یـادداشـتهای شـــــبانه ۱۳
ابراهیم هرندی
•
هر حکومت دینی ناگزیر از گزینش شیوه طالبانی در رویارویی با مردم است. این چگونگی از آنروست که هیچ دینی آیین کشور داری ندارد. در هیچ دینی نیز، گفتمانیهایی بنام "انسان"، "آزادی"، "اخلاق" و "کشور"، به معنای مدرن آنها یافت نمیشود. هر دینی تنها پیروان خود را انسان میشمارد و پیروی بیپرسش از فرمانهای خود را اخلاق میخواند.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۵ شهريور ۱٣٨۹ -
۱۶ سپتامبر ۲۰۱۰
۷۱. شــــیوه طالــبانی
هر حکومت دینی ناگزیر از گزینش شیوه طالبانی در رویارویی با مردم است. این چگونگی از آنروست که هیچ دینی آیین کشور داری ندارد. در هیچ دینی نیز، گفتمانیهایی بنام "انسان"، "آزادی"، "اخلاق" و "کشور"، به معنای مدرن آنها یافت نمیشود. هر دینی تنها پیروان خود را انسان میشمارد و پیروی بیپرسش از فرمانهای خود را اخلاق میخواند. "کشور" در فرهنگ سیاسی جهان مدرن بستر جغرافیایی "ملت" است. اما ملت در فرهنگ دینی معنای دیگری دارد. . برای نمونه، اسلام، تنها "ملت ابراهیم" که پیروان دینهای ابراهیمی هستند، را ارج مینهد و ملتهای دیگر را به رسمیت نمیشناسد و آنها را نجس و کافر و دوزخی میداند. پس هر حکومتی که با نام اسلام برپا شود، هر اندازه نیز که خوش چشم انداز باشد و گردانندگان آن نیکخواه مردم باشند، ناگزیراز کشیدن شدن به خونریزترین و ویرانگرترین حکومتهای تاریخ است.
خمینی و دار و دستهاش، نه آنگونه که بسیارانی میپندارند، دست نشانده بیگانگان بودند و نه بدخواه مردم. آنها با این باور که اسلام برای همه پرسشها پاسخ دارد، پا به کارزار سیاست نهادند، اما هنگامی که به پوچی باور خود پی بردند، مزه قدرت آنان را درگیر و اسیر خود کرده بود و دل بریدن از آن را به زیان "بیضه اسلام" میدانستند. داستان این گونه بود که گروهی تهیدست، ساده انگار و ناآگاه، که از روستاها و دوزخیترین بخشهای شهرهای بزرگ، تکبیرگویان آسیمهسر و پرخاشگر، خود را به کاخهای سعدآباد و نیاوران رسانده بودند و در آنجاها جا خوش کرده بودند، دل بریدن از آن "مکانهای شریف" را دور از انصاف می دانستند. پس فتوا دادند که "امروز حفظ نظام از اقامه نماز هم مهمتر است". یعنی که جای ما خوب است و دیگر کاری به این که در اسلام سیاست و حکومت و علم و اینها هست یا نه نداریم.
اوباش حاکم برایران این نکته را بدرستی دریافتهاند و میدانند که تن در دادن به اندکترین خواستهای مردمی، آغاز ِ پایان حکومت اسلامی خواهد بود. در سی ساله گذشته هربار که اندک روزنی به سوی امید و آرمانهای انسانی باز شده است، واکنش این حکومت، موج ویرانگری از خونریزی و لوَردن مردم بودهاست. ناسازگاری دین و انسان، داستان تازهای نیز نیست. این داستان هیچ پیوندی نیز با دنیای مدرن ندارد. دین در سراسر تاریخ دراز دامن اجتماعی انسان، بزرگترین آفت ذهن و زمان او بوده است. همه دینها با ادعای آورندگانشان، برای رستگاری انسان پدید میآیند و اگر به آنها میدان داده شود، اندک اندک انسان و انسانیت را به نابودی می کشند. مومنان راستین هماره شرمسار از ناتوانی در ریختن خون گناهکاران زندهاند. خوشبختانه اکنون در کشور ما ژرفا و پهنای بلای بزرگ که بر سر ایران و ایرانیان آمده است، اندک اندک دارد برای همگان آشکار میشود. بدبختانه این آشکاری، بهای بسیار گران و گزافی برای ایرانیان داشته است.
بله، هر حکومت اسلامی، با هر انگ و رنگ و چشماندازی که باشد، اگر به خواستههای مردم تن در دهد، در اندک زمانی برچیده خواهد شد و اگر بخواهد بماند، ناگزیر از خونریزی و ویرانگری و دهشت زایی هماره و همگانیست. چنین است که میگویم که هر حکومت دینی ناگزیر از گزینش شیوه طالبانی در رویارویی با مردم است.
