حالا با قرآنهای نسوخته چه کنیم؟!
میرزاآقا عسگری (مانی)
•
ای کاش کلیسای تری جونز، مرکزیت القاعده، حکومت تروریستی ولی فقیه در ایران و سرکردگان تروریستهای اسلامی اسلحه، کبریت، فتوا و کشتار را کنار بگذارند و درآمدهای مفتشان را خرج رسانههای بیطرفی کنند که در آن مناظرههائی باز و آزاد برسر اصل ادیان و اینکه اصالت و حقانیتی دارند یا نه، و این که آیا بکار مردم امروز جهان میآیند یا نه راه صورت بندد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲٣ شهريور ۱٣٨۹ -
۱۴ سپتامبر ۲۰۱۰
12 سپتامبر 2010
تری جونز کشیش مسیحی در فلوریدای آمریکا اعلام کرده بود که او و پیروان کلیسایش «برای هشدار دربارهی اصول اعتقادی و ایدئولوژی اسلام که از آن نفرت دارند»، قرآن را در روز شنبه 11 سپتامبر 2010 به آتش خواهند کشید. این واکنش یک آمریکائی مومن بود که در پاسخ به عمل تروریستی 11 سپتامبر 2001 به مرکز تجارت جهانی در نیویورک حدود 3000 نفر از هم میهنانش را از دست داده است. البته فشارهای دولت آمریکا و سیاستمداران دیگر نگذاشت آقای جونز ایدهاش را عملی کند. اما اگر هم آن ایده عملی میشد، از جهالتِ دینی و بنیادگرائی اسلامی چیزی کاسته نمیشد. آن اقدام تنها میتوانست بهانه به دست دکانداران دین (روحانیون شارلاتان و سیاستمداران حقهباز) بدهد تا بیش از پیش در شیپور گوشخراش دیدنداری بدمند.
از سوئی دیگر، اگر براستی پاسخ به کشتار 3000 نفر توسط افراطگراهای مسلمان؛ سوزاندن قرآن است، پس پاسخ ایرانیان که در 14 قرن گذشته میلونها نفرشان قربانی تروریسم اسلامی شدند چه باید باشد؟ جمهوری اسلامی تنها در 31 سال گذشته، چند صد هزار ایرانی - که بسیارانشان مسلمان هم بودند- را بخاطر دگراندیشی؛ زندانی و شکنجه کرد و سرانجام به جوخهی اعدام سپرد. با حساب آقای جونز ایرانیان نه تنها باید تمام قرآنهای موجود درجهان را بسوزانند، بل که باید بروند زیارتگاههای قم، مشهد، کربلا و حتا کعبه را هم به آتش بکشند. اما آیا براستی با آتشزدن کتابهای دینی یا زیارتگاهها، دینباوری از میان خواهد رفت؟ خرافهسازی و جهالت از بین خواهند رفت؟ مگر در سدههای پیشین بارها چنین اقداماتی (حتا سوزاندن کعبه) صورت نگرفته بود؟ نتیجهاش چه بود غیر از برخاستنِ افعیهای قرن بیستمیی مانند:
حزبالله درلبنان،
حماس درغزه،
حکومت اسلامی در ایران،
جهاد در الجزیره،
طالبان در افغانستان،
القاعده در خاورمیانه، و...؟
سکوت در برابر تروریستها و حکومتهای آدمکشِ «دین رحمانیی محمد و الله»، آنها را جری میکند، و اقدام متقابل هم آنها را جریتر. پس براستی چه باید کرد؟
بیگمان آقای تریجونز دلایل مُتقنی داشته ودارند تا توانستهاند پیروانشان را قانع کنند که «اسلام و قرآن خطری برای تمام بشریت در تمام جهان هستند». براستی که ادله و براهین فراوان و قانعکنندهای نزد بسیارانی از اهل اندیشه درجهان بوده وهست که میتوانند بنیانهای همهی ادیان، دکانداران دین، خرافهسازان، آخوندها و سیاستمداران دینابزار را افشا و خنثی کنند. دین نتیجهی ناآگاهی است. تنها خورشید دانائی میتواند برادری انسانها را بر کرهی دینزدهی زمین بتاباند.
خون ما و آسیابِ اسلام
ما ایرانیانِ بزورمسلمانشده که بنام اسلام و بهدست «سربازان اسلام ناب محمدی» مورد دهها نوع تجاوز، سرکوب و تحقیر قرار گرفتهایم نیز دلایل فراوانتری برای رد حکومت دینی، رد تروریسم دولتی با نام اسلام داریم. ما ایرانیانی نیش خورده از افعی روحانیت، دلایل پرشماری در افشای فلج فکریی ناشی از دینمداری و دینداری داریم. ناسازگاری فرامین دینی با واقعیت اجتماعی از ما ایرانیان ملتی ساخته است با دو شخصیت همستیز. با دو روان متضاد، با دوچهرهی همگریز. چهرهای که بناگزیر و از ترس در بیرون از خانه تظاهر به اسلام و دینمداری میکند، و چهرهای که چون به خلوت میرود آن کار دیگر میکند. و چون این دوچهرهگی 14 قرن طول کشیده است، روان اجتماعی مردم ایران دوپاره شده است. «تقیهی دینی» منجر به روانپریشی اجتماعیی شده است. ما که خود در مردابِ پریشانروانی برخاسته از جامعهی متظاهر به اسلام زاده شدهایم؛ و در گنداب خرافهباوری بزرگ شدهایم، صدها بار بهتر از کشیش تری جونز که تنها میخواهد دین خود را جانشین دینی دیگر کند میتوانیم ستونهای موریانهخوردهی دین را با عقل و نقل درهم بشکنیم. اما مشکل اینجاست که نه آزادی آقای تری جونز را داریم، نه پشت و پناهی جهانی.
