"کابوس هادس"
سهراب مختاری
•
روی ماه عکس آب تکان می خورد. زنی با نیمکت های خالی بین چترش قدم می زد. اسبش روی کاغذ شیهه می کشید. از قبر بیرون آمد. درخت را باز کرد. شب از سوراخ های ستاره ها نگاه می کرد. بطری در خورجین اسب در شیب دریا غلت می خورد. نفسش حبس بود.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۶ شهريور ۱٣٨۹ -
۱۷ سپتامبر ۲۰۱۰
● اشاره:
مطلب زیرین نمونه ای از آثار و پژوهش های سهراب مختاری است که توسط شاعر گرانقدر معاصر اسماعیل خویی همراه با نامه ای برای دبیر تحریریه ی اخبار روز ارسال شده است. متن نامه ی اسماعیل خویی همراه با نمونه هایی دیگر از آثار سهراب مختاری همزمان با درج مطلب زیر در اخبار روز آمده اند.
موهای سفید بید باد را در هوا تکان می داد. ته دریا مه را پوشانده بود. درخت را به اسبش بست و به قبر فرو رفت. آب رودخانه زن ها و مردها را یک یک لخت می نوشید. صدای خنده هاشان بلند، در مه گم می رقصیدند.
نیمکت ها چشم تا چشم زنی نشسته یا مردی بود که می نوشت. لوله های کاغذ در بطری های دربسته دست به دست می افتادند و در آب دور می شدند.
چترش را گشوده، بی آنکه پلک بزند، دسته اش را به شانه تکیه داده بود. نگاهش نمی کرد. بطری کاغذش را بلعید. نیمکت ها به او خیره بودند. دهانهی کوره ای بالای سرش میان آسمان باز شده بود. نفسش پایین نمی آمد. آب سرش را بغل کرد. قلپ قلپ قورت داد.
روی ماه عکس آب تکان می خورد. زنی با نیمکت های خالی بین چترش قدم می زد. اسبش روی کاغذ شیهه می کشید. از قبر بیرون آمد. درخت را باز کرد. شب از سوراخ های ستاره ها نگاه می کرد. بطری در خورجین اسب در شیب دریا غلت می خورد. نفسش حبس بود.
سرش را بیرون آورد. چتری بر آب می رفت. سنگی به بطری کنارش گیر کرده بود. حروف درخت ها با باد می ریختند روی آب، و در جریان رود پاک می شدند. کاغذ را از بطری درآورد و در آب فرو برد تا کلماتش را بشوید. پاک نمی شدند.
|