یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

تظاهرات ناسیونالیستی تبریز و سطحی نگری اپوزیسیون


سعید کرامت


• این جنبش هنوز نطفه نبسته به بخشی از دنیا اعلام جنگ کرده است. معلوم نیست یک شهروندی که مثلا در کرج یا مسکو یا ایروان بدون اینکه نقشی در انتخاب محل تولدش داشته باشد، بدون اینکه نقشی در انتخاب زبانی که خانواده و اجتماع پیرامونش با آن تکلم میکند، داشته باشد، بدون اینکه علاقه ای به سیاست داشته باشد، چرا دشمن مردم آذربایجان قلمداد میشود؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۴ خرداد ۱٣٨۵ -  ۲۵ می ۲۰۰۶


تحرکات ناسیونالیستی چند روز اخیردر واکنش به چاپ یک کاریکاتور در روزنامه "ایران" واکنشهای قابل تاملی را از جانب احزاب   ایرانی باعث شده است. قدرت این کمپین به حدی است که بخش عمده اپوزیسیون ایران از "نهضت آزادی" و "اتحاد جمهوریخواهان" گرفته تا "حزب کمونیست کارگری" را بخود جلب کرد. همه این احزاب طی بیانیه هایی این صورت مسئله ناسیونالیسم قومی ترک را قبول کرده اند که در آذربایجان "ستم ملی" وجود دارد وبه همین دلیل اعتراضات اخیر "مردم" را قابل پشتیبانی میدانند.   این حرکت سطحی نگرانه بخشی از اپوزیسیون، تکرار همان سناریوی است که اپوزیسیون لیبرال و چپ در جریان انقلاب ۵۷ مرتکب شد. اگر آن زمان هرکدام، از سر مخالفت با شاه، به نوعی برای خمینی مشروعیت خریدند، امروز دارند از سر مخالف با جمهوری اسلامی، آتش بیار جنگهای قومی و مبلغ ناسیونالیسم قومی میشوند.
 
• صورت مسئله
ملت، درست مانند مذهب، یک قالب سیاسی برای تداوم حکومت عده ای بر یک جامعه است. ملت و ملت سازی محصول عصر سرمایه داری پس از انقلاب صنعتی است. نه تقدسی دارد و نه ابدی و ازلی است. بنابراین موضوعی به اسم "ستم ملی" معضل واقعی جامعه نیست بلکه عده ای فعال قومی آنرا به مسئله تبدیل کرده اند. نتیجتا افتادن به این دام خطا است.
خارج از این، فرض بکنیم که "ستم ملی" یک امر واقعی است. آیا برای پایان دادن به یک حرکت ناسیونالیستی بایستی به سلاح فاشیستی دست برد؟   اقدام یک حکومت به تحقیر یک گروه از شهروندان جامعه، نمی تواند مجوزی برای طرح شعارهای فاشیستی از سوی فعالین آن گروه اجتماعی برعلیه بقیه شهروندان جامعه فراهم کند.
 
