از سوی دیگر توطئه سازماندهی شده از جانب بنیادگرایان مسیحی، از جمله ارباب کلیسای فلوریدا مبنی بر دستور قرآن‌سوزی در ۱۱ سپتامبر و راه‌اندازی کاروان‌های افراطی جهت مخالفت با مسجد مسلمانان از جانب کشیش تری‌جونز که مسئول برنامه‌ریزی این کارناوال است و سخنان تند و افراطی علیه مسلمانان همه حکایت از بیم‌ها و نگرانی‌های جدی در آمریکا و به ویژه جوامع اسلامی دارد. اما آنچه در میان اصحاب قدرت و آحاد ملت آمریکا می‌گذرد، متفاوت است. امت حضرت عیسی مسیح، صدها سال است که تحت خفقان عالیجنابان کلیسای کاتولیک به سر برده‌اند و بنابر این حرکت اصلاحی پروتستانیسم را در مقابله با افراط کاتولیسم انتخاب کرده، ولی جانب تفریط را گرفته و گوهر دین را به حضیض کمترین رتبه تنزل دادند و پدیده سکولاریسم را هم در درون بسط و هم در برون به سایر جهان اشاعه دادند. جامعه آمریکا برخوردار از تنوع قومی و مذهبی است و نخبگانی که سنگ بنای قانون اساسی این کشور را گذاشتند پدیده مشروعیت تنوع مذاهب و آزادی ادیان و مقبولیت اقوام را چنان تأیید کرده‌اند که هیچ قدرتی توان نفی یا خدشه این قانون را نخواهد داشت و از پگاه استقلال آمریکا تاکنون مسلمانان به عنوان بخشی از جامعه تکثر و تنوع‌پذیر در سایه قانون زندگی کرده و به شرایع دین خود ایمان داشته و خواهند داشت. پدیده مخالفت با مسجد قرطبه و ربط ناموزون آن با وقایع حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی، اینک تبدیل به جنجال داخلی شده است. تاکنون باراک حسین اوباما دو بار به موضع‌گیری صریح و در لفافه نسبت به احداث مسجد قرطبه در جنوب منهتن پرداخته است که به بازتاب‌های مخالف و موافق در سطح دو حزب جمهوریخواه و دموکرات انجامیده است. تلاش اوباما مبنی بر همزیستی میان مذاهب دارای اهمیت و در عین حال برخوردار از جنبه‌های مثبت و منفی بوده است. موافقت فرماندار یهودی‌الاصل نیویورک با احداث مسجد نیز بر دامنه مباحث و چالش‌های این موضوع افزوده است. گینگریچ رئیس افراطی سابق مجلس نمایندگان آمریکا که خود را به عنوان نامزد انتخابات آینده ریاست جمهوری آمریکا، از حزب جمهوریخواه آماده می‌کند، با فریب و انحراف افکار عمومی سعی در القای غیرمنطقی بودن ساخت مسجد نزدیک برج‌های فروریخته تجارت جهانی، به مثابه اهانت به خانواده و باقی‌ماندگان قربانیان این حادثه کرده و مخالفت نماینده جمهوریخواه پیت‌کینگ مبنی بر اشتباه دانستن تصمیم اوباما با ساخت مسجد و جریحه‌دار شدن احساسات مردم و بازماندگان حادثه ۱۱ سپتامبر را تأیید کرده است. ریسک سخنان و اظهارات اوباما و مخالفت با موضع رسمی رئیس‌جمهور ایالات متحده در میان تندروها حتی برخی از دموکرات‌ها در کنار تحریکات تندروهای مسیحی و یهودی و فشار بر خانواده قربانیان در مخالفت با احداث مسجد و مرکز اسلامی قرطبه و ادعای احداث این مسجد مبنی بر تحقیر قربانیان ۱۱ سپتامبر و جریحه‌دار شدن احساسات خانواده‌های قربانیان، بیانگر تلاش هواداران مکتب برنارد لوئیس و مایکل‌لدن در نوع جدیدی از بسته‌بندی‌های ضداسلامی ماجرای بنیادگرایی دینی در راستای اهداف مسیحیت سیاسی و احیای مجدد اندیشه‌های صلیبی است. مسجد و مرکز اسلامی که قرار است در نزدیکی ساختمان‌های فروریخته مرکز تجارت جهانی ساخته شود، در چارچوب اندیشه فرهنگی و تمدنی اسلام در قرطبه است که از قرن دهم میلادی زادگاه متفکران و اندیشمندان مسلمان بوده است. این پروژه در بنایی ۱٣ طبقه با هدایت و امامت فیصل عبدالرئوف پیگیری می‌شود.
وی چهره ملایم و شناخته‌شده‌ای در جهان اسلام و همچنین محافل علمی و روشنفکری است که دارای نظرات روشنگرانه مبنی بر چیستی و چرایی واقعه ۱۱ سپتامبر، که هدفی به جز دامنه درگیری میان اسلام و غرب نداشته، دارد و دانسته‌های خود را این‌گونه بیان می‌کند و حتی باورش این است که بن‌لادن توسط آمریکا هدایت و تربیت شده است و نظرات خود را با توهم توطئه آمیخته ساخته است. برای شناخت جامعه مسلمانان آمریکا، ابتدا باید خصوصیات و ویژگی‌های تاریخی، دینی، فرهنگی و اجتماعی آنها را در کل جامعه آمریکا مورد توجه قرارداد چرا که مسلمانان جزیی از یک کل هستند. اگر بخواهیم به رفتارشناسی مسلمانان در آمریکا بپردازیم، با مدل زندگی و تلفیق تدریجی آن در جامعه آمریکا می‌توان ادعای آن را کرد که بشر امروز در سایه تفکر و اندیشه همزیستی، اسطوره واقعی زندگی انسان در قرن جدید شده است. رونـد شکـل‌گیـری جـامعه مسلمانان در آمـریکا از نظـر تاریخی همزاد تشکیل خـود جامعـه آمـریکاست. اریکسون روانشناس اجتماعـی آمـریکـا، شکـل‌گیری یک جـامعـه جـدیـد را نهایتاً محصول
درک جدید هویت می‌داند.
