مصاحبه ی دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران با تلویزیون تیشک
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۵ شهريور ۱٣٨۹ -
۶ سپتامبر ۲۰۱۰
اخبار روز - گزارش دریافتی: آقای مصطفی هجری، دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران در مصاحبه ای با تلویزیون تیشک، که در برنامه "روزنه" مورخ نهم شهریور ماه پخش شد، تحلیلها و مواضع خود را در رابطه با برخی از مسائل سیاسی روز مطرح نمودند. در ابتدای این مصاحبه و در پاسخ به سوالی مبنی بر انگیزهی اصلی جمهوری اسلامی از تشدید سرکوبها در مناطق ملی ایران اظهار داشت:
ـ البته باید این واقعیت را گفت که در همه مناطق ایران مسائل خلاف و مسائلی که مربوط به جرم و جنایت میشود روی میدهد و مناطق ملی نیز بخشی از ایران است و طبیعتاً در میان مردمانی هم که در این مناطق زندگی میکنند کسانی پیدا میشوند که به جنایت و تجارت مواد مخدر و سایر خلافها و قانونشکنیها روی میکنند، منتهی در این مناطق آنچه که مردم را به این راهها میکشاند و تشویق میکند عمدتاً بستگی دارد به ستم مضاعفی که بر مردم می رود، محرومیت ، بیکاری و تحقیر آنها که در واقع این نوع رفتارهای جمهوری اسلامی ایران به نسبت ملیتها نوعی سرخوردگی و ناامیدی در میان آنها بوجود آورده است و این سرخوردگی و ناامیدی میتواند منشأ بسیاری از جرم و جنایتها باشد. ولی واقعیت این است که جمهوری اسلامی ایران بیشتر فعالین سیاسی و کسانی را که در راه به دست آوردن حقوق ملی خودشان مبارزه میکنند، چه در مناطق حاشیهای و چه در مرکز ایران به عناوین مختلف متهم میکند تا بتواند محکومیت آنها را بسیار سنگین کند و در ضمن از نظر افکار بینالمللی چنین نشان بدهد که اینها کسانی هستند که در رابطه با مسائل مواد مخدر، جرم و جنایت، قتل و این نوع چیزها به مجازات میرسند. بویژه وقتی متوجه میشویم که روند اعدام ها در مناطق ملی بسیار رو به رشد گذاشته و در این باره اخباری که در رسانههای گروهی بینالمللی منعکس میشود بیشتر در مورد کسانی است که افراد صاحب نامی بودند، شناخته شده بودند که بعد از اعدام و یا به زندان رفتن و تحقیری که در داخل زندان بر آنها روا داشته میشود منعکس میشود ولی در مقابل بسیاری از زندانیان و فعالین سیاسی بویژه در مناطق ملی هستند که شناخته شده نیستند، اینها مورد شکنجه قرار میگیرند و به زندانهای طویلالمدت محکوم میشوند و چه بسا اعدام شده اند ولی کسی از آنها سراغی ندارد و اخبار آنها در رسانههای بینالمللی و به طریق اولا در رسانههای داخلی ایران منعکس نمیشود.