• فاشیسم جواب ناسیونالیسم نیست
در جریان تظاهرات تبریز گفته میشود شعارهای نظیر " فارس، روس و ارمنستان دشمن آذربایجان"، "فریاد، فریاد، من ترکم!"و "فارسی زبان سگ است" سر داده شده است.
این شعارها، شعارهای فاشیستی ای هستند. فعالین ناسیونالیسم از افراد منتسب به جوامع دیگر شیطان سازی میکند تا مردم منتسب به "ملت خود" را برای اهداف سیاسی دور خود جمع کنند. این جنبش هنوز نطفه نبسته است به بخشی از دنیا اعلام جنگ کرده است. معلوم نیست یک شهروندی که مثلا در کرج یا مسکو یا ایروان بدون اینکه نقشی در انتخاب محل تولدش داشته باشد، بدون اینکه نقشی در انتخاب زبانی که خانواده و اجتماع پیرامونش با آن تکلم میکند، داشته باشد، بدون اینکه علاقه ای به سیاست داشته باشد،   چرا دشمن مردم آذربایجان قلمداد میشود؟
چنین شعارها که امروز شفاها مردم منتسب به اقوام دیگر را هدف قرارمیدهد، در شرایط معینی، اگر مجال یابند، تبدیل بمب و گلوله علیه اعضای "قوم غیر خودی" خواهند شد.
شعار "فریاد، فریاد، من ترکم!" چی را میرساند؟ غیر از این است که انسان را بیاد نازیستها میندازد؟ تصورش را بکنید که یک عده در خیابانهای فرانکفورت راه بیفتند و داد بزنند "فریاد، فریاد ما آلمانی هستیم!" چندش آور نیست؟ مگر کسی محل تولد، قومیت و یا زبان خودش را پیش از تولد انتخاب میکند که انرا مایه افتخار یا ننگ بداند؟ آیا ویژگیهای قومی و زبانی و یا محل تولد مقدس هستند؟   انگار قومیت برای یک عده دارد از مذهب بیشتر مقدس میشود.
 
• افسانه رهائی ملی
آیا برسمیت شناسی زبان و قومیت افراد یک جامعه بمنعای خاتمه بی حقوقی آن جامعه است؟ "رهایی ملی"، البته،   مترادف با آزادی نیست. بعنوان نمونه اعضای همان جامعه ای که بقول فاشیستهای ترک، "بزبان سگ حرف میزنند" از هیچ گونه "ستم ملی" رنج نمیبرند. اما آیا از زندگی در کشور مستقلشان راضی هستند. با جرئت متیوان گفت ٨۰ درصد از جوانان مقیم کرج، شیراز و مشهد ترجیح میدهند، عطای آب و خاک، وطن، زبان، افتخارات ملی و ... به لقایش ببخشند و برای ادامه یک زندگی بهتر به کشورهای اروپایی مهاجرت کنند. بنابراین دست یابی به ویژگیهای ملی و فرهنگی مترادف با دست یابی به آزادی نیست.
 
• جایگاه مطالبات مدنی
جالب این است که بدانیم چرا تبعیضات دیگر اجتماعی ناسیونالیسم ترک را به جنب و جوش نمی آورد؟ روزانه در تبریز، اردبیل، مثل تهران و اصفهان، زن تحقیر میشود، قانونا درجه سه حساب میشود. بهداشت به اندازه کافی نیست، کودک آزاری، بیکاری، حقوق معوقه کارگران معضل هر روزه و ادامه دار جامعه است. چرا هیچ کدام از این موضوعات چنین جنب و جوشی را در میان ناسیونالیسم ترک براه نیانداخت؟ جواب روشن است. کل ناسیونالیسم، صرفنظر از اینکه خود را به چه قومی منتسب میکند، در اپوزیسیون است یا در پوزیسیون، در آن ویژگیها مشترک هستند. از منظر ناسیونالیسم تبعیضها و نابرابری اجتماعی یک امر پذیرفته شده جامعه هستند. برای فعالین این تفکر تصاحب قدرت و ثروت در اولویت است. درنتیجه بجای اشاعه خواستهای مدنی، منفعت خود را در اشاعه تنفر قومی میبنند. به همین دلیل بایستی هر دونوع، ناسیونالیسم چه غالب و چه مغلوب را افشا کرد.
 
