هفتم شهریور
پیرایه یغمایی
•
در غروبگاهی روشن
موهایت را بافتی
و رفتی
بی خداحافظی
و من هنوز چشم به راهم
در خواب های شبانه ام
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۷ شهريور ۱٣٨۹ -
۲۹ اوت ۲۰۱۰
هفتم شهریور بود
درست سی سال پیش
در غروبگاهی روشن
موهایت را بافتی
و رفتی
بی خداحافظی
و من هنوز چشم به راهم
در خواب های شبانه ...
دیشب زنی در خوابم آمد
که وقتی می خندید
شکل سی سال پیش تو بود
دیشب هم هفتم شهریوربود
هفتم شهریور
درست سی سال پیش
من،
در خواب بود که رفتم
تا آن تقویم ِ ِ روی دیوار خانه
که سی برگش را به عقب برگشتم
1359
خانه پر شد از گذشته
تو را دیدم
در زمینه ی سی برگ ریخته بر زمین
مثل یک عکس
در ته یک جویبار
همان جویباری که می گذشت آرام
به من خندیدی
درست مثل همان زن خواب
موهایت را می بافتی
موهایت را با رشته های آب
با هم می بافتی
و موهایت می رفت،
تا با آب و با تو یکی شود
و من هم با تو می دویدم
در راستای شب
در راستای جویبار
همان جویباری که
بر گونه هایم جاری بود
و تو در آن بودی
و می بافتی موهایت را
با شلال اشک های من ....
Pirayeh163@hotmail.com
|