اصل این ماجرا از آنجا سرچشمه میگیرد که اکنون در داخل ایران، در میان مناطق ملی و ملیتهای ایرانی، فعالین سیاسی برای بدست آوردن حقوق سیاسی مردم بیشتر شده اند، آگاهی ملی در این مناطق رشد بیشتری پیدا کرده که ستم جمهوری اسلامی ایران یکی از عوامل تشویق کننده ی این رشد آگاهی سیاسی است. در نقاط دیگر ایران در دانشگاهها، در میان روشنفکران، دانشجویان، استادان دانشگاه و تعدادی از شخصیتهای سیاسی که راهکارهای کنونی را در رابطه با سرکوب خواستهای ملی مفید ندانستهاند، به فکر برگزیندن راه چارهی دیگری افتادهاند و این راه چاره بایستی از راهکارهایی که تا به حال در رژیم پادشاهی و در رژیم جمهوری اسلامی ایران بر علیه فعالین حقوق ملی به کار برده شده است تغییر پیدا بکند، این راهکارها راهکاری نمیتواند باشد به جز اینکه مردمی که در مناطق ملی زندگی میکنند دارای زبان و فرهنگ و مذهب جداگانهای هستند بتوانند مثل یک منطقهی خودمختار امور خود را بچرخانند. رشد خواستهای ملیتها منطبق است با سرکوب شدید جمهوری اسلامی ایران در رابطه با حقوق آنان و متهم کردن فعالین سیاسی این مناطق تحت پوشش قاچاقچیان مواد مخدر، وابستگان به بیگانه و متهم کردن آنها به انجام جرم و جنایت که تحت این پوشش آنها را به شدت سرکوب میکند و هر قدر خواست ملی رو به رشد میگذارد، در واقع شدت عمل جمهوری اسلامی ایران هم متناسب با شدت خواستهای ملی تشدید میشود. چون جمهوری اسلامی ایران راه حل مشکلات داخلی را در سرکوب، اهانت، تحقیر و توهین افراد میداند، بویژه وقتی که این خواستها در راستای خواست حقوق ملی باشد. به عنوان مثال به یکی دو نامه که در اختیار دارم اشاره میکنم، یکی از آنها در رابطه با مسائل ترکهای آذربایجان و فعالین سیاسی آذربایجان است که در ۲ سال اخیر میزان فعالیت سیاسی آنها برای بدست اوردن حقوق پایمال شدهی خودشان از طرف جمهوری اسلامی اوج چشمگیری گرفته و به همین نسبت هم عرض کردم سرکوبهای جمهوری اسلامی در این رابطه شدت یافته، حتی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران از مسائل ملی نام برده شده و در قانون اساسی این حقوق برای مردم به رسمیت شناخته شده است. مثلاً به این نامه توجه کنید، نامهای است که سرپرست مدیریت بازرگانی شهرستان بناب به ریاست مجمع امور صنفی شهرستان بناب نوشته. متن نامه این است که: "سلامعلیکم. احتراماً با توجه به نامهی شمارهی ... ریاست محترم سازمان بازرگانی استان، خواهشمند است دستور فرمایید از طریق اتحادیههای صنفی تحت پوشش، به واحدهای صنفی ابلاغ شود از استفاده از الفاظ و جملات ترکی در تابلوها، شیشهی فروشگاهها و برچسب کالاها خودداری نمایند". متوجه هستید در قانون اساسی جمهوری اسلامی یک ماده وجود دارد که این حق را به مردم ملیتهای مختلف میدهد که به زبان خودشان تحصیل بکنند. یا زبان و فرهنگ خوشان را بیاموزند ولی در این نامه دستور میدهند حتی از یک کلمه یا عنوان ترکی که روی شیشهی فروشگاهی نوشته شده باشد و یا روی کالایی درج شده باشد جلوگیری شود. این نشانهی وحشت جمهوری اسلامی از رشدیست که به آن اشاره کردم.
س: آیا این موارد در کردستان هم سابقه داشته است؟
ج: بله این نامه نمونهایست از این نوع دستورات که به همهی مناطق ملی داده شده. چون این دستورات مرکزی هستند، از مرکز به همه مناطق صادر میشوندو همه مناطق را مجبور میکنند که طبق این نامهها و دستورات رفتار کنند. حتی در نامگذاری کودکان، نامگذاری محلهها، خیابانها و همه آن چیزهایی که به نامهای ملی شناخته شده است میخواهند دخل و تصرف کنند و از رشد آن جلوگیری کنند. ویا در نامهی دیگری که در دست دارم، توطئهی جمهوری اسلامی در رابطه با تحت تأثیر قرار دادن خواستهای ملی، تحت مسائل مذهبی آشکار میشود . یعنی حتی از مذهب سوءاستفاده میکنند برای اینکه مسائل ملی را تحت تأثیر مسائل مذهبی قرار بدهند. در واقع در این