• استاندارد دوگانه
تظاهراتهای تبریز با آن شعارها با تظاهرات مسلمانان بر علیه کارتونهای محمد در روزنامه دانمارکی قابل مقایسه است.   در جریان بحث بر سر کاریکاتورهای محمد، جامعه سکولار ایران بطور عمومی انتشار آن کاریکاتورها را حق آزادی بیان ناشر قلمداد کردند. اما   قضیه کاریکاتور مورد بحث امروز را "توهین به ملت ترک" بحساب می آورند. این یک استاندارد دوگانه است. همانطوری که مذهب یک پدیده دست ساز بشر در عهد باستان برای کنترل جامعه است. ملت هم ساخته ناسیونالیسم برای کنترل جامعه و تامین حکمروایی گروهی بر گروه دیگر است. ملت و زبان پدیده های مقدسی نیستند. زبان یک وسیله ارتباط است که هیچ ربطی به نژاد و قومیت ندارد. انسان آنرا در محل زندگیش یاد میگیرد. چرا جک ساختن در مورد آن برای یک عده غیر قابل تحمل است؟
 
• جنبش کدام مردم؟
حضور وسیع مردم در یک حرکت اعتراضی لزوما به آن حرکت مشروعیت نمی دهد. افق ناظر بر هر جنبشی معیار ارزیابی از آن جنبش است. شعارهای مطرح شده در اعتراضات تبریز نشان داد که پرچم، افق و آرمان ناظر بر آن حرکت آرمان یک جنبش ارتجاعی بود و نه تنها قابل دفاع نیست، بلکه بایستی قاطعانه در مقابل آن ایستاد و آنرا افشا کرد.
بعنوان مثال، حماس در فلسطین یک نیروی مورد حمایت مردم است و برعلیه یک نظام نژاد پرست شناخته شده میجنگد. اما چون خود حماس هم فاشیسم را در مقابل فاشیسم باد میزند قابل هیچ گونه حمایتی نبایستی از جانب نیروهای آزادیخواه باشد. آنچه درتبریز اتفاق افتاد را بایستی با حماس، با حزب دعوه در عراق که سنی کشی راه انداخته است، با جنبش بازرانی و طالبانی که بر ویرانه منازال مردم عرب زبان رقص پایکوبی میکنند، با جنبش کوسوا، با طالبان در افغانستان که برای بیرون کرده اشغالگران میجنگند مقایسه کرد. همه این جنبش ها یک افق و آرمان دارند. تنها جغرافیای فعالیتشان فرق میکند.
 
• این نیرو را بایستی افشا کرد
آنچه در روزهای اخیر در تبریز اتفاق افتاده است تداوم حرکت مردم در انقلاب مشروطیت نیست بلکه ورژنی دیگری از جنبش چچن است. برای کسب شناخت بیشتر این جنبش لازم است با جناحهای دیگرش در گوشه کنار ایران آشنا شد. یک بال این جنبش در بلوچستان است، جناح دیگر امروز و رقبای فردای این جنبش، در کردستان ایران هستند که اخیرا به واشنگتن دعوت شده اند تا سازمانهایش را به کرایه بدهند. این جنبش امروز در بورس است. عروج قارچ گونه اش مدیون اهداف حریصانه آمریکا است. آمریکا برای دست یابی به اهداف سلطه جویانه اش نیاز به چنین نیروهائی دارد. اینها مثل سازمانهای افغانی، حاضر هستند که با کمترین دستمزد به بهانه دفاع از "حقوق ملی"، شهروندان منتسب به اقوام و ادیان دیگر را به گلوله ببندند و یا آواره کنند. ظرفیت دارند نقش سپاه صدر و بدر عراق را، در ایران ایفا کنند. متاسفانه نیروهای سیاسی اپوزیسیون تاکنون از درک ظرفیت سناریو سیاهی ناسیونالیسم قومی عاجز بوده اند و به مبلغ و حامی آن تبدیل شده اند.
اما هر انسان متمدنی باید بداند که کمترین توهمی به نیروهای قوم پرست جامعه را بسوی یک جنگ داخلی قومی طولانی سوق خواهد داد. در مقابل این نیروی سیاه   بایستی با   بالا بردن پرچم   برابری حقوقی زن ومرد، حکومت غیر قومی غیر مذهبی، کار و بیمه بیکاری و رفاهیات اجتماعی، در جهت سازمان دادن مردم   برای از سر راه برداشتن نظام جمهوری اسلامی تلاش کرد.
 
s.keramat@gmail.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست