هدی صابر نه حکمی دارد، نه حبسی بدهکار است - تقی رحمانی، رضا علیجانی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۵ شهريور ۱٣٨۹ -
۶ سپتامبر ۲۰۱۰
میگویند تحمل حکم میکند، اما نهادهای مرجع مدعیاند که ابلاغ حکمی برای هیچ کدام از ملی - مذهبیها صورت نگرفته است.
زندانبان میگوید چرا زندانی؛ تو که حکمی نداری؟
... اما هدی در زندان است.
در هنگام دستگیری در جلوی «محل کارش» به او گفته بودند که علت دستگیریاش زندگی در اختفا بوده است!
در انفرادی ۲ الف هم به او گفتهاند تحمل کیفرت به خاطر حکم ملی - مذهبیهاست. اما باز در همان بازجویی گفتهاند اگر احضار تلفنی کردیم، میآمدی دستگیر نمیشدی! درباره پروژه شغلیاش در زاهدان از او بسیار پرسیدهاند. اما بعد از ۱۵ روز انفرادی به بند عمومی منتقل شده است.
علت دستگیری، مرجع صدور حکم دستگیری، مرجع به بند عمومی فرستادن او برای تحمل کیفر حکم ابلاغ نشده، هم چنان در ابهام است.
اینها قسمتی از وضعیت کنونی دوست ما هدی صابر است. در یک کلام او بلاتکلیف و بیحکم در زندان است.
چرا بلاتکلیف؟ چون اگر او متهم است باید برای دستگیریاش مرجعی پاسخگو باشد. اگر دارد تحمل کیفر دستگیری ملی - مذهبیها در سال ۱٣۷۹ را میکند باید مشخص شود کدام نهاد مسئول دستور اجرای حکم را داده است. به فرض اگر حکمی هم در جریان باشد، این پروژه ۱۵ متهم دارد، نه یک نفر. برای اجرای حکم هم باید ظواهر قانونی رعایت شود که نشده است.
حال فرض بگیریم که حکم ابلاغ شده است. اما باز باید بگوییم که حکم تجدیدنظرشده (۵/۵ ساله) هدی صابر که میگویید در حال اجراست، تمام شده و او حبسی بدهکار نیست! چرا؟
ما سه نفر، پس از یک بازداشت دستجمعی ملی - مذهبیها در سال ۱٣۷۹، مجددا در سال ۱٣٨۲ در ارتباط با فعالیت با برخی جوانان و دانشجویان دستگیر شدیم. پس از ۱۱ ماه جبس به خاطر این امر، به ما حکمی را نشان دادند و گفتند احکام قبلی ملی - مذهبیها (۱۵ نفر) تأیید شده و ما از این تاریخ به بعد در رابطه با آن حکم در زندان هستیم (در رابطه با ۱۱ ماه قبلش نیز بعدا حکمی به مدت ٨ ماه به ما دادند!) در این مقطع دادستان وقت که البته اینک معزول شده، اعلام کرد که صابر، علیجانی و رحمانی دارند حبس و کیفر دستگیری و محکومیت ۱٣۷۹شان را در رابطه با ملی - مذهبیها میگذرانند. (اگر چه در همان زمان، مشابه حالا نهاد مربوطه مدعی بود که ابلاغی برای اجرای حکم نکرده است!)
این بار ما دقیقا دو سال در زندان ماندیم. ولی بالاخره پس از چند مرخصی کوتاهمدت ما را آزاد کردند. در این هنگام بازجوها و مسئولان پرونده به ما گفتند به مرخصی میروید. وزیر دادگستری و سخنگوی قوه قضاییه وقت یعنی مرحوم کریمیراد نیز بعد از آزادی ما از زندان در خرداد ۱٣٨۴ اعلام کرد این سه نفر در مرخصی به سر میبرند.