(a new sense ofidentity) روابط عینی و عملی اعضای جامعه مسلمان با یکدیگر و با دیگر انسان‌های آن جامعه عینیت یافته است. نگرش جدی و مشترک افراد جامعه نسبت به تاریخ و گذشته با الگوی جدیدی برای روابط متقابل و همزیستی مفهوم یافته است. مسلمانان در ایالات متحده به دلیل همین عناصر توانسته‌اند مدل و الگوی همزیستی با درک پاسداری از تعلقات دینی و فضیلت‌های مذهبی روابط با هم‌کیشان را درست به مثابه پیدایش جامعه آمریکا تلقی کنند. آمار مسلمانان در آمریکا، آمار متناقضی است. برخی جمعیت مسلمان را به عنوان یک اقلیت فعال در صحنه جامعه آمریکا معرفی می‌کنند. قریب به ۲۰ میلیون مسلمان آمریکا اعم از مسلمانان بومی و مهاجر آمریکا را شکل داده‌اند. رشد اجتماعی مسلمانان قابل مقایسه با هیچ اقلیت دیگری نیست. براساس آمار رسمی آمریکا، جمعیت مسلمانان با رشد ۱۰درصد سریع‌ترین رشد را از نظر افزایش پیروان‌شان در آمریکا داشته‌اند. علل این افزایش تولد و مهاجرت و به ویژه نوکیشی و میزان علاقه به گرویدن به اسلام است. مهاجران و بومیان مسلمان از آغاز شکل‌گیری ایالات متحده در آمریکا حضور داشته‌اند یا اندک اندک مهاجرت و زندگی در ایالات متحده را انتخاب کرده‌اند. از اواسط قرن نوزدهم، به ویژه اوایل قرن بیستم سیل انبوهی از مسلمانان به این کشور مهاجرت کردند. بسیاری از شبه قاره، بسیاری از خاورمیانه، ایران، آسیای مرکزی، قفقاز و ترکیه با هدف به آمریکا رفتند تا خانه و کاشانه خود را در آنجا قرار دهند. بسیاری از معتمدین و متمکنین مسلمان به احداث مسجد و مدرسه و مرکز و قبرستان مبادرت کرده‌اند تا هویت مذهبی خود را پاسداری کنند. شرایط زندگی و وضعیت اجتماعی کشوری که منحصرترین جامعه متنوع مهاجران را داشته، زمینه تلفیق نسل‌های متفاوت مسلمانان را درون خود فراهم کرده است. مسجد و مدرسه و انجمن اسلامی همه برای پاسداری از اعتقادات مذهبی و هویت دینی موجودیت خود را رسمیت بخشیده‌اند. برخلاف بسیاری از ممالک غربی، گستردگی و پذیرش تنوع قومی در ایالات متحده، به گونه‌ای بوده که مسلمانان در ایالات متحده خود را برخوردار از امکانات آمریکا می‌پندارند و خود را آمریکایی مسلمان تلقی می‌کنند. در تمام شئون اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و پولی و صنعتی همه حکایت از این داشته و دارد. برخی از انجمن‌های اسلامی با سابقه ۷۰، ٨۰ ساله در حیات اجتماعی آمریکا راه پیدا کرده‌اند. بیش از بیست و اندی سال است که شورای مسلمانان آمریکا مبارزه با تبعیض علیه مسلمانان را آغاز کرده است. بیش از ۱۰ هزار سرباز مسلمان در ارتش آمریکا خدمت می‌کنند. حجم سنگینی از این تعداد در ارتش به اسلام روی آورده‌اند؛ ۲۰۰ هزار مهاجر آلبانیایی که اکثراً مسلمان هستند. از همان آغاز مهم‌ترین عنصر موجود میان اقلیت‌ها پذیرش اصل همزیستی است. قانون اساسی ایالات متحده که با تلاش موسع مردان با همت این سرزمین تدوین یافته با رکن حقوق شهروندی و آزادی مذهب و رعایت حقوق پیروان همه مذاهب عجین شده است. در تمام ایالت‌های آمریکا مسلمانان بومی و مهاجر دارای مسجد هستند. در عین اینکه جمعیت مسلمانان پراکنده است. آمار حکایت از این دارد که نیمی از مسلمانان سیاهپوست و بومی و نیمی دیگر از مهاجران از ممالک اسلامی عربی، ایران و ترکیه، شبه قاره و آسیای جنوب شرقی هستند. رشد سریع اسلام و تنوع و کیفیت جمعیت مسلمانان در آمریکا واقعیتی انکارناپذیر است. پراکندگی منطقه‌ای، بافت متفاوت فرهنگی، بررسی وضعیت آموزش و تعلیم و تربیت مسلمانان و اصولاً آینده مسلمین و اسلام در آمریکا نیازمند واکاوی دقیق‌تری است.»

سلطه‌طلبی زیر نقاب مبارزه
با تروریسم
سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی مطلبی است با عنوان سلطه‌طلبی زیر نقاب مبارزه با تروریسم که متن آن بشرح زیر است: «وزارت خارجه آمریکا در گزارش سالانه خود، که معمولاً به اتهام پراکنی علیه کشورهای مخالف سیاستهای یکجانبه‌گرایانه کاخ سفید اختصاص دارد، ادعا کرد که ایران همچنان بزرگترین حمایت‌کننده تروریسم در جهان است.