مورد هم ما در مناطق ملی بسیار شاهد بودهایم، بویژه در مناطق کردنشین و در مناطق ترک نشین آذربایجان که وقتی یک مسئلهی ملی رشد کرده و میخواهد به مسئلهای اساسی تبدیل شود که مردم را به دور خویش جمع کند، جمهوری اسلامی سعی میکند طرفداران این بینش را به محاربه، به مبارزه با اسلام منتسب کند و تبلیغات وسیعی را راه میاندازد تا مردمانی را که از نظر عقیدهی مذهبی متعصب هستند برضد این افراد که مسائل ملی را مطرح میکنند تحریک کند. حتی جمهوری اسلامی ایران در این مورد طبق این نامهای که اشاره خواهم کرد، در کشورهای همسایه هم که در واقع بخشی از ملیتهای ایرانی در آن طرف مرزهای ایران قرار گرفته اند در آنجا هم این توطئهها را به کار میبرد. این نامه در واقع به سیاست عمومی جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است. اصل نامه باز هم در مورد ترکهای آذربایجان است، نامهای است به امضای فرماندهی منطقهی مقاومت بسیج آذربایجان شرقی که در اینجا از ذکر نام او خودداری میکنم، این نامه خطاب به نمایندگی نهاد رهبری در امور بینالملل از نیروی مقاومت بسیج سپاه آذربایجان شرقی است:" سلامعلیکم، احتراماً نظر به اوجگیری حرکتهای هویتطلبی تجزیهطلبان پانترکیسم در جمهوری اسلامی ایران منجمله منطقههای آذری نشین، ضروریست جهت مقابله با حرکتهای تجزیهطلبها در شمال غربی کشورمان ترتیبی اتخاذ نمایید تا با استفاده از اصل حاکمیت دین و مذهب موجب جدایی و عدم گرایش مردم عادی و انقلابی آذربایجان به این حرکت شویم. لازم به ذکر است با توجه به سیل گسترش تجزیهطلبی در میان تودهی مردم، افراد هویتخواه را عامل بیگانه و ضد دین معرفی نماییم تا تعصب دینی که در مردم ما به وفور وجود دارد و به تجربه نهضتهای مشروطیت و انقلاب اسلامی متوسل شویم، لذا میبایست در جمهوری آذربایجان و نخجوان افرادی را سازماندهی کرد تا در یکی از روزنامههای خود به سلاح دین و مذهب روی آورده و وارد عمل شوند، که بهترین ترفند اهانت به ائمهی اطهار و حتی پیامبر اسلام میباشد". وقتی ما این نامه را میخوانیم میبینیم که در گوشه و کنار جهان و منطقه تا به حال به نام خیلی روزنامهنویسان، فعالین سیاسی برخورد میکنیم که جمهوری اسلامی آنها را متهم کرده که به دین اسلام و ائمهی اطهار و غیره اهانت کردهاند. اکنون ملاحظه میفرمایید که این یک نقشه و یک توطئهای بنیاد شده است تا در رابطه با خواستهای ملی مردم، دین را به منزلهی یک ابزار به کارگیرند و این تبلیغات را راه بیاندازند که این کسانی که خواستار حقوق ملی خودشان هستند، اینها در واقع به ائمهی اطهار، به مقدسات و غیره اهانت میکنند. حالا جالب اینجاست که در آخر درج شده است:" سعی نمایید تا امنیت جانی و مالی افراد به کار گرفته شده در این طرح را به هر نحو ممکن تآمین نمایید، قدر شما سربازان گمنام امام زمان و رهبر با خداست".
متوجه هستید که چگونه از مذهب به عنوان یک ابزار برای هرگونه سرکوبی که میخواهند انجام بدهند استفاده میکنند. در واقع ما در عمل بارها این توطئه و این سیاست رسمی جمهوری اسلامی را که تا کنون اینگونه به صورت رسمی آشکارا بیان نشده بود را مشاهده کردهایم. کسانی که در مناطق ملی زندگی میکنند اگر شنونده این مصاحبهی ما باشند فکر میکنم تعداد زیادی از این نوع توطئهها که در مناطق آنها به کار گرفته شده است در ذهنشان تداعی میشود. همچنان که عرض کردم همه اینها برمیگردد به وحشت جمهوری اسلامی ایران از پیگیری مردم از این خواستهای برحقشان و جمهوری اسلامی متوجه این مسئله شده است که تا به حال همه سرکوبها و همه ترفندها و نقشههایی که در رابطه با این مسائل به کار گرفته نتوانستهاند جوابگو باشند و روزبهروز برمیزان خواستهای مردم افزوده میشود، این است که جمهوری اسلامی ایران همیشه در حول محور سرکوب و توطئه حرکت میکند و مطمئناً این توطئهها و حرکتها راه به جایی نخواهند برد.