در برابرِ نواندیشان ایرانی:
دستگاه عریض و طویل روحانیت،
سپاه چند میلیون نفری محمد،
دستگاههای تبلیغاتی و دینپراکنی انگلیس و آمریکا،
توطئههای جهانی برای مسلمان نگهداشتن کشورهائی مانند ایران
حضور فعالِ «روشنفکران» ترسو و میانمایهی چپ و راست ایرانی،
و تودههای سرفروبرده درچاه جمکران قرار دارند.
اینها نه گذاشتهاند و نه میگذارند که پایههای تئوریک دینخوئی در ایران بگونهای بنیادین، در بوتهی داوری و سنجش قرار گیرند. در گذشته و امروز ایران حتا بخشی از قربانیان اسلام در ایران، مانند توابان سیاسیی زانوزده، در خدمت دین و حکومت دینی در آمدهاند. باری، بسیارانی از ما ایرانیانی که وادار شدهایم در خون خود شنا کنیم، ما که با خونمان آسیاب اسلام به چرخش درآمده، اسلام را بیشتر از آقای تری جونز میشناسیم. اما باور به قرآنسوزی نداریم. چرا؟
گرچه: نرود میخ آهنین بر سنگ!
به باور من بجای سوزاندن کاغذهائی که آیات این یا آن دین بر آن نگاشته شده، باید باب یک گفتگوی جهانی باز، بیدروغ، روشن و کارا را میان نمایندگان دستگاههای مختلف دینی، مذهبی و فلسفی گشود. ما در دوران رسانههای فراگیر جهانی زندگی میکنیم. ای کاش کلیسای تری جونز، مرکزیت القاعده، حکومت تروریستی ولی فقیه در ایران و سرکردگان تروریستهای اسلامی اسلحه، کبریت، فتوا و کشتار را کنار بگذارند و درآمدهای مفتشان را خرج رسانههای بیطرفی کنند که در آن مناظرههائی باز و آزاد برسر اصل ادیان و اینکه اصالت و حقانیتی دارند یا نه، و این که آیا بکار مردم امروز جهان میآیند یا نه صورت بندد .باید بجای جنگ ادیان به گسترش آگاهی ودانش بشر اندیشید.
درخت تو گر بار دانش بگیرد
به زیر آوری چرخ نیلوفری را
باید ریشههای واپسماندگی را شناخت. باید بدانیم چرا ملتهائی مانند ملت ایران هنوز دردوران اسطوره، دین، خرافات مزخرف و فانتزیهای بیمارگونه زندگی میکنند؟ باید دریابیم که چرا شماری از مسلمانان؛ کمربند انتحاری را از دست آخوند یا پیشوای دینیاشان میگیرند و داوطلبانه برکمر میبندند؟ آیا سوزاندن قرآن؛ شمار اینگونه انتحاریها را کاهش خواهد داد یا به تعداد آنان خواهد افزود؟
نه تنها باید دلایلی که آقای جونز و پیروانشان در سوزاندن قرآن دارند در مناظرهها و دیالوگهای جهانی بیان شوند، همچنین باید آن پیشوایان دینی و سیاسی که کمربند انتحاری الله را بر کمر جوانان مسلمان میبندند بیایند و دلایل خودشان را در رد نظرات آقای تری جونز ارائه دهند. این دکانداران دین چه مسلمان باشند و چه به دینی دیگر باور داشته باشند همه تقریبا از یک قماشاند و بهتر از هرکس دیگری میتوانند مچ یکدیگر را بازکنند! باید بگذارند رهبران دین اسلام، سرکردگان روحانیت مسلمان و طراحانِ تروریسم اسلامی هم بیایند و رودرروی مخالفان، دلایل خود را برای به آتش کشیدن جهان و کشتار انسانها بیان کنند. شاید از درون دیالوگها بتوانیم از منجلاب نادانی دورتر شویم. هرچند گفتهاند: «نرود میخ آهنین بر سنگ» اما کلمه نافذتر از کبریت و آتش است، و استدلال قویتر از ترور.
جهان و کمربند انتحاری دین
کیست که خشم آقای تری جونز و پیروانش علیه تروراسلامی و بنا کردن مسجدی به جای برجهای دوقلو را درک نکند، اما احتمالا او خشم دینگّزیدگان را در برابر همهی دکانداران دینی از جمله خودش درک نمیکند. این را تاریخ نشان داده است که دینباوران شمشیر دردست دارند وکمربند انتحاری درکمر! آنها اگر بتوانند دگراندیشان را با نام مرتد، کافر، بیدین و محارب با الله میکُشند؛ اگر نشد، کمربند انتحاری را بکار میبندند. همانگونه که آدمسوزیی کلیسای قرون وسطی نشان داد. همانگونه که جنگهای صلیبی نشان داد. همانگونه که محمد و پیروانش در مدینه نشان دادند. همانگونه که ترکان عثمانی در کشتار ارامنه نشان دادند. و نیز، همینگونه که آقای تری جونز با پیشنهاد قرآنسوزیاش، خودسوزی سیاسی و دینی کرد.
|