در این گزارش بار دیگر از جمهوری اسلامی ایران به عنوان فعال‌ترین کشور حامی ترور یاد شده که به دنبال منحرف کردن تلاشهای صلح بین اسرائیل و فلسطینیان و بی ثباتی در عراق است. هر چند این اولین بار نیست که آمریکا در گزارشهای سالانه خود
جمهوری اسلامی ایران را به این القاب و الفاظ متهم می‌کند، اما این گزارش در زمانی منتشر شده که آمریکا به دنبال ایجاد کمپ دیوید دوم در ماجرای فلسطین و ذبح کردن آرمان ملت فلسطین در رسوایی سازش میان اعراب و رژیم صهیونیستی از یکسو و خروج نمایشی بخشی از نیروهای رزمی آمریکا از عراق تحت عنوان تغییر استراتژی آمریکا و تغییر نوع اشغال عراق است.
این همزمانی به خودی خود می‌تواند روشنگر ماهیت این گزارش و برملا‌کننده اهداف پشت پرده آن باشد. بی‌علت نیست که درست همزمان با توطئه رسوای آمریکا برای به سازش کشاندن اعراب و دولت خودگردان فلسطین و اجرای طرح دوم کمپ دیوید از طریق انجام مذاکرات مستقیم سازش در واشنگتن و دقیقاً در همان روزی که شبانه بخشی از نیروهای نظامی آمریکا بدون آنکه ملت عراق خبردار شوند از مرز کویت متواری شد و نام آنرا خروج نیروهای عملیاتی و جنگی آمریکا گذاشتند، درحالیکه همچنان ۵۶ هزار نظامی آمریکایی کشور عراق را در اشغال دارند این گزارش اتهامی علیه جمهوری اسلامی ایران منتشر می‌شود. بی سبب نیست که در مسیر اجرای این دو توطئه و ایجاد انحراف در افکار عمومی، وزارتخارجه آمریکا در گزارش خود، جمهوری اسلامی ایران را به ایجاد مانع بر سر راه صلح خاورمیانه و تحریک در فعالیتهای ضداسرائیلی و همچنین ایفای نقش بی ثبات‌کننده در عراق متهم می‌کند. این گزارش که کوبا، کره شمالی، سودان و سوریه را نیز که از کشورهای مخالف سیاستهای مداخله‌جویانه آمریکا هستند متهم به حمایت از تروریسم کرده بیش از آنکه محتوای واقعگرایانه داشته باشد کاملاً سیاسی، تبلیغاتی و در جهت به فراموشی سپردن نقش برجسته آمریکا به عنوان حامی اصلی تروریسم جهانی است.
از برجسته‌ترین مصادیق تروریسم سیاسی که در سالهای اخیر به شکل کاملاً رسوا اجرا می‌شود،‌ گزارش سالانه وزارتخارجه آمریکا درباره تروریسم است زیرا در آن تلاش می‌شود برخی وقایع با ظاهری گزارش گونه، برجسته جلوه داده شود و به طور وارونه‌ای در خدمت منافع و اهداف شوم سیاسی دولت آمریکا قرار گیرد و در نهایت به شمشیری آخته بر ضد کشورهایی تبدیل شود که راه مخالفت با خواسته‌های نامشروع کاخ سفید را در پیش گرفته‌‌اند، بویژه کشورهایی که از حقوق مشروع ملت فلسطین حمایت می‌کنند.
کیست که در این شرایط باور کند آمریکا با لشکرکشی به خاورمیانه و اشغال عراق و افغانستان و به خاک و خون کشیدن هزاران غیرنظامی و غارت منابع مالی و اقتصادی این کشورها به دنبال مقابله با تروریسم است درحالیکه این حرکت تجاوزکارانه نشان داد که آمریکا بزرگترین حامی حرکتهای تروریستی است و به همین دلیل حتی به اندازه یک سر سوزن در تحقق امنیت و توسعه در این دو کشور موفق نبوده و نتوانسته آرامش و دمکراسی را در این کشورها حاکم کند و در عوض آنچه حاصل شده، سایه شوم تروریسم، ناامنی و قتل و غارت بر خاورمیانه اسلامی بود و بس!
امروز آنچه در عراق و افغانستان اتفاق افتاده نه تنها مهار تروریسم نیست بلکه در واقع دامن زدن و اشاعه آن از طریق سیاستهای دوگانه است. از یکسو کاخ سفید حضور خود را در افغانستان و عراق تحت پوشش مبارزه با تروریسم توجیه می‌کند و از سوی دیگر به آموزش و حمایت مالی گروههای بعثی و جنایتکاران طالبان ادامه می‌دهد. در چنین شرایطی مذاکرات آمریکا با طالبان و بعثی‌ها، فقط موید این امر است که ادعاهای این کشور علیه تروریسم، صرفاً جنبه تبلیغاتی دارد و در واقع آمریکائی‌ها هیچ مخالفتی با تروریسم ندارند بلکه با تقسیم تروریسم به دو نوع «خوب» و «بد»، تروریستها را در پوشش منافع خود و در زیر چتر امنیتی و اطلاعاتی قرار می‌دهند.
طی شصت و سه سال اخیر، رژیم صهیونیستی نمونه تام و تمامی از یک تروریسم دولتی است که به زور، سرزمین ملتی را غصب کرده و با جدیدترین ادوات نظامی اهدایی آمریکا به جنگ مردم بی دفاع رفته و شرم آورتر اینکه در این سالها همواره مورد حمایت بی چون و چرای کاخ سفید قرار داشته است.
آمریکا با حمایت آشکار و پنهان از تروریستهای لجام گسیخته همچون رژیم صهیونیستی، طالبان، القاعده و... آنچنان چهره سیاه و منفوری از خود به نمایش گذاشته که حتی ساده لوح‌ترین افراد نیز فریب این سیاه بازیهای تبلیغاتی را نمی‌خورند زیرا ادعای مبارزه با تروریسم فقط بهانه و پوششی برای اشاعه تروریسم و دخالتهای نامشروع بین‌المللی است.