س: به نکته ی جالبی اشاره نمودید و باید بینندهها بیشتر به آن توجه داشته باشند و آن اینکه به خاطر دارید در مورد مسئلهی سلمان رشدی و یا در مورد مسئلهی کاریکاتوری که در روزنامهی دانمارکی چاپ شده بود، جمهوری اسلامی با چه شدت و حدتی عمل کرد و حتی آیتالله خمینی فتوای قتل سلمان رشتی را صادر کرد که هنوزهم به قوت خودش باقیست و ظاهراً بودجهای هم در نظر گرفته شده که پاداش قاتل سلمان رشدی باشد به خاطر اینکه به پیامبر اسلام و دین اسلام اهانت نموده، اما در همین نامهای که شما قرائت کردید، ضمن اینکه به کسانی مأموریت داده میشود به پیامبر اسلام یا به ائمهی اهل تشیع توهین بکنند، خواسته میشود که امنیت جانی آنها تضمین شود....
ج: بله این کاملاً درست است. دلیلش این است که وقتی از جانب کسی به اعتقادات مذهبی مردم اهانتی میشود آنها خشمیگین و عصبانی میشوند و جمهوری اسلامی ایران نیز این عصبیت و این احساسات را تشویق میکند تا آنها را به نوعی اغتشاش علیه شخص یا اشخاص و گروههایی که این اهانتها از آنها سرچشمه گرفته است تبدیل نماید.
س: در ابتدای برنامه به موردی اشاره نمودید، مسئلهی عدم انعکاس سرکوبها در مناطق ملی ایران در رسانهها و اشاره کردید که بسیاری از فعالان حقوق بشر و فعالان مدنی در این مناطق تحت عنوان محارب و تحت عنوان کسانی که تجارت و خرید و فروش مواد مخدر کردهاند اعدام و مجازات میشوند و هیچگونه انعکاسی ندارد. شما دلیل این بیخبری و عدم انعکاس را در رسانههای داخلی و خارجی چگونه تحلیل می کنید؟
ج: من در کردستان تعداد زیادی از زندانیان سیاسی را میشناسم که محکومیت زندان طولانی مدت دارند، زندانهای ۲۰ سال، ۲۵ سال، ٣۰ سال. اینها سالهای متمادی را در زندان طی کردهاند و حتی به آنها اجازه ندادند در مناطق کردستان باقی بمانند که خانوادهها و اطرافیانشان بتوانند با آنها ملاقات کرده و احتیاجات روزانهشان را برطرف نمایند. آنها را به مرکز و یا نقاط دوردست ایران انتقال داده اند که حتی خانوادههای این زندانیان سیاسی که معمولاً از قشر کمدرآمد و فقیر جامعه هستند به علت هزینههای سنگین نمیتوانند با آنها ملاقات نمایند و اینان همچنان گمنام ماندهاند. در این روزها از یک زندانی سیاسی کرد در رسانههای گروهی سازمانهای سیاسی کردها نام برده میشود به نام "رحیم رًش"، شما این را در رسانههای گروهی بینالمللی و در رسانههای داخلی ایران اصلاً ملاحظه نمیکنید. من از چنین مواردی در کردستان اطلاع دارم و مطمئناً در بخشهای دیگر مناطق ملی هم از این نوع زندانیان سیاسی بسیار داریم و اخیراً اخباری از زندانهای مشهد درز کرده است که در طول دو سه ماه گذشته صدها زندانی را اعدام کردهاند و اکنون هم تعداد زیادی از این زندانیان را به صورت گروهی برای اعدام آماده میکنند. اتهام اینان به گفته جمهوری اسلامی قاچاق مواد مخدر است ولی هیچ دادگاه عادلانهای این اتهامات را تأیید نکرده، حتی وکلای آنها، البته اگر وکیلی داشته باشند واین وکلا به پروندههایشان دسترسی داشته باشند، اعلام نکردهاند که اینها واقعاً کسانی هستند که در رابطه با مصرف یا قاچاق مواد مخدر اعدام میشوند و این سیاست رسمی جمهوری اسلامی است و این سیاست را پیش میبرد.
س: خوب مسئلهای که شاید در مورد رسانههای خارج از کشور و رسانههای وابسته به اپوزسیون ایرانی بیشتر مطرح است این است که چرا به مسئلهی سرکوب در مناطق ملی کمتوجهی میشود؟
ج: دلیلش این است که جمهوری اسلامی ایران اصولاً سعی میکند در مناطق ملی هیچ گونه پوشش خبری وجود نداشته باشد و منابعی که در رابطه با مسائل حقوق بشر یا افشای جنایات جمهوری اسلامی در داخل مناطق ملی کار میکنند ، معمولاً از نظر امکانات دسترسی کاملی به افکار عمومی ندارند و بیشتر آنها به عناوین مختلف منجمله جرم و جنایت محکوم میشوند. برای همین در مناطق ملی انعکاسی به آن صورت که در مرکز ایران داریم، ملاحظه نمیشود.
س: خوب برای حل مسائل و مشکلاتی که در مناطق ملی است و ستمهای مضاعفی که در این مناطق روا داشته میشود شما به عنوان حزب دمکرات کردستان ایران و به اتفاق چندین سازمان سیاسی دیگر مسئلهی فدرالیسم براساس ملیت در ایران را مطرح کردید و مناطق جغرافیایی ملیتها یک واحد فدرال را تشکیل بدهند و اما استدلال مخالفان این طرح این است که فدرالیسم بر اساس مسائل ملی و ویژگیهای ملی سبب تجزیهی ایران و یا شاید مسبب جنگ بر سر خاک میان ملیتها خواهد شد. شما به عنوان یکی از احزابی که این نظریه را مطرح کرده اید و در سیاست اصلیتان قرار دادید، به نظر شما ممکن است جنگ بر سر خاک میان ملیتهای ایران پیش آید و یا مکانیزمها و راهکارهایی هست که از این روند فاصله بگیریم؟
ج: اصل این ایده که سیستم فدرالیسم و خودمختار بودن مناطق ملی منجر به تجزیهی ایران میشود از جانب جمهوری اسلامی ایران مطرح شده است و قبلاً نیز از طرف حکومت مرکزی شاه ترویج میشد و تحت پوشش و تبلیغ قرار میگرفت. آنهایی که در رابطه با این مسئله تبلیغ میکنند، غیر از دستگاههای رسمی جمهوری اسلامی ایران به دو دسته تقسیم میشوند. بعضی هایشان وابسته به جمهوری اسلامی ایران هستند و طبیعتاً مثل روش سیاسی همیشگی جمهوری اسلامی آنرا از زبان یک فعال و یا یک شخص عادی منتشر میکند. بخش دوم کسانی هستند که آگاهی چندانی از این مسئله ندارند. ما در خارج از ایران کشورهای بسیاری داریم که در آنها ملیتهای مختلف با همدیگرزندگی میکنند. حکومت خودمختار خود را دارند و هیچ مشکلی هم در این رابطه به وجود نیامده است. ما در خود ایران در زمان جنگ جهانی دوم، تجربهی حکومت آذربایجان و همچنین حکومت دمکرات کردستان را داریم. درواقع هیچ مشکلی در دورانی که این دو حکومت محلی همسایهی همدیگر بودند پیش نیامد و اگر مشکلاتی در این رابطه پیدا میشد به سادگی با دیالوگ و گفتگو حل میشد. ما اکنون هم اسناد تاریخی داریم که در این مورد امضاء شده و به رفع اختلافاتی اشاره می کند که پیش آمده است. این مسئله قابل گفتگوست. یعنی مسئلهی فدرالیسم در واقع باعث تجزیه نمیشود زیرا مردمی که در مناطق ملی زندگی میکنند و از ملیتهای جداگانه تشکیل میشوند، اگر خواست سیاسی خودشان را که از مهمترین آنها خواست خودمختاری است، داشته باشند و بتوانند مناطق خودشان را رأسا اداره کنند و این تبعیضات ناروا که از طرف حکومت مرکزی ایران بر آنها روا داشته میشود، از بین برود، دیگر گرایش تجزیهطلبی پیدا نخواهد شد. گرایش نجزیهطلبی زمانی پیدا میشود که به مناطق ملی هیچ نوع اختیاری داده نشود و اینها مثل هموطنان درجهی دوم محسوب شوند، در ادارهی محل زندگی خودشان و در ادارهی امور کلی کشور هیچ جایی نداشته باشند، مثل آنچه که امروز ما در مناطق ملی میبینیم. مسئلهی فدرالیسم چیزی نیست که ملیتهای ایرانی آنرا اختراع کرده باشند، سیستمی است که امروزه در اکثریت کشورهای پیشرفتهی دنیا وجود دارد و تا به حال هم مسئلهای در این رابطه پیش نیامده است. به همین جهت تبلیغاتی که این گروهها میکنند تبلیغاتی است که در جهت منافع جمهوری اسلامی ایران و پیچیدهتر کردن مسائل آیندهی ایران است. زیرا واقعیت این است که اگر در دهههای گذشته توانستهاند با سرکوب خواستهای ملی، ملیتهای تحتستم ایران را سرکوب نمایند، اکنون در سایهی ارتباطات سریع و آگاهی ملی که بین ملیتهای ایرانی پیدا شده است دیگر مردم به سرکوب و پایمال کردن حقوقشان راضی نخواهند شد و این مسئلهای خواهد بود که در آینده اگر راه چارهی معقولی برای آن یافته نشود میتواند مشکلات بسیار زیادی برای ایران بوجود بیاورد.
س: آیا شما فدرالیسم را در چهارچوب جمهوری اسلامی قابل تحقق نمیدانید؟
ج: نه متأسفانه جمهوری اسلامی ایران نه تنها ظرفیت این گونه تحول را در سیستم سیاسی خودش ندارد بلکه سادهترین دگراندیشی را قبول نمیکند. جمهوری اسلامی ایران نه تنها آماده نیست سخن از اختیارات مناطق ملی و ملیتهای ایران بگوید بلکه حتی آنها را به رسمیت نمیشناسد و حتی جمهوری اسلامی ایران ادعای رهبری دنیای اسلام را دارد. حتماً به یاد دارید طی یک ماه گذشته آقای خامنهای این ادعا را به صورت رسمی اعلام کردند. بنابراین از مرکزیتی که ادعای ادارهی جهان اسلام را دارد نباید انتظار داشت به مردمی که خواهان حقوق سیاسی خودشان هستند خودمختاری بدهد و سیستم فدرال را در کشور پیش ببرد.
س: آقای هجری مسئلهای که شاید حزب دمکرات را به این نتیجه رسانده که شعار سرنگونی جمهوری اسلامی را مطرح کند همین مسئلهی عدم تحقق خواستههای ملی و فدرالیسم و اشکال دیگر حق تعیین سرنوشت در چهارچوب جمهوری اسلامی است. اما عدهای که معتقد به اصلاحات تدریجی در درون نظام جمهوری اسلامی هستند همین شعار سرنگونی را دلیلی میدانند برای اینکه احزابی مثل حزب دمکرات خواهان راه حل خشونتآمیز هستند و استدلالشان این است که جمهوری اسلامی تنها به طرق خشونت آمیز سرنگون میشود و از راه تهاجم خارجی و انقلابهای خشونتبار می توان به سرنگونی دست زد و بر همین اساس هم استدلال میکنند که احزابی مثل حزب دمکرات و سازمانها و احزابی که خواهان سرنگونی هستند به نوعی خواهان خشونت و بازتولید خشونت هستند و میگویند که هیچ انقلابی منجر به آزادی نشده و منجر به دیکتاتوری مجدد میشود. استدلال و پاسخ شما به این چیست؟
ج: من این را استدلال درستی نمیدانم به دلیل اینکه در دنیا و درمنطقه رژیمهایی را سراغ داریم که بدون خشونت بر سر کار آمدهاند ولی تبدیل شدهاند به یکی از دیکتاتورترین سیستمها، از جمله خود جمهوری اسلامی ایران. اگر دقت کرده باشیم علارغم تبلیغات بسیار زیادی که راه انداختهاند، سرنگونی رژیم پادشاهی در ایران تقریباً خشونتی در آن دیده نمیشد. دیدیم که موثرترین عامل سرنگونی رژیم پادشاهی تظاهرات عمومی مردم بود، اعتصابات کارگری بود، اعتصابات آموزگاران بود و قشرهای مختلف جامعه.
س: اینها میگویند انقلابی که در ایران رخ داد و باعث سرنگونی نظام سلطنتی شد، منجر به بازتولید دیکتاتوری در شکل خشنتر و تولید جمهوری اسلامی ایران شد.
ج: نه آنها استدلال میکنند که اگر رژیمی با خشونت و انقلاب سرنگون شود به جای آن باز هم حکومت دیکتاتوری بر سر کار خواهد آمد. به نظر من این درست نیست چون هستند حکومتهایی که بدون انقلاب و بدون خشونت هم سر کار آمدهاند ولی تبدیل شدهاند به حکومت دیکتاتوری. یعنی این حکم کلی درست نیست و برعکس آن هم. در نیمسدهی اخیر کشورهایی را داریم که با فعالیتهای مدنی و غیرخشونتآمیز سرنگون شدهاند و به جای آنها حکومتهای دمکرات یا حکومتهای بعضاً استبدادی به وجود آمده است. مثلاً اگر ما اتحاد جماهیر شوروی را در نظر بگیریم اولین و یا دومین ابرقدرت دنیا بود، این حکومت بدون خشونت سرنگون شد و از سرنگونی آن مجموعهی زیادی از ملیتها که بیش از ۱۰ ملیت بود حکومت خودشان را تشکیل دادند. در میان این حکومتهایی که تشکیل شد، الان هم حکومتهایی هستند که به شکل دمکراتیک اداره میشوند و هم حکومتهایی به شکل دیکتاتوری. بنابراین این حکم کلی که هر خشونتی و هر انقلابی منجر به دیکتاتوری میشود درست نیست و برعکسش هم باز درست نیست. بنابراین، این صحبت در واقع بر اساس حفظ جمهوری اسلامی است زیرا این گروه در فکر استحکام بخشیدن به جمهوری اسلامی ایران هستند نه در فکر تغییرآن. اینها از سرنگونی جمهوری اسلامی میترسند و هرنوع فعالیت سیاسی را که بوی سرنگونی جمهوری اسلامی از آن بیاید محکوم میکنند، رد میکنند و این را میخواهند به ذهنیت عامهی مردم منتقل نمایند، چنانکه هستند کسانی که بدون اینکه عامل جمهوری اسلامی ایران باشند، بدون اینکه از این رژیم راضی باشند، آنها هم تحت تأثیر این ایده این تبلیغات را راه میاندازند. مطلبی را بایستی فراموش نکنیم که جمهوری اسلامی ایران اکنون به دلیل اینکه در میان مردم ایران و در دنیا اعتبار ندارد و همه اعتبار خود را از دست داده و مردم به آن اعتماد ندارند، بیشتر سعی میکند تبلیغات سیاسی و اهداف و برنامههای خودش را از طرق غیرحکومتی تبلیغ نماید تا در میان مردم جای گیرد و اینها مسائلیاست که متأسفانه در طول صد سال گذشته و در داخل ایران به یک فکر و ایدهای تبدیل شده و طبیعتاً برای پاک کردن این تفکر انحرافی از ذهنیت عامهی مردم احتیاج به کار سیاسی ـ تبلیغی فراوانی است که متأسفانه در داخل ایران همچنانکه میبینیم همه رسانهها در اختیار جمهوری اسلامی ایران قرار دارند و اگر تعدادی از رسانههای گروهی در اختیار برخی از سازمانهای اپوزیسیون ایرانی هستند این توانایی و امکانات را ندارند که بتوانند به طور موثر و سریع در جهت رفع این ذهنیت غلط کار بکنند.
س: خامنهای رهبر رژیم طی هفتهی گذشته از سران اصلاحطلب خواست که به راه اولشان برگردند و البته احمدینژاد به نوعی به این دعوت رهبرش لبیک نگفت و باز هم اظهاراتی علیه هاشمی رفسنجانی مطرح نمود. تحلیل شما از این وضعیت و انگیزههای خامنهای و رژیم جمهوری اسلامی از این در این مقطع که چنین چیزی را مطرح میکنند چیست؟
ج: اساس این مسئله برمیگردد به وحشتی که جمهوری اسلامی ایران از وضعیت خودش دارد. میدانید تحریمهایی که سازمان ملل اخیراً بر جمهوری اسلامی ایران تحمیل کرده و بعد از آن هم تحریمهایی که آمریکا، استرالیا و اتحادیهی اروپا بر جمهوری اسلامی ایران تحمیل کردهاند اینها در واقع مسائلی هستند که جمهوری اسلامی ایران را به وحشت انداخته اند. از طرف دیگر بحثهایی که در رابطه با حمله هوایی از طرف اسرائیل و آمریکا به سایتهای اتمی ایران میشود، اینها مسائلی هستند که جمهوری اسلامی ایران از اینها وحشت دارد. هر چند جمهوری اسلامی ایران در واقع میخواهد نشان دهد که این مسائل تأثیرگذار نیستند ولی از خود منابع داخلی جمهوری اسلامی ایران هم اخبار موثقی منتشر میشود که این تحریمها تأثیرات خودش را داشته است. نارضایتی شدید مردم از جمهوری اسلامی در داخل و فشار خارجی که به جمهوری اسلامی ایران وارد میشود، این رژیم را به وحشت انداخته زیرا خوب میداند که در مقابل این تحریمها اگر درست رعایت شوند، نمیتواند مقاومت کند، بنابراین جمهوری اسلامی در فکر یکدست کردن مردم ایران است، حتی یکدست کردن همه آنهایی که از جمهوری اسلامی ایران ناراضی هستند. از جمله همچنانکه شما گفتید رهبر در واقع اعلام کرده عدهای که از حکومت خارج شدهاند آنها را به حکومت برگردانند که هدف آنها اصلاحطلبان و به ویژه سران اصلاحطلبان است. از طرف دیگر میبینیم که در مجلس شورای اسلامی اختلافاتی بین مجلس و هیئت دولت درگرفت، مجلس آشتی کنان برقرار میکنند که بتوانند اشکالات مختلف خودشان را حل بکنند و بسیاری مسائل دیگر. در این رابطه میبینیم که جمهوری اسلامی ایران موشکهای تازه را آزمایش میکند، ساخت هواپیماهای بدون سرنشین را اعلام میکند که خودشان درست کرده و از آنها استفاده میکنند و هرکدام از فرماندهان نظامی جداگانه تهدیدات خودشان را اعلام میکنند. اینها همه نشانهی وحشت است. بنابراین جمهوری اسلامی پیش بینی روزهای سختی را برای خودش میکند و برای این روزهای سخت در فکر این است که حداقل از تعداد مخالفین خودش کم بکند و این است که از آنها دعوت به پیوستن میکند. ما در یک سال پیش، بعد از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری اعلام کردیم که اصلاحطلبان و به ویژه سران اصلاحطلبان و همهی آنهایی که اکنون سخن از مخالفت با جمهوری اسلامی و یا با طرز رفتار جمهوری اسلامی میزنند از اصولگرایان و اصلاحطلبان، در میان اصولگرایان دو گروه پیدا شده، میان مجلس و حکومت، اینها همه خواهان پایداریی جمهوری اسلامی ایران هستند. منتهی اگر فرصت پیدا بکنند بر سر منافع شخصی خودشان و دسترسیشان به بیتالمال بیشتر و مقام بیشتر فعالیت میکنند، ولی وقتی که جمهوری اسلامی ایران را در خطر ببینند اینها همه میتوانند متحد شوند. بنابراین بایستی این پیشبینی را بکنیم که گامبهگام جمهوری اسلامی بیشتر در معرض تهدیدات داخلی و خارجی قرار میگیرد، آنهایی که خواهان استحکام جمهوری اسلامی ایران هستند از اصلاحطلبان گرفته تا گروههایی که در داخل فقهای داخل ایران وجود دارند اینها همه با همدیگر متحد شوند. منتهی این بستگی دارد به تغییرات و پیشآمدهایی که در داخل ایران و در خارج از ایران در مورد ایران پیش خواهد آمد و در آینده ممکن است شاهد آن باشیم. بنابراین هدفم این است که بگویم این دعوت رهبر برای آشتی همینطور بیمقدمه و تصادفی نبوده و اگر آقای احمدینژاد و یا افراد دیگری ساز دیگری میزنند، اینها مهم نیستند. اینها در ایران سیاستهایی هستند که رهبر اعمال میکند و در شرایط لازم افرادی مثل احمدینژاد و دیگران را خاموش میکند.
منبع: www.sikirter.org
|