با این وصف از آنجایی که در این مدت پروندهای علیه ما سه نفر تشکیل نشده و همچنین دستگیری هدی صابر بدون اتهام مشخصی بوده، در نتیجه حتی محکومیت (ابلاغ نشده) سال ۱٣۷۹ پایان یافته است! چون از سال ۱٣٨۴ تا ۱٣٨۹ پنج سال گذشته است و با توجه به اینکه هدی صابر قبلاً ۲۷ ماه زندان کشیده و ۵ سال است که در مرخصی است، او دیگر حبسی بدهکار نیست!!
پس باید افسوس خورد و نالید و گفت به هیچ دلیل حقوقی و قانونی در نظام قضایی فعلی نمیتوان هدی صابر را در زندان نگه داشت. چون یا حکم تجدید نظر ابلاغ و اجرا نشده است و یا به فرض اگر ابلاغ شده حکم به همین دلیل پایان یافته است.
اما یک دلیل دیگر وجود دارد که میتوانند به آن اشاره کنند: «دلمان خواست دستگیر کردیم؛ چون زور داریم».
اگر چه این زور داران نمیدانند که:
منجنیق آه مظلومان به صبح سخت میگیرد ظالمان را در حصار
اما اتهام صابر چیست؟ هدی صابر دلداده قرآن و وعدههای خداوند است. خدای صابر، خدای پای کار، اهل قرارداد و عمل و کنش است. هدی با این خدا زندگی میکند. چنین خدایی از هدی، فردی آرمانخواه، منظم، سختکوش و سختگیر، کمخواب و پرکار، مهربان و رئوف با دیگران ساخته است.
بیگمان در جامعه ایران، برای قدرتمندان، این خصیصهها اتهام است یا جرم. به خصوص اگر در صف موافقان نیستی و ملی - مذهبیها را در مرام باور داری.
هدی، اینک فعال میانسالی است که از میدان خراسان تا بالای شهر تهران و کوچههای امامزاده یحیی در تجریش را به خوبی میشناسد، همان طور که از محله امیرخیز تبریز تا محله باباییان زاهدان را سیر کرده است.
او در پژوهشی برای شناخت جنبش دانشجویی تبریز، اصفهان، شیراز، اهواز و تهران را از پا درآورده است. نتیجه این پژوهش را هم همان زورداران در سال ۱٣٨۲ بردند و ندادند.
او دقیق وضو میگرفت تا در ذکر نماز در خود شود. اما همو شیفته سینما و ورزش بود، همراه با آشنایی فراوان. همانطور که صدای فرهاد را دوست داشت. برخی پژوهشهای او درباره تاریخچه ورزشهای گوناگون در ایران هم اگر بیمانند نباشد، چندان سابقهای هم ندارد.
هدی و هر سختکوشی مانند او در دیار ما همیشه متهماند. بویژه اگر همچون صابر به دنبال «منش» هم باشد. او این منش را در خدا میجوید و دنبال آن است که ببیند در جهان و ایران چه کسی یا کسانی دارای منش انسانیاند، تا به آنها بگوید «شما را عشق است»!
از نظر هدی «خدا» در چه گوارا، مادر ترزا، مسعود احمدزاده، محمد حنیفنژاد، احمد شاهمسعود و... جلوه کرده است، حتی اگر خود ندانند؛ هر کس که «پاکار» است و اهل ایثار و گذشت و جوانمردی، حال تختی یا مصدق باشد یا پهلوان حسن رزاز، مهندس سحابی، گاندی، حسین شاهحسینی و یا چهگوارا، فعالان انجمن محک و زنان سرپرست خانوار و کارآفرین. در همین راستاست که برای او همت، باکری، حنیفنژاد، میهندوست، میثمی و محمدی قابل احتراماند. برای سرداران جنگ مقاله مینوشت در ایران فردا و برای بنیانگذاران سازمان کتاب «سه همپیمان عشق» در میآورد.