وارد ساختن اتهام تروریسم به گروههای مبارز فلسطینی توسط آمریکا حرکتی مذبوحانه است و جهانیان هرگز این دروغ بزرگ را نمی‌پذیرند. از نظر افکار عمومی جهان، این امری مضحک است که رژیم تا بن دندان مسلح صهیونیستی که با اشغال خاک یک ملت، انواع جنایات را در حق آنان روا داشته، قربانی تروریسم و طرف مظلوم معرفی شود و در مقابل، فلسطینی‌هایی که با امکانات اندک به دفاع از خود پرداخته و در احقاق حقوق خود مقاومت می‌کنند، تروریست تلقی شوند. مبارزه با تروریسم، شعار زیبایی است که آمریکا و غرب در جهت تحقق منافع خود و تحمیق افکار عمومی از آن سوءاستفاده می‌کنند ولی ملتهای جهان به خوبی به این نکته پی برده‌اند که آمریکا عامل و حامی استبداد و تروریسم در جهان بویژه جهان اسلام است. براستی چه کسانی از رژیم‌های مستبد، ارتجاعی و البته سرسپرده عرب حمایت می‌کنند؟ چه کسانی حامی جنایات رژیم صهیونیستی هستند؟ چه کسانی القاعده و طالبان را ایجاد و از آن حمایت کردند؟
عملکرد آمریکا نشان می‌دهد که کاخ سفید بزرگترین حامی تروریسم طی دهه‌های اخیر بوده و با فرافکنی و اتهام‌های واهی علیه سایر کشورها تلاش می‌کند بر اقدامات خود سرپوش بگذارد. بدین ترتیب، گزارش سالانه وزارتخارجه آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران و دیگر کشورهای مستقل جهان را باید صرفاً در راستای فرافکنی و فریب افکار عمومی جهانیان از توطئه‌هایی دانست که شخص رئیس‌جمهور آمریکا برای فرار از بن بست‌های سیاسی داخلی و خارجی تدارک دیده است. هرگز این گونه عوامفریبی‌ها و تصویرسازی‌ها در شرایط ضعف اوباما از آمریکای جنایتکار و تروریست‌پرور پذیرفته نیست و تنها چیزی که می‌تواند مورد پذیرش واقع شود، تغییر ریشه‌ای در سیاستهای مداخله جویانه آمریکا و ریشه کن کردن نمادهای استکباری و سلطه‌طلبی آن است.»
مذاکره با آمریکا!

روزنامه رسالت در سرمقاله خود به قلم محمدکاظم انبارلویی مطلبی دارد با عنوان مذاکره با آمریکا! که در آن آمده است: «شنبه گذشته با راه‌اندازی نیروگاه بوشهر ایران رسماً به باشگاه هسته‌ای جهان پیوست. این در حالی بود که ورود ایران به باشگاه هسته‌ای جهان خط قرمز غرب بود. آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی با فشار به مجامع بین‌المللی از جمله شورای امنیت همه قوانین و مقررات جهانی را زیر پا گذاشتند تا ایران را از یک حق مسلم محروم کنند. تهدید، تحریم و فشارهای سیاسی بین‌المللی و منطقه‌ای نتوانست ملت و دولت ایران را به زانو در آورد.
اکنون نیروگاه اتمی بوشهر، نه یک نیروگاه برق هسته‌ای بلکه نماد پایداری ملت ایران در برابر فشار و تهدید و تحریم قدرت‌های جهانی است. نیروگاه هسته‌ای بوشهر بر طبق قوانین و مقررات ان‌پی‌تی راه‌اندازی شد و آمریکا و دیگر همپیمانان او می‌خواستند این قوانین را نادیده بگیرند و مقررات نانوشته‌ای را بر روابط ایران و آژانس حاکم کنند. لذا برای ایران پرونده‌سازی کردند و این پرونده را نه در آژانس بلکه خارج از آن در پدیده‌ای به نام ۱+۵ و نهایتاً شورای امنیت سازمان ملل قابل بررسی می‌دانستند.
قطعنامه‌های شورای امنیت علیه ایران یک بدعت در مقررات و قوانین بین‌المللی است که با هیچ عرف حقوقی و جهانی همخوانی ندارد و لذا ارزش آن فقط روی ورق پاره‌ای برای مناسبات ایران و سازمان ملل و نیز کشورهای زورگـو باقی ماند.
از همه جالب‌تر اینکه درست در اوج همه فشارها، تهدیدها و تحریم‌ها آمریکا پیشنهاد مذاکره و گفتگو می‌دهد.
مقام معظم رهبری چهارشنبه گذشته در دیدار با مسئولان نظام در واکنش نسبت به چنین مذاکره و گفتگویی فرمودند: «ما مذاکره را در سایه تهدید و تحریم مذاکره نمی‌دانیم. جمهوری اسلامی زیر بار هیچ فشاری نخواهد رفت و به سبک خود به هر فشاری پاسخ می‌دهد.»
این حرف دولت و حاکمیت ایران و فهم انقلابی مردمی است که بیش از سه دهه با تمام قدرت در برابر فشارهای آمریکا ایستاده‌اند.
اگر قرار بود ملت ایران تسلیم فشارهای آمریکا بشود در همان سال‌های۵۶ و۵۷ که در خیابان‌ها از سوی رژیم آمریکایی شاه ظالمانه و ستمکارانه به گلوله بسته می‌شدند دست از انقلاب بر می‌داشتند و تن به استبداد داخلی و استعمار خارجی می‌دادند. اما ایستادند و فداکاری‌ها کردند تا امروز ایران به مرتبتی از قدرت برسد که دشمنان اسلام و ایران از برخورد سخت و نرم با آن به عجز و لابه بیفتند.
البته تردیدی نیست که مذاکره با آمریکا یک تابو نیست.
پیامبر اکرم(ص) و علی بن ابی‌طالب(ع) در جنگ‌های خود با کفار، منافقین و ملحدین برای گفتگو و مذاکره ارزش خاصی قائل بودند و شرایط و فضا را هیچ گاه برای گفتگو و صلح بسته نمی‌دیدند.
مقام معظم رهبری نیز با تاسی به پیامبر اکرم(ص) و علی(ع) و امام خمینی(ره) بارها فرمودند اگر شرایط گفتگو را به نفع اسلام و ملت ایران ببینند گفتگو را جایز می‌دانند.
