روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۹ شهريور ۱٣٨۹ -
٣۱ اوت ۲۰۱۰
تناقض آزادسازی و قیمت دستوری عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد است به قلم محمدصادق جنانصفت که در آن نوشته است: «شهروندان ایرانی بیش از دو سال است که هر چند روز یک بار خبری درباره هدفمند کردن یارانهها از زبان مسئولان میشنوند و با نوعی نگرانی از خود میپرسند، سرانجام چه خواهد شد. بیشترین ابهامی که مردم دارند این است که پس از اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها، دخل و خرج آنها چه تغییری میکند و آیا آنها را در موقعیت بهتر قرار میدهد یا بدتر؟ مدیران مرتبط با هدفمند کردن یارانهها نیز شاید به دلایلی که خود بر آنها آگاه هستند، در دادن اطلاعات بیشتر نوعی امساک به خرج داده و بر میزان سردرگمیها میافزایند. تازهترین رویدادها درباره اجرای این قانون سرنوشتساز، نگرانی روزافزون آنها درباره افزایش قیمت کالاها و خدمات است. سخنگوی کارگروه طرح تحول اقتصادی روز دوشنبه در توضیح نگرانی دولت از افزایش قیمت کالاها و خدمات به ویژه آن دسته از کالاهایی که توسط شرکتهای دولتی تولید و عرضه میشوند، نکاتی را مطرح کرده و هشدار داده است که دستگاههای دولتی نمیتوانند «خودسری» کرده و قیمت تولیدات خود را افزایش دهند. این هشدار و درخواست سخنگو برای اینکه التهاب مصرفکنندگان و نگرانی آنها را کاهش دهد، از منظر یک رفتار سیاسی کار درستی است، اما وقتی از منظر سیاست دور شده و به واقعیت زندگی اقتصادی ایران میرسیم، نوعی تناقض در این هشدار دیده میشود. تناقض اینجا است که دولت تمایل دارد قیمت حاملهای انرژی را واقعی کرده و نوعی آزادسازی را در دستور کار قرار دهد. در این صورت، قیمتهای نسبی انواع کالاها و خدمات به سمت تعادل جدیدی حرکت میکند و بنگاهها باید تصمیمات لازم را برای انطباق با فضای جدید اتخاذ کنند. دولت میگوید که این اقدام نباید «خودسرانه» باشد.
«خودسرانه» یعنی چه؟ فرض کنید که شرکتهای دولتی در وضعیت جدیدی قرار گرفته و به این نتیجه برسند که باید قیمت فروش خود را در جهت ایجاد تعادل با هزینهها افزایش دهند و این خواسته خود را به کارگروه اصلی طرح تحول ارائه کنند، «کارگروه اصلی طرح تحول» چه خواهد کرد؟ آیا اعضای این کارگروه اصلی تجربه، تخصص و آشنایی کافی با فرآیند بازرگانی و تولید همه کالاها را دارند که بخواهند اظهارنظر کرده و داوری کنند؟ اگر این گونه نیست که - حتماً نمیتواند باشد ـ آیا «کارگروه اصلی» قصد دارد زیرمجموعههای متعددی تأسیس کند و از این زیرمجموعهها بخواهد نظر کارشناسی ارائه کنند؟ در چنین وضعیتی آیا این «کارگروه اصلی» یک سازمان جدید نخواهد شد؟ این تناقضهای فنی ـ تکنیکی است که در ظاهر و در نگاه اول به چشم میآید و تناقض اصلی «تداوم قیمتگذاری دستوری و اداری» در عین «آزادسازی» است که قانون هدفمند کردن یارانهها دنبال آن است. مگر اینکه دولت نگاه دیگری داشته باشد که هنوز آشکار نکرده است.»