هدی صابر در لابه لای راهبردها و ایدئولوژیها به دنبال منش افراد و جریانات است. برای او منش اصل است. حال اگر بازجو درک نکند که شیفتهگی دوست ما به حنیفنژاد به ایدئولوژی یا مشی حنیف مربوط نیست، بلکه به منش او ربط دارد که در سازمان مجاهدین «پدری» میکرد.
اگر بازجو هم درک نکند، او دلداده تختی است؛ چون جهانپهلوان منش حل اختلاف، گلریزان کردن برای دردمندان مستأصل و کمک به زلزلهزدگان داشت.
هدی صابر به دلیل سرعت عمل و پیشگامی مسعود احمدزاده در عملیات چریکی، عاشق او نبود. بلکه مسعود احمدزاده را در انتخاب ایثار برای مردم میستود. اما همین منش است که مشکل و مکافات برای او ایجاد میکند.
این منش در خدای قرآن چون سپهری میشود که در قلب انسانهای بزرگ در همه جا، از جمله در ایران زمین، عمل میکند. اگر او مصدقی است نه به دلیل توان پارلمانی مصدق است. بلکه به این دلیل است که مصدق توانایی دیپلماسی را در خدمت مردم به کار گرفت. مصدق چهرهای است مردمگرا و وطندوست و ضدفساد و فسادناپذیر. تا آنجا که زمانی که حامل ارابه کالای مصدق به پاسبان نظمیه در دو راهی قپان پیشنهاد رشوه میدهد، پاسبان به مباشر او میگوید به خاطر این رشوه مصدق تو را سخت جریمه خواهد کرد! منش مصدق است که احترام همگان از پاسبان رشوه بگیر تا طراحان و مأموران کودتاچی سیا را برمیانگیخت.
صابر؛ پهلوان رزاز، پهلوان «پاتخت» را به دلیل پشتکار و همتش میستود، اما به طیب حاج رضایی علاقهای نشان نمیداد. اهمیت منش در نزد هدی صابر بر راهبرد و بینش غلبه داشت. اما قدرتمندانی که صاحب زورند و زور میگویند نمیتوانند این ویژگی را تحمل کنند. در جامعه بیمنش، همین منشها فرد را «مشکوک» و «مورد دار» که در هر کار آشکار و علنی هم «منظور دیگری دارد»، جلوهگر میسازد.
ظاهرا علت دستگیری اخیر او پروژه شغلیاش در زاهدان است، پروژهای دولتی تحت نظارت وزارت مسکن. بیگمان مشکل هدی صابر این است که به دلیل همان منش (که مدتهاست به کارهای مدنی و عامالمنفعه از سیاست راغبترش کرده است) در اجرای این پروژه کمفروشی نمیکرد. بیتردید در جامعهای که هر پروژه پروسهای طولانی و وقتبر و سرمایه بربادده میشود و قراردادها با چند تکمله و تبصره هم به پایان نمیرسد، کمفروشی نکردن جرم است یا حداقل مورد شک و اتهام. به خصوص اگر فرد سابقه غیرخودی و ملی – مذهبی هم داشته باشد.
حال میتوان گفت صابر برای این بدون دلیل زندان است چون بر طبق عقیده، صداقت، آرمانخواهی و منشدوستیاش زندگی کرده است و در هیچ یک خواسته است کمفروشی نکند. او با همین منش مذهبی – انسانی خود برای احضارش دلیل خواسته، ولی جوابی درشت دریافت کرده است. اما تجربه تاریخی نشان داده شدت و غلظت جواب هیچ مشکل یا مسئلهای نبوده و نیست.
اگر بازجوها و زورمندان این را نمیدانند خدای صابر خوب میداند. پس با صابر میخوانیم آیاتی را که بسیار دوست میدارد:
«فاصبر علی ما یقولون». «فاصبر ان وعدالله حق و لایستخفنک الذین لایوقنون».
تقی رحمانی - رضا علیجانی
۱۴ شهریور ۱٣٨۹
|