به همین دلیل در دیدار چهارشنبه گذشته با مسئولان نظام سه شرط کلیدی را برای گفتگو عنوان فرمودند:
۱- آمریکا از نردبان پوسیده ابر قدرتی پایین بیاید و در شرایط برابر با طرف گفتگوی خود ظاهر شود
۲- تهدید و تحریم را کنار بگذارد
٣- برای گفتگو هدف و نهایت مورد نظر خود را ترسیم نکند
طبیعی است ما در چنین فضایی با آمریکا و هر قدرت دیگری می‌توانیم گفتگو کنیم. دو شرط اولیه ناظر به این است که دشمن دست از تحقیر ملت ایران بردارد.
بی‌تردید در شرایط تحقیر مذاکره سودمند نخواهد بود و شرط سوم که از آن دو مهمتر است این است که؛ اگر آمریکایی‌ها هدف از مذاکره را به کرسی نشاندن حرف خود بدون یک کلمه کم و زیاد می‌دانند، این اسمش مذاکره نیست بلکه جلسه‌ای برای دیکته کردن حرف طرف مقابل با تحکم و زور است. این نوع مذاکره به امضاء رساندن حرف زور طرف مقابل به طرف دیگر است. آمریکا چنین گفتگوهایی را با دولت‌های پس از جنگ جهانی دوم تجربه کرده است. آن هم دولت‌هایی که مستظهر به پشتیبانی ملت خود نبودند و نمی‌خواستند هزینه‌ای هم برای استقلال و شرف خود پرداخت کنند. اما ملت ایران و دولت طی٣۰ سال گذشته ثابت کرده است حاضر است پای پرداخت هزینه‌های مادی و معنوی استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی خود در مقابله با قدرت‌ها بایستد و مانند این روزها به دستاوردهای شیرین این ایستادگی به نظاره بنشیند. لذا تا وقتی که آمریکا در مقابله با ملت ایران به جنگ نرم و سخت توأمان می‌اندیشد باید این حق را به ملت ایران بدهد که ما هم به جنگ سخت و نرم علیه استکبار جهانی بیندیشیم و همه گزینه‌ها را روی میز بدانیم و لحظه‌ای هم از این مهم غفلت نکنیم.
ایران امروز قدرتمندتر از همیشه است. آن روز که ما این قدرت را در دهه۵۰ و۶۰ و۷۰ نداشتیم هیچ گاه در ایستادگی خود در برابر آمریکا تردید نمی‌کردیم. امروز که به قدرت‌های شگرفی در صنایع دفاعی و نیز صنایع فرهنگی خود دست یافته‌ایم چرا باید کوتاه بیاییم؟ لذا مردانه پای همه چیز و پشت سر رهبری شجاع و با تدبیرمان ایستاده‌ایم و همچنان به فشارها، تحریم‌ها و تهدیدها «نه» خواهیم گفت.»

یک حکم و ضرورت پاسخ به چند سوال
یادداشت اول روزنامه تهران امروز اختصاص دارد به مطلبی با عنوان یک حکم و ضرورت پاسخ به چند سوال به قلم حسین رضایی که در‌ آن آمده است: «رئیس‌جمهور دیروز طی احکامی جداگانه چهار نماینده جدید خود را در امور منطقه‌ای انتخاب کرد که در این میان حکم ویژه برای اسفندیار رحیم مشایی بیش از سایر احکام به چشم می‌آمد. گو اینکه در حال حاضر مباحث زیادی در بین نیروها و شخصیت‌های سیاسی درباره سخنان و موضعگیری‌های اسفندیار رحیم مشایی وجود دارد. حتی در حال حاضر پس لرزه‌های سخنان او درباره ضرورت معرفی مکتب ایرانی به جای مکتب اسلام پایان نیافته است و طیفی از نیروهای اصولگرا ضرورتی به طرح چنین مباحثی و رو در رو قرار دادن مکتب ایران در برابر مکتب اسلام نمی‌بینند. از نظر نیروهای اصولگرا اساساً تضادی بین دو مکتب اسلام و ایران وجود ندارد که حال بخواهیم بین این دو یکی از مکاتب را انتخاب کنیم. به هر حال این برای اولین بار نیست که همراهان اصولگرای دولت نسبت به مواضع اسفندیار رحیم مشایی حساسیت نشان می‌دهند و از آن بالاتر این برای اولین بار نیست که رئیس‌جمهور نه تنها به این حساسیت‌ها توجه لازم را نشان نمی‌دهد بلکه بر عکس به گونه‌ای اقدام می‌کند که نوعی از افزایش حمایت‌ها از رحیم مشایی هم دیده می‌شود. نمونه بارز آن به حکمی ویژه بر می‌گردد که دیروز از سوی رئیس‌جمهور برای مشایی صادر کرد و وی به عنوان نماینده ویژه رئیس‌جمهور در امور خاورمیانه انتخاب شد. درباره این حکم دو سوال اساسی وجود دارد:
۱ - در شرایطی که تمام نیروهای سیاسی اصولگرا و روحانیت نسبت به سخنان و مواضع آقای مشایی ایراد وارد کرده‌اند و حتی عالمانی چون آیت‌الله مکارم شیرازی دلسوزانه خطاب به رئیس‌جمهور می‌گوید که رئیس دفتر خود را به سکوت و صرفاً پرداختن به وظایف رئیس دفتری دعوت کنید، اعطای پست جدید به رئیس دفتر چه توجیهی دارد؟ ‏
به خصوص اینکه دعوت به وحدت و دوری از اقدامات مباین با اصول وحدت در کانون گفتار و مواضع اصولگرایان و شخصیت‌های رسمی و سیاسی قرار گرفته است و از تمام مقامات هم دعوت شده است از اقدامی که خلاف وحدت است، دوری شود.
آقای رئیس‌جمهور به نیکی می‌داند مباحث نه چندان خوشایندی که اخیرا در عرصه سیاسی کشور رخ داد، یکی از دلائل ان به نوع موضع‌گیری‌های رئیس دفتر رئیس‌جمهور بر می‌گردد. با بروز اعتراض به مواضع رئیس دفتر رئیس‌جمهور نه تنها به این اعتراضات توجهی نمی‌شود که بر عکس گوینده سخنان جنجالی ارتقای مقام هم می‌گیرد.
۲ - حتی اگر ایرادی که در بخش اول به انتخاب مشاور رئیس‌جمهور در امور خاورمیانه وارد شد، صحیح نباشد - که صحیح است - باز هم به یک دلیل دیگر اعطای این پست به آقای مشایی به صلاح نبود. چرا که در حال حاضر آقای مشایی نه تنها رکورد دار شغل‌های مختلف در دولت بلکه رکورد دار شغل‌های مختلف بین تمام مقامات رسمی ایران است و شاید در هیچ کجای جهان نتوان فردی را یافت تا این حد شغل‌های مختلف دولتی را نصیب خود کرده باشد.
آقای مشایی علاوه بر ریاست دفتر رئیس‌جمهور، پست‌های دیگری نظیر عضو کمیسیون اقتصادی دولت، دبیر کمیسیون فرهنگی دولت، ریاست شورای هماهنگی مناطق آزاد، قائم مقامی رئیس‌جمهور در شورای عالی ایرانیان خارج از کشور را در اختیار دارد و دیروز هم شغل دیگری به شغل‌های او اضافه شد. سوال ساده این است که آقای مشایی چگونه به تمام شغل‌هایی که در اختیار دارد، رسیدگی می‌کند؟
آقای رئیس‌جمهور هم که یکی از محورهای سخنانش انتقاد از انحصاری کردن پست‌های مملکتی است حال خود در برابر اعطای این همه پست و شغل به یک نفر چه توجیهی دارد؟
آیا جز این است که اگر رئیس‌دفتر ریاست جمهوری هم خود بخواهد، نمی‌تواند از عهده تمامی مسئولیت‌هایش برآید؟»

اهرم عاطفه و جذب حداکثری
اهرم عاطفه و جذب حداکثری عنوان سرمقاله روزنامه آرمان است به قلم محسن غرویان که در آن نوشته است: «فکر می‌کنم تنها عامل موثر که می‌تواند راهکار تحقق جذب حداکثری و دفع حداقلی باشد، عاطفه و محبت است. متأسفانه برخی دین اسلام را خلاصه در برخوردهای خشن کرده‌اند و این اثر منفی دارد. اگر ما از اهرم‌های عاطفه استفاده کنیم با آن می‌توانیم جذب حداکثری را محقق کنیم. ممکن است در مسائل ریز و جزئی اختلاف‌نظرهایی وجود داشته باشد، ولی این اختلاف‌نظرها طبیعی است و نباید این اختلاف‌نظرهای کوچک را تبدیل به مسائل بزرگ کرد و با برخی از موضع‌گیری‌ها باعث رنجیده خاطر شدن افراد شد. متأسفانه سیاست‌زدگی آنچنان بر فضای سیاسی کشور ما سیطره و غلبه پیدا کرده است که هرگونه بحث و طرحی در این فضای سیاست‌زده به نتیجه عملی نمی‌رسد و فرمایشات و تأکیدات مقام معظم رهبری در این ارتباط نیز گرفتار این آفت می‌شود و هر جناح و رجل سیاسی سعی می‌کند این سخنان را به نفع خود تفسیر کند، بنابراین این سخنان فقط در حد شعار باقی می‌ماند و عملی نمی‌شود. همانگونه که جلوی دوربین واز تریبون‌ها همه دم از وحدت می‌زنند، همدلی باطنی باید بین مسئولان وجود داشته باشد و این‌گونه نباشد که هرکس حرف خود را بزند و راه خود را برود و حاضر نباشد از حرف و سخن خود کوتاه بیاید. این‌که هرکسی رأی و نظر خود را صد در صد درست بداند و ایده و تفکر دیگران را صد در صد باطل و حاضر نباشد صحبت دیگران را نیز مورد توجه قرار دهد، درست نیست. به نظرم راهکار این است که در این ارتباط از اهرم‌های معنوی و الهی کمک بگیریم و این که مراجع بزرگوار و علما، مسئولان را مورد نصیحت قرار دهند و جلسات مشترکی با حضور روسای قوا، مقام معظم رهبری و مراجع بزرگوار برگزار شود و مسائل در آنجا مطرح و در راستای وحدت واقعی حرکت شود.»