***
۷۲. آینـهای دیگر
رفتارهای اینترنتی، حوزه تازهای در رفتارشناسیست که گسترهای کم و بیش جهانی دارد. این حوزه اکنون در دست سرویسهای ااینترنتی و ماشینهای جستجو مانند گوگل و یاهوست. آمار این شرکتها خریداران زیادی دارد؛ از شرکتهای چند ملیتی گرفته تا نهادهای آکادمیک مردم شناسی و سازمانهای برنامه ریزی و جاسوسی دولتها و حکومتها. دستاوردها و پایانداد پژوهشهای اینترنتی از آنرو ارزشمند است که بخش بزرگی از آن نشان دهنده کردارهای کاربران در خلوت خویش است و میتواند خریدار گزارشهای این پژوهشها را به دلمشغولیهای مردم و آن چه در ذهن آنان میگذرد، رهنمون شود. برای نمونه، اگر ما بدانیم که کاربران اینترنتی در ایران به چه سایتهایی سر میزنند، آنگاه میتوانیم گمانههایی درباره چگونگی ذهنیت آنان و نیازها و خواهشها و آرزوهایشان داشته باشیم و نیز به دل مشغولیها و سرگرمیها و خواستههای آنان پی ببریم. دانستن همین اطلاعات برای رفتار شناسان و فروشندگان کالا و برنامه ریزان کشور و دوستان و دشمنان ایران و سیاستمداران و جامعه شناسان و دیگرخواهندگان این گونه دادهها، چیز کمی نیست.
آمارهای اینترنتی میتواند خبرساز باشد. برای نمونه این که کاربران اینترنت در عربستان سعودی بیشترین مشتریان سایتهای پرنوگرافی باشند و یا پرشمارترین واژه جستجو شده در فلان حوزه، درباب فلان بحث شیرین باشد و یا امریکاییها بیشترین اطلاعات را درباره خودکشی خواسته باشند. این آمار همچنین میتواند اسباب شرمساری برای حکومتها باشد. این که بیشترین سایتهای هک شده دولت در فلان کشور باشد و یا شمار سایتهای مخالف در کشوری بیش از شمار سایتهای جانبدار حکومت باشد.
آمارهای اینترنتی در پیوند با مردم کشورهایی که حکومتهای خودکامه و یا فرهنگهای سنتی و مذهبی دارد، ارزشمندتر است. در این کشورها گسل میان رفتارهای خصوصی و همگانی بسیار پرپهناست و پنداره همگانی در آن کشورها برآن است که بیشتر مردم تا "به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند". روانشناسان اجتماعی، بهداشت روانی مردم هر جامعه را با اندازه ژرفا و پهنای گسلی که میان رفتارها و کردارهای خصوصی و عمومی مردم آن جامعه است، می سنجند. هرچه این گسل ژرفتر و پهنتر باشد، فرهنگ جامعه بحرانیتر و زندگی در آن دشوارتر است. در چنان جاهایی، فرد با ماسکهای گوناگون به گستره همگانی پا مینهد و هرگز یکدل و روراست نمیتواند باشد. زندگی در جامعه آنچنانی، هماره در چارچوب ِ رودرواسی و تعارف و آبروداری و چاپلوسی و مجیزگویی و تقیه و خرزرنگی و مرد رندی و مخ زنی و نیرنگ و ریا روان است. این دوگانگی را در همه لایه اجتماعی نیز میتوان دید. حتی خانهها نیز دو بخش اندرونی و بیرونی و یا اتاق نشمین و اتاق مهمان دارد. فرد نیز در اندرونی کسی و در بیرونی کسی دیگر میشود. یک جا آزمندی خودکامه و درنده خو و در جایی دیگر تاجری، استادی، عالمی و یا عنوان داری نرمخو و مهربان.
بررسی رفتارها و کردارهای اینترنتی، بررسی بخشی از حوزه رفتارهای خصوصیست. این حوزه، ما را بدون ماسکهایی که در بیرون بر رو می گذاریم، نشان میدهد. گاه برخی از کامنتهای نوشتههای فارسی آموزندهتر از خود نوشته است. این کامنتها، خودشیفتگی، دیگری ستیزی و تنگ نظری بسیاری از ما ایرانیان را نشان میدهد. آینهای که کاستیهای ما را آن گونه که هست، آشکارا و آزارنده وامیتاباند.
***
۷٣. بچه مشـهد
در من امشب ترنم غزلیست
دلم امشب ستاره باران است
واژه ها را خبر کنید
تا که با کوزههای خالی خویش
بشتابند سوی من،
کامشب
در من است آنچه در دف باران
وآنچه در نای چشمه ساران است
(اسماعیل خویی)
با این شعر زیبا بیاد اسماعیل خویی میافتم. درباره اسماعیل و شعرش بسیار گفتهاند و نوشتهاند. اما شاید کمتر کسی بداند که او در طنز پردازی نیز کارها کرده است کارستان. امروز که داشتم خانه تکانی نابهنگام میکردم، ناگهان چشمم افتاد به دست نوشته شعری که اسماعیل، هزاران سال پیش آن را برروی کاغذ آورده است. این شعر درباره ذهن پریشان و "پرت و پلا" گوی خمینیست. پیش از آن که چند بیتی از آن شعر را بخوانید، بدنیست بدانیدکه برخی از طنز نوشتههای اسماعیل خویی در گاهنامه آهنگر در تبعید، که زنده یاد منوچهر محجوبی همه کارهاش بود، با نام "بچه مشهد" چاپ میشد.
دوش امام نکته بین تفسیر کرد
معنی "مثــــقاله شـــراً یــــره"
نکتهها میگفت بس کمیاب و ناب
درّها میسفت نغز و نادره
کرده بود از جنس جان بزمی بپا
چرخ هفتم گوشهایش از گستره
از کلامش سفره دل پُر طعام
وز پیامش جان ما را شبچره
گفت؛ "هست این نفس امّاره بسی
بدتر از این زنگدای سامره
او نمیدانست در دین مبین
اقتصاد و این چیزا مال خره
نان خالی را نمیخورد از طمع
تا بگیرد از خدا نان و کره
تازه وقتی هم خدا داد این به او
او نشد باز از خدا متشکره.
گفت؛ یارب کاشکی میداشتم
برسر این سفره یک ران بره
......
حق به خشم آمد که ارواح ننهت
تو مگر از غربی ای مستکبره!؟
روز و شب گر روزه گیرد هر کسی
زود گردد کار دنیا یکسره
لکن، البته امیرالمومنین
گفته؛ "خیلی خاصیت داره تره"
هرکسی حلوا به گورستان برد
خسّرالدنیا شود و الاخره
احوط، البته ، همان که بانوان
یکوری افتند روی مقبره
خربزه یک میوه مستکبریست
لکن امریکا از آن هم بدتره
.......
با چنین منطق نمیدانم چرا
میکنند آقای ما را مسخره
***
۷۴. جور دیگر باید دید.
ما درباره بحرانهای سیاسی و فرهنگی و هنری مینویسیم و مردم ایران با بحران های روزمره دیگری درگیرند. گرانی، ناامنی، خفقان، بحران آلودگی آب و هوا، غم ِ نان و بیکاری، خودکُشی، فرارهای گوناگون، بی پولی، زلزله، هرج و مرج همگانی، اعتیاد، ترافیک، بی اعتمادی، فروپاشی هنجارهای فرهنگی، بی خانمانی، بی فردایی، بی برنامگی و ......
آخر زمانی که هوای شهر، روزی دهها نفر را به کام مرگ می فرستد و تصادفات رانندگی صدها نفر را، از بحران هویت سخن گفتن، خروسیدن بی محل است. تا زمانی که آنچه گفتنی ست ناگفته بماند، نوشته های ما نیز ناخوانده خواهد ماند. چنین باد!
***
۷۵. احمــد قابل
احمد قابل مرد قابلی مینماید. او درد دین دارد و این درد، او را به رویارویی و ستیز با دکانداران دین واداشته است. دینداری حق انسان است آنگونه که بی دینی. اما هنگامی که کسی یکی از این دو را ویژگی بداند، دکانی باز میشود بنام "دین". همه کوششهای احمد قابل در چند سال گذشته، مبارزه با دکانداران دین بوده است. تا بیزاری خود را از راهزنان سرمایه دینی مردم نشان دهد، احمد قابل با گفتهها و نوشتههای خود گهگاه پنجه بر روی دیو کشیده است. بازتاب ستیز رهروان حوزوی با آنان که دکان دین باز کردهاند، در کشوری چون ایران بسی بیش از بازده رویایی دیگران با این دینی کاران میتواند باشد.
احمد قابل میتوانست مانند بسیاری از همگنان خود که به خفت در خویشتن بستری هستند، در ساحل عافیت، خاموش بزید. دوره، دوره دوربرداری آخوندها و بهره وری آنان از خوان یغمایی بنام ایران است. این چگونگی شاید هرگز دیگر در آینده فراهم نشود. با این همه، کسانی چون منتظری و صانعی و کروبی و طاهری و قابل، با آگاهی از این چگونگی، به مردم پیوستهاند و خواب و آسایش از همکاران دین فروش خود گرفتهاند.
از این دیدگاه، من احمد قابل را قابل میدانم، وگرنه با اندیشههای مذهبی کسانی چنو هیچ کاری ندارم.
***
۷۶. دیپلم امامت!
چندی پیش دولت سوئِس اعلام کرد که از این پس ائمه جماعات مساجد سوئِس باید دوره آموزش شهروندی این کشور را بگذرانند. کشورهای دِیگراروپایی نیز در چند ماه گذشته با وضع مقرراتی اِین چنینی برآن شده اند که شناخت بیشتری از مسلمانان مسجدی کشورهای خود بدست آورند و آنان را از نزدیک بپایند. در برخی از این کشورها, دولت شرایط بسیار دشواری برای پیش نمازشدن و اقامه امامت در نظر گرفته است . میگویند که درآلمان امام جماعت نخست باید در آزمون زبان پیروز شود و سپس امتحان شهروندی بدهد. در انگلیس هم گویا در آینده نزدیک پیش نماز هر مسجد باید دارای دیپلم امامت باشد.
با این حساب جهان اسلام در آینده ای نه چندان دور، دارای ائمه و مجتهدین رنگ و وارنگ فرنگی خواهد شد. تاکنون احادیث و روایات از زبان سید طاووس و شهید ثانی و مجلسی و مجتهد شبستری نقل می شد. از این پس باید منتظر کرامات و روایات سید پاریسی و محبوس لندنی و آیت الله دانمارکی و مستر مجتهد منچستری هم باشیم. نیز باید دید که این احادیث و روایات درباره فواید گیاه خواری و ازدواج با همجنس و مسایل این چنینی و آنچنانی چه خواهند گفت.
زمانی که تازه به این شهر آمده بودم در معنای نامش مانده بودم و هرچه بیشتر می گشتم، کمتر می یافتم. گره کار در این بود که من معنای نام بیشتر شهرها و آبادی ها را از روی نام امام زاده های آنها در می یافتم؛ فی المثل می دانستم که قاسم آباد از برکت حضور امام زاده قاسم آباد بود ویا شهرضا به خاطر گل وجود مرقد حضرت شاه رضا. مشهد که دیگر تکلیفش روشن است. اما این شهرِ به این درنددشتی یک امام زاده بی غیرت هم نداشت . البته هنوزهم ندارد اما با وضعی که پیش آمده، امید است که در آینده نزدیک این کمبود برطرف شود.
امروز می فهمم که این شهر را بنام همان لندهوری که برای نخستین بار در این محل نمورِ جاخوش کرد و خشت بنای آن را نهادِ، نام گذاری کرده اند و امروز این نام براثر مرور زمان "لندن" خوانده می شود.
........................
بعضی شهرها نامهای ساده و معنی داری دارد مانند سده که از سه تا ده به هم چسبیده ساختهشده است و یا میاندوآب که میان دو رود پر آب نشسته است. البته آباده هم بد نیست گر چه هنوز معلوم نشده است که کجاش آباده؟ ولی بهرروی بهتر از شیراز است. آخه اینم شد اسم؟ نمیدانم چه شیرپاک خوردهای، نام یک شراب بدمزه استرالِیایی را روی شهر به آن خوبی گذاشته است؟
***
۷۷. روزهای خوش
روزیست خوش و هوا چه زیبا شده است
خرّم همه دشت و کوه و صحرا شده است
گل مومنِِ با حجاب و بلبل ریشو
به به، همه جا بهشت زهرا شده است
***
روزیست خوش و هوا تمیز و غیره
زیبا شده هر درشت و ریز و غیره
این روزِ تمیز را بسر با ید برد
با خوردن و خوابیدن و چیز و غیره
***
روزیست خوش و هوا کمی بارانیست
البته چه غم که این یکی هم فانیست
افسوس که روز و روزگارِ من و تو
چون آخرتِ آلن دلون بحرانیست
***
روزیست خوش و هوا نمادِ پاکی
در حمد و ثنا نشسته کرمِ خاکی
شمع و گل و پروانه همه خاموشند
بر گِردِ مزارِ بلبلِ سوزاکی
***
روزیست خوش و هوا چه عنبرگون است
آهو بچه کرده، مادرش دلخون است
یاران به "جانی دالر" خبر باید داد
بلبل گویا به گوره خر مظنون است
***
روزیست خوش و غنچه بسی خندان است
آتشپرک و دلبر و شور افشان است
شک نیست بُوَد مفسد فی الارض، ولی
خوشبختانه بیرونِ از ایران است
ابراهیم هرندی
http://goob.blogspot.com
|