بازی بدون رقیب
یادداشت صفحه اول روزنامه مردمسالاری اختصاص به مطلبی دارد با عنوان بازی بدون رقیب به قلم مهدی قوامیپور که متن آن در پی آمده است: «به نظر میرسد چالشهای بین اصولگرایان هر روز ابعاد تازه تری پیدا میکند. از سخنان رحیم مشایی تا نرخ بیکاری و مشکلات کشاورزی و هزاران هزار نکته دیگر که اینک بیتوجهی به قانون و عدم پایبندی و رعایت آن از سوی محمود احمدینژاد نمایندگان اصولگرای مجلس را به ستوه آورده است و مایوس از همه اقدامات نظیر تذکر یا ابلاغ قانون از سوی رئیس مجلس، این بار آنچنان که علی مطهری این نماینده اصولگرای مجلس گفته است طرح سوال از محمود احمدینژاد را در دست دارند.این همه کشمکش در بین اصولگرایان نشانه چیست؟ آیا چنان که بسیاری از صاحبنظران و تحلیلگران میگویند نتیجه قطعی حذف اصلاحطلبان و بازی بدون رقیب اصولگرایان است؟ آیا جریان اصولگرا بدون توجه به منافع حزبی نگران منافع ملی است؟ یا شاید پس از حذف اصلاحطلبان در پی ایجاد یک جریان رقیب از دل جریان اصولگرایی است و این صرفاً یک بازی نمایشی است برای جلب افکار عمومی؟ به نظر میرسد برای هر یک از این تحلیلها به راحتی میتوان نشانهها و دلایل بسیاری ارائه کرد چنان که طرفداران هر یک از این تحلیلها قبلاً به آنها استناد کردهاند و یقیناً هر یک از این تحلیلها با بازنمایی بخشی از واقعیت جذابیتهایی نیز دارند که آدمی را برای پذیرش آنها به وسوسه میاندازد. اما هنگامی که از زاویهای دیگر به مسائل جاری کشور نگاه کنیم خواهیم دید که نشانههای دیگری دال بر نادرستی این تحلیلها وجود دارد. لذا برای درک و توضیح فضای سیاسی حاکم بر اردوگاه اصولگرایان باید به تحلیل دیگری متوسل شد. برای درک بهتر موضوع به چند نکته به شکلی تیتروار اشاره میشود.
۱ - نمایندگان و مجلس اصولگرا علی رغم تلاشهای چند نماینده اصولگرا برای ایستادگی در مقابل دولت و پاسداری از حریم قانون بر اساس عملکرد چند سالهاش به وضوح نشان داده است که از توانایی لازم برای ایستادگی در مقابل دولت و پاسداری از منافع ملی و حریم قانون برخوردار نیست بنابراین میبینیم که مدام مجبور به عقب نشینیهای مکرر میشود.از یاد نباید برد که مجلس اصولگرا تا به امروز در هیچ مورد جدی قادر به ایستادگی در مقابل دولت نبوده چنان که علی مطهری در مصاحبهای با یکی از روزنامههای کشور عنوان کرده بود که نمایندگان اصولگرای مجلس پس از فهمیدن جریان کردان موافق ادامه کار وی بوده و تحت فشار افکارعمومی مجبور به استیضاح وی شدند. فلذا به نظر میرسد طرح سوال از محمود احمدینژاد اگر چه اقدامی کاملاً قانونی هست لیکن بیش از آن که واقعی باشد صرفاً یک بلوف سیاسی است که دولت پیشاپیش بر آن واقف بوده و تاثیر خاصی بر عملکرد دولت ندارد.
۲- ساخت و ایجاد یک جریان رقیب و ادامه بازی با آن در فضای سیاسی اجتماعی ایران نه تنها امکان پذیر نیست بلکه بیشتر به یک شوخی سیاسی شبیه است چرا که جریان اصلاحطلب از پایگاه و نفوذ اجتماعی گسترده برخوردار بوده و پیگیر مطالباتی هست که حذف آنها کشور را دچار چالشهای جدی خواهد کرد. ضمن این که اصلاحطلبان خود را فرزندان خلف بنیانگذار جمهوری اسلامی، امام خمینی(ره)، میدانند و به سبب سابقه انقلابی و همراهی با ایشان حذف اصلاحطلبان پرسشهای جدی را در بین افکار عمومی ایجاد خواهد کرد که اصولگرایان قادر به پاسخ گویی به آنها نیستند.
٣- از آن جا که در بین احزاب و جریانات سیاسی هیچگاه بر سر تعریف منافع ملی اجماع حاصل نشده و هر حزب و جریانی بر اساس دیدگاه خود منافع ملی را تعریف میکند بعید به نظر میرسد که بتوان نگرانی جریان اصولگرا را برای حفظ و پاسداری از منافع ملی به داوری نشست. ضمن این که عملکرد این جریان طی سه دهه اخیر به خوبی نشان میدهد که آنان هنوز حاضر به پذیرش فعالیت در چارچوبهای ملی نیستند تا نگران منافع ملی باشند که نمونه آخرش شاید حذف اصلاحطلبان باشد.
پس این همه اختلاف و چالش نشانه چیست؟ چرا آنان که همواره مدعی حرکت بر اساس اصول و اجماع در ذیل شیخوخیت هستند هر روز تعارضی جدید را به نمایش میگذارند؟ پاسخ به این همه به نوع تفکر و ذهنیت اصولگرایی برمی گردد. فیالواقع تفکر اصولگرایی اگر چه هیچ چارچوب مشخص و مدونی ندارد لیکن در یک خصیصه مشترک است و آن مطلق نگری و مطلق اندیشی است. اصولگرایان چنان در چارچوب مطلقهای ذهنی خود گرفتارند که حاضر به پذیرش هیچ فرد یا تفکر دیگری نیستند. نشانههای این مطلق اندیشی نه تنها حذف اصلاح طلبان است بلکه در سراسر ادبیات آنها به وضوح دیده میشود چنان که سخن از ساخت سیاسی تک حزبی میکنند. این ذهنیتها هر روز دایره اصولگرایی را تنگتر خواهد کرد چنان که یک روز اخراج علی مطهری از دایره اصولگرایی مطرح میشود و روز دیگر صحبت از انشعاب است. اما این تمام ماجرا نیست چرا که اصولگرایان در دایره مطلقهای خویش هیچ قواعدی را به رسمیت نمیشناسند و تنها به قاعده «یا با ما یا بر ما» اعتقاد دارند لذا در نگاه آنان رقیب دشمنی است که باید به هر شکل ممکن و با هر ابزاری از صحنه سیاست و اگر ممکن باشد اجتماع نیز حذف شود. این تفکر که در بین بخشهایی از اصولگرایان ریشه دارتر بوده و هر روز نیز در حال قدرت یابی هست اصولگرایان معتدلتر را به شدت نگران
کرده است بنابراین به نظر میرسد اگر آنان از روشن بینی کافی برخوردار باشند و امکان حضور دوباره اصلاحطلبان در فضای سیاسی کشور فراهم شود آنان با اصلاحطلبان یک اتحاد تاکتیکی ایجاد کنند در غیر این صورت فضای سیاسی کشور رادیکالتر خواهد شد و این همان چیزی است که نیروهای برانداز به شدت خواهان آنند.لذا چالشهای بین اصولگرایان نشانه بحرانی است که در عمق تفکر این جریان ریشه داشته و علائمش به شکل چالشهای موجود به نمایش در میآید.
جذب حداکثری
روزنامه آرمان در سرمقاله خود مطلبی دارد با عنوان جذب حداکثری به قلم جواد آرینمنش نماینده مجلس شورای اسلامی که در آن آمده است: «موضوع جاذبه حداکثری و دافعه حداقلی موضوعی است که اصل آن از آموزههای ائمه علیهمالسلام و بزرگان دینی اخذ شده است. امام راحل هم بر این شیوه تاکید میکردند و خودشان هم در عمل جاذبه حداکثری و دافعه حداقلی را اجرا میکردند و در واقع با همین شیوه بود که توانستند قلب خیل عظیم جوانان و تودههای مردم را تسخیر کنند و این انقلاب را رقم بزنند.این جذب حداکثری و دفع حداقلی در سخنان رهبر معظم انقلاب هم به شیوههای گوناگونی طرح شده است. نخست ایشان در استفتایی که اخیراً از ایشان در مورد التزام عملی به ولایت فقیه شده بود به این مسأله اشاره کردند که همه افرادی را که داخل چهارچوب نظام اسلامی قرار دارند یعنی کسانی که قانون اساسی را پذیرفتهاند و به سایر قوانین نیز احترام میگذارند و زیر سایه حکومت ولی فقیه زندگی میکنند جزو ملتزمین عملی ولایت فقیه بر میشمرند.در دیدار اخیر سران نظام هم ایشان همین موضوع را به زبان دیگر بیان داشتند. مصداق سخنان ایشان جذب همه کسانی بود که نظام را پذیرفتند و به قانون اساسی اعتقاد دارند، ولایت فقیه را قبول دارند و در این کشور و در این قانون و در این نظام زندگی میکنند.همین افراد جنگ را اداره کردند و دوران سازندگی را به سرانجام رساندند و اکنون نیز دارند خدمت میکنند. همه این افراد در چهارچوب اصولگرایی قرار میگیرند. مجموعه افرادی که اصول نظام (یعنی حاکمیت اسلام،حقیقت انقلاب و ولایت فقیه) را قبول دارند در دایره اصولگرایی قرار میگیرند.اما چرا اکنون رهبری تأکید مجددی بر این مسأله دارند؟ در جواب باید گفت که اکنون استکبار جهانی، صهیونیسم بینالمللی با تمام امکاناتشان در برابر ایران قرار گرفتهاند و از آنجا که رشد و توسعه ایران را در تعارض با منافع خود میبینند، هر روز به یک شیوهای مخالفت میکنند. یک روز تهدید میکنند، روز دگر قطعنامه میدهند و روز دگر توطئه میکنند. در زمانی که با این چنین دشمنی روبرو هستیم برخی درصدد دنبال کردن سیاست طرد هستند. درحالی که جامعه نیازمند وحدت است و این نیاز، امروزه بیش از گذشته باید مورد توجه همه گروهها باشد.»
دایره قرمز
یادداشت روز روزنامه کیهان مطلبی است با عنوان دایره قرمز به قلم حمید امیدی که متن آن بشرح زیر است: «رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر دانشجویان و نخبگان کشور با ایشان ضمن تاکید بر اینکه دانشگاه آماج خیلی از توطئههای دشمن است خطاب به دانشجویان گفتند: «دشمن، شما دانشجویان را در دایره قرمز گذاشته، مشخصتان کرده. اصلاً خیلی از برنامهها برای لغزاندن و منحرف کردن شما است. برای بی خیال کردن شما نسبت به سرنوشت کشور و مصالح انقلاب.»
بدون تردید دانشگاهها به عنوان قلب تپنده جامعه، منشأ بسیاری از تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بودهاند. سقوط و یا پیشرفت بسیاری از جوامع، ارتباطی تام با وضع دانشگاههای آن کشور داشته است. اگر دانشگاه خودباوری و دشمن ستیزی را سرلوحه کار خود قرار دهد و آگاهی، آزاداندیشی، بینش صحیح و بصیرت را راهنمای مسیر خود نماید، به موازات آن، جامعه نیز چنین گرایشی خواهد یافت.
موقعیت سیاسی و فرهنگی ایران در منطقه و جهان به گونهای است که قدرتهای سلطه جوی جهانی، هرگونه پیشرفت و اعتلای نظام اسلامی را در تضاد با منافع خود میدانند از این رو با طرحها و سناریوهای مختلف سعی دارند تا منافع استکباری خود را با موانعی که در مسیر توسعه ایران قرار میدهند، تامین نمایند. دانشگاهها با توجه به موقعیت، پتانسیل و اثرگذاری خود، همواره بیش از هر نهاد دیگری مطمع نظر دشمن و دنبالههای داخلی آنان بوده است.
حضرت امام(ره) به این نکته اشاره داشته و میفرمایند: «بالاترین چیزی که دشمنان کشورهای مستضعف و کشور اسلامی انگشت رویش گذاشته اند،دانشگاه است. برای اینکه آنها خوب میدانند که اگر دانشگاه در خدمت آنها باشد، یعنی همه کشور در خدمت آنهاست. دانشگاه است که امور کشور را اداره میکند. دانشگاه است که نسل آینده و حاضر را تربیت میکند و اگر چنانچه دانشگاه در اختیار چپاولگرهای شرق و غرب باشد، کشور نیز در اختیار آنهاست.»
اگر چه در کشور و نظام اسلامی قدری دور از ذهن است که دانشجو و جریانات دانشجویی خود خواسته در مسیر دشمن قرار گیرند اما باید اذعان داشت که جدای از صحنه گردانان داخلی توطئههای دشمن که دانسته دست دوستی با آنان داده اند، عدهای نیز ناخواسته و از روی ناآگاهی و عدم بصیرت لازم در دام آنان گرفتار میشوند.
دشمن به عنوان «گروه هدف» دور دانشگاه و دانشجو را دایره قرمز کشیده و در نقشه تهاجم خود آنان را مشخص کرده است. شاید بازپرداخت راههای نفوذ دشمن به دانشگاه و مجامع دانشجویی بتواند قدری بر هوشیاری در این زمینه بیفزاید؛
یکی از مسیرهای نفوذ «تشکلهای منتقد و ناراضی» است. طبعاً «انتقاد» و «عدم رضایت» در جاهایی با هم اختلاف دارند، اما از آنجا که گاه به واسطه جوانی و شور جوانی دانشجویان، مرزهای این دو درهم میآمیزد به آن از یک منظر مینگریم. در مجامع دانشگاهی، جریانات و تشکلهای منتقد و بعضاً ناراضی وجود دارد. دانشجوی آزاداندیش معمولاً در قبال بی عدالتی آرام نمینشیند و مسئولان جامعه را مورد پرسش قرار میدهد. ملاحظهای که از سوی دانشجو باید صورت پذیرد آن است که بین «انتقاد و پرسش» و «معارضه» باید تفاوت قائل شود. رهبر معظم انقلاب در دیدار مورد اشاره در این باره تاکید میکنند که؛ جریان و جنبش دانشجویی نباید تصور کند «معارضه» با دستگاهها جزو وظایف اوست بلکه آنچه مهم است طرح سوال و مطالبه پاسخ از مسئولان ذیربط است.
متأسفانه در بسیاری از موارد بین انتقاد و تعارض خلط مبحث میشود، هم از سوی دانشجویان و هم از سوی برخی مسئولین. گاه دانشجوی «منتقد» در قامت یک معترض ظاهر میشود و در طرف مقابل گاه مسئولان ذیربط هر انتقادی از سوی دانشجو را در مقیاس «تعارض» ارزیابی میکنند. اتفاقا نقطه اتکای دشمن همین جاست. مسئولان تشکلها و جریانات دانشجویی باید با پرهیز از جنجال آفرینی و هرگونه اقدامات احساسی، مراقب تحرکات دشمن که در اغلب موارد با ظاهر خیرخواهانه و مصلحانه وارد میدان میشود، باشند تا راه را بر نفوذ و استیلای آن ببندند.
تشکلهای دانشجویی به واسطه نگاه نقادانهای که دارند و مطالبات حداکثری که باید به طرح آن بپردازند، در جایگاهی قرار گرفتهاند که آگاهی و بصیرت و شناخت عنصر زمان از ضروریات آن است و میتواند تا حدود زیادی بر مصونیت این تشکلها بیفزاید.
در ذیل تشکلهای دانشجویی «نشریات دانشجویی» نیز از جمله مواردی است که زمینه قابل ملاحظهای برای نفوذ دشمن دارد. آنان تلاش میکنند تا مقاصد شوم خود را با زبان و قلم دانشجو بیان کنند تا ضریب القا پذیری مخاطبین دانشگاهی افزایش یابد.
گاه اتفاق افتاده که نشریهای دانشجویی در سایه غفلت مسئولان آن و عدم نظارت مبادی ذیربط، بیرون از دانشگاه تهیه و چاپ و به نام دانشجو در سطح دانشگاه توزیع شده است. نظارت و کنترل کاراتر میتواند تا حدود زیادی راه را بر نفوذ دشمن ببندد.
«مسایل و مشکلات صنفی» دانشجویان نیز از جمله مسایلی است که مورد طمع دشمن قرار میگیرد. حوادث چند سال اخیر دانشگاهها نشان داده که بیان مشکلات صنفی و چارهجویی برای حل آن از سوی دانشجویان، پتانسیل بالایی برای نفوذ عناصر بیرونی و ایجاد بحران داشته است.
در مواردی که یک مشکل کوچک دانشجویی میتوانسته با بیان صحیح و منطقی و راهکار روشن و ساده مرتفع شود، به علت بیدقتی دانشجو و یا عدم تدبیر مناسب از سوی مسئول و دستگاه ذیربط تبدیل به یک بلوا و به دنبال آن سوءاستفاده دشمن از آن شده است. نوشتن بیانیههای تحریکآمیز و راه اندازی تحصن و... میتواند نقطه شروع مناسبی برای سوءاستفاده دشمن باشد.
دشمن همچنین تلاش میکند تا با طرح مسایل قومی و حتی مذهبی به ایجاد شکاف و درگیری میان دانشجویان بپردازد. سالهاست که رسانههای بیگانه و معاند در یک بستر تبلیغی هدفمند، تجزیه ایران را به عنوان یک راهکار برای مقابله با جمهوری اسلامی در دستور کار خود دارند. در همین راستا نیز تلاش میکنند تا با دامن زدن به مسایل قومی و مذهبی، نگاه آرمان گرای دانشجو را به سوی اهداف مخرب خود منحرف نمایند.
نفوذ در میان اساتید دانشگاه، توجه به مسایل فرهنگی دانشجویان و استحاله فرهنگی و ترویج بی حجابی و اباحه گری و نکاتی از این دست نیز به طور قطع در دایره «هدف دشمن» قرار دارد که بصیرت و آگاهی، دشمن شناسی و زمان شناسی دانشجویان و دانشگاهیان میتواند نقشه آنان را نقش بر آب نماید.
طرح به میدان آوردن دانشگاهیان به عنوان پیاده نظام دشمن جزو اهداف اصلی معاندان بوده و این قبیل پروژهها با هماهنگی سرویسهای جاسوسی و امنیتی بیگانگان صورت میپذیرد. رهبر حکیم انقلاب میفرمایند: «در آیندهای نه چندان دور، در بین اسناد محرمانه دستگاههای جاسوسی خواهید یافت و خواهید خواند که عوامل دشمن روی دانشگاههای ما چگونه کار میکنند. دشمن خیلی فعال است، چون اهمیت دانشگاه را میداند.»
بدون تردید دانشجویان و اساتید متعهد، انقلابی و وطن دوست پس از دریافت نشان افسری و فرماندهی جبهه مقابله با جنگ نرم وظایف مهمی در قبال خنثی کردن توطئههای دشمن برعهده دارند. آنان باید در وهله اول از بزرگترین سرمایههای خود که اعتقاد به اسلام و قرآن، توکل به خدای بزرگ، حاکمیت ارزشهای والای انسانی و اسلامی و ایمان به وعدههای الهی است، دفاع نمایند و با حفظ وحدت و هوشیاری نسبت به دسیسههای دشمن با اندیشه عدالت گستری به سوی اعتلا و توسعه ایران اسلامی گام بردارند.»
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|