ارزانی زمان در صنعت
روزنامه جهان صنعت یادداشت صفحه اول خود را اختصاص داده است به مطلبی با عنوان ارزانی زمان در صنعت به قلم مریم باستانی که متن آن در پی آمده است: «از روزی که دکتر مسعود نیلی و گروهی از همکارانش به سفارش وزارت صنایع و معادن استراتژی برای توسعه صنعتی ایران نوشت نزدیک به یک دهه می‌گذرد، پژوهشی که در آن سال‌ها در نوع خود بی‌نظیر بود و از مهم‌ترین بدنه کارشناسی کشور استفاده شده تا نقشه راه برای آرزوی چندین و چند ساله ایران ترسیم کند. اگرچه نمی‌توان ادعا کرد که این پژوهش بدون کاستی بود اما بی‌شک ترسیم نقشه راه صنعتی شدن ایران با توجه به ویژگی‌های بومی کشور چنان پررنگ بود که می‌شد کاستی‌ها را در مسیر قانونی شدن اصلاح کرد. اما داستان به اینجا ختم نشد. پس از انتشار این سند دو گروه به مخالفت با این سند پرداختند، گروهی که معتقد بودند اتوپیایی است که محقق نمی‌شود و گروهی که از نظر ایدئولوژیکی با این نوع توسعه مخالف بودند. سرانجام این مخالفت‌ها بود که پیروز شد و این پژوهش در تلاطم تغییر دولت‌ها و وزیران به بایگانی رفت. یک دهه بعد معاون وزیر صنایع و معادن از تدوین سند تازه‌ای برای توسعه صنعتی کشور خبر می‌دهد.سندی که به گفته وی برخلاف سند قبلی قابلیت عملیاتی بیشتری دارد و سندی به روز بوده و این درحالی است که سند قبلی هم یک دهه پیش سند به روزی بود و می‌توانست در صورت اجرا طی ۱۰ سال گذشته با هدف گیری رشد صنعتی ۱۲ درصد در هر سال و هدایت کردن منابع به سوی سرمایه‌گذاری‌هایی که منجر به افزایش تولید ناخالص داخلی کشور طی ۱۰ سال اخیر شود. اما پاس‌کاری این سند و مخالفت با اجرای آن سبب شد تا میانگین رشد صنعت بجز دو سال ٨۲ و ٨٣ هرگز به ۱۲درصد نرسد. هرچند در سال ٨۶ به مدد افزایش بهای نفت، رشد صنعت نیز به ۱۲ درصد رسید اما اگر نفت به ۱۰۰ دلار در هر بشکه نرسیده
بود کارنامه ‌پنج سال گذشته‌ در رشد صنعت درخشان نبود. نکته دیگری که مخالفان آن روزها مطرح می‌کردند که عمدتاً دستاویز وزرای دولت نهم و دهم قرار گرفت، استناد به دیدگاه‌های لیبرالی بود که عنوان می‌کردند محور اصلی سند اولیه قرار گرفته در حالی که ظاهراً منتقدان فراموش کرده‌اند که توسعه صنعتی و صنعتی شدن را نمی‌توان بومی و برای آن الگویی جدید ابداع کرد. مسیر صنعتی شدن مسیر مشخصی است که با اختراع اسب بخار آغاز شده و تا به امروز رسیده است. بسیاری از کشورها هم مثل کره‌جنوبی همزمان با ایران تصمیم به صنعتی شدن گرفتند و امروز در رده کشورهای صاحب تکنولوژی قرار گرفته‌اند اما کشور ما صرفنظر از مقطع جنگ تحمیلی همچنان برسر راه رسیدن به صنعتی شدن چانه‌زنی می‌کند و در این میان زمان به عنوان مهم‌ترین عنصر صنعتی شدن که می‌تواند در کنار نقشه راه توسعه صنعتی را تسریع ببخشد، ارزان از دست می‌رود.»

سیاست قیمت‌گذاری پس از هدفمندکردن یارانه‌ها
سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد مطلبی است با عنوان سیاست قیمت‌گذاری پس از هدفمندکردن یارانه‌ها به قلم حمید زمان‌زاده که متن آن در پی آمده است: «دولت اخیراً تصویب کرده است که هر نوع قیمت‌گذاری کالا و خدمات تنها از طریق سازوکار هدفمند کردن یارانه‌ها انجام شود و اختیارات کلیه دستگاه‌های اجرایی در این رابطه لغو گردد. روشن است که نحوه قیمت‌گذاری کالاها و خدمات در اقتصاد ایران، یکی از دغدغه‌های همیشگی دولت بوده و دولت سعی نموده است تا با اعمال سیاست کنترل دستوری قیمت‌ها، به هدف کنترل و مهار تورم دست یابد. اما هم مبانی نظری علم اقتصاد و هم تجربه تاریخی اقتصاد کشور نشان داده است که کنترل و مهار تورم از طریق قیمت‌گذاری دستوری توسط دولت نه‌تنها کارآیی لازم را ندارد، بلکه با مخدوش کردن قیمت‌ها در عرصه اقتصاد کشور، موجب ایجاد هزینه‌ها و عدم تعادل‌های بزرگی
در اقتصاد ملی شده است. در واقع بر اساس مبانی علم اقتصاد، مهم‌ترین ابزار دولت در کنترل تورم، کنترل حجم پول در گردش اقتصاد است و تجربه اقتصاد ایران نیز مویدی بر این امر است.
اکنون و در آستانه اجرای قانون هدفمندکردن یارانه‌ها، تمرکز دولت بر تعیین قیمت‌ها افزایش یافته است. باید توجه داشت که یکی از مهم‌ترین مزایای اجرای قانون هدفمندکردن یارانه‌ها که موجب شده اقتصاددانان زیادی از اساس این طرح حمایت نمایند این است که حذف یارانه‌های غیرمستقیم (عمدتاً یارانه‌های انرژی) و پرداخت آن به صورت مستقیم به مردم و تولیدکنندگان می‌تواند موجب شفافیت بیشتر نظام قیمت‌ها در بازار شود. در واقع، اقتصاددانان امیدوارند که با شفاف‌سازی قیمت‌ها و بهبود خاصیت علامت‌دهی قیمت‌ها، تخصیص منابع در اقتصاد کشور به نحو کارآتری صورت پذیرد و عدم تعادل‌ها و اتلاف منابع در اقتصاد ملی بر طرف شود.
با توجه به مصوبه دولت در راستای واگذاری اختیار قیمت‌گذاری به کارگروه تحول اقتصادی، دستیابی به هدف بهبود تخصیص منابع در اقتصاد کشور، به نحو بی‌واسطه‌ای به مسیر سیاست قیمت‌گذاری توسط کارگروه تحول اقتصادی وابسته است. کارگروه تحول اقتصادی در راستای سیاست قیمت‌گذاری، عملا دو مسیر را پیش رو دارد. سناریو اول این است که دولت و کارگروه تحول اقتصادی مسیر کاهش دستکاری و کنترل قیمت‌ها را در اقتصاد کشور در دستور کار قرار داده و اجازه دهد تا با آزادسازی قیمت‌ها، اقتصاد کشور از مزایای حذف یارانه‌های غیرمستقیم (بهبود تخصیص منابع) بهره‌مند گردد. اما سناریو دوم درست در نقطه مقابل سناریو اول قرار دارد. مطمئناً یکی از پیامدهای اجرای این قانون، تغییرات گسترده هم در سطح عمومی قیمت‌ها و هم در سطح قیمت‌های نسبی خواهد بود.
سناریو دوم این است که دولت با مشاهده افزایش قیمت‌ها در بازارهای مختلف و هراس از افزایش شدید تورم، نه‌تنها در جهت آزادسازی بیشتر نظام قیمت‌ها در بازار حرکت ننماید، بلکه بر عکس با هدف جلوگیری از گرانی، محدودیت و کنترل قیمت در بازارها را افزایش دهد. در نتیجه این امر، نه‌تنها اقتصاد کشور از مهم‌ترین مزیت قانون هدفمندکردن یارانه‌ها؛ یعنی افزایش کارآیی بی‌بهره خواهد ماند، بلکه با گسترش مداخلات دولت در نظام قیمت‌ها و افزایش تورم، کارآیی اقتصاد کشور در تخصیص منابع هم در بخش تولید و هم در بخش مصرف تنزل خواهد یافت. مسأله مهم این است که در نهایت، سیاست قیمت‌گذاری در کارگروه تحول اقتصادی در کدام مسیر پیش خواهد رفت: مسیر آزادسازی قیمت‌ها یا مسیر افزایش کنترل قیمت‌ها؟ متاسفانه به نظر می‌رسد با توجه به فضای حاکم بر مدیریت اقتصاد کشور و نگرانی دولت از افزایش دوباره تورم، وقوع سناریو دوم محتمل‌تر است. در واقع سلب اختیارات سازمان‌ها و نهاد‌های مختلف در قیمت‌گذاری کالا‌ها و خدمات و واگذاری آن به کارگروه تحول اقتصادی، اقدامی در جهت افزایش قدرت و تمرکز دولت بر کنترل قیمت‌ها ارزیابی می‌شود تا اینکه به عنوان اقدامی برای جلوگیری از مداخلات سازمان‌ها و نهادهای متعدد دولتی در قیمت‌گذاری کالاها و خدمات ارزیابی شود. جای هشدار و تأکید مجدد نیست که حرکت در مسیر گسترش مداخلات دولت در قیمت‌گذاری، نه‌تنها کمکی به کنترل و مهار تورم نخواهد کرد، بلکه اقتصاد کشور را از مهم‌ترین مزیت اجرای قانون هدفمندکردن یارانه‌ها؛ یعنی افزایش کارآیی در تخصیص منابع بی‌نصیب خواهد ساخت و بزرگ‌ترین نقطه قوت طرح را به بزرگ‌ترین نقطه ضعف آن بدل خواهد کرد.»

سپیدجامگان ملائک سیرت
سپیدجامگان ملائک سیرت عنوان یادداشت صفحه اول روزنامه همشهری است به قلم محمدباقر قالیباف شهردار تهران که در آن نوشته است: «نامگذاری اول شهریور به عنوان روز پزشک، گامی است به سوی پاسداشت و تکریم هرچه بیشتر جامعه اسلامی ایران از سپیدجامگان ملائک سیرتی که نام،‌ نشان و رسالت آنها قرین مفاهیم بلندی چون ایثار، صبر، امید و مهربانی است؛ شکیبا مردان و زنانی که با خدمت صادقانه و مجاهدت‌های بی‌‌شمار خود رنگ و بوی تازه‌ای به انسانیت بخشیده‌اند و جایگاه والای خود را تجلی لطف و رحمت خداوندی می‌دانند و این نگرش، آنان را امینی صادق و مشاوری آگاه برای انسان‌ها ساخته است.
در بازخوانی پیشینه افتخارآمیز این قشر عزیز، حضور حماسی و غرورآفرین پزشکان ایران اسلامی در سال‌های دفاع مقدس، فصل درخشانی است که با عظمت معنوی ارزش‌های شهادت و ایثار، جاودانگی یافته و حقیقتاً فضای فرهنگی جامعه پزشکی را عزت و آبرو بخشیده است و بی‌تردید یاد شهدای پزشک، زمزمه دلنواز ایستادگی، آرمانخواهی و سرافرازی نظام مقدس جمهوری اسلامی را استمرار خواهد بخشید و تذکره‌ای برای تمام پزشکان و جامعه پزشکی جهت شتاب بخشیدن به حرکت در تحقق پیشرفت توأم با عدالت و افق چشم‌انداز ۲۰ساله کشور خواهد بود.
سیاست اجتماعی سلامت که ترکیبی از مباحث توسعه اجتماعی و مولفه‌های سلامت است، کلید تحقق پیش‌نیازهایی است که در نهایت منجر به سلامت همگانی می‌گردد و شهرداری تهران تلاش دارد تا تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم سلامت در امر توسعه پایدار شهری را تبیین نماید. در این نگاه و «رویکرد سلامت‌محور» جامعه پزشکی عهده‌دار هدایتگری امر سلامت و خلق‌کننده بستر مشارکت اجتماعی شهروندان به منظور ارتقای سلامت و توسعه آگاهی جامعه به شمار می‌روند.
روز پزشک، فرصت ارزشمند و مغتنمی است تا ضمن قدردانی از خدمات و زحمات بی‌شائبه جامعه پزشکی، سیاستگذاران و متولیان امر با همفکری و مساعدت همه نهادها و نیروهای دلسوز جامعه پزشکی، سیاست‌ها و راهکارهای ترویج و اشاعه ارزش‌های معنوی و اخلاق پزشکی و ارتقای جایگاه و منزلت این حرفه را مورد توجه قرار دهند و با اندیشه‌ها و افکار و نظرات ارزشمندشان یاورمان در مدیریت شهری باشند.
از خداوند منان توفیق روزافزون این متخصصان متعهد را در خدمتگزاری به مردم عزیز و شریف ایران اسلامی خواستارم.»

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست